به سایت ما خوش آمدید . امیدوارم لحظات خوشی را درسایت ما سپری نمایید .

خوش آمدید

هر گونه نظر و پیشنهاد و انتقادی داشتید، در قسمت نظرات اعلام کنید.

لینک های سایت

عباس محمدی

آمده ای تا درهای دوزخ را برداری و دوزخیان را به میهمانی بهشت ببری.

اینجا ابتدای دوزخ است و این درهای بزرگ، حایل میان بهشت و دوزخ اند. این درهای بسته را مگر دست های هدایت تو بگشاید.

از آستین های گرامی ات، بوی هدایت می آید. تنها دست های امامت تو می تواند بسته ترین گره ها را بگشاید.

غرق شکوفه های سیب
عباس محمدی

آمده ای تا درهای دوزخ را برداری و دوزخیان را به میهمانی بهشت ببری.

اینجا ابتدای دوزخ است و این درهای بزرگ، حایل میان بهشت و دوزخ اند. این درهای بسته را مگر دست های هدایت تو بگشاید.

از آستین های گرامی ات، بوی هدایت می آید. تنها دست های امامت تو می تواند بسته ترین گره ها را بگشاید.

چه فرق می کند اگر این گره، به بزرگی درهای بسته خیبر باشد.

آسمان را پشت درهای بسته آورده ای تا تن این خاکیان را با بوی پرواز آشنا کنی.

هوای دم کرده قلعه را نفس های عشق آمیخته تو، معطر می کند.

درهای بسته قلعه را که می گشایی، نخل های خرما، سراپا غرق شکوفه های سیب می شوند.

قلعه، با اولین نفس های تو به بهشت آغشته می شود. تو اولین فرشته ای که برای نجات، بر این قوم گمراه، عشق و مهربانی و همدلی را به ارمغان می آوری. تو اولین کسی هستی که این قوم فراموش شده را از پشت درهای بسته دوزخ، به آغوش مهربان بهشت اسلام دعوت می کنی؛ قومی که تو آمده ای تا سال های تنهایی شان را در آغوش مقدس اسلام به دست فراموشی بسپاری.

درهای بسته را به رویشان می گشایی تا باران های رحمت، دوباره با کویر خشک چشم هایشان آشتی کنند.

این همه چشم غبارگرفته را از پشت سایه های ناتمام دیوارهای قلعه، به آفتاب دعوت می کنی و گرد فراموشی و خاموشی را از تن های همیشه خسته شان می تکانی و غبار غفلت و جهل شان را در اشک های رحمتت غسل می دهی تا پرهای رخوت گرفته و آسمان گم کرده، این همه پرنده را دوباره با پرواز آشتی دهی.

عطر نفس هایت، عطر پیغمبرانه سیب های سرخ هدایت بود که تا اعماق دیوارهای قلعه نفوذ می کرد. صدایت، صدای زیبای داوود بود که قرآن نازل شده را از دهان پیامبر صلی الله علیه و آله آموخته بود و به نغمه پرندگان آواز می کرد.

بر آستانه در می ایستی؛ بلندتر از خورشید، تا تاریک ترین مکان پستوهای گمراه خیبر را به آفتاب معرفی می کنی.

قلعه به تو تعظیم می کند؛ چونان که درخت های تناور، به ابرهای پر از مهربانی و باران. بلندتر از تمام کوه ها، آسمان را بر شانه های ستبرت نشانده ای و با هر قدم که برمی داری، قلعه به آسمان نزدیک تر می شود. درها را برای همیشه می گشایی و هوای خسته قلعه را با آسمان پیوند می زنی.

تو آمده ای تا رسالت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله را در پلکان های این قلعه قدم بزنی و پیام پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله را با صدای دلنواز اذان، در گوش های غبارگرفته کافر قلعه طنین انداز کنی، تا دیوارهای بلند قلعه پر از بوی بهشت شوند.

ادامه مطلب
سه شنبه 31 شهریور 1394  - 2:51 AM

جستجو

آمار سایت

کل بازدید : 107951
تعداد کل پست ها : 730
تعداد کل نظرات : 18
تاریخ ایجاد بلاگ : جمعه 23 دی 1390 
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 20 دی 1400 

نویسندگان

www.ziaossalehin.ir