• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:46 AM   |  

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    چرا اسلا م بر 
کنيزان لازم ندانسته است که داراي حجاب باشند


    چرا اسلا م بر کنيزان لازم ندانسته است که داراي حجاب باشند

    مسئله برده داري و عبد و کنيز مربوز به کفّار حربي يا کفاري که در ذمّة اسلام نيستند ، مي شود.
    در جنگي که بين مسلمانان و کفار رخ مي داد، افراي از کفّار چه مرد و چه زن اسير مي شدند. يکي از راه هاي نگه داري آنان استرقاق بود، چنان که راه ديگر آزاد کردن اسيران با گرفتن پول از آنان يا آزاد کردنشان بدون گرفتن چيزي بود.
    صاحب شرايع (ره) فرموده است: " رقيّت و عبد و کنيز شدن اختصاص به کفار حربي دارد (کفّاري که در جنگ و ستيز با مسلمانان هستند) اما يهودي ها و مسيحي ها و مجوسي ها که به شرايط ذمّه عمل مي کنند ، نمي توان ان ها رااسير کرد و آنان در پناه حکومت اسلامي در امان هستند".(1)
    زناني از کفار که به اسارت در مي آمدند، آنان که با خشونت و ظلم عليه مسلمانان جنگيده اند و اموال مسلمانان را از بين برده و بسياري را به شهادت رسانده اند ، حال اگر اموال يا اشخاصي از آنان به غنيمت برده شدند، نبايد توقّع داشت آنان را روي مبل نشاند يا فرش قرمز زير پاي آنان پهن کرد. درست است که آنان انسان هستند، ولي جنايتکار و ظالم اند. از اين رو حرمتي که مسلمانان دارند ، آنان ندارند. ا ز جملة آن حکم پوشش است.
    شايد براي تخفيف و راحت بودن آنان باشد، چون اسيران غالباً به کار در خانه و بيرون از خانه مشغول مي‌شوند. لذا تکاليف سختي که بر افراد آزاد هست، بر آنان نيست.
    اگر کنيز مسلمان شد، وقتي که کنيز است، اگر نمازش را بدون مقنعه بخواند، صحيح است. البته اين بدان معنا نيست که بايد بدون حجاب باشند، بلکه اگر بخواهند ، مي توانند مقنعه بزنند و مي توانند مقنعه نزنند. در بعضي از روايات آمده که مقنعه بزنند.(2).
    اين که گفته ايد: در تاريخ اسلام آمده که کنيزان را با نداشتن روسري در کوچه مي شناختند، صحيح نيست. اين طور نبود که کنيزان ملزم به نداشتن روسري و مقنعه باشند. بله مي توان گفت کنيزان از پوشش و نحوة سلوک اجتماعي شان شناخته مي شدند، مثلاً لباس هاي آنان نو نبود و وضعيت سر و صورت آنان مانند زن هاي ديگر نبود. از اين راه ها تشخيص داده مي شد کنيز است.

    © کپی رایت توسط .::عروج::. پايگاه تخصصي حجاب

           

     زيباترين حديث 
درباره حجاب


    زيباترين حديث درباره حجاب

    قال النبي(ص) لفاطمه(س) «اي شيء خير للمرأه قالت ان لا تري رجلا و لايراها رجل فضمها اليه و قال: ذريه بعضها من بعض»
    پيامبر اکرم(ص) به حضرت فاطمه(س) فرمودند: چه چيز براي زن بهتر است حضرت فاطمه(س) فرمود: اين که مردي را نبيند و مردي او را نبيند. پيامبر(ص) حضرت فاطمه را به خود چسبانيد و فرمود ذريه اي که برخي از نسل برخي ديگراند (يعني همه در فضائل و کمالات يکدست و به مانند يکديگرند) (بحار، 43/84)
    «الامام علي(ع): صيانه المرأه أنعم لحالها و أدوم لجمالها» ؛ (غررالحکم، فصل 44، حرف صاد، حديث 10)
    امام علي(ع) فرمود: «پوشيدگي زن (باتوجه به موقعيت روحي و جسمي اش) براي او بهتر است و زيبايي اش را پايدارتر مي سازد».
    النبي(ص): «ان من خير نسائکم المتبرجه من زوجها، الحصان عن غيره» ؛ (بحارالانوار، ج 103، ص 235)
    رسول خدا(ص) فرمود: «بهترين زنان شما، زني است که براي شوهرش آرايش و خودنمايي کند، اما خود را از نامحرمان بپوشاند».
           

    ما که خواهر و 
برادر دینی  هستیم حجاب برای چه


    ما که خواهر و برادر دینی هستیم حجاب برای چه

    اگر منظورتان از پرسش‌، محرم و نامحرم بودن است اين که همة انسان‌ها از حضرت آدم و حوا آفريده شده‌اند، دليل نمي‌شود که همه با هم محرم باشند; همان گونه که در يک خانواده‌، دختر و پسرهاي دو برادر با هم محرم نيستند.
    محرم بودن و نبودن برخي از نسبت‌هاي فاميلي با يکديگر بر اساس دستور و حکم خداوند است که آيات قرآن کريم آن را بيان کرده است‌. در سوره نسأ، آيه 23 و 24 زناني که ازدواج با آنان ممنوع مي‌باشد، بيان شده است و در سورة نور آيه 31 مرداني که زن با آنان محرم مي‌باشند بيان شده است‌.(جهت توضيح بيشتر مي‌توانيد به تفسير آيه‌هاي مذکور مراجعه نماييد.)
    در نتيجه همان خدايي که همه ما را از آدم و حوا ـ علي نبينا و آله و عليهما السلام ـ آفريده و همان خدايي که محرم و نامحرم را قرار داده است‌، همان خدا فرموده است زن‌هاي نامحرم بايد در مقابل مردان نا محرم‌، حجاب داشته باشند. البته روشن است که تمام احکام خدا بر اساس حکمت و مصلحت است‌. و اگر منظورتان علت تفاوت بين زنان ومردان است‌، آنچه حقيقت انسان را تشکيل مي‌دهد قلب و روح انساني است از ديدگاه قرآن زن و مرد از نفس واحده هستند. "يأيّها النّاس اتقوا ربّکم الذي خلقکم من نفس وَحدة و خلق منها زوجها و بث‌ّ منهما رجالاً کثيراً و نسأ" (نسأ/1)، بنابراين ماية اصلي زن و مرد يکي بوده و هيچ يک بر ديگري ترجيح ندارد، به بيان قرآن هر دو مکمل و نيازمند هم هستند. "و من ءايـَته أن خلق لکم من أنفسکم أزوَجًا لتسکنوا إليها و جعل بينکم مودة و رحمة إن‌ّ في ذلک لأيـَت لقوم يتفکرون‌" (روم‌/21)
    عمده تفاوتهايي را که مي‌توان در نظر گرفت‌، عبارتند از: تفاوتهاي روحي رواني‌، که خداوند زن را با عاطفه‌تر و مرد را عقلاني‌تر خلق کرده که هر دو در کنار هم مکمل هم هستند; و تفاوتهاي جسماني ـ مذکر و مؤنث بودن ـ. اما در مسايل ارزشي قرآن هر دو را يکسان دانسته و ملاک برتري و ترجيح را تقواي بيشتر انسان قرار مي‌دهد، چه زن باشد چه مرد. "يأيّها الناس انّا خلقنـَکم من ذکر و انثي و جعلنـَکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إن‌ّ اکرمکم عنداللّه اتقيَکم إن اللّه عليم خبير". (حجرات‌/13)
    خداوند در مورد اعمال‌، با مکلفين يکسان برخورد مي‌کند. "إنّي لا اضيع عمل عـَمل منکم من ذکر او انثي‌َ بعضکم من بعض‌..." (آل‌عمران‌/195)، نزد خداوند عمل صالح ملاک است‌، از هر کس که باشد "من عمل صـَلحًا من ذکر او انثي و هو مؤمن فلنحيينّه حيوَة طيبة و لنجزينهم اجرهم باحسن ما کانوا يعملون‌" (نحل‌/97)، بنابراين اينجا بايد ميان مسايل حقوقي و ارزشي فرق گذاشت‌، چرا که قرآن در مسايل ارزشي زن و مرد را يکسان دانسته‌، چون انسانيت آنها مورد نظر است‌; اگر مي‌بينيم قرآن در جايي از مردان شايسته سخن مي‌گويد، (شخصيتي همچون لقمان حکيم‌; لقمان‌/12)، در جايي ديگر از زنان شايسته نيز نام مي‌برد. (مثل‌: همسر فرعون‌، 11/تحريم و حضرت مريم‌; 43/آل‌عمران و...) و در اين زمينه قرآن همچنان که همة حقايق را بيان کرده‌، از مقام والاي زن نيز دفاع نموده و حقيقت وجودي شخصيت او را معرفي کرده است‌. اما در مسايل حقوقي چون تفاوتهايي ميان زن و مرد وجود دارد و يکسان نيستند، به طور طبيعي حقوق اين دو نمي‌تواند يکسان باشد; ممکن است حقوقي مربوط به زنها باشد و مردان از آن بي‌بهره باشند و بالعکس‌.
    در ضمن برابري که بين زن و مرد مطرح است‌، از نظر بعد روحاني است‌، ولي حجاب‌، مربوط به بدن است‌.

    پايگاه تخصصي حجاب

           

    ایمان قلبی و 
حجاب


    ایمان قلبی و حجاب

    گروهى به نام «مرجئه» در همان قرن اول ظهور اسلام بر آن بودند كه وجود ايمان، براى سعادت ابدى كافى است و ارتكاب گناه، ضررى به سعادت مؤمن نمى زند. اين عقيده به شدت از سوى گروه هاى مسلمان ديگر، رد شده است. حقيقت آن است تنها وجود ايمان براى آدمى كافى نيست و چنان نيست كه با وجود ايمان، هر گناهى بخشيده شود و هيچ اثر سويى نداشته باشد.

    توضيح اين نكته به تبيين ماهيت ايمان، نصاب آن و رابطه آن با اعمال دارد:
    حقيقت ايمان:

    ايمان، حالتى قلبى و روانى است كه در اثر دانستن يك مفهوم و گرايش به آن، حاصل مى شود و با شدت و ضعف هر يك از اين دو عامل، كمال و نقص مى پذيرد.
    اين تعريف، به اين نكته اشاره دارد كه تنها آگاهى و اطلاع در ايمان كافى نيست بلكه افزون بر آن، گرايش به مورد آگاهى و انكار نكردن و انجام ندادن ضد آن نيز شرط است چنان كه قرآن كريم
    مى فرمايد: «و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا آيات الهى را از روى ستم و برترى جويى انكار كردند در حالى كه به آنها يقين پيدا كرده بودند»(1)

    نصاب ايمان:

    بر حسب آنچه از آيات شريفه و روايت ها استفاده مى شود، حداقل ايمان براى سعادت ابدى عبارت است از ايمان به خداى يگانه و پاداش و كيفر اخروى و صحت آنچه بر انبياء (ع) نازل شده است و لازمه آن تصميم بر عمل به دستورهاى خداى متعال است.
    بنابراين، كسى كه آگاه به حقيقتى است ولى تصميم دارد كه هيچ گاه به هيچ يك از لوازم آن، عمل نكند، ايمان به آن نخواهد داشت و حتى اگر ترديد داشته باشد كه به آنها عمل كند يا نكند باز هم هنوز ايمان نياورده است قرآن كريم مى فرمايد: [گروهى از] اعراب [بيابانى به پيامبر اكرم‏] گفتند ما ايمان آورديم. بگو: شما ايمان نياورده ايد ولى بگوييد اسلام آورديم و هنوز ايمان در دل هايتان وارد نشده است»(2)
    از آنچه گذشت، معلوم مى شود، ايمان قلبى بدون عمل به دستورهاى شرع در سعادت و نجات انسان، كافى نيست به ويژه افرادى كه در عين آگاهى از دستور شرعى آن را به هر علتى انكار كرده انجام نمى دهند(3)

    پی نوشتها :

    (1)) نمل، آيه 14).
    (2)) حجرات، آيه 14).
    (3)) آيت الله مصباح يزدى، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامى، دوره سه جلدى، ج 3، ص 107- 127

    پايگاه تخصصي حجاب

           

    تعریفی صحیح 
برای حجاب برتر


    تعریفی صحیح برای حجاب برتر

    فلسفه حجاب : اولا: چون ما درعقايد خويش براي وحي جايگاهي ويژه قائل هستيم آنچه را که از اين طريق به ما برسد با منت مي پذيريم ; زيرا مي دانيم که خداوند جز به مصلحت بندگان خويش فرمان نمي راند. ثانيا: بسياري از حکمت ها و فلسفه هاي حجاب امروزه روشن شده است :
    الف ) پوشش , امري غريزي و فطري براي بشر است ; کاوش هاي باستان شناسي نشان مي دهد که از دير زمان بشر در حد امکان نسبت به مساله پوشش اهتمام ورزيده است و همه صاحبان اديان نيز آن را سرلوحه عمل قرار داده اند.
    ب ) مستور بودن زيباييها و جذبه هاي جنسي زن و مرد آنها را از معرض ديد و طمع ورزي شهوت پرستان هرزه محافظت مي کند و امنيت و بهداشت رواني جسمي آنان را تامين مي نمايد.

    ج ) برهنگي , راهبر به سوي بي بند و باري و لجام گسيختگي جنسي است که عواقب شوم و زيانباري دارد; از جمله :

    1- گسترش فساد و ناهنجاري هاي اجتماعي ,
    2- شيوع بيماري هايي چون سفليس , سوزاک , ايدز و...,
    3- سست شدن پيمان مقدس خانواده , گسترش آمار طلاق و بالا گرفتن عقده هاي روحي در کودکان ,
    4- زياد شدن فرزندان نامشروع .
    اينها و ده ها مشکل اجتماعي ديگر عواقب شومي است که جهان غرب را سخت برآشفته و ستاره تمدنش را به افول مي کشاند تا آن جا که حتي فرياد متفکرين ماترياليستي چون راسل را برآورده و جهان را سخت بر آنان تنگ کرده است . ولي مکتب گرانقدر اسلام در پرتو هدايت هاي نوراني اش همچون حجاب از اساس با اين جريان ويرانگر به مبارزه برخاسته و حجاب را دژي استوار براي صيانت فرد وجامعه از آسيب هاي بي شمار قرار داده است . از همين روست که استعمارگران براي تخدير جوانان , در بند کشيدن آنان و گسترش اهداف ظالمانه خويش از بي حجابي و برهنگي به عنوان ابزاري قوي سود مي جويند.
    اين نوشتار به بررسي معناي حجاب اسلامي و دليل‏هاي ضرورت آن ميپردازد. «حدود پوشش در اسلام» و نيز نوع پوشش‏هايي که پيشوايان دين سفارش يا نکوهش کرده‏اند، در شماره‏هاي آينده بررسي خواهد شد.

    رابطه حجاب و پوشش اسلامي

    «حجاب» به معناي پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان کردن و منع از وصول است.(5) اين واژه تنها به معناي پوشش ظاهري يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان کردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين سبب، هر پوششي حجاب نيست. حجاب پوششي است که از طريق پشت پرده واقع شدن تحقق يابد؛ ولي بر خلاف تصور عموم و نيز آنچه مشهور است، آيه حجاب(6) در قرآن «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ...؛(7) چون از زنان پيغمبر(ص) متاعي خواستيد، از پس پرده بخواهيد». درباره زنان آن حضرت و بيش‏تر به منظور مسائل سياسي و اجتماعي فرود آمده است(8) نه پوشش زن در مقابل نامحرم. به کارگيري کلمه «حجاب»(9) در خصوص پوشش زن اصطلاحي نسبتاً جديد است و همين سبب گرديده بسياري گمان کنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود؛(10) يا مثل «ويل دورانت» بگويند: «اين امر خود مبناي پرده پوشي در ميان مسلمانان به شمار ميرود»؛(11) و يا مدّعي شوند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت کرده است؛ در حالي که آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامي زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است. در عهد جاهليت نيز - همان طور که ويل دورانت ميگويد(12) و کتب تفسير شيعه و سني(13) تأييد ميکند - اعراب چنين پوششي نداشتند و عادتشان تبرّج و خودنمايي بود که اسلام آن را ممنوع ساخت: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي.»(14)
    آنچه از قديم به ويژه نزد فقها در بحث نماز (کتاب الصلوة) و ازدواج (کتاب النکاح) رواج داشته، واژه «ستر» و «ساتر» به معناي پوشش و وسيله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراين، وظيفه پوشش اسلامي بانوان به معناي حبس و زنداني کردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتيجه عدم مشارکت اين گروه عظيم در فعاليت‏هاي اجتماعي نيست. اين وظيفه بدان معنا است که زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد و مشارکتش در فعاليت‏ها بر اصول انساني و اسلامي استوار باشد.(15)

    ضرورت پوشش اسلامي در قرآن‏

    پوشش اسلامي از احکام ضروري اسلام(16) است و هيچ مسلماني نميتواند در آن ترديد کند؛ زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح کرده است و هم روايات بسيار بر وجوب آن گواهي ميدهند. به همين جهت، فقيهان شيعه و سني به اتّفاق به آن فتوا داده‏اند. همان طور که نماز و روزه به دوراني خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نيز چنين است و ادعاي عصري بودن آن بيدليل و غير کارشناسانه مينمايد.
    خداوند متعال در آيه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان ميدهد از چشم چراني اجتناب کنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرمان کوشا باشند: قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ.
    [اي پيامبر] به مردان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين کار براي پاکي و پاکيزگيشان بهتر است و خداوند بدانچه ميکنند، آگاه است».
    «غضّ» در لغت عرب - چنان که مرحوم طبرسي در مجمع البيان(17) و راغب اصفهاني در مفردات(18) گفته‏اند - به معناي «کاستن» است و «غضّ بصر» يعني کاهش دادن نگاه نه بستن چشم. البتّه متعلق اين فعل و اين‏که از چه چيز چشمان خود را فرو بندند، ذکر نشده است؛ امّا با توجّه به سياق آيات، به ويژه آيه بعد، روشن ميگردد مقصود آن است که خيره خيره زنان نامحرم را تماشا نکنند و از چشم چراني(19) بپرهيزند. از سوي ديگر، ممکن است مقصود از «حفظ فرج» در اين آيه پاکدامني و حفظ آن از آلودگي به زنا و فحشا باشد؛ ولي عقيده مفسران اوليه اسلام و نيز مفاد روايات از جمله سخن امام صادق(ع)(20) اين است که مراد از «حفظ فرج» در همه آيات قرآن کريم پاکدامني و حفظ آن از آلودگي به فحشا است؛ جز در اين دو آيه که به معناي حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است. آنگاه خداوند متعال فلسفه اين آموزه را نظافت و پاکي روح ميداند و بر خلاف اهل جاهليت قديم و جديد - مانند «برتراند راسل» که اين ممنوعيت را يک نوع محروميت و اخلاق بيمنطق و به اصطلاح «تابو» (تحريم‏هاي ترس آور رايج در ميان ملل وحشي) ميداند - ميگويد: اين پوشش به منظور طهارت روح بشر از اين‏که پيوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بينديشد،(21) واجب شده است. سپس در آيه بعد ميفرمايد:
    «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلي عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛
    [اي پيامبر] به زنان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براي شوهران و ساير محارم آشکار نکنند، مگر آنچه پيدا است؛ و روسريهاي خويش را به گريبان‏ها اندازند تا سر و گردن و سينه و گوش‏ها پوشيده باشد و پاهاشان را به زمين نکوبند تا آنچه از زينت پنهان ميکنند، معلوم شود. اي بندگان مؤمن، همه به سوي خدا توبه کنيد تا رستگار شويد».
    در اين آيه خداوند تعالي، در خصوص پوشش بانوان، آنچه را بر مردان مؤمن لازم است، به دو شکل گسترش ميدهد:
    1. پوشيدگي سر و گردن؛ 2. پوشاندن زينت‏ها.
    «خُمُر» جمع «خِمار» و به معناي روسري و سرپوش(22) است. «جيوب» از واژه «جيب» به معناي قلب و سينه و گريبان است.(23) در تفسير مجمع البيان چنين ميخوانيم: زنان مدينه اطراف روسريهاي خود را به پشت سر ميانداختند و سينه و گردن و گوش‏هاي آنان آشکار ميشد. بر اساس اين آيه، موظف شدند اطراف روسري خود را به گريبان‏ها بيندازند تا اين مواضع نيز مستور باشد.(24) فخر رازي ياد آور ميشود: خداوند متعال با به کارگرفتن واژه‏هاي «ضَرب» و «عَلي» که مبالغه در القا را ميرساند، در پي بيان لزوم پوشش کامل اين نواحي است.(25) ابن عبّاس در تفسير اين جمله ميگويد: «يعني زن مو و سينه و دور گردن و زير گلوي خود را بپوشاند».(26)
    برخي ادّعا ميکنند، حجاب به معناي مقابله با برهنگي را قبول داريم؛ ولي در هيج جاي قرآن از پوشش مو سخن به ميان نيامده است؛ نا درستي اين سخن آشکار مينمايد؛ زيرا، با چشم پوشي از گفتار ابن عبّاس و نيز شأن نزول آيه، اين واقعيت که زنان مسلمان حتّي قبل از نزول اين آيه موهاي خود را ميپوشاندند و آشکار بودن گردن و گوش و زير گلو و گردنشان تنها مشکل به شمار ميآمد، ترديدناپذير است. در آيه از رو سري سخن به ميان آمده است، بايد پرسيد: آيا روسري جز آنچه بر سر ميافکنند و موها را ميپوشانند، معنايي دارد. افزون بر اين، حکم ميزان پوشش در روايات متعدد وارد شده است.(27) اگر قرار باشد مانند برخي از صحابه يا گروهي روشنفکر مآبان جديد فقط به قرآن اکتفا کنيم، در کشف جزئيات ضروريترين احکام مانند رکعات نماز نيز ناکام ميمانيم.
    در خصوص «زينت» پرسشي مهم مطرح است. آيا مفهوم آن واژه «زيور» فارسي (زينت‏هاي جدا از بدن مانند جواهرات) را نيز در بر ميگيرد يا تنها آرايش‏هاي متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل ميشود.؟(28) در پاسخ بايد گفت: حکم کلي آن است که خودآرايي جايز و خودنمايي در مقابل نامحرم ممنوع است.
    آرايش امري فطري و طبيعي است(29) و حسّ زيبايي دوستي سرچشمه پيدايش انواع هنرها در زندگي بشر شمرده ميشود. اين گرايش طبيعي، افزون بر آن که آثار مثبت رواني در ديگران پديد ميآورد، به تحقق آثار گرانبهاي رواني در شخص آراسته نيز ميانجامد. آراستن خود و پرهيز از آشفتگي و پريشاني در نظام فکري و ذوق سليم انسان ريشه دارد. پرهيز از خودآرايي نه دليل وارستگي از قيد نفس است و نه علامت بياعتنايي به دنيا. وضع ژوليده و آشفته و عدم مراعات تميزي و نظافت ظاهري، خود به خود شخصت افراد را در نگاه ديگران خوار ميسازد و زبان طعن و توهين دشمن را ميگشايد.(30) بر اين اساس، پوشيدن جامه زيبا، بهره‏گيري از مسواک و شانه، روغن زدن به مو و گيسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست کردن و سرانجام آراستن خويش هنگام عبادت و معاشرت با مردم از مستحبات مؤکد و برنامه‏هاي روزانه مسلمانان است.(31) حضرت امام حسن مجتبي(ع) بهترين جامه‏هاي خود را در نماز ميپوشيد و در پاسخ کساني که سبب اين کار را ميپرسيدند، ميفرمود: «اِنَّ اللَّهَ جَميلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجمَّلُ لِرَبّي؛ خداوند زيبا است و زيبايي را دوست دارد. پس خود را براي پروردگارم زيبا ميسازم».(32)
    بنابراين، خداوند زينت و خودآرايي را نهي نميکند؛ آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرّج و خودنمايي و تحريک و تهييج به وسيله آشکار ساختن زينت در محافل اجتماعي است؛ چنان که ميفرمايد: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولي.»(33)
    و نيز ميفرمايد: «وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ.»(34)
    اين آيه زنان عرب را که معمولاً خلخال به پا ميکردند و براي اين‏که بفهمانند خلخال گرانبها دارند، پاي خود را محکم به زمين ميکوفتند، از اين کار نهي ميکند. فقيه بزرگوار علامه مطهري ميگويد: «از اين دستور ميتوان فهميد هر چيزي که موجب جلب توجّه مردان ميگردد، مانند استعمال عطرهاي تند و همچنين آرايش‏هاي جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور کلي زن در معاشرت، نبايد کاري بکند که موجب تحريک و تهيج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد.»(35)
    در آيه 31 سوره نور ميفرمايد: «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها». زينت‏هاي زن دو گونه است: يک نوع زينتي که مانند لباس و سرمه و انگشتر و دست بند آشکار است و پوشانيدن آن واجب نيست؛ و نوع ديگر زينتي که پنهان است مگر آن که عمداً بخواهد آن را آشکار سازد؛ مانند گوشوار و گردن بند. پوشانيدن اين نوع زينت واجب است. البتّه استثناهايي دارد که بعداً بيان خواهد شد.(36) قرآن کريم، با همين معيار، در خصوص پوشش بانوان سالمند و از کار افتاده که اميد زناشويي ندارند، سهل‏گيري کرده، به آن‏ها اجازه داده است روي سرها را برگيرند؛(37) ولي در عين حال آن‏ها نيز اجازه خودنمايي و تهييج ندارند: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِکاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ».(38)
    آيات ديگري که با صراحت کامل دستور پوشش اسلامي و فلسفه آن را بيان ميکنند، چنين است:
    «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْني أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً.
    اي پيامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‏هاي (روسري و چادر) خود را برخود فروتر گيرند. اين براي آن که شناخته گردند و اذيت نشوند، [به احتياط] نزديک‏تر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است.(39)
    با اين حال، ممکن است گروهي از ارازل و اوباش به هتک حيثيت زنان مؤمن ادامه دهند. در اين صورت، حاکم اسلامي وظيفه دارد با شدت تمام با اين افراد بيمار دل برخورد کند. بنابراين، مسأله حفظ پوشش و عدم مزاحمت براي بانوان تنها يک توصيه اخلاقي نيست و حکمي اسلامي و حکومتي به شمار ميآيد: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَکَ فِيها إِلاَّ قَلِيلاً * مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً؛ اگر منافقان و بيماردلان و کساني که در شهر نگراني به وجود ميآورند، از کارهاي خود دست برندارند، ما تو را عليه آن‏ها بر خواهيم انگيخت و تو را سخت بر آنان مسلط ميکنيم تا جز مدتي اندک در همسايگي تو زندگي نکنند؛ از رحمت خدا دور گرديدند و هر کجا يافت شوند دستگير و به سختي گشته خواهند شد».(40)

    در اين آيات، سه مطلب مهم قابل توجّه مينمايد:

    1 - «جلباب» چيست و نزديک کردن آن يعني چه؟
    2 - فلسفه پوشش اسلامي
    3 - مجازات افراد مزاحم(41)
    چه نوع پوششي توصيه شده است؟
    در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجّه به کتب لغت(42) و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايي(43) و فيض کاشاني(44) و اهل سنّت مانند قرطبي(45) صحيح‏تر به نظر ميرسد، آن است که «جلباب» ملحفه و پوششي چادر مانند است نه روسري و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده که منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچه‏اي است که همه بدن را ميپوشاند. ضمناً همان طور که مفسران بزرگ مانند شيخ طوسي و طبرسي فرموده‏اند، در گذشته دو نوع روسري براي زنان معمول بود: روسريهاي کوچک که آن‏ها را «خِمار» يا «مقنعه» ميناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده ميکردند؛ و روسريهاي بزرگ که مخصوص بيرون خانه به شمار ميآمد. زنان با اين روسري بزرگ که جلباب خوانده ميشد و از «مقنعه» بزرگ‏تر و از «رداء» کوچک‏تر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را ميپوشاندند.(46)
    نزديک ساختن جلباب - «يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ» - کنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن با آن است.(47) يعني چنان نباشد که چادر يا رو پوش‏هاي بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشريفاتي و رسمي داشته باشدو همه پيکرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند که نشان دهد اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند؛ از نگاه چشم‏هاي نامحرم نميپرهيزند و از مصاديق «کاسيات عاريات»(48) شمرده ميشوند. قرآن فرمان ميدهد: بانوان با مراقبت جامه‏شان را بر خود گيرند و آن را رها نکنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار ميآيند. تعليل پاياني آيه نيز بيانگر همين امر است؛ يعني آن پوششي مطلوب است که خود به خود دورباش ايجاد ميکند و ناپاکدلان را نوميد ميسازد.(49)
    2. چرا پوشش ضرورت دارد؟
    خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامي ميفرمايد: «ذلِکَ أَدْني أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ.» برخي اين آيه را چنين معنا کرده‏اند: «بدين وسيله شناخته ميشوند آزادند نه کنيز؛ پس با آزار و تعقيب جوانان رو به رو نميشوند. بنابراين، در عصر حاضر که مسأله بردگي از ميان گرفته، اين حکم نيز منتفي ميشود؛ ولي بايد گفت:(50) ايجاد مزاحمت و آزار کنيزان نيز روا نيست. حقيقت آن است که وقتي زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاک دامني را رعايت کند، فاسدان و مزاحمان جرأت هتک حيثيت او را در خود نمييابند. بيمار دلاني که در پي شکار ميگردند، فرد داراي حريم را شکاري مناسب نميبينند. در روايات آمده است: «المرأة ريحانه؛(51) زن همچون ريحانه يا شاخه گلي ظريف است.» بيترديد اگر باغبان او را پاس ندارد، از ديد و دست گلچين مصون نميماند. قرآن کريم، زنان ايده آل را که در بهشت جاي دارند، به مرواريد محجوب و پوشيده در صدف تشبيه ميکند: «کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ.»(52) افزون بر اين، گاه آن‏ها را به جواهرات اصيلي چون ياقوت و مرجان که جواهر فروشان در پوششي ويژه قرار ميدهند تا همچون جواهرات بَدَلي به آساني در دسترس اين و آن قرار نگيرند و ارزش و قدرشان کاستي نپذيرد، تشبيه ميکند.(53) بر اين اساس، مرحوم علامه طباطبايي(54) همين تفسير را بر ميگزيند. استاد شهيد مطهري در اين باره ميفرمايد: «حرکات و سکنات انسان گاهي زبان‏دار است. گاهي وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبانِ بيزباني ميگويد: دلت را به من بده، در آرزوي من باش، مرا تعقيب کن؛ گاهي بر عکس، با زبان بيزباني ميگويد: دست تعرّض از اين حريم کوتاه است.»(55)
    البته بايد اعتراف کرد تاکنون بيشتر نوشته‏هاي مربوط به پوشش، نقطه نظر را بر حجاب زن معطوف کرده و کمتر به پوشش مرد توجه نموده‏اند که البته اين يک امر عادي و طبيعي است چرا که زن مظهر جمال و زيبايي و مرد مظهر شيفتگي است. ولي پوشش مردان نيز در ابعاد مختلف فرهنگي، اجتماعي حائز اهميت است. ازاين‏رو اسلام براي ثبات و پايداري جامعه درباره پوشش زن و مرد توجه بسيار نموده خداوند متعال ميفرمايد: «يا بني آدم قد انزلنا عليکم لباسا يواري سوءاتکم و ريشا؛ اي فرزندان آدم! لباسي براي شما فرستاديم که اندام (عورت) شما را ميپوشاند و مايه‏ي زينت شماست، (اعراف / 26).
    خداوند متعال در حق مردان ميفرمايد: (قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم) «به مؤمنان بگو چشم‏هاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند و عفاف (عورت) خود را حفظ کنند»{M ، (نور / 30) . و در حق زنان نيز ميفرمايد: (و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهنّ و يحفظن فروجهنّ) «و به زنان با ايمان بگو چشم‏هاي خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان (عورت) خويش را حفظ کنند»{M، (نور / 31).

    در اين راستا ذکر چند نکته ضروري مينمايد:

    1. فقها فرموده‏اند زن نبايد به بدن مرد نامحرم (به جز سر و صورت و گردن) نگاه کند و اين حکم دليل قطعي دارد که در جاي خود بيان شده است.
    2. ممکن است نگاه زن به بدن مرد نامحرم حرام باشد ولي پوشش آن از سوي مرد واجب نباشد همان گونه که نگاه مرد به صورت و دست‏هاي زن از روي شهوت حرام است ولي پوشش آن از سوي زن واجب نيست.
    3. مردان ميتوانند با لباس آستين کوتاه در مجامع عمومي نمايان گردند.
    اکنون اين پرسش پيش ميآيد که اگر مردي با اين وضعيت بيرون آيد و بداند زنان از روي تعمّد و لذت به بدنش نگاه ميکنند، آيا از نظر شرعي مرتکب گناه شده؟
    دو نظر در اينجا مطرح است. برخي فتوا به حرمت داده و عده‏اي از جواز سخن گفته‏اند. اصليترين مستند و مبناي اين حکم قاعده فقهي «اعانه بر اثم» است که در فقه کاربرد فراواني دارد. معناي قاعده اين است که هر کس زمينه تحقق و پياده شدن گناه را براي ديگري فراهم سازد. خود نيز مانند انجام دهنده‏ي آن گناهکار است.
    در مقابل برخي مراجع اظهار ميدارند که آنچه حرام است «تعاون بر اثم» بوده نه «اعانه بر اثم» اين دو با يکديگر متفاوت است.
    «تعاون بر اثم» يعني همکاري و شرکت چند نفر در انجام گناه به گونه‏اي که همگي به طور مستقيم آن را انجام دهند.
    به همين جهت برخي مراجع گفته‏اند اگر مردان با لباس آستين کوتاه بيرون آيند به قصد اين که زنان به او نگاه کنند، شريک گناه گرديده و قاعده فقهي در حقش پياده ميشود. اما اگر به اين انگيزه نباشد، اشکالي ندارد. و از آنجا که تشخيص انگيزه افراد مشکل است به جواناني که در خيابان و پارک‏ها به بازي فوتبال مشغول بوده و يا در جاده‏ها به دوچرخه سواري مشغول هستند. وجوب امر به معروف محرز نميشود.
    بر اساس آن چه گفته شد فتواي مراجع درباره پوشش لباس آستين کوتاه مردان متفاوت است و هر کس بايد به نظر مرجع تقليد خود عمل کند. ولي مسئولان دانشگاه‏ها و مديران مدارس و... حق دارند مقرراتي را طبق مصالحي که در نظر دارند براي محدوده‏ي خود وضع نمايند. و شرايطي براي نوع لباس دانشجويان مقرر نمايند. و اين کار به آن معني نيست که حلالي را حرام کرده و بر خلاف نظر شرع عمل نموده‏اند بلکه اين حق براي مديريت هر مجموعه محفوظ است. البته بايد از افراط و تفريط و اعمال سليقه‏هاي شخصي اجتناب شود. و مصالح کل مجموعه در نظر گرفته شود، و تنها به منظور ايجاد فضاي سالم و آرامش رواني مجموعه حدود و مقررات تعيين گردد.

    در پايان توجه شما را به استفتائات برخي مراجع جلب ميکنيم:
    امام خميني ـ آيت‏الله فاضل ـ آيت‏الله نوري همداني:

    پوشش بدن بر مرد واجب نيست هر چند بداند زنان از روي تعمّد و لذت به او نگاه ميکنند، (العروة الوثقي، حاشيه، احکام النکاح، مسئله 51).

    آيت‏الله خويي، آيت‏الله گلپايگاني، آيت‏الله اراکي و آيت‏الله وحيد خراساني:

    پوشش بدن بر مرد واجب نيست ولي اگر بداند زنان از روي تعمّد و لذت به او نگاه ميکنند پوشش آن به جز صورت، دستها، گردن و پا واجب است، (العروة الوثقي، حاشيه، احکام النکاح، مسئله 51 و هداية العباد، ج 2، مسأله 1068 و استفتاء از محضر آيت‏الله وحيد خراساني).
    آيت‏الله بهجت: احتياط واجب است که مرد بدن خود را (به جز مواردي که به طور غالب باز است مانند سر و صورت) در برابر نامحرم بپوشاند هر چند کمک بر حرام نباشد (يعني هر چند نداند به او نگاه ميکنند)، (توضيح المسائل، مسأله 1933 و 1937).
    مقام معظم رهبري، آيت‏الله مکارم: استفاده از لباس آستين کوتاه براي مردان اشکالي ندارد مگر در مواردي که بدانيم مفاسد خاصي بر ان مترتب ميشود، (استفتاءات، ج 1، س 834، آيت‏الله مکارم و دفتر استفتاءات مقام معظم رهبري).
    آيت‏الله تبريزي: سزاوار نيست براي مؤمن که با لباس آستين کوتاه در مجامع عمومي ظاهر شود، (دفتر استفتاءات آيت‏الله تبريزي).
    آيت‏الله صافي: احتياط واجب است که مرد لباس آستين دار بر تن کند در جايي که معرض نگاه زنان نامحرم است، (جامع‏الاحکام، ج 2، ص 1722).
    البته بايد دانست اختلاف نظر مراجع پيرامون پوشش مرد در جاي است که هيچ‏گونه مفسده‏اي به همراه نداشته باشد و گرنه همه اتفاق دارند چنانچه جوانان با لباس آستين کوتاه در مجامع عمومي ظاهر شوند و مفسده‏اي در فضاي جامعه ايجاد نمايند، پوشيدن اين نوع لباس‏ها حرام ميباشد.

    پی نوشتها :

    1. انسانيت از ديدگاه اسلامي، مصطفوي، ص 129.
    2. نحل (16): 80.
    3. سوره نور (24): 31 و 30 و 59؛ احزاب (33): 59 و 60.
    4. سوره اعراف (7): 26.
    5. ر. ک: المفردات في غرائب القرآن، راغب اصفهاني و قاموس قرآن، سيد علي اکبر قرشي.
    6. در اصطلاح تاريخ و حديث اسلامي، هر جا نام «آيه حجاب آمده است مقصود اين است نه آيات سوره نور که در خصوص پوشش اسلامي است.
    7. احزاب (33): 53.
    8. مسأله حجاب، مرتضي مطهري، ص 74.
    9. واژه حجاب هفت بار در قرآن کريم به کار رفته است؛ ولي هرگز به معناي حجابِ اسلامي مصطلح نيست.
    10. مسأله حجاب، ص 73.
    11. تاريخ تمدن؛ ويل دورانت، مترجمان احمد آرام (و ديگران)، ج 1، ص 433 و 434.
    12. مسأله حجاب، ص 22.
    13. ر. ک: تفاسير مجمع البيان (طبرسي) و کشّاف (ز مخشري) ذيل آيات 33 احزاب و 60 نور.
    14. سوره احزاب (33): 33.
    15. مسأله حجاب، ص 73. نيز ر. ک: تفسير نمونه، ج 17، ص 401 - 403.
    16. اصل قانون حجاب اسلامي، صرفاً از ضروريات فقه نيست؛ بلکه از ضروريات دين مبين است؛ چه اين‏که نصّ صريح قرآن بر آن گواهي ميدهد و تنها ظهور آيات قرآن دليل بر آن نيست تا جاي اختلاف برداشت و محل ترديد باشد.
    17. مجمع البيان في تفسير القرآن، طبرسي، ج 7 - 8، ص 216.
    18. المفردات في غريب القرآن؛ راغب اصفهاني، ص 361.
    19. مسأله حجاب، ص 125 - 128.
    20. تفسير مجمع البيان، ص 216 و 217.
    21. مسأله حجاب، ص 129.
    22. المفردات في غرائب القرآن، ص 159؛ مجمع البيان، ص 217.
    23. مجمع البيان، ص 217.
    24. همان.
    25. التفسير الکبير، ج 23، ص 179.
    26. مجمع البيان، ص 217. (قال ابن عبّاس: تفطّي شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها).
    27. ر. ک: تفسير الصافي، فيض کاشاني، ج 3، ص 430 و 431.
    28. مسأله حجاب، ص 131.
    29. علامه طباطبائي(ره) در تفسير آيه 32 سوره اعراف ميفرمايد: خداي متعال در اين آيه زينت‏هايي را معرفي ميکند که براي بندگان ايجاد و آنان را فطرتاً به وجود آن زينت‏ها و استعمال و استفاده از آن‏ها ملهم کرده است؛ و روشن است که فطرت جز به چيزهايي که وجود و بقاي انسان نيازمند آن است، الهام نميکند. (ر. ک: الميزان، ج 8، ص 79)
    30. آيين بهزيستي در اسلام، احمد صبور اردوبادي، ج 1 (جنس پوشاک)، ص 57.
    31. حلية المتقين، محمدباقر مجلسي، ص 3 - 5 و 10 - 12 و 91 - 107.
    32. مجمع البيان، ج 4 - 3، ص 673.
    33. سوره احزاب(33): 33.
    34. سوره نور(24): 31.
    35. مسأله حجاب، ص 146 - 147.
    36. ر. ک: تفسير الصافي، ج 3، ص 430 و 431.
    37. وسايل الشيعه، حر عاملي، ج 14، ص 140.
    38. سوره نور (24): 60.
    39. سوره احزاب(33): 59.
    40. سوره احزاب (33): 60 و 61.
    41. مجازات اين گونه افراد از نظر اسلام بسيار شديد است و بعد از ارشاد و امر به معروف و نهي از منکر، چنانچه اين بيماردلان از عمل زشت خويش دست برندارند، بايد از جامعه اسلامي تبعيد شوند؛(مسأله حجاب، ص 164) و در صورت استمرار، در رديف محاربان با حکومت اسلامي جاي ميگيرند و به حکم قرآن اعدام ميگردند. (الميزان في تفسير القرآن، ج 8، ص 361 و 362)
    42. ر. ک: مسأله حجاب، ص 158 و 159؛ قاموس قرآن، قرشي، ج 2، ص 41 و 42. (اين کتاب‏ها کلمات اهل لغت را ذکر کرده‏اند؛ مانند تعبير به «الجلباب: القميص أوالثواب الواسع» يا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطّي به المرأة رأسها و صدرها)
    43. الميزان في تفسير القرآن، ج 16، ص 361. (هو ثوب تشتمل به المرأة فيغطّي جميع بدنها)
    44. تفسير الصافي، فيض کاشاني، ج 4، ص 203.
    45. الجامع لأحکام القرآن، قرطبي، ج 14؛ ص 156.
    46. درباره جلباب گفته‏اند: آن روسري خاصي که بانوان هنگامي که براي کاري به خارج از منزل ميروند، سر و روي خود را با آن ميپوشند؛ «الجلباب خمارالمرأة الذي يفطّي رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبيان في تفسير القرآن، طوسي ج 8، ص 361؛ مجمع البيان، ج 8 - 7، ص 578)
    47. مجمع البيان، ص 580؛ الميزان، ج 16، ص 361.
    48. زناني که ظاهراً پوشيده هستند ولي در واقع برهنه‏اند، روي عن رسول اللّه(ص): صنفان من اهل النار لم أرهما قوم معهم سياط کأذناب البقر يضربون بها الناس و نساء کاسيات عاريات، مميلات مائلات، رؤسهنّ کأسنمة البُخت المائلة....» (ميزان الحکمة، ري شهري، ج 2، ص 259)
    49. مسأله حجاب، ص 160 و 161.
    50. آسيب‏شناسي حجاب، ص 19
    51. وسائل الشيعة، ج 14، ص 120.
    52. سوره واقعه(56): 23.
    53. گستره عفاف به گستردگي زندگي، حميده عامري، کتاب زنان، شوراي فرهنگي اجتماعي زنان، ش 12، ص 117.
    54. الميزان، ج 8، ص 361.
    55. مسأله حجاب، ص 163.

    © کپی رایت توسط .::عروج::. پايگاه تخصصي حجاب

           

    انجام واجبات و 
ترک حجاب


    انجام واجبات و ترک حجاب

    در ظاهر به نظر ميرسد چنين شخصي تنها يک واجب را ترک کرده و فقط نسبت به همين مسئله گناه ميکند، اما واجبات و محرمات ديگر را مراعات ميکند و خداوند براي آنها پاداش در نظر ميگيرد و از آن جهات مورد لطف و عنايت خداوند قرار ميگيرد، يک نکته مهم مورد غفلت واقع شده و آن، عدم آگاهي و غفلت شخص از ريشه گناه و پيامدهاي آن است.
    چنين انساني به خوبي خداوند را نشناخته و به او ايمان نياورده و عقل و فهم خود را برتر از علم و آگاهي الهي دانسته است. اگر انسان حقيقتاً خداوند را بشناسد و به اين درک و آگاهي برسد که احکام دين و شريعت اسلام براي خوش بختي و سعادت بشر تشريع گرديده و هر يک از احکام داراي مصلحت و فوائد است که خداوند از آنها آگاه است، به آن احکام عمل ميکند. نيز ميداند که عمل نکردن به هر حکمي از اسلام، به همان اندازه به دين و ايمان انسان، ضربه وارد ميکند. ضربه در دين و ايمان، بي ارتباط با عمل به دستورها و احکام دين اسلام نيست، زيرا مطمئناً در عمل به احکام ديگر در او سستي و ضعف ايجاد ميکند و در ايمان و اعتقاد او خلل وارد ميکند. خداوند در آيات خود از مؤمنان، ايمان حقيقي و واقعي را طلب کرده است. مهم ايمان واقعي و اعمال صالح طبق ايمان است.
    خداوند فرموده است:
    "يا ايها الذين آمنوا امنوا بالله و رسوله؛ اي کساني که ايمان آورديد، ايمان (واقعي) بياوريد به خدا و پيامبرش".
    انسان مؤمن بايد هر لحظه به خود و ايمانش نظر کند که آيا واقعاً به خداوند ايمان دارد و به علم و آگاهي و خيرخواهي و حکمت او ايمان و اعتقاد دارد.
    از طرف ديگر ميتواند از مصالح اجتماعي حجاب آگاهي يابد. آثار و فوايدي بسياري که در حجاب وجود دارد، مانند استحکام بنيان خانواده، اعتماد ميان همسران و بستن راه فريب و شيطاني. هم چنين مضرات بي حجابي که جهان معاصر مورد تهديد جدي قرار داده است.
    رسول خد (ص) فرمود: "زناني که جامه‏هاي نازک بپوشند، با چهره‏هاي نپوشيده و با تکبر شانه‏هاي خود را بجنبانند و سرهاي خويش را با موهايي چون‏کوهان شتر بيارايند، وارد بهشت نميگردند و با اين که بوي بهشت از دور به مشام ميرسد، به مشام چنين زناني نميرسد".(1)
    حجاب يکي از اصول مسلم و احکام قطعي اسلام است و از معدود احکامي ميباشد که در قرآن به لزوم رعايت آن تصريح شده است، از همين رو شبهه و شکي در مورد وجوب رعايت حجاب وجود ندارد. همان طور که ديگر احکام الهي را پذيرفته‏ايد، دليلي ندارد که اين حکم را نپذيريد، زيرا حکم حجاب با حکم نماز تفاوتي ندارد. اگر ما خدا را پذيرفتيم و حقانيت پيامبر (ص) و قرآن و اسلام را باور داشتيم، بايد تکاليف و احکام آن را نيز پذيرا باشيم، هر چند دليل حکم را ندانيم ما نميدانيم چرا بايد نماز صبح را دو رکعت بخوانيم اما ميخوانيم چون دستور خداوند است، گرچه بايد توجه داشت در مورد لزوم رعايت حجاب دلائل محکمي وجود دارد. شما را براي مطالعه بيشتر در اين خصوص به کتاب "حجاب" نوشته استاد شهيد مطهري ارجاع ميدهيم. ما انسانها در آزمايش الهي با مسئله خاصي امتحان ميشويم که شايد اين مسئله براي ديگري امتحان اصلي نباشد.
    براي يکي مقام، براي ديگري پول، براي کسي فرو خوردن خشم، براي ديگري چشم پوشي از نگاه حرام. هر کس به گونه‏اي آزمايش ميشود که ديگري آزمايش نميشود.
    مردان به حفظ نگاه آزمايش ميشوند و در اين معرکه ميلغزند. زنان به خودآرايي و نمايش که ميلي طبيعي و قوي آنان است، ولي بايد بدانيم در همين گردنه‏ها است که انسان از زندگي غير خدا آزاد ميشود.
    در قرآن ميخوانيم: "و ما أدريک ما العقبة فک رقبة؛ و تو چه ميداني که گردنه چيست، آنجا است که گردن انسان رها ميشود". با گذشتن از گردنه‏ها است که به مقام قرب الهي ميتوان رسيد. دنيا براي هر کس به شکلي زينت ميشود. بايد توجه داشته باشيم که خداي نکرده دين خود را به علائق دنيوي وانگذاريم. گاهي يک علاقه طبيعي، سبب ميشود که همه چيز را توجيه کنيم، ولي اگر عاشق خدا شويم و محبت او را در دل زنده کنيم، به هر چه ميگويد، با دل و جان عمل ميکنيم.
    خواهر گرامي، حال و روز عاشقان دنيا را ديده‏ايد؟ اگر نديده‏ايد، نظاره کنيد. ميبينيد وقتي در انسان عاشق هم ميشوند، عاشق فقط به معشوق نگاه ميکند و منتظر است ببيند او چه ميپسندد تا مو به مو عمل کند. عطر فلاني بو، کفش فلان مدل، رنگ لباس خاص و خلاصه "پسندم آنچه را جانان پسندد". اگر خدا را آن طور بخواهيم و بخوانيم و دل ما به محبت او روشن شود و هميشه با او باشيم، غير از خواست او نميخواهيم و خواسته‏هاي خود را بر خواسته او ترجيح نميدهيم. با اين نگاه ديگر احکام، تکليف (کار با مشقت) نيست، بلکه صحنه محبت و عشق عاشق نسبت به معشوق است.

    پايگاه تخصصي حجاب

           

    حجاب نمادی از 
جنگ تمدن ها


    حجاب نمادی از جنگ تمدن ها

    چندي‌ است‌ که‌ مسئله‌ي‌ حجاب‌ زنان‌ مسلمان‌ در غرب‌ محل‌ چالش‌ دو تمدن‌اسلام‌ و غرب‌ شده‌ است‌. اخيراً در چند کشور اروپايي‌ حجاب‌ را در مدارس‌ يا ادارات‌ دولتي‌ ممنوع‌ کرده‌اند و با انتشار صدها مقاله‌ در جرايد غربي‌ به‌ شدت‌حجاب‌ را مورد تاخت‌ و تاز قرار داده‌اند.
    مسئله‌ي‌ حجاب‌ براي‌ اوّلين‌ بار نيست‌ که‌ صحنه‌ي‌ هماوردي‌ تمدن‌ غرب‌ وتمدن‌ اسلامي‌ قرار مي‌گيرد، لااقل‌ در سه‌ کشور اسلامي‌ ترکيه‌، افغانستان‌ و ايران‌ خودباختگان‌ سياسي‌ که‌ از تمدن‌ شرقي‌ خود احساس‌ حقارت‌ مي‌کردند تنها راه‌جبران‌ عقب‌ماندگي‌هاي‌ ذهني‌ و عيني‌ را شبه‌مدرنيسم‌ مي‌دانستند؛ خصوصاً درايران‌ مسئله‌ي‌ حجاب‌ به‌ جدايي‌ آشتي‌ناپذير بين‌ نيروهاي‌ مذهبي‌ و پهلوي‌ها گرديد. قبل‌ از آن‌ نيز در دوره‌ي‌ مشروطيت‌ عده‌اي‌ از غرب‌زدگان‌ حجاب‌ اسلامي‌ رامورد تاخت‌ و تاز قرار دادند و آزادي‌ و بالندگي‌ زنان‌ را در بي‌حجابي‌ منحصرمي‌ديدند. آن‌ها ده‌ها مقاله‌ و هجونامه‌ را براي‌ بي‌اعتبار کردن‌ حجاب‌ اسلامي‌ منتشرکردند و در مقابل‌ اسلام‌گرايان‌ ده‌ها رساله‌ در وجوب‌ حجاب‌ و پاسخ‌ به‌ شبهات‌پيرامون‌ آن‌ توليد کردند.
    امروز همين‌ مسئله‌ در غرب‌ در حال‌ تکرار شدن‌ است‌، در ماه‌هاي‌ اخير ده‌هامقاله‌ توسط‌ روزنامه‌هاي‌ پرتيراژ غرب‌ عليه‌ حجاب‌ اسلامي‌ منتشر شده‌ است‌. به‌نمونه‌هايي‌ از اين‌ مقالات‌ که‌ فقط‌ در ماه‌ نوامبر منتشر شده‌ است‌ توجه‌ کنيد.
    حزب‌ طرفدار آزادي‌ هلند خواستار ممنوعيت‌ استفاده‌ از روسري‌توسط‌ زنان‌ مسلمان‌ در اين‌ کشور شد (روزنامه‌ اکونوميست‌، مقاله‌ي‌دشمني‌ در داخل‌، 23 نوامبر 2006)
    ذهن‌ انسان‌ با حجاب‌ چگونه‌ کار مي‌کندـ حجاب‌ نماد ظلم‌ به‌ زن‌محسوب‌ مي‌شودـ زنان‌ مسلمان‌ آلمان‌ از حجاب‌ چشم‌پوشي‌ کنند.(تاگس‌ سايتونگ‌، مقاله‌ حقايق‌ و پيش‌داوري‌ها، 30 اکتبر 1385)
    قرآن‌ زنان‌ مسلمان‌ را به‌ حجاب‌ ملزم‌ نمي‌کند (واشنگتن‌ تايمز،مقاله‌ خيزش‌ مذهب‌ در غرب‌، 23 نوامبر 2006)
    حجابي‌ که‌ زنان‌ براي‌ تمايز و تأکيد بر پستي‌ آنان‌ تحميل‌ شده‌ است‌تاريخچه‌اي‌ کهن‌ داردـ اسلام‌گرايان‌ که‌ از حجاب‌ يک‌ فريضه‌ي‌ ديني‌ ويک‌ دستور خدا مي‌سازند بسيار جديد است‌ـ ليلا بابس‌ در کتاب‌ خودثابت‌ مي‌کند که‌ حجاب‌ يک‌ فريضه‌ي‌ ديني‌ نيست‌ چه‌ برسد به‌ يک‌آداب‌ مذهبي‌ـ هيچ‌ متن‌ مذهبي‌ حتي‌ قرآن‌، هيچ‌ رأي‌ فقهي‌ يا هيچ‌مفسر قرآن‌ پذيرفته‌ شده‌ هرگز اين‌ هنجار را معنوي‌ توصيف‌ نکرده‌است‌ـ اين‌ گفته‌ي‌ اصول‌گرايان‌ که‌ حجاب‌ را از حيطه‌ي‌ اخلاق جنسي‌به‌ يک‌ اصل‌ ديني‌ تبديل‌ کرده‌اند، لباس‌ دروغين‌ پوشاندن‌ به‌ دين‌است‌. (لوتان‌، مقاله‌ي‌ حجاب‌ پنج‌ هزار سال‌ فرمانبرداري‌، 21 نوامبر2006)
    اين‌ها نمونه‌هايي‌ از مقالاتي‌ است‌ که‌ فقط‌ در ماه‌ نوامبر در غرب‌ منتشر شده‌است‌. مسئله‌ي‌ ممنوعيت‌ حجاب‌ در کشورهاي‌ غربي‌ و مدعي‌ دمکراسي‌ ما را به‌ياد عملکرد مستبدين‌ تاريخ‌ شرق، رضاشاه‌، کمال‌ آتاتورک‌ و امان‌الله خان‌، شاه‌افغاني‌ مي‌اندازد و مجدداً حملات‌ غرب‌گرايان‌ ايراني‌ و ناسيوناليست‌هاي‌ ترک‌ راعليه‌ حجاب‌ در اذهان‌ زنده‌ مي‌کند. با اين‌ تفاوت‌ که‌ در گذشته‌ ميدان‌ پيکار عليه‌حجاب‌ کشورهاي‌ اسلامي‌ بود و اکنون‌ اين‌ مصاف‌ در کشورهاي‌ غربي‌ روي‌ داده‌است‌ و اين‌ نشان‌ مي‌دهد که‌ تمدن‌ غرب‌ ديروز در حال‌ تهاجم‌ بود و اينک‌ تمدن‌اسلامي‌ دست‌ به‌ تهاجم‌ زده‌ و غرب‌ در حالت‌ تدافعي‌ به‌ سر مي‌برد.
    شايد امروز مسئوليت‌ اسلام‌گرايان‌ در تبيين‌ مسئله‌ي‌ حجاب‌ مسئوليتي‌ مضاعف‌شده‌؛ چه‌ اين‌ که‌ اگر از اين‌ نماد اسلامي‌ پشتيباني‌ فکري‌ نشود، چه‌ بسا از پيشروي‌باز ماند و در زير حملات‌ دفاعي‌ غرب‌ ناچار به‌ عقب‌نشيني‌ يا تسليم‌ شود. از اين‌جهت‌ نکاتي‌ چند براي‌ تبيين‌ حجاب‌ ضروري‌ است‌:
    1ـ حجاب‌ در اسلام‌ هرگز نماد ظلم‌ به‌ زن‌ يا براي‌ تأکيد بر پستي‌ بر زنان‌ تحميل‌نشده‌ است‌. شما در هيچ‌ يک‌ از متون‌ مقبول‌ اسلامي‌ چنين‌ تعبير يا اشاره‌اي‌نخواهيد يافت‌؛ بلکه‌ ده‌ها متن‌ ديني‌ حجاب‌ را نمادي‌ از حرمت‌، احترام‌ و عزّت‌ زن‌مسلمان‌ معرفي‌ مي‌کند.
    جالب‌ اين‌ است‌ که‌ حتي‌' مسئله‌ي‌ حجاب‌ تنها بر مبناي‌ ملاک‌ تمايلات‌ جنسي‌واجب‌ نشده‌ است‌. به‌ همين‌ جهت‌ فقها با اين‌ که‌ نگاه‌ کردن‌ مردان‌ را به‌ زنان‌ نامحرم‌حرام‌ مي‌دانند؛ ولي‌ نگاه‌ به‌ زنان‌ غير مسلمان‌ که‌ حجاب‌ را امري‌ لازم‌ نمي‌دانند و زنان‌ مسلماني‌ که‌ بي‌مبالات‌ هستند و خود حرمت‌ خود را نگه‌ نمي‌دارند جايزمي‌دانند (آيت‌الله خويي‌، منهاج‌الصالحين‌، ج‌ 2، ص‌ 259). بعضي‌ علت‌ اين‌ جواز را پاس‌ نداشتن‌ زن‌ از حرمت‌ خود داشته‌اند.
    و باز به‌ همين‌ جهت‌ است‌ که‌ فقها فتوا داده‌اند که‌ نگاه‌ به‌ تصوير زن‌ مسلمان‌ و آشنا حرام‌ است‌؛ ولي‌ نگاه‌ به‌ تصوير زني‌ که‌ متهتک‌ است و خود حرمت‌ خود را پاس‌نمي‌دارد جايز است‌. (امام‌ خميني‌، تحريرالوسيله‌، ج‌ 2، کتاب‌ النکاح‌)
    2ـ شکي‌ نيست‌ که‌ اسلام‌ براي‌ حفظ‌ کانون‌ خانواده‌ وظايف‌ زنان‌ و مردان‌ را برمبناي‌ طبيعت‌ هر کدام‌ مشخص‌ کرده‌ است‌ و به‌ عبارتي‌ از زن‌ وظيفه‌ي‌ زنانه‌ و ازمرد خدمت‌ مردانه‌ خواسته‌ است‌. به‌ همين‌ جهت‌ از مرد و زن‌ خواسته‌ است‌ تا درمسئله‌ي‌ پوشش‌ و لباس‌ هر کدام‌ هويت‌ خود را حفظ‌ کنند. در واقع‌ اسلام‌ به‌ پيروان‌خود تأکيد مي‌کند که‌ هيچ‌ تفاوتي‌ در ارزش‌ انساني‌ زن‌ و مرد نيست‌ و بايد هيچ‌ کدام‌از جنسيت‌ خود احساس‌ حقارت‌ و از خودبيگانگي‌ نکنند. به‌ همين‌ علّت‌ اسلام‌پوشيدن‌ لباس‌ مردانه‌ را براي‌ زنان‌ و لباس‌ زنانه‌ را براي‌ مردان‌ حرام‌ مي‌داند و حتي‌' نماز خواندن‌ زن‌ در لباس‌ مردانه‌ و نماز خواندن‌ مرد در لباس‌ زنانه‌ را باطل‌ مي‌داند. (عروة‌الوثقي‌، ج‌ 1، في‌ شرايط‌ المصلي‌، مسئله‌ي‌ 42)
    3ـ حجاب‌ اسلامي‌ يعني‌ پوشيدن‌ تمام‌ موهاي‌ سر و تمام‌ بدن‌ به‌ جز صورت‌ ودست‌ها تا مچ‌ و پاها تا مچ‌ از ضروريات‌ فقه‌ اسلامي‌ است‌؛ تمام‌ فقهاي‌ اسلام‌ سني‌و شيعي‌ همه‌ بر وجوب‌ آن‌ فتوا داده‌اند و همه‌ي‌ مفسرين‌ اسلامي‌ شيعه‌ و سني‌ درذيل‌ آيه‌ي‌ 31 سوره‌ي‌ نور و آيه‌ 59 سوره‌ي‌ احزاب‌ دو حکم‌ پوشيدن‌ گلو و سينه‌ باروسري‌ و پوشيدن‌ جلباب‌ يا شال‌ و مقنعه‌اي‌ که‌ سر و سينه‌ تا نيم‌تنه‌ را مي‌پوشاند رابه‌ معناي‌ وجوبي‌ و امر الزامي‌ گرفته‌اند (آلوسي‌، تفسير روح‌المعاني‌، ج‌ 22، ص‌ 88و طبرسي‌، مجمع‌البيان‌، ج‌ 4، ص‌ 369). تاکنون‌ هيچ‌ فقيه‌ و مفسري‌ فتوا يا تفسير وقرائتي‌ که‌ دلالت‌ بر غير الزامي‌ حجاب‌ باشد از خود صادر نکرده‌ است‌. اين‌ ادّعاي‌عجيبي‌ است‌ که‌ جرايد غربي‌ نقل‌ مي‌کنند که‌ اسلام‌ حجاب‌ را الزامي‌ نکرده‌ است‌. واين‌ نيز بايد افزوده‌ شود که‌ در اسلام‌ بين‌ اخلاق عملي‌ و الزام‌ فقهي‌ هيچ‌ تفاوتي‌نيست‌. اگر غيبت‌، تهمت‌، تجسس‌، سرقت‌، خيانت‌، زنا، چشم‌چراني‌، از لحاظ‌اخلاقي‌ امري‌ ناپسند هستند، از لحاظ‌ فقهي‌ نيز امر ممنوع‌ و حرامي‌ هستند. بنابراين‌ادّعاي‌ روزنامه‌ لوتان‌ که‌ حجاب‌ را در حيطه‌ي‌ اخلاق جنسي‌ و خارج‌ از محدوده‌ي‌يک‌ اصل‌ ديني‌ تعريف‌ کرده‌ است‌، نشان‌ از ناآگاهي‌ نويسنده‌ به‌ اسلام‌ است‌.
    راستي‌ جاي‌ تعجب‌ است‌ که‌ غرب‌ از شکستن‌ حرمت‌هاي‌ خانوادگي‌ و متلاشي‌کردن‌ کانون‌ خانواده‌ چه‌ سودي‌ برده‌ است‌ که‌ همچنان‌ بر اين‌ تجربه‌ي‌ تلخ‌ پافشاري‌و استدلال‌ مي‌کنند؟! در آخرين‌ سرشماري‌ که‌ مؤسسه‌ي‌ تحقيقات‌ اجتماعي‌(O.N.S) ارايه‌ داده‌ از هر سه‌ نفر کودک‌ متولد شده‌ در اروپا يک‌ نفر آنان‌ نامشروع‌است‌. آيا آينده‌ي‌ اروپا با اين‌ همه‌ انسان‌هاي‌ بي‌اصل‌ و نسب‌ که‌ هيچ‌ شيرازه‌اي‌ ازمحبت‌ خويشاوندي‌ آن‌ها را به‌ يکديگر پيوند نمي‌زند چه‌ خواهد شد؟ آيا درآينده‌اي‌ نه‌ چندان‌ دور اروپا به‌ دانه‌هاي‌ از هم‌ گسيخته‌ تبديل‌ نخواهد شد؟
    البته‌ پاسخ‌ ديگر جامعه‌ي‌ اروپا قطعاً روي‌آوري‌ به‌ اسلام‌ خواهد بود.
    سال‌ گذشته‌ از ده‌ هزار زن‌ ايتاليايي‌ که‌ اسلام‌ آورده‌ بودند و با مسلمانان‌ ازدواج‌کرده‌ بودند، وقتي‌ سؤال‌ شد چرا؟ آن‌ها چند پاسخ‌ همانند دادند: جوان‌ مسلمان‌ ازهمسر خود چون‌ شيئي‌ مقدس‌ حفاظت‌ مي‌کند ـ مسلمانان‌ بيشتر پاي‌بند به‌همسرانشان‌ هستند ـ مسلمانان‌ به‌ عشق‌ وفادارترند ـ در خانواده‌ي‌ اسلامي‌ آرامش‌حاکم‌ است‌ـ معناي‌ زندگي‌ و عشق‌ را دوباره‌ باز يافته‌اند و...

    منبع : خبرگزاري فارس

           

    غبار اغيار و 
مبارزه ابرار


    غبار اغيار و مبارزه ابرار

    قبل از آنكه كشف حجاب جنبه رسمى به خود بگيرد علما و مردم مشهد مقدس مقاومت شديدى در مقابل اين حركت از خود نشان دادند. روحانيان به سال 1314ه••• .ش در اين ماجرا پيشقدم بودند و اقدام رضاخان را مقابله با اسلام تلقى نمودند. علما و مجتهدان مشهد خصوصا آيت‏اللّه‏ حاج‏آقا حسين قمى، سيديونس اردبيلى و ميرزامحمد آقازاده جلسات متعددى برگزار مى‏نمايند و توطئه حجاب‏زدايى و برپايى جشن كشف حجاب را مورد بررسى قرار مى‏دهند. در يكى از نشستها كه در منزل حاج‏آقاحسين قمى برگزار شد، ايشان از اوضاع پديد آمده براى كشور مسلمان ايران و فشارى كه بر بانوان شيعه وارد آمده به شدت متأثر شده با حالتى اشك‏آلود مى‏گويد: امروز اسلام انسان فداكار مى‏خواهد و بر مردم لازم است كه در برابر اين سيل بنيان‏كن كه خانه ارزشها و دژ استوار ديانت را مورد تهديد قرار داده قيام كنند.(1)
    گردهمايى روحانيان به منظور اتخاذ تصميم نهايى تداوم يافته و در جلسه‏اى كه در منزل آيت‏اللّه‏ سيديونس اردبيلى برگزار مى‏شود مقرر مى‏گردد حاج‏آقاحسين قمى در اعتراض به اقدامات مخرب رضاخان به تهران رفته با او در اين زمينه صحبت كند و چون به قرآن تفأل مى‏كند و استخاره خوب مى‏آيد براى سفر مصمم مى‏گردد و اعلام مى‏كند: اگر رضاخان از اعمال خلاف و رفتارهاى غير شرعى خويش دست برندارد تا پاى جان پايدارى خواهد نمود. سرانجام در شب 29 ربيع‏الاول سال 1354ه••• .ق حاج‏آقاحسين قمى به همراه دو نفر از فرزندان و خادم خود، مشهد را به قصد تهران ترك مى‏نمايد.(2)
    وى پس از ورود به تهران با قيد استخاره راهى شهر رى شده و در جوار بارگاه حضرت عبدالعظيم حسنى در باغ سراج‏الملك اقامت مى‏نمايد. مردم تهران و اطراف و اكناف به اتفاق علما و روحانيان به صورت دسته‏جمعى، پياده و سواره به سوى محل اقامت آقا رهسپار شده و ارادت خود را نسبت به مقام مرجعيت و فقاهت به نمايش مى‏گذارند.(3)
    حضرت امام خمينى(قدس‏سره) به اين موضوع اشاره داشته و فرموده‏اند: «... ايشان [حاج‏آقاحسين قمى] به حضرت عبدالعظيم آمدند و ما رفتيم خدمتشان و ايشان قيام كردند، منتهى حبس كردند ... و بعد هم تبعيدش كردند ...»(4)
    برادرزاده حاج‏آقاحسين (سيدمرتضى برقعى) گفته است وقتى عمويم را در باغ محل اقامتش زيارت كردم مشاهده نمودم چشمان آقا از شدت گريه و ناراحتى متورم شده است، عرض كردم: در ملاقات با رضاخان چه مى‏كنيد؟ آن سيد بزرگوار گفت: اگر قبول نكرد كه از اعمال خلافش دست بردارد خفه‏اش مى‏كنم!(5) در طول مدت اقامت آقا در باغ مورد اشاره، مردم ضمن ديدار با مرجع خويش براى هر گونه جان‏فشانى اعلام آمادگى مى‏نمودند. حضور گسترده ديداركنندگان مشتاق هراس دولت رضاخان را برانگيخت. در نتيجه در ظهر روز دوم ربيع‏الثانى 1354ه••• .ق ملاقات با حاج‏آقاحسين قمى ممنوع گرديد و مأموران دولتى در اجراى دستور جديد در باغ را بسته و تا فرا رسيدن شب محل اقامت ايشان به محاصره كامل عوامل رضاخان در آمد. در مدتى كه اين فقيه فرزانه در باغ سراج‏الملك اقامت اجبارى داشت رضاخان حاضر به مذاكره با وى نگرديد و تنها پيام داد كه چرا قبل از آنكه جواب تلگراف شما داده شود به تهران آمديد؟ حاج‏آقاحسين با صلابت تمام اظهار داشته بود: من تلگراف نكردم كه اجازه بگيرم بلكه بدين وسيله خبر دادم كه عازم تهران هستم!
    با عزيمت اين فقيه باشهامت به تهران، بسيارى از اهالى مشهد در مسجد گوهرشاد اجتماع كرده و به سخنان وعاظ و خطبا كه در مذمت كشف حجاب و اعمال رضاخان بود، گوش فرا مى‏دادند. خبر بازداشت حاج‏آقاحسين قمى به سرعت در شهر مشهد انتشار يافت و مردم اين ديار مقدس را بيش از گذشته نسبت به رفتاردولت وقت عصبانى نمود. همان زمان، شهربانى مشهد بنا به دستور رضاخان گروهى از حاميان حاج‏آقاحسين همچون شيخ‏غلامرضا طبسى و شيخ‏شمس نيشابورى را كه از واعظان مشهور خراسان بودند، دستگير نمود. از سويى عده‏اى از روحانيان با صدور اطلاعيه‏هايى از مردم مى‏خواهند در برابر فاجعه هولناك كشف حجاب و ديگر اقدامات ضد دينى رضاشاه خاموش نمانده و اقداماتى هماهنگ ترتيب دهند.(6)
    مردم به منظور مبارزه با كشف حجاب و اطاعت از علما به صورت خودجوش از مشهد و روستاهاى اطراف به سوى مسجد گوهرشاد مى‏آيند. با توجه به آنكه جمعيت زيادى در اين مكان اجتماع نموده بودند و احتياج به مواد غذايى داشتند مردمانى خيّر و نيكوكار به تأمين مواد خوراكى آنان مبادرت ورزيدند و على‏رغم آنكه ماه دى و فصل سرما بود و در آن موقع سيب مثل حالا فراوان نبود، اهالى مقيم روستاهاى حومه مشهد سيبهاى اندوخته خود را كه معمولاً شب عيد به بازار مى‏بردند تا بفروشند، در دى‏ماه به مسجد گوهرشاد مى‏آوردند و بين مردم توزيع مى‏نمودند. مى‏گويند مرحوم نواب احتشام رضوى ـ پدر همسر شهيد سيدمجتبى نواب‏صفوى ـ براى مردم صحبت مى‏كرد و سه روز متوالى بر فراز منبر بوده و تنها براى تجديد وضو پايين مى‏آمده است.(7) در آن زمان پاكروان استاندار خراسان بود و چون فردى بى‏قيد به امور دينى به شمار مى‏رفت و در غرب پرورش يافته و بنا بر برخى نقلها بهايى بود، از اين‏رو رضاخان او را به سمت والى خراسان منصوب كرد. اين خائن محروم از خرد در به وجود آوردن حوادث مشهد نقش اول را عهده‏دار بود. در زمان وى به مشهد دستور رسيد كه وعاظ معروف شهر هر چه زودتر دستگير شوند. متعاقب اين حركات بود كه مردم چند روز متوالى به عنوان اعتراض در مسجد گوهرشاد تحصن كردند.(8) محمدولى‏خان اسدى كه نيابت توليت آستان قدس رضوى را عهده‏دار بود به رضاخان گفته بود كشف حجاب در شهر مقدس مشهد هنوز زود است و اين برنامه را از شهرهاى ديگر شروع كنيد ولى پاكروان خبيث شديدا با اعمال رضاخان موافق بود و گفته بود: طى چند روز اين كار را عملى مى‏كنم. اگر چه ابتدا استاندار و فرمانده لشكر خراسان ـ سرلشكر ايرج مطبوعى معدوم ـ و رئيس شهربانى سرهنگ دوم حسين‏قلى‏خان بيات مى‏خواستند گناه سركوبى قيام گوهرشاد را به گردن اسدى بيندازند ليكن گذشت زمان پرده از اسرار برداشت و چهره پاكروان و همدستانش بر همگان هويدا گرديد.(9)
    شيخ‏محمدتقى بهلول(10) كه روحانى مبارز و شجاعى بود و مردم مشهد وى را مى‏شناختند در مسجد گوهرشاد طى سخنرانيهاى پرشور و التهابى به كشف حجاب حمله كرد و اين حركت را تهاجمى عليه ديانت و ارزشهاى معنوى دانست. گفته مى‏شود بهلول روى پله آخر منبر بيست و چهار ساعت نشسته بود و جمعيت هم مدام بر حاضرين و مستمعين سخنان وى افزوده مى‏شد. برخى دعا مى‏خواندند و گروهى استراحت مى‏كردند.(11) خود بهلول در خاطراتى مى‏گويد: مردم مرا روى دست گرفته با سلام و صلوات از صحن كهنه بردند و در مسجد گوهرشاد در ايوان مقصوره بالاى منبر صاحب‏الزمانى گذاشتند. رئيس‏اطلاعات شهربانى خود را به من رسانيد و گفت: منبر رفتن ممنوع است، مردم بر سرش ريختند و با كتك و فشار به طرز فجيعى از مسجد بيرون كردند.(12) مردم تحت تأثير بيانات بهلول قرار گرفته و اعلام مى‏كنند تا مسأله كشف حجاب لغو نشود از اينجا خارج نمى‏شويم. فرمانده لشكر مشهد به نام ايرج مطبوعى در اين باره به رضاخان گزارش مى‏دهد. وى هم مى‏گويد: اگر با تهديدات خارج نشوند تيراندازى كنند. ايرج مطبوعى كه بعد از انقلاب دستگير و محاكمه گرديد و در دوم مهر 1358 محكوم به اعدام شد متهم به چند مورد جنايت بود كه از جمله آنها اعزام يك گردان به مسجد گوهرشاد بود كه منجر به شهادت 25 نفر و مجروح گرديدن حدود چهل نفر گرديد.(13)
    حضور زنان مسلمان در اين قيام بسيار چشمگير است. با درخواست آنان چادرى كه در مسجد پيرزن ـ ميان مسجد گوهرشاد ـ نصب مى‏گردد و آنان زير آن مجتمع شده و به سخنرانى بهلول و نواب احتشام رضوى گوش فرا مى‏دهند. در آن موقعى كه سربازان صحن را محاصره كردند و مردم اجازه ندادند اين دو روحانى را ببرند تيراندازى صورت گرفت. در اين وقت حاضرين به مأموران حمله كرده و با چوب، سنگ، داس و بيل آنان را متوارى ساختند.
    روز شنبه در ماه ربيع‏الثانى 1354ه••• .ق مطابق 19/4/1314ه••• .ش ازدحام جمعيت در مسجد گوهرشاد به اوج خود مى‏رسد. عوامل حكومتى از خيزش عمومى و مقاومت مردم نگران شده و چون از مركز كسب دستور مى‏كنند به آنان گفته مى‏شود حاضرين در مسجد را مورد يورش قرار داده، تمامشان را تار و مار كرده، عاملان واقعه را دستگير كرده و مجازات نماييد. عصر شنبه از پشت مسجد عده‏اى سرباز روى سر درب اين مكان آمدند و در چهار سر درب آن تيربار نصب كردند كه لوله‏هاى آنها به سوى پايين كج شده بود. مردم فكر مى‏كردند اين حركات تهديدى بيش نمى‏باشد. حدود ساعت دوازده مأموران يكى از دربهاى مسجد را شكستند و اول كسى كه وارد شد سروان ظلّى، فرمانده هنگ لشكر خراسان بود. مردم با چوب و وسايل ديگر او را كتك زدند. در اين وقت وى دو تير هوايى شليك كرد و ناگهان سربازان به داخل مسجد ريختند. مردم با مأموران درگيرى پيدا كردند و چون انبوه جمعيت از پاى منبر و اطراف به حركت در آمدند تا براى كمك به دالان مسجد بشتابند، مسلسلها شروع به تيراندازى كردند و شدت آن به حدى بود كه فضاى مسجد را روشن كرده بود. از پايين مأموران با سرنيزه مردم را مى‏دريدند و صداى يا على فضاى شهر مقدس مشهد را پر نموده بود. كوهى از اجساد بر زمين ريخته شده و خون چون سيل در جريان بود. بعد از اين كشتار خونين كه دومين يورش به اجتماع كنندگان در مسجد بود قريب 1100 نفر را دستگير كردند، عمامه روحانيون پاره شده و دستهاى آنان را بسته جلوى اسبها انداخته به سوى هنگ بردند. زخميها با بدترين وضع به همراه كشته‏ها در ماشينها ريخته مى‏شدند و هرچه زنده‏ها داد مى‏زدند كه ما زنده‏ايم، كسى به حرف آنان توجهى نمى‏كرد. تعداد شهدا را بين چهار هزار تا شش هزار نفر گفته‏اند. در روز بعد سرهنگ جهانبانى از تهران با هواپيما آمد و در بين اسيران، آنان را كه زوّار امام رضا(ع) بودند پس از سه روز آزاد نمود و افراد تا چهارده ساله را نفرى سى ضربه شلاق زد و مرخص كرد. بقيه تا چند هفته بعد در هنگ با وضع فجيعى در زندان بودند. به گفته برخى شاهدان عينى 56 كاميون جنازه‏هاى اين حادثه را به سوى محله خشت‏مالها و باغ خونى مشهد حمل كردند. اين كشتار در زمان نخست‏وزيرى ذكاءالملك فروغى (فراماسونر) روى داد.(14)
    پس از اين واقعه حوزه علميه مشهد مورد تاخت و تاز قزاقان قرار گرفت و در مشهد حكومت نظامى بر پا گرديد و شهر كاملاً در دست قزاقان بود. مقام معظم رهبرى حضرت آيت‏اللّه‏ خامنه‏اى در اين زمينه مى‏نويسند: «مبارزه و قيام مردم و حوزه علميه به تبع علماى بزرگى مانند آيت‏اللّه‏ حاج‏آقاحسين قمى و آيت‏اللّه‏ ميرزامحمد كفايى در جريان كشف حجاب رضاخانى كه منجر به تبعيد آيت‏اللّه‏ قمى و شهادت آيت‏اللّه‏زاده كفايى گرديد، نمودارى از رشد سياسى و مبارزات عميق روحانيون در سطح حوزه علميه بوده است و در ادامه آن حوادث كشتار بى‏رحمانه مسجد گوهرشاد و شهادت گروهى از طلاب و مردم بى‏پناه مشهد به جرم دفاع از اسلام، نشان‏دهنده اوج بيدارى نهضت اسلامى در ميان مردم مسلمان بوده است ...».(15)
    پس از فاجعه خونين گوهرشاد تا سه روز دربهاى حرم را بسته بودند تا خونهاى مسجد را شستشو دهند. رضايت رضاخان از اين قتل و كشتار فجيع به حدى بود كه فتح‏اللّه‏ پاكروان و همدستان وى مقرب دربار شدند و به آنان مجال داده شد تا نقشه‏هاى ديگر شاه را در خراسان به اجرا بگذارند. آنان چنان مردم را در فشار قرار دادند كه حتى در حرم مطهر هشتمين فروغ امامت به خدمه و پاسداران بعد از ماجراى گوهرشاد هر روز كارمندان يكى از ادارات دولتى را همراه با همسران حجاب‏دار آنها در شير و خورشيد سرخ دعوت مى‏كردند و پس از سخنرانى يكى از سرسپردگان رژيم، ناگهان مردها از سر زنان خود چادر مى‏كشيدند.
    حرم دستور داده بودند تا چادر و چارقد را از سر زنها بكشند.(16) زنان‏معتقدبه‏ارزشهاى‏دينى در مقابل اين فاجعه مقاومت مى‏كردند و از جلو ديد مأموران متوارى مى‏شدند و نمونه‏هايى گزارش شده كه بانوانى پس از تعقيب مأموران دچار بيمارى شده و پس از مدتى فوت نموده‏اند. جالب آن است كه زمان حمله به حرم مطهر و كشتار مردم دقيقا مصادف با روزى است كه ارتش روسيه در سال 1330ه••• .ق به سركردگى ژنرال ردكو به مشهد هجوم آورد(17) و نيز در سى‏ام آبانماه 1357ه••• .ش به دستور محمدرضاشاه پهلوى حرم حضرت امام رضا(ع) به گلوله بسته شد.(18)
    شيخ محمدتقى بافقى پس از شنيدن كشتار گوهرشاد از فرط ناراحتى و دلسوزى نسبت به مسلمانان به خون خفته، دچار سكته شد و براى مدتى بسترى گشت و پس از كسب بهبودى نسبى سه ماه بعد از كشتار، با توجه به اينكه از سوى دولت ممنوع‏الخروج بود، تهران را به طرف مشهد خونين ترك كرد تا از نزديك فضاى خون‏آلود اين ديار ابرار را نظاره‏گر باشد.(19)
    خبر قيام خونين مشهد كه به تهران رسيد، رئيس شهربانى و دادستان كل كشور به حضور حاج‏آقاحسين قمى مى‏روند و مى‏گويند شما مشهد را به شورش وا داشتيد و در اين حركت عده‏اى بى‏گناه كشته شدند كه مقصر شما هستيد؟! حاج‏آقاحسين پس از گريستن بر شهداى به خون خفته اين نهضت، خطاب به آن خطاكاران مى‏گويد: گناه اين كشتار به گردن دولت و شخص رضاخان است، چون من با مسالمت و دست خالى براى مذاكره آمدم ولى شما مرا حبس نموديد و مردم را خشمگين ساختيد و به جاى آنكه خواستهاى منطقى و برحق آنان را مورد رسيدگى قرار دهيد آن مظلومان را گلوله‏باران نموديد.(20) نظر به نفوذ و موقعيت آيت‏اللّه‏ بروجردى و مخابره تلگراف ايشان به رضاخان، دولت از محاصره يك ماهه محل اقامت حاج‏آقاحسين دست بر مى‏دارد ولى او را به حالت تبعيد به عتبات مى‏فرستد.(21)
    مطبوعات وابسته به رژيم و روزنامه‏هاى محروم از استقلال فكرى حقايق اين واقعه را دگرگون جلوه دادند. روزنامه تجدد، در تاريخ 31 تيرماه 1314ه••• .ش نوشت: «شيخ بهلول نامى كه سابقه تحريك دارد مردم را به عنوان وعظ دور خود جمع كرده و ياوه‏سراييهايى در اطراف لباس و كلاه نمود، نظر به اينكه مأمورين موفق نشدند از روى ملايمت او را از اقدام خويش باز دارند تصميم گرفتند آنها را متفرق سازند، در نتيجه چند نفرى مقتول و مجروح شدند و بالاخره در اثر مداخله نظاميان اغلب اشرار را گرفتار ولى شيخ بهلول موفق به فرار شده است.» سرمقاله روزنامه آزادى، چاپ خراسان در تاريخ 28 تير 1314ه••• .ش، شش روز بعد از كشتار، به ستايش از كلاه بين‏الملل و كشف حجاب پرداخت و روى كار آمدن رضاخان را به ظهور كوكب درخشان پهلوى در آسمان ايران تعبير نمود!!
    بعد از ماجراى گوهرشاد هر روز كارمندان يكى از ادارات دولتى را همراه با همسران حجاب‏دار آنها در شير و خورشيد سرخ دعوت مى‏كردند و پس از سخنرانى يكى از سرسپردگان رژيم، ناگهان مردها از سر زنان خود چادر مى‏كشيدند و اين كار همراه با هلهله و هورا كشيدن بود، مردان را نيز وادار مى‏كردند تا كلاه شاپو بر سر نهند. قباى بلند افراد را با چاقو بريده و به شكل كت، كوتاه مى‏كردند.(22)

    مقاومت بانوان

    كشتار مردم مشهد و دستگيرى تعداد زيادى از علما، رعب و وحشت زيادى در ميان مردم پديد آورد و آنها را بيش از پيش وادار به سكوت نمود. در ميان اين اختناق، وحشت و نگرانى زايدالوصف كشف حجاب بانوان در ديماه همان سال (سال 1314ه••• .ش) انجام شد؛ گرچه از مدتها قبل زمينه‏هاى آن فراهم شده بود. در روز هفدهم ديماه 1314ه••• .ش در عمارت دانشسراى عالى تهران با حضور رضاخان مراسمى براى اعطاى ديپلم به فارغ‏التحصيلان برگزار گرديد كه در آن رؤساى مدارس، همسران صاحب‏منصبان عالى‏رتبه و همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و اين روز، به نام روز آزادى زن و كشف حجاب نامگذارى شد! در مراسم مورد اشاره، رضاخان طى سخنانى اشاره كرد: بسيار شادمان است كه مشاهده مى‏كند زنان به حقوق و مزاياى خود نايل شده‏اند!(23) چند روز بعد شاه دستور داد تا هر كدام از وزارتخانه‏ها جشنى برگزار نموده و كارمندان ادارات همراه زنان بدون حجاب در اين مراسم شركت نمايند، سپس به حكام ولايات و نواحى دستور داده شد كه ترك حجاب را با زور و ارعاب اجرا نمايند و ترتيب مجالس عمومى را فراهم كنند و طى آن طبقات درجه اول مردم دعوت شوند كه با خانمهاى خودشان در مجالس مذكور حاضر شده و كشف حجاب صورت گيرد. دختران دانش‏آموز باحجاب از ورود به مدارس منع شدند و از سوار شدن زنان محجبه به اتوبوس جلوگيرى مى‏كردند. مأموران نيز به محض مشاهده زن يا دخترى باحجاب در معابر، وى را تحت تعقيب قرار داده و چادر و روسرى او را از سرش كشيده و پاره مى‏كردند و حتى زنان را تا داخل منزلشان دنبال كرده و صندوق لباسشان را مورد تفتيش قرار مى‏دادند. اين سختگيرى تنها شامل حال زنان شهرى نبود بلكه بانوان ساكن در روستاها و زنان عشاير كه با لباسهاى سنتى و محلى خويش زندگى مى‏كردند از آزار و ايذاى مأموران مصون نبودند. به عنوان نمونه در كاشمر از متصديان حمامهاى زنانه التزام گرفته شد كه هيچ زنى را بدون كلاه به حمام راه ندهند و در حمامها زنان خبرچين گماردند.(24)
    بسيارى از زنان به نشانه مخالفت و مقاومت در برابر اين اقدام ضد دينى سالها خانه‏نشين شدند. آنان به اين موضوع هم بسنده نكردند و با وجود آنكه پليس دستور محرمانه داشت تا از زنهاى بى‏چادر حمايت كند ولى باز هم دور از نظر مأموران و در كوچه‏هاى خلوت زنان بى‏چادر را در معرض اهانت لفظى يا حمله با چوب و سنگ قرار مى‏دادند. حتى كار به جايى رسيد كه زنان بى‏چادر ناچار مى‏شدند از محلات پايين شهر با چادر از خانه بيرون بروند و در خيابانهاى بالاى شهر چادر را از سر خويش بردارند.(25)
    در تبريز سيد ابوالحسن انگجى و آقاميرزا صادق‏آقا در اعتراض به روند اسلام‏زدايى و كشف حجاب قيام مى‏كنند ولى عمّال رضاخان آن دو بزرگوار را دستگير و تبعيد مى‏نمايند تا بدين وسيله سدى در مقابل مقاومت عمومى ايجاد كنند. البته قبل از آن، مرحوم شيخ غلامحسين تبريزى به دليل اعتراض به تغيير كلاه به مشهد تبعيد شده بود.(26)

    باتلاق طاغوت

    به راستى دفاع زنان جامعه اسلامى ايران از حجاب خويش در قضيه كشف حجاب رضاخانى حماسه‏اى غرورانگيز در تاريخ ملت ما مى‏باشد و ايستادگى زنان مسلمان اين خطّه در مقابل خطر مزبور سند افتخار مردمانى است كه تا پاى جان كوشيدند از معنويت و فرهنگ الهى خود دفاع كنند. چنان كه نوشته‏اند در شهر كوچك كاشمر، رئيس شهربانى وقت (قاتل مدرس) روى تپه مرتفعى در حاشيه اين ديار مى‏ايستاد و با دوربين نگاه مى‏كرد و تا از دور زنى را با چادر در حركت مى‏ديد به پاسبانها فرمان مى‏داد با اسب بتازند و او را دستگير نموده و چادرش را پاره كنند. كم نبودند زنانى كه مأموران چادر آنها را برداشتند و آنان از شدت حزن و افسردگى ناشى از اين حركت دق كردند و دار فانى را وداع گفتند و چه بسيار مادرانى كه از هول و اضطراب، سقط جنين كردند ولى تن به اين ننگ ندادند.(27)
    امام خمينى در اين خصوص فرموده‏اند: «... خدا مى‏داند كه به اين ملت چه گذشت در اين كشف حجاب، حجاب انسانيت را پاره كردند. اينها، خدا مى‏داند كه چه مخدراتى را اينها هتك كردند ... علما را وادار كردند كه با سرنيزه كه با زنهايشان درمجالس‏جشن ـ يك همچو جشنى كه با خون دل مردم، با گريه تمام مى‏شد ـ شركت كنند ... در بعضى از جشنها آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن اگر حيايى داشتند پشيمان مى‏شدند ...»(28) و در سخنانى ديگر كه در جمع بانوان اهواز ايراد فرموده‏اند، مى‏گويند: «شما شايد اكثرا يادتان نباشد كه در زمان رضاشاه با بانوان چه كردند و چه مصيبتها به بار آوردند ...»(29)
    ايشان در بياناتى ديگر به قيام مردم در مقابل اين حركت اشاره فرموده و گفته‏اند: «... زنهاى ايران هم قيام كردند بر ضدش و تودهنى به او زدند كه ما نمى‏خواهيم اين طور چيزى [كشف حجاب [را، ما بايد آزاد باشيم و اين مردك مى‏گويد آزاديد؛ ليكن بايد حتما بدون چادر و بدون روسرى توى مدارس برويد. اين آزادى است؟! ...»(30)
    رضاخان به على‏اصغر حكمت، وزير فرهنگ وقت، دستور داد كه در مدارس زنانه معلمان و دخترها بايد بدون حجاب باشند و اگر زن يا دخترى امتناع كرد او را در مدارس راه ندهند.(31) از اقدامات ديگر رضاخان تعيين زنانى از طبقات بالا بود كه تحت عنوان دارالمعلمات جمعيتى تشكيل دهند. على‏اصغر حكمت به اين زنان كه در محل دارالمعلمات واقع در خيابان شاه‏آباد سابق و در كوچه ظهيرالاسلام دعوت شده بودند مأموريت داد كه پس از تشكيل جمعيت مزبور، اساسنامه آن را به نظر وزير برسانند و با حمايت دولت، پيشقدم نهضت آزادى زنان ايران باشند. مدارس دارالمعلمات تهران براى تغيير افكار و آداب نوباوگان و دوشيزگان ايرانى اهتمام مى‏كرد.(32) همچنين رضاخان مدارس ابتدايى را مختلط نمود و پسران را مجبور ساخت در مدارس شلوار كوتاه پا كنند.(33)
    روشنفكران بيمار و محروم از رشد فكرى واقعى كه استقلال انديشه خويش را در باتلاق طاغوت از دست داده بودند در جهت دفاع از حجاب‏زدايى و اقدامات ضد ارزشى رضاخان بيكار نبودند و در آن عصر ننگين، رنگين‏نامه‏هاى خود را از تبليغات در اين زمينه پر ساخته بودند؛ چنان كه چنين وضعى از سوى آنان در دوران محمدرضا پهلوى نيز ادامه يافت. امام خمينى(قدس‏سره) مى‏نويسند: «... قلمهاى مسموم خطاكار و گفتار گويندگان بى‏فرهنگ در اين نيم قرن سياه اسارت‏بار عصر ننگين پهلوى، زن را به منزله كالايى خواستند در آورند و آنان را كه آسيب‏پذير بودند به مراكزى كشيدند كه قلم را ياراى آن نيست، هر كس بخواهد شمه‏اى از آن جنايات مطلع شود به روزنامه‏ها و مجله‏ها و شعرهاى اوباش و اراذل زمان رضاخان از روزگار تباه كشف حجاب الزامى به بعد مراجعه كند و از مجالس و محافل و مراكز فساد آن زمان سراغ بگيرد. رويشان سياه و شكسته باد قلمهاى روشنفكرانه آنان. و گمان نشود كه آن جنايات با اسم آزاد زنان و با اسم آزاد مردان بدون نقشه جهانخواران و جنايتكاران بين‏المللى بود...»(34)
    احمد كسروى، مورخ معاصر كه حامى و مشتاق رفتارهاى رضاخان بود از برنامه‏هاى وى به عنوان يك جنبش در حال پيشرفت سخن گفته كه در مبارزه با چادر و پيچه مشكلاتى را در مسير خود داشت و برخلاف ايستادگى ملاّيان و پيروان آنها، در كار خويش موفق گرديد!(35) على دشتى در ديدار با رضاخان حالت چاپلوسى به خود مى‏گيرد و مى‏گويد: قلم و زبان و فكر من در اختيار پيشرفت مقاصد ميهن‏پرستانه حضرت اشرف است و از تقويت و تأييد سياست شما دريغ نخواهم داشت.(36) يحيى دولت‏آبادى به وقايع عصر خود اشاره كرده و مى‏نويسد: اينك در تهران كانون بانوان تأسيس شده و زنها رو گشوده با مردان معاشرت مى‏نمايند و روز به روز دايره رفع حجاب در تهران و ولايات وسعت مى‏گيرد و زنها داخل كارهاى وزارتخانه و دواير دولتى و ديگر مى‏گردند... پس سد حجاب را در ايران شكسته بايد دانست و آتيه روشنى را به زنهاى ايرانى بايد نويد داد.(37)

    بذرهاى ابتذال

    پس از هفدهم ديماه 1314 كه روز «آزادى زن» نام گرفت! و اقسام الگوهاى فرنگى به اشكال فصلى يا ساليانه به درون خانواده‏ها راه يافت آن دسته از دختران و زنانى كه به طور كامل كشف حجاب را پذيرفته بودند از لباسهاى مد روز پيروى مى‏كردند. اقدامات كشف حجاب و اختلاط بين زنان و مردان با افزايش سينماها و تئاتر، برگزارى جشنهاى مختلف و انتشار افكار مدگرايانه در روزنامه‏ها و مجلات و كتب مختلف ادامه پيدا كرد. به رغم آنكه بسيارى از زنان، در مقابل كشف حجاب مقاومت و پايدارى نشان دادند اما گروهى قليل از زنان متجدد كه در آرزوى چنين روزى بودند، موقعيت را براى آراستن و نمايش خود به مردان مساعد ديدند و راه ابتذال را پيمودند. رژيم رضاخان از اين فرصت پديد آمده براى سرگرم كردن مردم و بويژه جوانان و غافل نمودن آنان از سرنوشت حقيقى و براى هويت‏زدايى فرهنگى، كاروانهاى شادى به سبك كشورهاى اروپايى به راه انداخت، زنان هرزه آرايش‏كرده را بر روى كاميونها و ارابه‏هايى كه آراسته به انواع گلها بود قرار مى‏دادند و به همراه دسته‏هاى رقاصه با ساز و آواز و رقص و شادى در خيابانها مى‏گرداندند. از سويى اصناف را مجبور مى‏كردند كه در برپايى اين كاروانها (كارناوالها) پيشقدم شوند. چنان كه به منظور توهين به مقدسات اسلامى متأسفانه در شب عاشورا چند كارناوال به حركت در آمد.(38)
    محمود جم كه پس از فروغى نخست‏وزير شد، ضمن وصف واقعه 17 دى 1314 نوشته است «... جشن 17 دى اولين روزى بود كه زن ايرانى در كنار شوهر خود در يك مراسم رسمى و اجتماعى شركت مى‏جست ... وقتى من در كوكتل پارتيها و مجالس مهمانى مى‏بينم كه خانمها با آرايشهاى اروپايى شانه به شانه مرد گُل مى‏شنوند به ياد آن روز مى‏افتم كه زنان با حالتى ناراحت، خجالتى و نگران در كنار دست شوهران خود ايستاده و براى اولين بار صورت و موى سر خود را در معرض نگاه مردانى ديگر قرار داده بودند ...»(39)
    كشف حجاب و آثار سوء آن را مى‏توان بزرگترين ضربه بر پيكر زن به حساب آورد. آنچه به تقليد و تحميل از غرب شكل گرفت و تحت عنوان مساوات حقوقى و آزادى زن از ممالك بيگانه وارد شد و با دست عمال پليد اجانب زنان را آلوده ساخت و از حريم مقدس تقوا و عفاف به منجلاب فساد كشانيد، چيزى است كه آثار نكبت‏بار آن در جامعه نفوذ كرد و مشاغلى را به عنوان ژست تجددطلبانه و شخصيت كاذب براى زنان به قالب زدند تا جامعه بانوان را دچار مسخ فرهنگى نموده و به آنان چنين القا كنند كه زن باشخصيت، آن است كه بدون هيچ گونه قيدى با مردان معاشرت داشته باشد.
    كشف حجاب، مفاسد فراوانى به بار آورد و مصارف كاذبى در ميان زنان پديد آورد. بخش عمده‏اى از درآمد خانواده‏ها به جاى آنكه صرف سامان‏دهى اقتصاد خانواده شود مصرف تهيه لوازم آرايش و لباسها و مدهاى غربى گرديد، كانونهاى خانواده به سردى گراييد و روابط زناشويى در بسيارى از خانواده‏ها به هم خورد. گرچه تسهيلاتى براى زنان فراهم كردند اما شأن و منزلت زن در جامعه كه تا قبل از آن با هاله‏اى از احترام و وقار توأم بود به يكباره فرو ريخت و به صورت يك كالاى جنسى و فاقد امنيت جانى و اجتماعى بروز نمود. سياست نابخردانه كشف حجاب، گذشته از متزلزل ساختن ارزشهاى خودى و زمينه‏سازى براى تسلط بر منحط‏ترين بخشهاى فرهنگى غربى حداقل اين عوارض منفى را به دنبال داشت كه وقتى جامعه مذهبى و متدين، خود را در مقابل فراگيرى دانش به بهاى برهنگى نواميس خود ديد، بسيارى از آنان راه تحصيل را بر فرزندان خود مسدود نمودند و به اين ترتيب عملاً بر روند رشد تحصيلى كشور لطماتى وارد شد. (40)

    صيانت از سنگر حجاب

    با به قدرت رسيدن محمدرضاشاه چون مشاهده كرد سياستهاى پدرش به دليل توأم بودن با تندى و خشونت كارساز نمى‏باشد؛ از راه نيرنگ و خدعه وارد كار شد و همان توطئه را به شكلى ديگر و به وسيله تبليغات فريبنده‏اى ادامه داد. ورود بى‏رويه محصولات فرهنگى غرب كه با اصول و ارزشهاى دينى و اخلاقى در تباين بود و نيز رسانه‏هاى تبليغى و رنگين‏نامه‏هاى آلوده‏اى كه در انهدام هويت اسلامى و ترويج فساد اخلاقى تلاش گسترده‏اى داشتند، كم‏كم سنتهاى دينى را كم‏رنگ نمود. ولى على‏رغم تأثير زيانبار و نقش تخريبى تهاجم گسترده عليه مذهب و ديانت در جامعه اسلامى با ارشاد و هدايت علماى دينى و خصوصا رهنمودهاى حيات‏بخش حضرت امام خمينى توده مسلمان از هويت دينى حمايت كرده و زمينه‏هاى پيروزى بر ستم را فراهم نمودند. در بحبوحه انقلاب اسلامى بى‏حجابى به عنوان مولود استعمار و حركتى ضد انسانى مطرح شد و حجاب زن مسلمان به
    عنوان شعار مقدس اسلامى متداول گشت و مبارزان و فداكاران در تظاهرات باشكوهى كه ترتيب مى‏دادند با شعارهايى از قبيل خواهرم، حجاب تو از خون من كوبنده‏تر است، و خواهرم، حجاب زينت و زيور توست؛ به نفى و طرد آثار طاغوت‏زدگى از جامعه، ادارات و مدارس پرداختند و خواهران معتقد و متعهد با نشان دادن رشد فكرى و فرهنگى خود ثابت كردند كه با حفظ حجاب اسلامى مى‏توان مسؤوليتهاى اجتماعى و فرهنگى را پذيرفت و نقش فعال خويش را در جهت سازندگى، دفاع، جبهه و پشت جبهه ايفا نمود و در سنگر حجاب همانند حماسه‏آفرينان دفاع مقدس و رزم‏آوران بسيجى به حمايت از مرزهاى عقيدتى، اخلاقى و خانوادگى پرداخت و تن به اسارتهاى تحميلى نداد.
    انسانى كه در جهان‏بينى اسلامى و فرهنگ قرآن و عترت معرفى مى‏شود، وجودى است كه بايد با عنايت به تعاليم وحى به شكوفايى فطرت خويش پرداخته و قله‏هاى كمال را طى كند و اين خصوصيات و تحصيل كمالاتى اين گونه، به گرايشهاى عالى و مختصات روحى افراد بستگى دارد و از اين لحاظ بين زن و مرد تفاوتى نمى‏باشد. در واقع نظام اسلامى ميزان قرب به خداوند را معيار كرامت انسانى مى‏داند و به دست آوردن چنين ويژگى‏اى به درجات تقوا و ايمان افراد بستگى دارد. به فرموده مقام معظم رهبرى، حضرت آيت‏اللّه‏ خامنه‏اى «براى اسلام تكامل انسان مطرح است و براى رسيدن به اين هدف زن و مرد هيچ فرقى با هم ندارند ...»(41)
    انقلاب شكوهمند اسلامى خورشيد درخشانى بود كه در آسمان معنويت اسلام طلوع كرد. شرايط به وجود آمده براى بانوان پس از انقلاب اسلامى بايد مبتنى بر ارزشهاى دينى باشد. اگر اظهارنظر افراد محروم از شناخت قوانين اسلامى كه در برخى محافل مطرح مى‏شود و به مطبوعات و نشريات هم راه يافته در خصوص دفاع از زنان در مجراى درست قرار نگيرد و راه افراط را بپيمايد؛ در آينده شاهد دشواريهاى غير قابل انكارى در نهادهاى اساسى جامعه خواهيم بود، نبايد فراموش كرد كه در نظام غرب ميزان بهره‏دهى اقتصادى عامل ارزش است و چون زن را با اين ديدگاه مى‏شناسند براى كشانيدن وى در ميدان توسعه و بهره‏ورى با جعل قوانين به ظاهر حمايتى و برطرف كننده تبعيض او را از قيد سرپرستى همسر و تربيت فرزند و چشمه پرعطوفت خانواده آزاد مى‏كنند و با شعار سراسر فريب استقلال، وى را روانه بازار كار مى‏نمايند و در واقع به استثمار از او مى‏پردازند، اجراى چنين قوانينى در غرب پى‏آمدهاى اجتماعى و اخلاقى مخرّبى داشته و آسيبهاى متعددى را چون سيلى بنيان‏كن متوجه خانواده‏ها ساخته است.
    نشريات اروپايى اخيرا گزارشهاى جالبى را از موج تمايل بازگشت زنان از محيط كار و مشاغل مختلف به خانه و خانواده و تربيت فرزندان سخن مى‏گويند و اين برنامه كه هر روز در حال گسترش است مبين آن مى‏باشد كه هر گونه افراطى در مورد حقوق زنان دير يا زود با شكست مواجه خواهد شد. به همين دليل است كه رهبرى معظم تأكيد مى‏نمايند: «هر حركتى كه به قصد دفاع از حقوق زنان انجام شود بايد مبتنى بر يك بينش خردمندانه و متكى بر حقايق هستى، طبيعت، فطرت، مسؤوليتها و مشاغل اختصاصى و يا مشترك بين زن و مرد باشد تا به نتايج صحيح و مورد انتظار بيانجامد.»(42) و در ادامه افزوده‏اند: «انجام هر گونه حركت اساسى و حقيقى براى زنان مسلمان، مستلزم الهام گرفتن از احكام اسلام و استفاده خردمندانه از تجربه ديگران است. نگرش غربى در مورد زن مبتنى بر عدم تعادل و متكى بر شعارهاى پوچ و خالى از واقعيت است و حركت غلط و افراطى كه در غرب براى دفاع از زن انجام شده است، حركتى دستپاچه، بى‏منطق، مبتنى بر جهالت و بدون تكيه بر سنتهاى الهى و فطرت و طينت زن و مرد محسوب مى‏شود و بر همين اساس در ايران اسلامى قابل تقليد نيست و بايد طرد شود.»(43)
    ايشان بر اهميت اصلاح قوانين در برخورد با مسأله زن و نيز تبيين حقوق متفاوت زن و مرد بر اساس ديدگاه اسلام و قرآن اصرار ورزيده و خاطرنشان نموده‏اند: «... براى دفاع از زن بايد از ورود به بحثهاى انحرافى اجتناب شود. دفاع اخلاقى و قانون از زن و بخصوص در داخل خانواده‏ها ... ضرورى است و بايد باكسانى كه زن را در خانه مستخدم و بدون تمكن از خودسازى معنوى تلقى مى‏كنند با قوت و شدت و در عين حال كاملاً منطقى و عقلانى برخورد شود ...»(44)

    پی نوشتها :

    1ـ مجله نور علم، سال دوم، شماره اول، ص84.
    2ـ حاج‏آقاحسين قمى، قامت قيام، محمدباقرپورامينى، ص108 ـ 109.
    3ـ نهضت روحانيون ايران، على دوانى، ج2، ص159.
    4ـ صحيفه نور، ج8، ص31.
    5ـ عنصر فضيلت و تقوا، عباس حاجيان دشتى، ص49.
    6ـ چهره‏اى پرفروغ از مشعلداران اسلام و فقاهت و انقلاب، دفتر مدرسه علميه امام اميرالمؤمنين(ع)، مشهد، ص87.
    7ـ قيام گوهرشاد، ص207.
    8ـ اروپاييها و لباس ايرانيان، ص303.
    9ـ استانداران خراسان و نقش ميرزافتح‏اللّه‏خان پاكروان در توطئه كشف حجاب در خراسان، مجله پانزدهم خرداد، سال ... شماره ...، ص48.
    10ـ نگارنده اين روحانى مبارز را شخصا ملاقات كرده‏ام.
    11ـ اظهارات حجت‏الاسلام والمسلمين ميرمحمدحسين حسينى اصفهانى، مندرج در كتاب قيام گوهرشاد، ص104.
    12ـ خاطرات سياسى بهلول، ص60.
    13ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، ج اول، ص69، پاورقى و نيز مجله سروش، شماره 91، ص88.
    14ـ گفتگو با حسين آستانه‏پرست، مندرج در كتاب قيام گوهرشاد، ص190.
    15ـ گزارشى از سابقه تاريخى و اوضاع كنونى حوزه علميه مشهد، آيت‏اللّه‏ سيدعلى خامنه‏اى، ص136.
    16ـ قيام گوهرشاد، ص152.
    17ـ تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص255.
    18ـ زن از ديدگاه اسلام، على ربانى‏خلخالى، ص144.
    19ـ قيام گوهرشاد، ص39.
    20ـ مجله نور علم، سال دوم، شماره اول، ص87.
    21ـ حاج‏آقاحسين قمى، قامت قيام، ص122.
    22ـ قيام گوهرشاد، ص190 ـ 191.
    23ـ واقعه كشف حجاب، ص27 و نيزدر اين مورد بنگريد به تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص264 ـ 266.
    24ـ زندگينامه سياسى امام خمينى(قدس‏سره)، ج اول، ص56 ـ 57.
    25ـ زن ايرانى از انقلاب مشروطيت تا انقلاب سفيد، ص91 ـ 92.
    26ـ قيام گوهرشاد، ص206 و نيز تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص252.
    27ـ غلامعلى حداد عادل، فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، ص48.
    28ـ زن از ديدگاه امام خمينى(قدس‏سره)، ص139، در جستجوى راه از كلام امام (دفتر سوم)، ص65 ـ 66.
    29ـ در جستجوى راه از كلام امام (دفتر سوم زن)، ص36.
    30ـ صحيفه نور، ج2، ص30 و نيز همان مأخذ، ص66.
    31ـ خاطرات صدرالاشراف، ص302.
    32ـ اروپاييها و لباس ايرانيان، ص286؛ واقعه كشف حجاب، ص25.
    33ـ تاريخ سياسى معاصرايران، ج اول، ص118 ـ 119.
    34ـ از پيام امام به مناسبت روز زن، مندرج در كتاب «در جستجوى راه از كلام امام» دفتر سوم، ص39.
    35ـ خواهران و دختران ما، احمد كسروى، ص4.
    36ـ جستارى در افكار و انديشه‏هاى على دشتى، مهرزاد تولايى تهرانى، مجله كيهان فرهنگى، شماره مسلسل 135، ص41.
    37ـ حيات يحيى، ج4، ص434.
    38ـ زندگينامه سياسى امام خمينى(قدس‏سره)، ج اول، ص57 ـ 58.
    39ـ تاريخ بيست ساله ايران، ج6، ص264 ـ 266.
    40ـ به منظور آشنايى با پيامدهاى منفى كشف حجاب بنگريد به آثارى چون: جامعه‏شناسى غرب‏گرايى (جلد دوم)، على‏محمد نقوى، غرب‏زدگى، جلال آل‏احمد، ص101 ـ 102؛ فرهنگ برهنگى و برهنگى فرهنگى، غلامعلى حداد عادل و ... .
    41ـ روزنامه همشهرى، شماره 1389.
    42ـ همان مأخذ.
    43ـ همان.
    44ـ همان.

    غلامرضا گلی زواره - پیام زنان شماره 71

           

    حجاب از دیدگاه 
شهید بهشتی


    حجاب از دیدگاه شهید بهشتی

    خواهران و برادران عزیز! توجه کنید به این مساله که به حجاب و پوشش اسلامی به طور عجیبی ظلم شده است. پوشیده بودن زن در اسلام در حدی است که الآن همسر و دختر من اینجا هستند و می بینید. این پوشیده بودن در اسلام، هرگز محدود کردن زن نیست، حفظ حریم زن است، احترام زن است، اتفاقا این نص آیه قرآن است که به پیغمبر می گوید که به زنانت و زنان مومنین و مسلمین بگو که وقتی بیرون می آیند خودشان را پوشیده تر کنند. می گوید: «ذلک ادنی ان یعرفن فلایوذین...»(احزاب/59) این سبب می شود که اینها شناخته شوند به اینکه زنان پاکی هستند و بنابراین آنها را اذیت نکنند و سراغشان نروند. این خیلی روشن است که اگر خانمی بتواند در پوشش خویشتن، نشانی از پایبندیش به عفت و پاکدامنی با خودش همراه داشته باشد، نشانی است از کمال و احترام. یک وقت است که ما مساله هرزگی زن را و لوندی زن را کمال زن می دانیم! خوب آن یک مکتب است. کدام زن بهتر است؟ آن که لوندتر است. ولی اگر نه، زن بهتر یعنی زن پاکتر، پس زن خودفروش، زن کامل نیست. زنی که برای خودش شخصیت قائل است زنی است که هیچ مردی جز همسرش نمی تواند به او نگاه خریدارانه بکند. اگر واقعا کمال زن این است، در این صورت، پوشیده بودن اندام و زیبایی ها و جاذبه های جنسی زن برای چیست؟
    آیا این برای احترام اوست یا برای تحقیراو؟ بنابراین ملاحظه می کنید دستور پوشش، برای بالا بردن احترام زن در اجتماع است و این امری طبیعی است و من به خانمهای خودمان توصیه می کنم در عین حال که پوشیده هستید، دوست دارم در خیابان گردنتان را راست بگیرید راه بروید! گردن شق راه بروید. خانم های پوشیده! مبادا پوشیده بودن مستلزم این باشد که گردنتان را خم کنید و راه بروید! نمی گویم چشم خیره کنید و مردان و جوانان را بنگرید، می گویم «باشخصیت» راه بروید! بنده همیشه به خانمم، هم به دخترم توصیه می کرده ام در عین حال که باید لباستان برجستگی های بدن را نشان ندهد، لباس برازنده آبرومند بپوشید؛ لباس خوب بپوشید نه لباس جاذبه دار؛ لباس خوب، لباس محترمانه. و بعد هم تاکید می کنم که در کوچه که راه می روید گردن شق راه بروید! معلوم باشد که شما زن مسلمان هستید؛ «العزه الله و لرسوله و للمومنین.» باید عزیز باشید! اتفاقا اینها می دانند که بنده همیشه در اروپا با این لباس بوده ام. حتی یک بار هم با کت و شلوار جایی نرفته ام. هر جا هم که گفتند بد است با این لباس بروی، گفته ام بنده با همین لباسی که می گویید بد است به آنجا می روم. گردنم را هم راست گرفته ام و رفته ام، به طوری که گاهی خانم می گوید تو اصلاً توجه نمی کنی به این که این اطرافیان به تو نگاه می کنند. می گویم واقعا توجه نمی کنم که به من نگاه می کنند. من عادت دارم که شق و رق در خیابان راه بروم برای اینکه «العزه الله و لرسوله و للمومنین». مگر من به این مردم اروپا بدهکارم که حتما باید اینجا مثل آنها راه بروم؟ من خودم لباس و شخصیتی با خودم دارم. آقایان به یاد دارند در جلسه دیدار با کاردینال کونیگ آن شب چگونه برخورد کردم. عرض می شود که باید شخصیت داشته باشیم آقا! باید عادت داشته باشیم سربلند باشیم. چه کم داریم؟ چرا احساس حقارت می کنیم؟ تاکید می کنم که خانمها پوشش داشته باشند اما در خیابان با شخصیت راه بروند، با شخصیت برخورد کنند! به آقایان توصیه می کنم که در تربیت خانم ها و دخترها به آنها میدان عرض اندام کردن و میدان شخصیت داشتن بدهید! بگذارید بتوانند در مجامع حرفشان را بزنند! آنچه قرآن دستور می دهد این است که «لاتخضعن بالقول» یعنی با ادا و اطوار و نازک کردن صدا صحبت نکنید! اما صحبت بکنید، سوال بکنید، حرفتان را بزنید، اظهار نظر بکنید، عقیده تان را بگویید، در مجامعی که حتی به عنوان مجامع اسلامی تشکیل می دهید خانمها نظراتشان را بیان بکنند، حرفهاشان را بگویند. البته باید کوشش کنید مجامعتان در حد اعلای نزاهت، تنزه، طهارت و قداست باقی بماند. در این بعد خودسازی داشته باشید... خانم ها را طوری باید بار بیاوریم که اگر تنها هستند و کسی به آنها کمترین مطلبی می گوید واقعا بتوانند از خودشان دفاع کنند. ما در این قسمت کمبود داریم ولی چاره نیست. باید کوشش کنیم زینب بار بیاوریم. مدلش خود زینب است. شک ندارم که باید در شیوه تربیت دخترها و خانم ها تجدید نظر کرد و باید کوشش کرد که آنها با الگوی زینب تربیت شوند، در هر دو بعد: هم بعد فضیلت و تقوا و ایمان و هم بعد شجاعت و سخنوری و قدرت دفاع از خویشتن.

    کتاب سه گونه اسلام: شهید آیت الله دکتر بهشتی، ص62-65

           



    پدیده كشف حجاب در تاریخ معاصر

    چکیده: جامعه‌ی ایران تا قبل از آشنایی درباریان با فرهنگ غرب، ‌فضایل سنتی خود را محفوظ نگاه می‌داشتند، حتی در حرمسراها زنان از قواعد مذهبی چشم نمی‌پوشیدند، حتی جماعتی در حرمسراها بودند كه شئون اساسی را به زنان یادآوری می‌كردند. فقط پس از مسافرت‌های فرهنگ ناصرالدین شاه وهن زننده در این زمینه وارد شد.
    بطور طبیعی ظهور زن در عرصه‌ی حیات ملی ایرانیان همراه حضور مرد در این سامان است، از بدو آفرینش تا به امروز، پیوستگی و وابستگی این دو به یكدیگر هویدا است.1 صاحب نظرانی كه درباره‌ی وضع زنان ایرانی و نحوه پوشش آنان در خلال تاریخ بررسی كرده‌‌اند بر این باورند كه اقوام این مرز و بوم مردمی فكور، پر تلاش و اخلاقی بوده‌اند و گواه بارز بر حیات فكری آنان اعتقاد به وحدانیت خالق و روز رستاخیز می‌باشد. این امتیاز عظیم نشان دهنده‌ی فضل الهی بر مردم این دیار است. «هردوت» و «گزنفوت» و دیگر بیگانگان در آثارشان به رغم دشمنی‌های بین یونان و ایران اذعان داشته‌ا‌ند كه ایرانیان مردمی پایبند به مبانی دینی، سخت كوش ... بوده‌اند و از تقوی، كرامت و عزت انسانی برخوردار بوده‌اند. این گونه خصوصیات تا ظهور اسلام و پذیرش آن از سوی ایرانیان از وجوه تمایز جوامع ایرانی بود. در طی تاریخ هزار و چهارصد ساله به رغم همه‌ی گرفتاری های مردم این مرز و بوم هیچ جهانگرد و مورخ روشن ضمیری نیست كه از صفا و صمیمت ایرانیان سخن نرانده باشد، مرد و زن ایرانی به نجابت، حسن خلق، پاكدامنی و درستكاری ستوده شده‌اند.2
    از نظر پوشش، در فرهنگ پوششی ایل نشینان ایران نه فقط زنان به حفظ حجاب و لباس‌های بلند ملزم بودند بلكه مردان نیز البسه‌ی گشاد به تن می‌كردند حتی بی‌كلاهی را عیب می‌شمردند.3
    دركل، جامعه‌ی ایران تا قبل از آشنایی درباریان با فرهنگ غرب، ‌فضایل سنتی خود را محفوظ نگاه می‌داشتند، حتی در حرمسراها زنان از قواعد مذهبی چشم نمی‌پوشیدند، حتی جماعتی در حرمسراها بودند كه شئون اساسی را به زنان یادآوری می‌كردند. فقط پس از مسافرت‌های فرنگ ناصرالدین شاه وهن زننده در این زمینه وارد شد. از این زمان است كه می‌بینیم لباس‌های رقاصگان اروپایی به ذائقه شاه خوش می‌آید و در میان گروهی از «عمله‌ی طرب» مرسوم می‌شود. با وجود این تا زمان كشف حجاب رضا شاهی یك نمونه هم یافت نمی‌شود كه تصویر زنان ایرانی حتی درباری سر برهنه و بی‌حجاب نشان داده شود.4
    اما رضا شاه در جهت تشدید وابستگی به نظام بین‌المللی كه نظام سنتی ایران بزرگ‌ترین رمز آن بود به تجددگرایی روی آورد و پدیده‌ی كشف حجاب با آهنگ تندتری پیگیری شد و اجرای آن با خشونت قرین گشت.5
    هدف استعمار تهاجم به ارزش‌های دینی از جمله «حجاب» زن مسلمان بوده است اقدام رضا شاه علیه پوشیدگی زنان نشانه‌ی عملی و خشن این تهاجم فرهنگی بود. حضور میسیون‌های مذهبی، نشر مطبوعات متأثر از فرهنگ غربی، نهایتا فكر تشبه به غرب از جمله عواملی بود كه به اجرای سیاست كشف حجاب كمك كرد. خواسته‌های نفسانی شهوت‌رانانی چون تیمورتاش و همفكران او نیز به روند كشف حجاب كمك كرد. رضا شاه مدعی بود مردم وقتی لباس متحد‌الشكل بپوشند، كلاه پهلوی برسر گذارند و نسبت به تقیدات دینی مست شوند، متمدن خواهند شد. درك او از تمدن رفتار متجدد مآبانه بود، نه اختراع و اكتشاف. شاه مغرور دل خوش بود كه با تغییر لباس و كنار گذشتن مذهب، جامعه متمدن خواهند شد. گرچه رضا شاه تجدد مآبی را از اوایل سلطنت در سر می‌پروراند، متحدالشكل كردن البسه در سال 1307، حضور خانواده‌اش در حرم حضرت معصومه (س) و دیگر اقدامات او مؤید این مطلب بود، ولی سفر تركیه این تلقی را تقویت كرد. مخبرالسلطنه می‌نویسد: «فكر تشبه به اروپایی از آنجا [تركیه]‌ به سر پهلوی آمد».6
    رضا شاه بعد از مسافرت تركیه، از رفع حجاب زن ها صحبت می‌كرد و به هیأت دولت می‌گفت: «ما باید صوره‌ و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول كلاه‌ها تبدیل به شاپو بشود و نیز باید شروع به رفع حجاب زن‌ها نمود و چون برای عامه‌ی مردم دفعتا مشكل است اقدام كنند، شما وزراء معاونین باید پیشقدم شوید... به حكمت، وزیر فرهنگ، دستور داد كه در مدارس زنانه معلمان و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن و دختری امتناع كرد او را در مدارس راه ندهند».7
    غالبا مطالبی كه در ضرورت رفع حجاب از سوی شاه و اطرافیان مورد تأكید قرار می‌گرفت این بودكه وجود حجاب اولا، خلاف تمدن، ثانیا خلاف قانون طبیعت می‌باشد، ثالثا سبب عدم حضور زن به عنوان نیمی از مردم جامعه در عرصه كار می‌شود.
    در خاطرات افراد متعدد كه خود از دست اندركاران حكومت رضا خانی بودند، تحمیلی بودن واقعه‌ی كشف حجاب بیشتر مشهود می‌گردد. بدالملوك بامداد می‌نویسد: «... به اشاره اعلیحضرت رضا شاه ...، عده‌ای از زنان فرنگی انتخاب... و به آنها گفته شد كه مأموریت دارند تا جمعیتی تشكیل بدهند... این جمعیت در جلسات بعد نام كانون آزادی را برای خود اختیار كرد».
    این كانون به ریاست خانم دولت‌آبادی وظیفه داشت برای متجدد كردن بانوان تلاش كند، به دلیل مقاومت اجتماعی، كانون عملا كاری از پیش نبرد، قار شد در مدارس تدریجا مجالس جشن و سرور با روی باز و بدون حجاب برگزار گردد.8
    انتشار این خبر با واكنش‌های اجتماعی مواجه گردید. نخستین واكنش را علمای شیراز بروز دادند.
    در فروردین 1314 دختران مدرسه‌ی «مهر آیین شیراز» را واداشته بودند كه بدون حجاب در مراسمی حاضر شوند. در این رابطه علمای شیراز تلگرافی اعراض آمیز به شاه زدند و این در شرایطی بود كه شاه آماده می‌شد تا بر برداشتن حجاب زنان دربار و ملكه و دخترانش آنان را با غافله‌ی تمدن غربی همراه سازد. جریان اجبار محصلین به كشف حجاب در تهران و شهرها ادامه یافت. در مقابل اجرای این سیاست بود كه واقعه‌ی خونین مسجد گوهرشاد پیش آمد. با انتشار خبر قیام گوهرشاد، مقدمات اعتراض اجتماعی وسیعی فراهم شده بود. اما فقدان رهبری منسجم و خشونت عوامل شاه باعث شد نه تنها این اعتراض تبلور پیدا نكند بلكه شاه را مصمم به اجرای خشونت بار كشف حجاب نماید. مقدمات امر این گونه بودكه در هفده دی ماه 1314 ش. در دانشسرای عالی تهران مراسمی برگزار گردید. در این مراسم همسران صاحب منصبان، همسر و دختران شاه رسما بدون حجاب ظاهر شدند و این روز به نام «روز آزادی زن» و «كشف حجاب» نامگذاری شد.
    حكمت كه خود در آفرینش كشف حجاب فعال بود در مورد تبعات این واقعه می‌نویسد:
    «بلافاصله بعد از مراسم 17 دی دو امر پیش آمد كه یكی به حد افراط و دیگری به حد تفریط بود. از یك طرف بعضی از زن‌های معلوم الحال به كافه‌ها و رقاص‌خانه‌ها هجوم آورده و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و با آن جوانان به انواع رقص‌های معمول فرنگستان مشغول دست افشانی و پایكوبی شدند و از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیس‌ها در تهران و ... برحسب دستور وزارت كشور به زنان بی‌خبر مزاحم شده و آنها را به اجبار وادار به كشف حجاب می‌كردند ....»9
    در كتاب «خاطرات صدر الاشراف» آمده است: «در اتوبوس زن با حجاب را راه نمی‌دادند ... بعضی از مأمورین زن‌هایی كه پارچه روی سر انداخته بودند اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها كشیده [و]‌ پاره پاره می‌كردند و اگر زن فرار می‌كرد او را تا توی خانه‌اش تعاقب می‌كردند و به این هم اكتفا نكرده اتاق زن‌ها و صندوق لباس آنها را تفتیش كرده، ... من این حركات وحشیانه‌ی مأمورین پست فطرت را در ولایات زیاد شنیده بودم ...»10
    در این باره هدایت می‌نویسد:
    « پلیس دستور یافت روسری از سر زن‌ها بكشد، ‌روسری‌ها پاره شد و اگر ارزش داشت تصاحب، مدتی زد و خورد بین پلیس و زن‌ها دوام داشت».11
    وقتی منابع دولتی و عوامل مؤثر حكومت به این صراحت از مقاومت سخن می‌گویند معلوم است كه این مقاومت ابعاد بسیار وسیع‌تری داشته است. درست پس از اعلام ضرورت كشف حجاب، مأمورین شهربانی تعرض وسیع را به حریم خانواده‌ها آغاز كردند. اگر ساده اندیشانه بپذیریم كه كشف حجاب خود تمدن بود و یا راه را به سوی متمدن شدن جامعه می‌گشود، نمی‌توانیم این حقیقت را نادیده بگیریم كه هیچ رشد و تمدنی را نمی‌توان و نباید به زور چماق حكومت به جامعه تحمیل كرد. آیا گسترش تمدن با عفت ناسازگار است؟ هدایت اجتماعی به سوی تمدن نه تنها نیاز به زور و فشار ندارد، بلكه به دلیل هماهنگی با طبیعت انسانی، بدون هیچ اجباری و فقط در پرتو مدیریت با شعور سیاسی جامعه به سرعت قابل حصول نیز هست.12
    رضا شاه اگر به راستی به رشد و اعتلای اجتماعی جامعه می‌اندیشد و سیاست فرهنگی او به معنی نابود كردن ارزش‌های اسلامی ـ ملی نبود، می‌باید كه زمینه‌های گسترش كار و تلاش و توسعه‌ی اقتصادی را با توسعه‌ی صنعت و فن‌آوری و انواع فعالیت‌های شهری پدید می‌آورد.13

    تهاجم فرهنگی و كشف حجاب

    بررسی‌های تاریخی نشان می‌دهد كه مقدمات تهاجم فرهنگی در دوران سلطه‌ی قاجار آغاز می‌شد و مسئله «كشف حجاب» را در راستای تهاجم غرب باید بررسی كرد. این تهاجم در زمان رضا شاه با قلدری و در زمان محمدرضا شاه با خدعه، نیرنگ و تبلیغات مسموم كننده انجام گرفت. كشف حجاب نبایستی امری ساده تلقی گردد باید آن را بسان كلیدی دانست كه در صورت قرار گرفتن در دست غرب به راحتی درهای بسته‌ی ملت به روی اجنبی را باز كرد، فساد، فحشا و مواد مخدر را در جامعه رواج داد. منابع انسانی و ثروت‌های این ملت به چپاول و غارت غربی ها رفت. آنها كه در زمان ناصرالدین قرار داد فروش انحصاری توتون را نتوانستند تحمیل كنند اما در قضیه‌ی كشف حجاب موفق می‌شودند، پس باید به خوبی آنها را شناخت و از انگیزه‌هایشان آگاه شد. بی‌تردید در كشف حجاب برای استكبار منافع بسیاری وجود داشته، در هر كشور اسلامی كه رفته از نخستین اقداماتش كشف حجاب بوده، چنانچه فرانسه در الجزایر به همین اقدام دست زد. مستر همفر، جاسوس انگلیس در كشورهای اسلامی، در بخشی از خاطرات خود آنجا كه نقاط قوت مسلمان‌ها را بر می‌شمارد به مورد حجاب اشاره می‌‌كند و می‌گوید: «زنان آنان دارای حجاب محكم هستند كه نفوذ فساد در میانشان ممكن نیست». امروزه تهاجم فرهنگی ابعاد بسیار متنوع و سازمان یافته‌ای به خود گرفته كه مسأله كشف حجاب در این تهاجم به طور مستقمی مطرح نمی‌شود. لكن یك نتیجه‌ی كلی از آن گرفته می‌شود و آن شكستن حریم بین زن و مرد و نشاندن آنها به التذاد جنسی حرام و نامشروع است و ام‌الفساد همین جاست. برداشتن حجاب بین زن و مرد و از بین بردن حیا و عفت مقدمه‌ای است برای تباهی نیروهای انسانی و چپاول ملت‌ها، لذا طرح مسئله كشف حجاب دو فایده‌ی بزرگ خواهد داشت: فایده اول عبرت گرفتن از تاریخ كه به قول امام راحل (ره) [تاریخ]‌ معلم انسان‌هاست. فایده‌ی دوم، فهم این نكته كه این توطئه و این حلقه از تهاجم فرهنگی خاتمه نیافته و دشمن همچنان درصدد است تا با بهره‌گیری از شیوه های جدید به نتایج كشف حجاب دست یابد.14

    پیشینه‌ی كشف حجاب در تاریخ معاصر

    از فتنه‌های مهم بهاییت، فتنه‌ی قره‌العین* بود. وی پس از جذب شدن به بهائیت هسمر خود را به سه فرزند رها كرد و به تبلیغ مرام ساخته‌ی استعمار پرداخت. علت جذب وی به «باب» نه از جهت فكری بلكه به شهوت‌ ـ‌پرستی‌اش بود. خاندان او خاندان عفت، زهد و قناعت بودند و در چنین محیطی وسایل عیش و عشرت برای او مهیا نبود، برای رهایی از این قید و بند به حزبی پیوست كه به هیچ نظم و قاعده‌ای پایبند نبود. لذا قره‌العین به «بابیان» كه دارای مرام اشتراك جنسی بودند پیوست و نخستین نغمه‌های شوم بی‌حجابی زنان را سر داد و خود را به عنوان نخستین زن بی‌حجاب در تاریخ معاصر مطرح كرد كه نه تنها در مجامع بی‌حجاب ظاهر می‌شد و تبلیغ بهاییت می‌كرد، بلكه بدون هیچ واهمه‌ای عقاید و پندارهای سخیف بهاییت را در مورد مرام اشتراك جنسی شرح می‌داد و به حضار بشارت می‌داد كه از این پس نه تنها زنان آزاد و رها می‌توانند در مجامع و اجتماعات حضور یابند بلكه یك زن می‌تواند با چند مرد زندگی زناشویی داشته باشد. بنابراین وی را باید از جمله‌ی نخستین زنانی دانست كه در تاریخ معاصر (در زمان زمامداری ناصرالدین شاه) پوشش از سر و تن برگرفت و سنگ بنای بی‌حجابی را در جامعه اسلامی ایران بر جا گذاشت. بعد از اعدام او، این قضیه خاتمه نیافت و در چهارچوب برنامه‌ی ذكر شده‌، از طرف انجمن‌های فراماسونری و غرب زدگان دنبال شد و رضا شاه مجری و تكمیل كننده‌ی آن گردید. در این راستا در كشورهای اسلامی چون مصر، الجزایر، تركیه و افغانستان و... نیز حركت‌هایی صورت گرفت. در مصر نخستین حركتی كه به عنوان آزادی زنان صورت گرفت در اواخر سلطنت «اسماعیل پاشا» بود. ولی برای اینكه بتواند ملت خود را به شاهراه تمدن برساند، متوسل به افكار غربی‌ها شد و قلم بدستان مزوری در اطراف وی به نوشتن كتب و مقالات پرداختند از جمله‌ی آنها «قاسم بیك امین» بود كه جمله‌ی « هر شرط تحولی رفع حجاب است» از اوست. در الجزایر، نیروهای اشغالگر فرانسه مبارزه‌ی عظیمی علیه حجاب به ویژه چادر شروع كردند. مردم استمار زده مبارزه‌ی منفی خود را بر علیه این اقدامات آغاز كردند. در تركیه مصطفی كمال پاشا كه بعدها به «آتاتورك» لقب یافت، پس از شكست پادشاه عثمانی دست به اسلام‌زدایی زد و دستور داد زن‌ها كشف حجاب كنند و مردان تغییر كلاه به سبك اروپایی دهند.
    در افغانستان نیز امان‌الله خاف پادشاه این كشو رپس از بازگشت از سفر اروپا به اقدامات خود بر علیه حجاب شدت بخشید و انجمن حمایت از نسوان تشكیل داد كه تبلیغ بی‌حجابی را در سر لوحه‌ی كارهایش قرار داده بود. امان‌الله با زنش از ایران دین كردند، بی‌حجابی ملكه در افكار عمومی ایران اثر بدی گذاشت كه پس از بازگشت پادشاه به كشورش مردم بر سر تغییر كلاه و كشف حجاب علیه او قیام كرده و از سلطنت عزل شد.
    در كشور ما نیز همچنان كه گفته شد با حركت‌های سخیف قره‌العین جرقه‌ی این پدیده‌ی شوم زده شد و به طور تدریخی ادامه پیدا كرد. فساد پادشاهان قاجار و گرایش آنها به مظاهرتمدن غربی موجب گسترش آن شد. ناصرالدین شاه با سفر به مسكو ضمن دیدار از نقاط دینی این شهر به تئاتر كارولین می‌رود، لباس بالرین‌ها توجه وی را جلب می‌كند. در برگشت به ایران دستور می‌دهد زنان حرم از این نوع لباس بپوشند، این عمل موجب تغییراتی در لباس زنان جامعه شد ولی این تغییر و تحولات خیلی محدود بود. وضع به همین منوال ادامه داشت تا زمامداری رضا خان فرا رسید. وی كه متعهد به اجرای سیاست‌های استعمار بود، پس از تاجگذاری به حمایت از كانون‌ها و انجمن‌ها پرداخت. این مراكز محل مناسبی برای تبلیغ بی‌حجابی بود، در سال‌های 1305 و 1314 «جمعیت بیداری نسوان» و «كانون بانوان» تأسیس شدند. ریاست كانون با صدیقه دولت آبادی بود، وی از جمله زنانی بود كه چند سال قبل از كشف حجاب رسمی، بی‌حجاب از منزل خارج می‌شد. در این ایام جراید كشور در مراقبت شدید اداره‌ی سانسور شهربانی قرار داشتند و مدیران آنها وابسته به حكومت و فراماسونری بودند و با ارائه‌ی مقالات و عكس‌های زنان بی‌حجاب و گاه عریان زمینه ‌های فساد را مهیا می‌كردند.15
    مهم‌ترین زمینه‌ی كشف حجاب تفسیر لباس مردان در سال‌های 1304 و 1307 و 1314 ش بود. استعمار به خوبی می‌دانست كه مردان نسبت به پوشش زنان خود اهمیت زیادی می‌دهند و یكباره به كشف حجاب تن نمی‌دهند و فشار بدون تهیه‌ی مقدمات همان نتیجه‌ای را خواهد داد كه در افغانستان بر سر امان‌الله خان آمد، لذا بهتر آن دیدند كه از تغییر لباس مردان شروع كنند تا از این رهگذر هم ذهن جامعه را نسبت به تغییرات عمده كه جزء آداب و سنت‌های اجتماعی به شمار می‌رفت آماده سازند، چرا كه مردان بر سر وضع خود و نوع لباس و كلاه... كمتر حساسیت به خرج می‌دهند و این تغییر را بعد از كمی فشار خواهند پذیرفت و این نخستین رخنه در دگرگونی ارزش‌های سنتی و ملی خواهد بود و هم چنین عكس‌العمل مردم را بسنجند. با توجه به اینكه برای متخلفین از آن جریمه‌ی نقدی و حبس مقرر كرده بودند. این خود نوعی فشار بود لذا ابتدا اجبار به تغییر لباس و كلاه را در ادارات اجرا و سپس به صورت عمومی آن را اجباری می‌كردند تا در فاصله‌ی بین دو اجبار عكس‌العمل‌ها را ارزیابی كرده و نتایج حاصله را استخراج كننده بدیهی بود در صورتی كه واكنش‌ها عادی بود بیانگر تغییر تفكر و فرهنگ جامعه به شمار می‌آمد زیرا مسئله‌ لباس، شكل و نوع آن یك مسئله سطحی و ساده نیست بلكه كسی، لباس خود را تغییر می‌دهد كه پیش از آن نوع تفكر و فرهنگ خود را تغییر داده باشد. بالاخره حكومت وابسته‌ی پهلوی با تغییر كلاه پهلوی به شاپور (لگنی)، دگرگونی مورد نظرش را به اجرا گذاشت و زمینه را برای كشف حجاب فراهم نمود تا این كه در 17 دی 1314 رضا شاه به همراه تاج الملكوك، شمس و اشرف به دانشسرای مقدماتی رفتند. ملكه و دخترانش بدون حجاب در آنجا ظاهر شدند. از آن روز فجایع این اقدام ضد اسلامی و ملی در شكل‌های مختلف آغاز شد و همه ی نیروهای امنیتی و نظامی برای اجرای آن بسیج شدند.16
    شاید برخی بر این باور باشند كه تغییر لباس و كشف حجاب امری ساده و سطحی بوده است. این گمان ناشی از عدم شناخت عظمت وجودی زن و مردم و تفاوت‌های آن دو می‌باشد. منتسكیو ضمن اشاره به این تفاوت‌ها بر لزوم حفظ حیا و حجاب تأكید كرده و می‌گوید: «قوانین طبیعت حكم می‌كند زن خوددار باشد. زیرا مرد با تهور آفریده شده است و زن نیروی خودداری بیشتری دارد. بنابراین تضاد بین آنها را می‌توان با حجاب از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معقتدند كه زنان باید حیا و حجاب داشته باشند».17
    همچنان كه گفته شد تغییر لباس در زنان و مردان ناشی از تغییر فرهنگ و عقیده‌ی شخصی است، گرچه در ابتدای سیطره‌ی رضاخان این مورد با زور سر نیزه تا حدودی در جامعه پیاده شد ولی «خو» دادن مردم به آن و پذیرش تدریجی آن از سوی مردم موجب ایجاد نوعی تفكر در خصوص فرهنگ و عقیده گردید. آیا استعمار و عامل آن رضا شاه در این مبارزه پیروزگر شدند و با برگرفتن حجاب از سر و تن زن‌ها و گذاشتن و پوشاندن كلاه و لابس اروپایی بر سر و تن مردمان توانستند نور عشق به اسلام را از تن و روح ملت بزدایند.
    ملت و روحانیت در این مبارزه‌ی بی امان حماسه‌هایی خلق كردند كه نمونه‌های آن را در مبارزه آنها با حكومت محمدرضا پهلوی می‌توان سراغ گرفت، قیام مسجد گوهرشاد و كشته شدن هزاران نفر از مردم و روحانیت و تبعید و زندانی شدن جمع كثیری از آنها نقطه‌ی اوج این مبارزات بود. و از آن واقعه‌ی جانگذاز تا سقوط پهلوی اول و دوم این مبارزه همچنان ادامه داشت تا اینكه خداوند متعال پاداش این مبارزات و از جان گذشتگی‌ها را پیروزی انقلاب اسلامی كه از بی‌نظیرترین انقلابات تاریخ است، قرار داد و آن را مقدمه ای برای ظهور مهدی موعود (عج) قرار داد.18

    كشف حجاب، اوج ابتذال زن ایرانی

    درباره كشف حجاب در عصر پهلوی كتاب‌های متعددی به نگارش در آمده و از مفاد آنها چنین بر می‌آید كه بین رضا شاه و آتاتورك رابطه‌ای صمیمانه وجود داشت. رضا شاه در زمامداری هفده ساله‌ی خود تنها یك بار به خارج از كشور سفر كرد. سفری كه ثمره‌ی آن ابتذال زن ایرانی بود. او به تركیه سفر كرد و آن قدر مجذوب ظواهر آنجا و مردم آن دیار شد كه از همان جا تلگرافی به دولت ایران فرستاد و گفت: «اگر كشاورزان بخواهند هنگام كار زیر نور آفتاب از گناه تمام لبه استفاده كنند، اشكالی ندارد.19
    پیش‌تر گفته شد، تغییر پوشش و تفكر بینابین آن در دوران قاجار شكل گرفت. شاهان قاجار در مسافرت‌های فرنگ مرعوب فرهنگ منحط آنجا شده و از پوشش زنان اروپایی خوش‌شان آمده بود بدشان نمی‌آمد كه زنان حرمسرایشان از آن نوع لباس بپوشند. در عكس‌های برجای مانده از قاجار زنان بالاپوشی به كل سنتی دارند اما به جای شلوار، دامنی كوتاه با جوراب به تن دارند، نیمی قجری و نیمی اروپایی. ا لبته در هیچ یك از تصاویر زنان این دوره زنی بدون روسری دیده نمی‌شود. با وجود این، ابتذال زن ایرانی زمانی شروع شد كه پای او به حرمسراها باز شد. این ابتذال در عصر پهلوی اول نیز بعد از سفر وی به تركیه با تبلیغات دامنه‌دار و گسترده علیه حجاب شروع شد، این مسافرت در واقع زمینه‌ی پذیرش كشف حجاب را فراهم نمود. رضا شاه به كشوری سفر كرده بود كه پدیده‌ی پان تركیسم آن با محوریت مصطفی كمال پاشا می‌رفت تا به سبك اروپا شكل بگیرد. درباره شیفتگی رضا خان به تركیه و اقدامات آتاتورك حتی قبل از اینكه بر اریكه سلطنت ایران تكیه زند، مطالب فراوانی گفته شده است.روزنامه‌ی «مورنینگ پست» در شماره‌ی 12 خود می‌نویسد: «رضا خان به كارهای مصطفی كمال بسیار شیفته شده و در تقلید از برنامه‌ی سیاسی او نیز تردیدی به خود راه نداده است». در شماره‌ی دیگر این نشریه، عدم تقلید كامل رضا خان از وی را در ابتدای تغییر سلطنت خطر بلشویزم می‌داند. آنچه در این سفر بیش از همه توجه رضا شاه را به خود جلب كرد، حضور زنان و دختران بی‌حجاب در مراكز علمی و آموزشی این كشور بود. به همین جهت پس از این بازدیدها خطاب به سفیر كبیر ایران اظهار می‌دارد: «هنوز عقب هستیم و فورا باید با تمام قوا به پیشرفت سریع مردم، خصوصا زنان اقدام كنیم». تأثیر این مسافرت در رضا شاه به حدی است كه خطاب به رییس الوزراء می‌گوید: «نزدیك دو سال [است]‌ كه این موضوع ـ‌كشف حجاب ـ‌سخت مرا به خود مشغول داشته است. خصوصا از وقتی كه به تركیه رفتم و زن‌های آنجا را دیدم كه «پیچه» و «حجاب» را دور انداخته ... دیگر از هر چه چادری است بدم آمده است . اصلا چادر و «چاقچور» دشمن ترقی و پیشرفت مردم است».20 رضا شاه در دانشسرای عالی تهران گفت:« بسیار مسرورم از این كه می‌بینم زنان به حقوق و مزایای خود نائل شده‌اند». معلوم می‌شود ایشان «برهنگی» را حقوق و مزایای از دست رفته‌ی زنان می‌پنداشت. لازم به یادآوری است قبل از اعلام رسمی كشف حجاب، قانون متحدالشكل شدن البسه در سال 1307 ش. در مجلس شورای ملی به تصویب رسیده بود، در این مدت هفت ساله رضا شاه كوشید تا كشف حجاب را موجه جلوه دهد اما به دلیل مقاومت روحانیت و مردم مسلمان ایران هرگز جرأت طرح آن را به عنوان یك قانون و تصویب آن در مجلس شورای ملی نیافت و در حد بخشنامه‌ای بیش باقی نماند، دولت نیز تلاش نمود تا قیمت پارچه و البسه گران نشود. در بخشی از بخش‌نامه‌ی دولت به تاریخ بهمن ماه 1314 چنین آمده بود: منظر به اینكه استقبال خانم‌ها در تهیه‌ی لباس تجدد باعث سوء استفاده‌ی اصناف و كسبه واقع شده و قیمت اجناس زنانه... را ترقی داده، بلدیه تهران نرخ معتدلی جهت خیاطان و... وضع نموده و ترتیب خاصی هم جهت فروشندگان اجناس زنان داده... و متخلفین مورد تعقیب واقع می‌شوند».21
    موضوع كشف حجاب سایر مكاتبات اداری سال‌های نخستین این دستور را تحت الشعاع قرار داده بود و استمرار مكاتبات و بخشنامه‌ها حكایت از مقاومت مردم در قبال این واقعه بود.
    قبلا اشاره شد بیشترین دلایل حجاب برداری در ظاهر امر به لحاظ عدم حضور فعال زنان در اجتماع و در عرصه‌های مختلف علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بود ولی در واقع بی‌بند و باری و برهنگی كعبه‌ی آمال متولیان عیاش و لجام گسیخته بود. با دقت در تاریخ این دوره معلوم می‌شود زن ایرانی مسلمان با حفظ حجاب در تمامی صحنه‌ها حوری قدرتمند داشت، لكن می‌شود گفت به عمد این موضوع در تاریخ مورد غفلت واقع شده است. «مورگان شوستر» در این زمینه می‌‌گوید: ‌«... در آن ایام تار ظلمانی [هنگام اتمام حجت روس به ایران‌] كه اوهام مردم در تردید بود كه آیا مجلسی باقی خواهد ماند یا منفصل می‌شود؟ زنان ایران با هیجان و حرارت قلبی برای محافظت [از] آزادی و محبت فوق العاده [به] وطن خود، آخرین اقدامی كه آنان را بر مردمان تفوق و برتری دادند و دلیل بر شجاعت‌شان بود، به عرصه‌ی ظهور رساندند. شهرت داشت كه نمایندگان در چند جلسه‌ی سری مجلس قرار داده بودند كه مطالبات روس‌ها را تسلیم نموده و راضی شوند. بازاریان و اهالی پایتخت فرقه فرقه شده بودند... در این موقع زنان ایران جوابی مهیا نموده و سیصد نفر از جنس ضغیف! از خانه و حرمسراهای محصور با افروختگی بشره كه از عزم ثابت شان خبر می‌داد، بیرون آمده درحالتی كه در چادرهای سیاه و نقاب‌های مشبك سفید مستور بوده و حركت نظامی می‌نمودند، بسیاری از ایشان در زیر لباس یا آستین‌های خود تپانچه پنهان داشتند یكسره به مجلس رفته و در آنجا جمع شده و از رییس مجلس خواهش نمودند كه تمام آنها را اجازه‌ی دخول دهد. رییس مجلس به ملاقات نمایندگان ایشان راضی شده... آن هیبت مادران و زوجات و دختران محجوب ایرانی، تپانچه‌های خود را برای تهدید نمایش داده و نقاب‌ها را پاره كرده و دور انداخته و اراده‌ی عزم آخری خود را اظهار و اعتراف كردند كه اگر وكلا مجلس در انجام فرائض خود و محافظت و برقرار داشتن شرف ملت ایران تردید نمایند، مردان و فرزندان و خودمان را كشته و اجسادمان را همین جا می‌اندازیم».22
    در بحث‌های اقتصادی و فرهنگی نیز تاریخ گویای این مطلب است كه زنان همیشه در معیشت، اقتصاد جامعه و تعلیم و تربیت نقش محوری داشتند.
    پس از مشروطیت به دلیل امكان ضبط بیشتر حوادث تاریخی، حضور زنان در عرصه‌های فرهنگی، آموزشی، سیاسی، اقتصادی بیشتر عیان و آشكار شد. در تمامی این عرصه‌ها زن ایرانی مسلمان، فرهیخته و روشنفكر با حفظ حجاب و پای فشردن به رعایت حریم جامعه مشاركتی فعال داشت. آنان از رواج بی‌بندوباری كه بنیان‌های اعتقادی، فكری و اخلاقی جامعه را متزلزل می‌كرد به شدت انتقاد می‌كردند. روزنامه‌ی شكوفه، نخستین روزنامه‌ی زنان در ایران، در این باره چنین نوشته است: «این چه رفتار و حركاتی است كه بعضی از زن‌ها یا بعضی از مردها دارند... به چه طریقه و مذهب صحیح است كه در معبر عام، فرق اسلامی را شكسته، پرده‌ی اسلام را دریده، بدون پرده و حجاب، فتح هر باب كرده و بر ضد آیه‌ی شریفه‌ی "ولا یبدین زینتهن الا لبغو لتهن" (باید ظاهر نسازید زیور و زینت‌های خودتان را مگر از برای شوهران خودتان) ... با آن حركات و سكنات مخصوص و از این‌ها بدتر، آن جوانان بی‌غیرت و عصمت، لا مذهب می‌باشند كه خودشان را مانند زنان می‌سازند و هیچ شرم و حیا از خدا نمی‌كنند و از مردم خجالت نمی‌كشند».23
    برای كشف حجاب اجهافات و بد رفتاری‌های بسیاری بر مردم روا می‌شد، با فرا رسیدن شهریور 1320 و با خروج رضا خان از ایران، كشف حجاب وارد مرحله‌ی تازه‌ای شد و در دوره‌ی پهلوی دوم علی‌رغم اعلام ظاهری لغو اجباری آن، عملا این قانون پیگیری شده و با مخالفین به شدت برخورد می‌شد.

    حجاب زدایی در اندیشه‌ی منورالفكران

    واقعیت این است كه در بسیاری موارد، زن ایرانی نقش چندانی در اجتماع نداشته و به دنبال روزنه‌ای بود تا خود را مطرح نماید. این امر به دست اندیشه‌گران مشروطه كه كم و بیش با تمدن و فرهنگ غرب آشنا شده بودند با شعار حجاب زدایی خود را نمایاند. اینان راه رهایی از عقب ماندگی زن ایرانی و گام نهادن وی را در مسیر ترقی، رفع حجاب فرض نموده و نخستین گام [را] كه برداشتن روبند و نقات بود، عملی كردند. بدین وسیله قبل از تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی زمینه‌ی برداشتن چادر نیز فراهم گشت. اقدامات تجددگرایانه رضا شاه روند حجاب زدایی را سرعت بخشید تا جایی كه به عنوان یكی از محورهای اساسی سیاست فرهنگی دولت وی جای گرفت. و همچنان كه قبلا گفته شد در هفده دی ماه 1314 از سوی خانواده و شخص شاه كشف حجاب به طور رسمی اعلام شده و داشتن حجاب منع گردید. علی رغم این اقدام این رضا شاه نبود كه اندیشه‌ی كشف حجاب و حجاب زدایی و حركت به سوی فرهنگ برهنگی را مطرح ساخت بلكه وی این اندیشه را در سطح گسترده‌ای عملی ساخت. این منورالفكران جنبش مشروطه خواهی بودند كه حجاب زدایی را مطرح ساختند. یكی از متقدمان، میرزا ملكم خان بود، وی اعتقاد داشت كه نه تنها باید در حوزه‌ی فنی و فن‌آوری از غرب تقلید كرد؛ كه در حوزه‌ی روابط اجتماعی نیز تقلید ضروری است. به ادعای وی:«غربی‌ها به همان میزان كه در صنایع پیشرفت كرده‌اند، به همان نسبت نیز در روابط اجتماعی پیشرفت نموده‌اند». از منظر این افراد یكی از زمینه‌ها «حقوق زنان» و تبدیل نقش سنتی آنها به نقش امروزی در اجتماع بود. یكی از شیفتگان تمدن جدید غربی كه اصل حجاب را نیز مورد حمله قرار می‌دهد میرزا فتحعلی آخوند‌زاده است، وی در خصوص تمدن غرب معتقد است: «مردم آسیا حریت كامله را یكبارگی گم كرده‌اند و از لذت مساوات و نعمت حقوق بشریت كاملا محرومند. بر شما لازم است كه بزرگ خود (غرب) را بشناسید، همیشه به امر و نهی او مطیع باشید و رسم بندگی و آداب انسانیت را یاد بگیرید». وی درباره‌ی حجاب می‌گفت: «كسانی كه بعد از اخلاف ما در دین اسلام بانی پروتستاتیسم خواهند شد، آیه‌ی حجاب را منسوخ خواهند كرد». وی درباره ی الگو گرفتن زنان ایرانی از غرب چنین اظهار نظر می‌كند: «امروز در بعضی از دول غرب زنان را به امور مملكت داخل می‌كنید، چنانچه این رسم قبل از غلبه‌ی عرب‌ها در ایران جایز بود». از دیگر افراد این طرز تفكر میرزا آقاخان كرمانی است. وی بیشتر به باستان گرایی توجه دارد تا غرب‌زدگی، نگاه باستان گرایانه‌ی، وی به سلسله‌های قبل از اسلام، به ویژه هخامنشیان و ساسانیان و ... است ... با تأسیس دولت ساسانی تاریخ ایران روشنی مخصوص یافت...»‌ در خصوص اسلام و آیین زند و برتری قائل شدن برای آیین زرتشت میزرا آقاخان می‌نویسد: «در عالم دیانت، قانون زند استوارترین آیین‌نامه‌های ازمندی سابق بود و مدارش بر پروگرام و نظام ترقی قرار داشت». در اندیشه وی انتساب حجاب به عرب‌ها نیز پیداست. این درحالی است كه مخبرالسلطنه «چادر» را رسم ایرانی می‌داند:
    «منیژه منم دخت افراسیاب برهنه ندیده تنم آفتاب»
    سخن مشهور وی در ضدیت با حجاب چنین است:
    «هر شاخه از درخت اخلاق زشت ایران كه دست می‌زنیم ریشه‌ی او كاشته عرب و تخم او بذر مزروع آن تازیان است. یكی از آنها حجاب بی‌مروت زنان است. در ایران باستان، زنان با مردان شریك زندگانی بودند. حال هزار سال است زنان ایران مانند زنده بگوران تازیان در زیر پرده‌ی حجاب و كفن جلباب مستور و در خانه‌ها چون كور محجوب ، مهجور گشته‌اند...»24
    علی‌رغم این كه چنین اندیشه‌گرانی موضوع كشف حجاب را مطرح می‌كردند، اما اقدامات علمی حاكمیت در اواخر دوره‌ی قاجار و مخصوصا رضاخان در تغییر پوشش زنان و مردان، بیش از نظرات ارائه شده مؤثر واقع شد. هر چند اندیشه‌ی كشف حجاب، مقدمه‌ای بر اقدامات عملی در این راستاست.

    پانوشت‌ها:

    1- مرتضی ، جعفری و همكاران ، واقعه كشف حجاب، تهران ، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی ، چاپ دوم ، 1373 ، ص هفت
    2- همان ، صص نه ـ ده
    3- همان ، ص شانزده
    4- همان ، ص نوزده
    5- همان ، صص نوزده ـ بیست
    6- همان ، ص بیست و سه
    7- همان ، صص بیست و سه و بیست و چهار
    8- همان ، ص بیست و پنج
    9- همان ، صص بیست و پنج ـ بیست و شش ـ بیست و هفت
    10- همان ، ص بیست و هفت
    11- همان ، ص بیست و هفت
    12- همان ، ص بیست و هشت
    13- همان ، ص بیست و نه
    14- حكایت كشف حجاب، واحد تحقیقات مؤسسه‌ی فرهنگی قدر ولایت، تهران ، مؤسسه‌ی فرهنگی قدر ولایت، 1373، صص 7، 13 و 14
    * ـ نام اصلی او «فاطمه» یا «زرین تاج» بود و در یك خا نواده‌ی روحانی به دنیا آمده بود.
    15- مهستی، ابوذرجمهری و همكاران، نشست تخصصی كشف حجاب، تهران ، مؤسسه‌ی مطالعات و پژوهش‌های سیاسی ، چاپ اول، 1384، صص 136-140
    16- همان ، صص 14-142
    17- همان ، ص 142
    18- همان ، صص 148-149
    19- همان ، ص 11
    20- همان ، ص 62
    21- همان ، صص 15، 12 و 16
    22- همان ، صص 22-23
    23-همان ، صص ، 23-24
    24- همان ، صص 55 ، 56 و 57

    پژوهشگر: هوشنگ سعادت
    منبع: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی

           


    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:45 AM   |  

    پاسخ به ایراداتی پیرامون مساله حجاب ؟

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد




    پاسخ به ایراداتی پیرامون مساله حجاب ؟

    1- حجاب غیر منطقی است .
    از جمله ایرادات نسبت به حفظ حجاب آن است كه برخی پوشیدگی و حجاب زن را كاری غیرمنطقی و فاقد دلیلی قابل دفاع می دانند كه در پاسخی كوتاه از زبان شهید مطهری (ره) می توان بیان كرد: «حجاب در مفهوم اسلامی آن از جنبه های مختلف روانی و خانوادگی و حتی از جنبه بالارفتن ارزش زن، موضعی منطقی و معقول دارد.»
    2- حجاب با آزادی منافات دارد .
    برخی می گویند حجاب سلب كننده ی حق آزادی زن می باشد كه از حقوق طبیعی هر انسانی است و این پوشیدگی به نوعی او را محبوس و زندانی می كند و به حیثیت انسانی و عزت او لطمه وارد می سازد كه بر اساس عقل و منطق هم هیچ كس حق اسیر كردن و به بردگی درآوردن دیگری را ندارد.
    از نظر اسلام ، آزادی انسان ها در عین محترم بودن در چارچوب دو امر اساسی باید محدود گردد. مراعات حریم انسانی و مراعات مصلحت دیگران (و نه منفعت آنان).
    در پاسخ به این اشكال ابتدا باید دانست كه تعریف ایشان از آزادی چیست كه حجاب را محدود كننده ی آن می دانند. به حتم این تعریف ناظر به عقاید مكاتب غربی است، چرا كه از آن منظر است كه این انتقاد را می نماید. آنان معتقدند آزادی محترم است تا بدانجا كه برای آزادی دیگران محدودیت ایجاد نكند ، یعنی حد آزادی مساوی است با آزادی دیگران.
    از نظر اسلام ، آزادی انسان ها در عین محترم بودن در چارچوب دو امر اساسی باید محدود گردد. مراعات حریم انسانی و مراعات مصلحت دیگران (و نه منفعت آنان). بر این اساس فرق بسیاری است بین به اسارت درآوردن زن، با مقید ساختن او در اتخاذ روشی خاص و پسندیده در معاشرت با دیگران به منظور رعایت پاره ای از مصالح اجتماعی. بدین معنا نه تنها وضع این قانون الهی منافی حیثیت انسانی و محدود كننده آزادی زن نمی باشد ، بلكه بدین وسیله عرصه را برای حضور اجتماعی و فعالیت مفید و مؤثر او در جامعه مهیا می سازد. در عین حال كه به افراد جامعه گوشزد می كند كه با در نظر گرفتن بعد انسانی زن با او تعامل نمایند ، نه با آن بعد از زنانگی زن كه معطوف به كانون خانواده است.
    اسلام با اتخاذ این روش (حفظ حجاب) از خوی تجاوزگری مرد و مورد ظلم واقع شدن زن جلوگیری می نماید و تا آخرین حد ممكن مقام و شرافت انسانی زن را در اجتماع بالا می برد و بدین روش زن را در قالب حجاب تكریم می نماید.
    3- حجاب با اجتماعی شدن در تضاد است .
    مطلب دیگری كه برخی بیان می كنند این است كه حجاب سبب ركود فعالیت های زن و عدم حضور او در فرآیند كار و تولید و به تبع آن فلج شدن نیروی نیمی از افراد اجتماع می شود. و از آن رو كه سعادت بشر در گرو پرورش كلیه استعدادهاست، اسلام با این وسیله مانع به فعلیت رسیدن استعدادهای خدادادی زن در این حوزه می شود.
    باید پاسخ داد كه اسلام با پرورش استعدادها موافق بوده وهرگز باعث تضییع آن نشده است. با توجه به پاسخی كه بر مطلب قبل دادیم استعمال حجاب به منظور حبس زن در خانه و ممانعت از حضور او در اجتماع به هیچ وجه جایگاهی ندارد.
    مبنای حجاب در اسلام آن است كه التذاذات جنسی در محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیط اجتماع با در نظر گرفتن بعد انسانی زن و مرد ، به صورت خالص منحصر به كار و فعالیت باشد. قوانین اسلام در این حوزه به زن اجازه نمی دهد كه پس از خروج از خانه در اجتماع موجبات تحریك مردان را فراهم سازد و همچنین به مرد هم اجازه چشم چرانی نمی دهد. چنین حجابی نه تنها نیروی كار را فلج نمی كند ، بلكه موجب تقویت این نیرو در اجتماع نیز می گردد و به بهانه فلج شدن نیمی از افراد جامعه نمی توان با بی حجابی و بی بند و باری، نیروی تمامی افراد از زن و مرد را فلج كرد.
    4- حجاب بر حرص آدمها می افزاید .
    بعضی ها می گویند ایجاد حریم میان زن و مرد به اشتیاق ها و التهاب ها می افزاید و طبق اصل "الانسان حریص علی ما منع منه" منع و ردع باعث ایجاد حرص و ولع نسبت به مسایل جنسی می گردد و علاوه بر آن سركوب كردن این غرایز نیز به بروز انواع بیماری و اختلالات روحی و روانی می انجامد. پس برای تقلیل این حرص و جلوگیری از ایجاد آن، روابط میان افراد باید آزاد و بی هیچ قید و بندی باشد و با برداشته شدن حجاب معتقدند كه پس از مدت كوتاهی چونان جوامع غربی و اروپایی همه چیز عادی شده و دیگر كسی معترض دیگری نمی شود و از درصد بالای تعدی و تجاوزاتی كه محدودیت حجاب موجب آن می شود ، كاسته می گردد.
    در مقام پاسخ باید پرسید ریشه جمله "الانسان حریص علی ما منع منه" از كجاست؟ و این حرص و ولعی كه از آن یاد می كنند آیا قابل كنترل هست و یا اصلاً می توان از این حرص به نفع انسان بهره برد یا خیر؟ و جایگاه خانواده در كنترل این حرص و ولع به چه میزان است؟
    انسان نسبت به چیزی حرص می ورزد كه هم از آن منع شود و هم به سمت آن تحریك گردد. تا به آنجا كه بررسی شده این جمله منتسب به فرد خاصی نمی باشد و تنها به علت استعمال فراوان توسط عموم مردم به فراخور برخی موضوعات مورد استفاده قرار می گیرد. اما اینكه آیا صحیح است یا خیر، باید گفت كه غلط است اگر بگوییم انسان نسبت به "هر آنچه" از آن منع می شود "همیشه" ولع خواهد داشت، بلكه باید توضیح داد كه انسان نسبت به چیزی حرص می ورزد كه هم از آن منع شود و هم به سمت آن تحریك گردد ، اما اگر امری اصلاً عرضه نگردد و یا كمتر موجب بیداری تمنایی در فرد شود این حس هم كمتر بدان جلب خواهد شد و با فرض چنین امری، بدون شك تبرج و خودنمایی زن در اجتماع و معاشرت های آزاد به مراتب بیشتر از محرومیت و عدم دسترسی سبب انحراف جنسی می شود. كه دلیل آن هم كاملاً مشخص است، چرا كه غریزه جنسی در انسان دارای دو جنبه جسمانی و روحانی است كه غرب از جنبه روحانی آن غافل مانده و به همین دلیل بی حجابی و روابط آزاد را راه حل نهایی فروكش كردن حرص در این زمینه می داند. چرا كه برخلاف بعد جسمانی انسان كه این غریزه در آن اشباع پذیر است، در بعد روحی این احساس به دلیل عدم اشباع پذیری خود را به صورت میل به تنوع طلبی نمایان می سازد و این عطش روحی (هوس) در این غریزه انسان را تا بدانجا پیش می برد كه روح دیگر با هیچ چیز آرام نمی گیرد و عشق به معنای واقعی آن در آدمی می میرد و جای خود را به طبیعتی هرزه و بی بند و بار می دهد.
    اینجاست كه بر خلاف مسیحیت كه نفس را با ریاضت و سختی سركوب می كند ، اسلام به انجام مسایل جنسی در حد طبیعی و در چارچوب مشخص آن و جلوگیری از طغیان و سركشی این میل به وسیله تهییج آن، دستور می دهد. چنان كه گفتیم در این مكتب اصل بر پروراندن استعدادهای انسان بنابر مصلحتش است
    بد نیست كه افراد ی که معتقدند غرب از این روش خود پاسخ گرفته است ،هر از چندگاهی سری به آمارهای واقعی، پلیسی و یا قضایی آن كشورها زنند و خود نظاره كنند كه نسخه غرب برای جلوگیری از عقده های ناشی از محدودیت جنسی كه پیروی و اطاعت مطلق از این غریزه طغیان گر و معاشرت های آزاد و بی بند و باری می باشد ، چه آمار تكان دهنده ای از فجایع و تعرضات در آن جوامع را به بار آورده است.
    و چه زیباست فلسفه ایجاد حریم ها، این حفظ پوشش از جانب زن و كنترل و خودنگهداری توسط مرد كه نتیجه اش رشد احساسی عالی و لطیف و رقیق در انسان باشد كه رغبت به ازدواج را در او بالا برده و با جلوگیری از تبدیل این تمنای شدید به حرص و آز و شهوت رانی، مبدل شدن آن به شور و عشق و تغزل در صحنه عفاف در كانون خانواده ای مستحكم را به تصویر كشد.

    منبع : كانون اندیشه جوان

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:44 AM   |  

    حجاب از نگاه يك نوشيعه‌ي اهل كوزوو

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد



    حجاب از نگاه يك نوشيعه‌ي اهل كوزوو

    «خانم بسا بوتوچي» يك نوشيعه‌ي اهل كوزوو است. وي داراي مدرك كارشناسي ارشد در رشته رياضيات بوده و با وجود اينكه هفده سال سابقه مؤثر در مدارس و دبيرستان‌هاي كوزوو دارد به دليل انتخاب حجاب و پوشش اسلامي از ادامه فعاليت آموزشي در مدارس اين كشور منع گرديده است. ايشان كه همسر «آقاي منصور بوتوچي» از اعضاي مجمع عمومي مجمع جهاني اهل بيت(ع) است در تابستان سال جاري در قالب يك اردو متشكل از شيعيان كوزويي مرتبط با مجمع جهاني اهل بيت(ع) ، براي نخستين باربه ايران سفر نمودو جشن رسمي حجاب‌گذاري خود را در شهر مقدس قم برگزار كرد. آنچه در پي مي‌آيد مقاله‌اي است كه ايشان با موضوع "موقعيت زن در جهان بيني اسلامي و اهل بيت(ع)" به نگارش درآورده‌ است. ......................... به كوشش: عادله شفيعي ثابت (كارشناس اداره كل اروپا ـ آمريكاي مجمع جهاني اهل بيت عليهم السلام )
    مقتضیات عصر ما بر ما فرض نموده است که خیلی از موضوعات را دوباره مطرح نموده و ارزشیابی نمائیم. یکی از این موضوعات موقعیت زن می باشد.
    درمورد حقوق اجتماعی زن باید گفت موضوع مهم این هست که ببینیم ایا حقوق زن با مرد برابری می کند و باید یکی باشد یا نه؟
    پس از قرن هفدهم، نهضتي در غرب تحت عنوان "حقوق بشر" آغاز شد. معتمدگاه ایشان "حقوق انسان ؛ بما هو انسان" بود. یعنی انسان از آن جهت که انسان است از چه حقوقی برخوردار می باشد.همه انسان ها بدون تفاوت در حقوق و آزادی های خود یکسان می باشند.
    در قرن نوزده شاهد حرکت اصلاحی دیگر در ارتباط با حقوق انسانها می باشیم که در آن بیشتر تکیه روی حقوق و آزادیهای انسان فقیر و پرولتار مقابل دولت و طبقه‌ي باصطلاح استثمارگر و سرمایه‌دار می‌باشد.
    در قرن بیستم حرکت دیگري در این عرصه به وجود آمد که آن را فمینیسم می نامند که از حقوق زنان در مقابل مردان جانبداری می کند. در غرب حقوق زن کاملاً از طرف مرد پایمال بوده است و تنها در قرن بیستم مردان به فکر اصلاح این وضع افتادند. این حرکت اصلاحی امیدهای زیادی را نوید می داد جهت رهیافت آزادی و برابری در اجتماع، ولی آنان از یک مطلب مهم غافل بودند. برابری و آزادی در ارتباط و همزیستی دو جنس مختلف در اجتماع تعریف میگردد. زن موجودی هست که اقتضائات خودش را دارد همچنان که مرد موقعیت و اقتضائات مخصوص به خود را دارد.این دو در موجودیت یکسان بوده ولی در داشتن یکسری خواص و استعدادهای ویژه جنس خود تفاوت هایی وجود دارد. یکسانی در وجود نمی تواند به یکسان سازی حقوق آن دو بی ا نجامد. برابری حقوق عمومی به برابری و بیطرفی هست ولی یکسان سازی به معنی این هست که حقوق یک دست و یکی می باشد.
    به این مثال توجه فرمائید: پدری دارد از دنیا می رود و می خواهد وصیت نماید. او میخواهد که به همه حظ و بهره ای ازمال و ملک برساند ولی او مجبور به یکسانی این بهره نیست. اشکالی ندارد که بر اساس توانائی و استعدادهای فرزندان در حظ و بهره از ملک تفاوت در میان ایشان قائل گردد، زیرا یکی به تجارت تمایل دارد، دومی به کشاورزی و سومی به چیز دیگر و این کار او خلاف عدالت نیز محسوب نمی گردد.
    از آنجا كه زن و مرد در خلقت تفاوت‌هایی دارند طبیعی هست که در حقوق نیز به این تفاوتها توجه گردد. برابری بلی ولی نه هم یکسانی.
    در ذیل به برخی تفاوت ها اشاره می‌نمائیم :
    تفاوت‌های فیزیکی : مرد اسکلت بزرگتری دارد و زن بدن نحیف تر، مرد قدش بلندتر میباشد و زن کوتاه تر. مرد صدای غلیظ تری دارد در حالیکه زن صدای رقیق و نازک. پسران دیرتر از دختر ها به سخن می آغازند دختران زودتر به تکامل جنسی وبلوغ می رسند و پسران دیرتر.
    تفاوت‌های روانی : مرد بیشتر به فعالیت فیزیکی تمایل دارد تا زن. احساسات مرد پرابتهاج تر از زنان ابراز می گردد. مرد متشنج تر از زن می باشد و زن آرام تر و مسلط تر بر خود.
    در روایتی از «بیهقی» نقل شده است كه: در جمع اصحاب نشسته بودم که «اسما بنت یزید» وارد شدو به رسول الله(ص) گفت: "پدر و مادرم به فدایت! من به نمایندگی از طرف زن‌ها نزد شما آمده‌ام و می دانم که هیچ زنی در شرق و غرب عالم نیست که حرف من را بشنود و با من هم رأی نباشد. خداوند تو را برای ما مردان و زنان فرستاد تا ما را هدایت نمایی و ماهم به خدا و تو ایمان داریم. ما طایفه زنان در خانه هستیم و لوازم شما را حفظ می‌کنیم و مردان را تمکین و برای مردان بچه می‌آوریم. اما شما مردان بر ما (علی الظاهر) برتری دارید. مثلا نمازهای جمعه وجماعت می‌خوانید ؛ به عیادت بیماران می روید؛ تشییع جنازه می‌روید؛پ یاپی به زیارت خانه خدا می روید و بالاتر از همه اینها جهاد در راه خداست. هرگاه مردی از شما برای حج ، عمره و یا جهاد از خانه بیرون می‌رود ما اموال شما را حفظ می‌کنیم و لباس‌هایتان را می‌دوزیم و فرزندانتان را تربیت می‌کنیم. پس ای رسول خدا! آیا در اجر و ثواب شریک شما نیستیم»؟
    پیامبر رو به اصحاب کرده و فرمودند: «آیا شنیده‌اید که زنی در پرسش از امور دین خود به این خوبی سخن بگوید»؟
    عرض کردند: «ای رسول خدا! گمان نمی کردیم که زنی تا بدین پایه برسد».
    سپس پیامبر رو به اسما کرده و فرمودند: «ای زن! برگرد و به زنانی که تو نماینده آنها هستی اعلام کن: که شوهرداری نیکوي هر یک از شما زنان و جلب رضایت همسرش و پیروی کردن از نظر موافق او، با همه این اعمالي که برای مردان نام بردی برابری می کند».
    اسما در حالی که از شادی تکبیر و تهلیل می گفت نزد زنان برگشت.
    لذا با توجه به تفاوت‌هایی که وجود دارد اسلام بر خود لازم نمی‌داند که مرد و زن در حقوق، یکسان و یکی باشند همچنان که به امتیاز و تبعیض به نفع مرد معتقد نیست. اسلام به برابری حقوق آن دو رای داده ولی نه به اتحاد در حقوق.
    حال ببینیم نظر قرآن دراین مورد چیست:
    در جای دیگر می فرماید خدا همسرانتان را از نفس خودتان قرارداد. (نساء /1 ).
    در برخی آیات نقش اول با زن بوده مانند داستان مادر حضرت موسی (القصص/7 ).
    در مورد حضرت مریم تحدث او را با ملائکه و تأمین ما یحتاجش را از طریق غیبی یادآور می گردد. و نيز موقعیت حضرت خدیجه و یا بلندای جایگاه حضرت فاطمه(س) برای مردان غیر قابل احراز است.
    اسلام می گوید که مرد و زن برای همدیگر آفریده شده اند. (بقره/187).
    البته با توجه به تفاوتهای ظاهری در خلقت طبیعی می باشد که در قوانین و مقررات نسبت به زن و مرد نیز تفاوت هایی داشته باشد. یکی از این تفاوت ها فرق در نحوه لباس پوشیدن می باشد. موضوع پوشش، شکل و گونه آن یک موضوع ساده ای نیست که قابل اغماض و مسامحه بوده باشد. نمی توان آن را مسئله صرفاً ذوقی و سلیقه ای تلقی نمود. اینجا بادو جهان بینی و نگرش کاملاً مخالف و متضاد در تمامی زمینه های حیات سر و کار داریم که یکی از آنها پوشش و گونه آن میباشد.
    عملاً آسان تر این می باشد که پوشش دیگران را تقلید نمائیم،لکن قرون می گذرد و ما می بینیم که نه تنها پوشش اقوام تقلید می گردد، بلکه بر عکس، هر قوم و ملیتی می خواهد که با فرهنگ سنت پوشش مخصوص به خود نیز حفظ گردد.
    کم نیست مواردی که تغییر در پوشش بشارت دهنده تغییر در فرهنگ بوده است و نیز معلوم می باشد که انسان نمی تواند از فرهنگ خود بیگانه گردد تا اینکه نحوه پوشش خود را الغاء ننماید.
    پوشش هر شخص به منزله بیرقی هست که در زادگاه او به اهتزاز در می آید که جلوی ساختمان و ادارجات موطنش نصب می گردد و با آن می خواهد روشن نماید که به چه فرهنگ و ملیتی تعلق دارد. به این نحو انسانی که با غیرت تام از زیر و بم خود و هویت ملی و مذهبی خویش محافظت می کند از پوشش و نحوه لباس پوشیدنش صیانت می نماید و از تشبه به اغیار عار و ننگ دارد، زیرا که از جهان بینی و ارزش های ملی خود دفاع می کند و می خواهد به آنها وفادار بماند.
    گونه و جنس پوشش نیزاز اهمیت بالائی برخوردار می باشد و به عنوان مظهر و نمود شخصیت تلقی می گردد که با آن معروف و شهره می باشد. دو حدیث از احادیث رسول اکرم که ارتباط با پوشش دارد را نقل می کنیم:
    وسیله نقلیه و لباس مکفی هست که به شخص ذلیل و پست آبرو و احترام هبه نماید.
    آنکه بخاطر تبرج و فخر فروشی لباس می پوشد در روز قیامت خداوند او را با لباس آتشین و گداخته محشور می گرداند.
    پوشش درست زن را سعادتمند و جمالش را دائمی می گرداند.
    سؤالی که پیش می آید این هست: یک زن مسلمان چگونه باید لباس بپوشد؟ در قرآن آیاتی از قبیل احزاب 59 و نور 30/31 در این زمینه توضیح داده است. در این آیه ها ضرورت حجاب را می بینیم که خداوند این قانون را در چند آیه جداگانه مورد تأکید قرارداده است و نه در آیه تنها که برخی از احکام به این گونه است. این اهیمت حجاب و پوشش زنان را نشان می دهد.
    مطلب دیگری که حائز اهمیت می باشد این هست که این حکم الهی با مخالفت سرسخت دشمنان اسلام و مورد تخطئه از طرف آنها واقع شده است. غربی ها حجاب را به منزله علم عقب ماندگی تلقی می کنند و می گویند که حجاب موجب بدبختی زن هست، مانع از رشد او می گردد و افترائات بی پایه و اساس دیگر.
    متأسفانه خیلی از دول در سیاست شان این نقطه گنجانده شده است که با حجاب و مسئله زنان برخورد شود و تبلیغات سوئی صورت گیرد.
    هر روز با اخباری مواجه می گردیم که از ممنوعیت حجاب پوشیدن در مدارس و دانشگاه ها حاکی هست و یا شرط ادامه تحصیل دختران مسلمان را برداشتن حجاب اسلامی ذکر می کنند و از کار و اشتغال زنان با پوشش اسلامی جلوگیری به عمل می آورند. سؤال اینجا است که چرا اینهمه جنجال ضد حجاب؟ مگر حجاب مانع از چیست؟ چرا با جرائمی چون روسپیگری و مواد مخدر که ریشه جامعه و تمدن را هدف گرفته است مبارزه صورت نمیگیرد و یا با عوامل سوء دیگری که جان هزاران نفر را به خطر انداخته است هیچ گونه برخوردی صورت نمی گیرد. در حالیکه زن محجبه دو عزت و افتخار کسب می‌کند: 1. موقعیت والا در نزد پروردگار 2.موقعیت در جامعه.
    زن محجبه در نزد خداوند، ائمه اطهار (ع) و ملائکه از عزت و رضایتمندی برخوردار هست چراکه مقابل خداوند کرنش نموده، امر او را امتثال نموده و با حجابی که خداوند مقدرش کرده خود را پوشانده است. هنگام راه رفتن خداوند و رحمتش همواره با او هست و ملائکه دعاگوی او می باشند. (قصص/60 ).
    در جامعه نیز از احترام و عزت برخوردار می باشد زیراکه به اخلاق و عفت مزین بوده و زیبای های طبیعی را که خداوند به او داده را می پوشاند.
    فلسفه حجاب را می توان با مثالهای زیبا توضیح داد. زن به منزله عطر خوشبویی هست که باید داخل ظرف مخصوص باشد، جواهری هست که باید از او مراقبت به عمل آورد و این وظیفه او می باشد که از چیزهای پست و انظار فاسد و غرض آلود خود را صیانت نماید. او از افراد هرزه مانند جواهر و لعل؛ خود را حفاظت می کند. حجاب تنها حافظ او می باشد. زن پوشیده ازنظر افراد هرزه وآلوده در حفاظت می باشد زیرا بدنش پوشیده، زیبائیهای او نیز مستور بوده بطوری که مردها از دیدن آن ناتوان بوده و طمع نمی کنند. بلکه برعکس او را بیشتر احترام نموده گرامی می دارند. حجاب استحکامی هست که تو را از فساد و افراد منحرف و شهوت‌ران نگه می‌دارد. از این جهت خواهران مسلمان را دعوت می کنم که:
    ـ از خدا اطاعت نموده اوامر او را اجرا نمایید زیرا این به نفع و مصلحت خودشان می باشد.
    ـ از اینکه با حجاب شده اند خجالت نکشند، با قاطعیت حجاب را بپوشند هر چند از خانواده کافر بوده باشند، در مدسه باشد و یا در جامعه ای که غیر مسلمین بر آن حاکم هستند. در دین خود عادل و قاطع باشند و در دیدگاه‌های خود استوار.
    (به آيه‌هاي 38 و 112 سوره مباركه هود مراجعه كنيد).
    از این مطالبی که ذکرش رفت می‌توان نتیجه گرفت که راهی که یک خانم مسلمان در غرب باید پیش گیرد تا به حجاب بیانجامد بسيار صعب و همراه با تزکیه و ایثار است. ولی باید در نظر داشت که یک خانم تا وارد "حيات توأم با حجاب" نشود نمی‌تواند معنی سعادت، رضایتمندی، راحتی روحی و آزادی در جامعه را احساس کند. خانم بی‌حجاب گمان می‌کند که از این مسائل برخوردار است، در حالي كه این، خیالی بیش نیست. لذا زن باید اول توبه نموده و سپس با اراده خود حجاب بپوشد. خداوند نيز در اين‌صورت توبه او را قبول نموده از گناهانش می‌گذرد؛ چرا كه:
    وَهُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَيَعْفُو عَنِ السَّيِّئَاتِ وَيَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ ـ و اوست كسى كه توبه را از بندگان خود مى‏پذيرد و از گناهان درمى‏گذرد و آنچه مى‏كنيد مى‏داند (شوری/25 ).
           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:43 AM   |  

    چگونه کسب و کارهای بزرگ می توانند مشروعیت دوباره در جامعه به دست آورند؟

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در کارآفرینی و کسب وکار



    امروزه نظام بازار و مشروعیت ماهوی کسب و کار به واسطه نرخ بالای بیکاری، افزایش فقر و ناخرسندی عمومی از بی توجهی سازمان ها به چالش کشیده می شود.

    امروزه نظام بازار و مشروعیت ماهوی کسب و کار به واسطه نرخ بالای بیکاری، افزایش فقر و ناخرسندی عمومی از بی توجهی سازمان ها به چالش کشیده می شود.

    بسیاری از سازمان های بزرگ با احساس چنین التهابی در سطح جامعه، حتی به رغم زمزمه های احیای رونق اقتصادی، توجه خود را به طور فزاینده ای بر مسوولیت اجتماعی متمرکز می کنند. مشکل اینجا است که تلاش آنان در مواجهه با چالش پیش رو و برداشت های منفی جامعه نسبت به کسب و کارهای بزرگ، چندان موثر نیست.

    کسب و کارها باید راهی را بیابند که به شکل مثبتی در اجتماع حضور یابند، ولی تا زمانی که فعالیت های اجتماعی خود را جدا از کسب و کار اصلی ببینند، این امر محقق نمی شود. در حقیقت به جای تاکید بیشتر بر فعالیت های متمرکز بر مسوولیت اجتماعی- اقتصادی، رهبران کسب و کار باید در سطح محلی، ارزش افزوده ایجاد نمایند. منظور من از این مطلب، رقابت کردن به نحوی است که با فعالیت های شرکت ها در جوامع، همزمان شرایط اجتماعی و سطح رقابت پذیری آن جوامع، ارتقا یابند. اکنون زمان آن است که ضمن کاستن تفاوت ها از نیازهای مشترک کسب و کار و جامعه بهره برد.

    فرصت هایی که ارزش افزوده مشترک میان جامعه و کسب و کار ایجاد می کنند، باید به صورت دقیقی با فعالیت کسب و کار اصلی سازمان، یعنی جایی که مهارت ها، منابع و تجربیات عملیاتی جدید در جهت پیشبرد بهره وری به کار گرفته می شود تلفیق شوند، در عین اینکه همزمان به جامعه نیز سود می رسانند. ما راه های بسیاری را برای ایجاد ارزش افزوده می بینیم که از کاهش آلودگی تا ارتقای بهره وری (و دستمزد) کارگران کم درآمد قابل طبقه بندی است. این تغییر و تحول در عملیات کسب و کار اصلی سازمان ها است که فراتر از انگیزه کمک های خیریه، مشروعیت کسب و کار را حفظ می کند. هیچ جایی فرصت ها و ضرورت ایجاد ارزش افزوده به اندازه مناطق محروم، یعنی جایی که فقر در آن متمرکز است، روشن و واضح نیست.

    نابرابری اقتصادی منجر به ایجاد چالش های بنیادینی در نظام سرمایه داری می شود و این نابرابری حل نمی شود، مگر زمانی که جوامع محروم را قادر سازیم تا در نظام بازار رشد کنند و تنها راه آن، از طریق شرکت ها و مشارکت «کسب و کار» است. مردم نیاز به مشاغل در دسترسی دارند که راه رسیدن به درآمدهای خوب را در نزدیکی محل زندگی شان فراهم کند. این مهم، فقط به کمک «کسب و کار» ممکن می شود.

    ● کسب و کارهای بزرگ در شهرهای کوچک:

    شهرهای کوچک، بیش از ایجاد شغل، به کسب و کارهای کوچک نیاز دارند. شرکت هایی با کمتر از ۱۰۰ نفر کارمند، حدود ۶۰ درصد از مشاغل آمریکا را در سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۷ تشکیل می دادند که در جوامع محروم این مقدار حتی بالاتر است. نه تنها کسب و کارهای کوچک برای کارمندان و مالکان آن ثروت ایجاد می کنند، حتی شرکت هایی که در مناطق محروم واقع می شوند، سهم بیشتری را از استخدام افراد محلی دارند.

    برخلاف بعضی تصورات، هزاران کسب و کار با پتانسیل رشد بالادر جوامع درون شهری وجود دارد و ظرفیت کارآفرینی این بخش در حال شکوفا شدن است. ما نیازمند تعداد بیشتری از کسب و کارهای اینچنینی هستیم که نه تنها افراد محلی یک منطقه را استخدام کند، بلکه به کل جامعه جان دوباره ببخشد. یکی از موثرترین راه ها برای رسیدن به این مقصود، فعالیت شرکت ها و موسسات بزرگی است که اقتصاد شهرهای کوچک را در راستای اقتصاد یک کشور، توسعه می دهد. در حدود ۲۰ درصد از شرکت های طبقه بندی شده توسط S & P ۹۰۰ و صدها بیمارستان و دانشگاه بزرگ دیگر در مناطق شهری محروم اداره می شوند. این سازمان ها کارفرمایان عظیمی هستند.

    آنها صدها میلیارد دلار کالاو خدمات خریداری می کنند و از راه های بی شماری بر اقتصاد شهرهای کوچک تاثیر می گذارند. اغلب چنین سازمان هایی برنامه های کمک رسانی فعال دارند و در بین این شرکت ها رایج است که مطالعاتی برای نشان دادن تاثیر اقتصادی این فعالیت ها انجام دهند تا از این راه وجهه خود را در اجتماع بهبود بخشند.برخلاف این واقعیت که سلامت اقتصادی اجتماع واقع در محل استقرار سازمان های بزرگ، تاثیر عمده ای بر بهره وری، استخدام، پایه ریزی و تداوم برخورداری از مشتری دارد، بسیاری از این سازمان ها فاقد یک استراتژی هستند که از احیای جامعه به عنوان ابزاری برای ارتقای رقابت پذیری خود استفاده نماید. خوشبختانه برخی از شرکت های پیشرو شروع به اتخاذ چنین استراتژی کرده اند.

    برای مثال شرکت AT&T به مزایای حاصل از تامین کنندگان رو به رشد محلی در خصوص تقویت کارآیی زنجیره تامین خود، استخدام، سلسله مراتب کاری و بازیابی جامعه پی برده است. کسب و کارهایی که مانند یک کسب و کار عمل می کنند و نه مثل اعطا کنندگان اعانه، به طور قابل ملاحظه ای قدرتمندترین نیروها برای برخورد با این مشکلات جدی هستند که جامعه با آن روبه رو می باشد. این نوع تلاش شرکت ها چنانچه با اصل ارزش افزوده مشترک همراه شود، آن چیزی است که من معتقدم موج بعدی نوآوری و بهره وری در اقتصاد یک کشور را خواهد ساخت. این تلاش ها منجر به احیای منطق اقتصادی سرمایه داری خواهد شد و همچنین شانسی دوباره در جهت مشروعیت یابی مجدد کسب و کارها، ارائه خواهد داد.

    نویسنده: پروفسور مایکل پورتر

    مترجم: دکتر روح الله ابراهیم نژاد، عسل بهرامی
    منبع: Harvard Business Review
    روزنامه دنیای اقتصاد ( www.donya-e-eqtesad.com )



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:41 AM   |  

    چگونه کسب و کارهای بزرگ می توانند مشروعیت دوباره در جامعه به دست آورند؟

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در کارآفرینی و کسب وکار



    امروزه نظام بازار و مشروعیت ماهوی کسب و کار به واسطه نرخ بالای بیکاری، افزایش فقر و ناخرسندی عمومی از بی توجهی سازمان ها به چالش کشیده می شود.

    امروزه نظام بازار و مشروعیت ماهوی کسب و کار به واسطه نرخ بالای بیکاری، افزایش فقر و ناخرسندی عمومی از بی توجهی سازمان ها به چالش کشیده می شود.

    بسیاری از سازمان های بزرگ با احساس چنین التهابی در سطح جامعه، حتی به رغم زمزمه های احیای رونق اقتصادی، توجه خود را به طور فزاینده ای بر مسوولیت اجتماعی متمرکز می کنند. مشکل اینجا است که تلاش آنان در مواجهه با چالش پیش رو و برداشت های منفی جامعه نسبت به کسب و کارهای بزرگ، چندان موثر نیست.

    کسب و کارها باید راهی را بیابند که به شکل مثبتی در اجتماع حضور یابند، ولی تا زمانی که فعالیت های اجتماعی خود را جدا از کسب و کار اصلی ببینند، این امر محقق نمی شود. در حقیقت به جای تاکید بیشتر بر فعالیت های متمرکز بر مسوولیت اجتماعی- اقتصادی، رهبران کسب و کار باید در سطح محلی، ارزش افزوده ایجاد نمایند. منظور من از این مطلب، رقابت کردن به نحوی است که با فعالیت های شرکت ها در جوامع، همزمان شرایط اجتماعی و سطح رقابت پذیری آن جوامع، ارتقا یابند. اکنون زمان آن است که ضمن کاستن تفاوت ها از نیازهای مشترک کسب و کار و جامعه بهره برد.

    فرصت هایی که ارزش افزوده مشترک میان جامعه و کسب و کار ایجاد می کنند، باید به صورت دقیقی با فعالیت کسب و کار اصلی سازمان، یعنی جایی که مهارت ها، منابع و تجربیات عملیاتی جدید در جهت پیشبرد بهره وری به کار گرفته می شود تلفیق شوند، در عین اینکه همزمان به جامعه نیز سود می رسانند. ما راه های بسیاری را برای ایجاد ارزش افزوده می بینیم که از کاهش آلودگی تا ارتقای بهره وری (و دستمزد) کارگران کم درآمد قابل طبقه بندی است. این تغییر و تحول در عملیات کسب و کار اصلی سازمان ها است که فراتر از انگیزه کمک های خیریه، مشروعیت کسب و کار را حفظ می کند. هیچ جایی فرصت ها و ضرورت ایجاد ارزش افزوده به اندازه مناطق محروم، یعنی جایی که فقر در آن متمرکز است، روشن و واضح نیست.

    نابرابری اقتصادی منجر به ایجاد چالش های بنیادینی در نظام سرمایه داری می شود و این نابرابری حل نمی شود، مگر زمانی که جوامع محروم را قادر سازیم تا در نظام بازار رشد کنند و تنها راه آن، از طریق شرکت ها و مشارکت «کسب و کار» است. مردم نیاز به مشاغل در دسترسی دارند که راه رسیدن به درآمدهای خوب را در نزدیکی محل زندگی شان فراهم کند. این مهم، فقط به کمک «کسب و کار» ممکن می شود.

    ● کسب و کارهای بزرگ در شهرهای کوچک:

    شهرهای کوچک، بیش از ایجاد شغل، به کسب و کارهای کوچک نیاز دارند. شرکت هایی با کمتر از ۱۰۰ نفر کارمند، حدود ۶۰ درصد از مشاغل آمریکا را در سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۷ تشکیل می دادند که در جوامع محروم این مقدار حتی بالاتر است. نه تنها کسب و کارهای کوچک برای کارمندان و مالکان آن ثروت ایجاد می کنند، حتی شرکت هایی که در مناطق محروم واقع می شوند، سهم بیشتری را از استخدام افراد محلی دارند.

    برخلاف بعضی تصورات، هزاران کسب و کار با پتانسیل رشد بالادر جوامع درون شهری وجود دارد و ظرفیت کارآفرینی این بخش در حال شکوفا شدن است. ما نیازمند تعداد بیشتری از کسب و کارهای اینچنینی هستیم که نه تنها افراد محلی یک منطقه را استخدام کند، بلکه به کل جامعه جان دوباره ببخشد. یکی از موثرترین راه ها برای رسیدن به این مقصود، فعالیت شرکت ها و موسسات بزرگی است که اقتصاد شهرهای کوچک را در راستای اقتصاد یک کشور، توسعه می دهد. در حدود ۲۰ درصد از شرکت های طبقه بندی شده توسط S & P ۹۰۰ و صدها بیمارستان و دانشگاه بزرگ دیگر در مناطق شهری محروم اداره می شوند. این سازمان ها کارفرمایان عظیمی هستند.

    آنها صدها میلیارد دلار کالاو خدمات خریداری می کنند و از راه های بی شماری بر اقتصاد شهرهای کوچک تاثیر می گذارند. اغلب چنین سازمان هایی برنامه های کمک رسانی فعال دارند و در بین این شرکت ها رایج است که مطالعاتی برای نشان دادن تاثیر اقتصادی این فعالیت ها انجام دهند تا از این راه وجهه خود را در اجتماع بهبود بخشند.برخلاف این واقعیت که سلامت اقتصادی اجتماع واقع در محل استقرار سازمان های بزرگ، تاثیر عمده ای بر بهره وری، استخدام، پایه ریزی و تداوم برخورداری از مشتری دارد، بسیاری از این سازمان ها فاقد یک استراتژی هستند که از احیای جامعه به عنوان ابزاری برای ارتقای رقابت پذیری خود استفاده نماید. خوشبختانه برخی از شرکت های پیشرو شروع به اتخاذ چنین استراتژی کرده اند.

    برای مثال شرکت AT&T به مزایای حاصل از تامین کنندگان رو به رشد محلی در خصوص تقویت کارآیی زنجیره تامین خود، استخدام، سلسله مراتب کاری و بازیابی جامعه پی برده است. کسب و کارهایی که مانند یک کسب و کار عمل می کنند و نه مثل اعطا کنندگان اعانه، به طور قابل ملاحظه ای قدرتمندترین نیروها برای برخورد با این مشکلات جدی هستند که جامعه با آن روبه رو می باشد. این نوع تلاش شرکت ها چنانچه با اصل ارزش افزوده مشترک همراه شود، آن چیزی است که من معتقدم موج بعدی نوآوری و بهره وری در اقتصاد یک کشور را خواهد ساخت. این تلاش ها منجر به احیای منطق اقتصادی سرمایه داری خواهد شد و همچنین شانسی دوباره در جهت مشروعیت یابی مجدد کسب و کارها، ارائه خواهد داد.

    نویسنده: پروفسور مایکل پورتر

    مترجم: دکتر روح الله ابراهیم نژاد، عسل بهرامی
    منبع: Harvard Business Review
    روزنامه دنیای اقتصاد ( www.donya-e-eqtesad.com )




    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:41 AM   |  

    فنون موفقیت در کسب وکار؛ بر نقاط قوت خود تمرکز کنید

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در کارآفرینی و کسب وکار


    ستارگان ورزشی مانند جاناتان استنگر و استیو اسمیت می توانند نکاتی را درباره عملکرد شخصی به دنیای کسب و کار ارایه دهند.

    ستارگان ورزشی مانند جاناتان استنگر و استیو اسمیت می توانند نکاتی را درباره عملکرد شخصی به دنیای کسب و کار ارایه دهند.

    در پایان هرسال وقتی که فرم ارزشیابی عملکرد را دریافت می نماییم مروری بر میزان فعالیتمان در ۱۲ ماه گذشته می کنیم احتمالا شما هم مانند من توجه کرده اید که میزان عملکردتان افزایش یافته است یا نه؟

    به میزانی که انتظارات عملکردی افزایش می یابد ضروری است عملکرد افراد نیز افزایش یابد و نمره ارزشیابی که استحقاق آن را دارید کسب کنید. ما می خواهیم با در میان گذاشتن درس های کلیدی از دنیای ورزش به شما کمک کنیم تا بتوانید آنها را در مورد نقش خودتان بکار ببندید.

    ● کنترل موارد قابل کنترل

    هر چه قدر فشار برای انجام کاری بیشتر شود میزان شکست نیز افزایش می یابد.شرایط فشار می تواند باعث شود افراد سردرگم شده ، ندانند چه کاری انجام دهند . توانایی حفظ امور در این شرایط ضروری است .در چنین شرایطی اغلب محیط است که افراد را کنترل می کند بجای اینکه افراد محیط را کنترل کنند.در ورزش ، ضرب المثلی وجود دارد که می گوید موارد قابل کنترل را کنترل کنید.این گفته در زندگی واقعی توسط استیون بردبری اسکیت باز سرعت استرالیایی بکار گرفته شده است. بردبری در مسابقات فاینال شهر لیک سالت مقام بدست آورد وقتیکه مارک گاگنان از بازی حذف شد ،در مسابقه نهایی او در جایگاه آخر قرار داشت اما بخاطر افت رقبایش پیروز شد. او با علم به اینکه نمی تواند نتیجه مسابقه را کنترل کند عملکرد خود را با تمرکز بر آموزش ، تجربه ، افکار و مسابقه اش تحت کنترل درآورد.

    او در مصاحبه ای پس از کسب مدال طلا گفت:" واضح است که من سریعترین اسکیت باز نبودم . من فکر نمی کردم مدال بگیرم درست در یک و نیم دقیقه پایان مسابقه بود که من برنده شدم من پیروزی را مدیون یک دهه تلاش سخت هستم ." این تلاش مربوط به نجات یافتن او از دو حادثه مرگبار می باشد. در سال۱۹۹۴ در مونترال در طول مسابقه تیغه کف کفش یک اسکیت باز ساق پایش را می برد و او ۴ لیتر خون از دست می دهد و در سال ۲۰۰۰ ،گردنش در تمرین می شکند و او نزدیک به شش هفته برای تجدید و احیای روحیه بستری می شود.

    ● حالا چطور این موضوع قابل تعمیم است؟

    هر وقت که با شرایط فشار مواجه می شوید از خودتان سئوال کنید چه چیزهایی را می توانید کنترل کنید؟ مهم این است که حداقل به دو مسئله توجه داشته باشید اول اینکه شما می توانید عملکرد خودتان را کنترل کنید ثانیا شما نمی توانید نتیجه را کنترل کنید . البته ممکن است شما حداکثر توانایی تان را بکار بگیرید و روشی را طی کنید که به نتیجه دلخواه برسید.

    سخن مشهوری از حضرت موسی (ع) است که می فرماید در خصوص چیزهایی که ورای کنترل شماست نگرانی بروز ندهید چرا که وقتی چیزی خارج از کنترل شما باشد نگرانی سودی ندارد .

    یک تکه کاغذ سفید بردارید و فهرست همه مواردی را که بر نتیجه عملکرد شما تاثیر دارد بنویسید سپس مواردی که خارج از کنترل شماست ،حذف کنید .حالا شما با فهرست مواردی روبرو هستید که می توانید در مقابل آن پاسخگو باشید.

    بر روی یک طیف به خودتان در خصوص هر یک از موارد قابل کنترل مشخص شده از یک تا ده نمره بدهید و تمام توان خود را بکاربگیرید تا نمره شما تا حد امکان به ده نزدیک شود. این شیوه بیشترین شانس را به شما می دهد که عملکردتان را در حد رده جهانی بالا ببرید

    ● تقابل نقاط قوت و نقاط ضعف

    اگر می خواهید به نقطه اوج ترقی در عملکرد تان به عنوان انسان ویا نقش حرفه ای تان در کسب و کار برسید باید ۹۰ درصد از زمان را بر نقاط قوت تان تمرکز کنید در حالیکه نقاط ضعف تان فقط ۱۰ درصد از زمان را باید به خود اختصاص بدهد.نقاط قوت شما مواردی است که نشان می دهد شما چه کسی هستید . با شناسایی نقاط ضعف ،نقاط قوتتان را تا رده جهانی ارتقا بدهید. بسیاری از ستاره های ورزشی این شیوه را بکار بسته اند.

    دیوید بکام هنوز در نزد بسیاری به عنوان بزرگترین بازیکن فوتبال در زمان خودش مورد احترام است .در بررسی دقیق تر او نقاط ضعف کلیدی بسیاری دارد. او بازیکنی است با این استعداد که قادر است توپ را در هر جای زمین که لازم باشد شوت کند و در ضربات آزاد در مقابل صف بازیکنان حریف با پاس دادن به بازیکن هم تیمی خود توپ را گل کند. به عبارت دیگر گفته می شود که این بازیکن فاقد قدرت و مهارت لازم در پرتاب توپ و همچنین تکل کردن می باشد.

    دیوید بر نقاط قوتش تمرکز کرده است چیزی که او را از بقیه در ۹۰ درصد از زمان متمایز می کند.به همین دلیل است که او به عنوان بزرگترین فوتبالیست شناخته شده است اگر او بر چیزهایی تمرکز می کرد که نمی توانست به خوبی از پس آن برآید احتمالا به این میزان از شهرت دست نمی یافت.

    مثال خوب دیگر یوسین بولت دارنده رکورد جهانی و المپیک در دوسرعت ۱۰۰ و ۲۰۰ متر می باشد. برای قهرمان دوسرعت طبیعی است که در هر ثانیه بر گام هایش تمرکز کند تعداد گام ها همراه با طول آنها حرکت موزونی را ایجاد می کند .تعداد گام های یوسین در هر ثانیه بالا نبود بنابراین او بجای تمرکز بر این نقطه ضعف اش ، بر طول گام هایش تمرکز کرد که برآورد می شود چیزی حدود ۱۳/۲ متر بود.در دو سرعت ۱۰۰ متر رقبایش ۴۴ گام برداشتند در حالیکه او فقط ۴۱ گام برداشت.

    جاناتان ادواردز یکی از تاثیر گذارترین مصادیق در خصوص پارداکس نقاط ضعف در مقابل نقاط قوت می باشد.جاناتان که همواره به عنوان یکی از بهترین ورزشکاران در پرش سه گام شناخته می شود فیزیک بدنش مناسب این رشته ورزشی نبود .در پرش سه گام افراد باید دارای عضلات سفت و قوی باشند درحالیکه جوناتان لاغر و قدبلند فاقد آن بود .او بر سرعت به عنوان یک نقطه قوت کلیدی تمرکز کرد با این اعتقاد که زمان عکس العملش از زمین می تواند نتیجه کار را عوض کند.حق با او بود او بعد از آن پرش حیرت آورش هنوز دارنده رکورد جهانی با ۲۹/۱۸ متر است.

    چطور می توانیم این را در مورد خودمان بکار ببریم؟ آیا شما مانند قهرمانان ورزشی زمان و انرژی تان را صرف نقاط قوتتان می کنید یا کارهایی که بتوانید بهتر انجام بدهید ؟

    از امروز شروع کنید . یکی از اولین کارهایی که باید انجام بدهید این است که از افرادی که در محل کار شما هستند بخواهید نقاط قوتتان را به شما بگویند.از آنها بخواهید جدولی را رسم کنند و در یک ستون نقاط قوت و کارهایی را که شما آنها را بخوبی انجام می دهید ذکر کنند و در یک ستون هم مثال های عملی از نقاط قوت شما را ارایه نمایند .هر زمان که نیاز به افزایش اعتماد به نفس داشتید می توانید به آن رجوع کنید.اگر روی نقاط قوتتان کار کنید، عملکردتان از خوب به عالی ارتقا می یابد.

    ترجمه : فاطمه برخورداری
    کارشناس اشتغال وزارت کار و امور اجتماعی
    خانه کارآفرینان ایران ( www.karafariny.com )



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در دوشنبه 31 خرداد 1389  ساعت2:41 AM   |  

    تعداد صفحات :87      10   11   12   13   14   15   16   17   18   19   >