• English / العربیة / French  



  • ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

     

     


     

     


     

     


     

     


     

     


       

      صفحه خانگي خود كنید !   ایمیل به مدیر !   اضافه کردن به علاقه مندیها !   سال89،کـــار و همت مضــاعف

       



    آيا حجاب فقط تكليف شخصي محض است ؟

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    آيا حجاب فقط تكليف شخصي محض است ؟

    آيا حجاب فقط تكليف شخصي محض است ؟
    ترديدي نيست كه درگستره تاريخ اسلام، مسلمانان ازعالم و عامي،شيعه و سني و پيروان مذهب هاي مختلف فقهي و نحله هاي گوناگون كلامي و اعتقادي بهصورت اجماع حجاب را واجب و رعايت آنرا بر زن مسلمان الزامي مي شمارند و بي حجابي وبدحجابي را مساوي با مخالفت با قرآن و زير پا نهادن حكم واجب الهي تلقي مي كنند.
    فتواهاي فقيهان شيعه و سني بر وجوب حجاب و چگونگي آن در لحظه هاي مختلف زندگي ازجمله در هنگام نماز، بيانگر اهميت حجاب در اسلام مي باشد كه نيازي به ياد كرد آن فتواها نيست.
    اكنون اين پرسش رخ مي نماياند كه آيا حكم حجاب تكليف شخصي محض است؟ ي
    عني خداوند فقط حجاب را بخاطر اظهار عبوديت از زن مسلمان خواسته و بس؟
    كه دراين صورت اگر زن مسلمان اين حكم الهي را ناديده انگارد فقط ترك واجب كرده نه بيش ازآن و تنها كيفر اخروي دارد و در برابر جامعه هيچ مسؤليتي ندارد.

    حجاب، تكليف شخصي و حق جامعه

    آن گونه كه بعضي ها پنداشته اند، پوشش زن تنها تكليف شخصي نيست، بلكه يك مسأله عاطفي، رواني، خانوادگي، اجتماعي است كه ريشه در فطرت انسانها دارد.
    از روزي كه خداانسان را آفريد ، همراه با نياز فطري به پوشش آفريد و آن را جزء غريزه او قرار داد .
    از لحظه اي كه آدم و همسرش حوا در پي اغواي شيطان نافرماني خدا را كردند و ازدرخت ممنوعه تناول نمودند، مهمترين و نخستين كيفر آنان از سوي خداوند اين شد كه لباسهاي آنان از تن آنان فرو ريخت و بدن و عورت آنان اشكار گرديد و خود آنان نيز به دليل غريزي بودن حجاب، در پي اين كشف حجاب، بي تفاوت نماندند، بلكه با اصرار ميكوشيدند تا بدن و عورت خود را با برگهاي گلها و درختان بپوشانند.
    "فَأَكَلامِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْوَرَقِ الْجَنَّةِي..." (طه/121)
    "آدم و همسر او از آن درخت تناول كردند پسلباس آنان بر تن آنان ريخت و بدنشان برهنه شد و مي كوشيدند تا با برگهاي درخت خودرا بپوشانند".
    نگرش عميق و بي غرضانه به آيه هاي حجاب و سوره هايي كه اين آيهها در آنجا آمده است، به روشني مي نماياند كه حجاب، افزون بر اين كه تكليف شخصي بانوان مسلمان است حق جامعة ديني نيز مي باشند .
    مفسران و قرآن پژوهان نامدار مسلمان، از شيعه و سني، چون ابوحامد غزالي و علامه طباطبايي از مفسران شيعه، به وحدت موضوعي، هماهنگي آيات يك سوره و رابطة منطقي بين آيات معتقدند.
    از منظر اين صاحب نظران، گرچه در بسيارياز سوره هاي بزرگ قرآن كريم، آيات متنوع و به ظاهر متناقضي وجود دارد؛ ولي همه آيات يك سوره هماهنگي خاص و پيوستگي منطقي با يكديگر دارند.

    غزالي در بيان اين نكته كه غرض" از نبودن اختلافات در قرآن " چيست؟ مي نويسد:

    "مراد از نبودن اختلافات در قرآن، اين نيست كه مردم در فهم وتفسير آن هرگز اختلاف نخواهند كرد، بلكه مقصود نفي اختلاف و ناهمخواني از ذات قرآناست.
    گستره كلام الهي، منزه از اختلافات و ناهمگوني هاي سخن عادي بشر است كه ابتداي آن به انتهاي آن شباهت نداشته و روايات مختلفي از درجات فصاحت و سخنوري است ؛
    قرآن بر يك شيوه و اسلوب و بر يك مرام و گونه از نظر نظم و ارتباط در ماده و صورت نازل شده است؛ در حالي كه كلام آدميان، در بردارنده اختلافات بسيارند. و در بردارنده فراز و نشيب هاي فراوان و تب و تابها و تحولات گوناگون است" ( العك،/196)
    ازسخنان غزالي، هماهنگي بين آيات و وحدت موضوعي سوره ها به روشني فهميده مي شود.

    مرحوم علامه طباطبايي، در زمينه ارتباط بين آيات و هماهنگي آيه ها با يكديگر مي نويسد:

    "در قرآن مردمان رابه تدبر در آيات، ترغيب كرده است، تا ببينند كه اختلافي بين آيات نيست. آيات بعدي، آيات پيشين را تصديق كرده بي آنكه هيچ گونه اختلافي بين يكديگر فرض شود، شاهد بر يكديگرند.
    در قرآن هيچ گونه اختلافي نيست، نه بصورت تناقض و نه به عنوان اين كه بعض آيات، آيات ديگر را نفي كند و نه به صورت تفاوت كه آياتي از نظر تشابه بيان و يا متانت معاني و مقاصد با آيات ديگر، اختلاف داشته باشد كه برخي به لحاظ بنيان و ريشه و اساس، استوار و محكم تر از بعضي ديگر باشد.
    بر همين اساس كه قرآن، بشر را به تدبر در خويشتن دعوت كرده است و بدين امر رهنمون كرده كه قرآن، كتابي است كه از سوي خداوند نازل شده است."(طباطبايي،5/2)
    بعضي از قرآن پژوهان معاصر، در نتيجه تحقيقاتشان در رابطه با مجموعه آيه هاي گردآوري شده در داخل يك سوره، از وحدت موضوعي، تمام آيه هاي يك سوره خبر داده و گفته است كه همة آيه هاي يك سوره گرچه مطالب متنوعي را بيان ميكنند، ولي در نهايت در صدد بيان مطلب يگانه اي هستند كه آن مطلب غرض اصلي سوره ومعيار گردآوري آيه ها در يك سوره مي باشد.(جاسبي، 1/338)
    با توجه به مطالبي كه بيان شد، آياتي كه پوشش را بر زن مسلمان واجب كرده در دو سوره قرآن قرار دارد؛ سورةمباركة نور و سورة مباركة احزاب.
    در اين نوشتار از آن دو سوره تنها به سورةمباركة نور نظري مي افكنيم و بررسي آيه هاي سوره احزاب را به وقت ديگر واگذار ميكنيم.
    بر فرض اينكه وحدت موضوعي آيه ها را در همه سوره ها نپذيريم، باز هم سورةمباركة نور در صدد بيان يك مطلب است و آن احكام اجتماعي زنان و مردان مي باشد؛احكامي كه شخصيت والا و كرامت انساني هر يك از مرد و زن در گرو آن احكام مي باشد؛
    مناسب است به دستورالعمل هاي بعضي از آيات اين سوره اشاره شود. نخستين آية اين سوره، از نزول سوره و واجب بودن احكام آن خبر مي دهد.
    "سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَاوَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِيهَا آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ" (نور/1)
    " سوره اي است كه ما آن را نازل كرديم و احكام آن را واجب كرديم ودر آن سوره آيه هاي روشن نازل كرديم تا شايد شما پند بگيريد"
    آيه دوم سوره دستوري است به اجراي "حد" بر مرد و زني كه مرتكب عمل شنيع زنا شده باشند و در ادامه آيه مي فرمايند:
    "... وَلا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِإِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَلْيَشْهَدْعَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ" (نور/2)
    " ودر مورد آن دو در جهتاجراي حكم خدا، رأفت و مهرباني به كار نبريد، اگر به خدا و روز قيامت ايمان داريد وبايد عذاب آن دو را طايفه اي از مؤمنان مشاهده كنند".
    آية سوم، ويژگي هاي همسرگزيني مردان و زنان فاجر و زنا كار را بيان مي كند و مي فرمايد:
    " مرد زناكارجز با زن زناكار و مشرك، ازدواج نمي كنند و زن زنا كار جز با مرد زناكار يا مشرك ازدواج نمي كنند."
    آيه هاي چهارم و پنجم، كيفر كساني را اعلام مي كند كه به زنان "محصنه" نسبت ناروا مي دهد و براي اثبات مدعاي خود، نمي تواند چهار شاهد تهيه كند چنانكه مي فرمايد:
    "كساني كه به زنان "محصنه" نسبت ناروا مي دهند و نميتوانند چهار شاهد ارائه كنند، به هر يك از آنان هشتاد تازيانه بزنيد".

    سپس ازپايين آمدن موقعيت اجتماعي آنان خبر داده و مي فرمايد:

    "... وَلا تَقْبَلُوالَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا" (نور/4)
    " و گواهي آنان را هرگز نپذيريد"
    آيه هاي 6-10حكم شرعي كساني را بيان مي كند كه به همسران شان نسبت ناروا مي دهند و نميتوانند چهار شاهد براي اثبات مدعاي خودحاضر كنند.
    آيات 11- 18 داستان "افك" ومسائل مربوط به آن و سخن گفتن بدون علم در مورد اشخاص و بر حذر داشتن انسانها ازبرداشتهاي باطل و ناروا را باز گو كرده است .
    آيات 19-21 از عاقبت سوء و پيامدناگوار، گسترش و شايعه سازي عمل خلاف خبر داده و كيفرهاي سخت دنيوي و اخروي براي گسترش دهندگان عمل هاي ناروا و خلاف بيان كرده و اين كار را از وسوسه هاي شيطان يادكرده است.
    آية 22 توصيه اي است بر ثروتمندان و توانگران مبني بر حمايت هاي مالي از نزديكان ، خويشاوندان و مسكينان.
    آيه هاي 23-25 باز هم ، كيفر اخروي سختب راي كساني بيان مي كند كه به زنان "محصنه" بي خبر و غافل ، نسبت ناروا مي دهند .

    آيه26، ويژگي هاي همسر گزيني مردان و زنان را بيان مي كند و مي فرمايد:

    " زنان خبيث از آنان مردان خبيث و مردان خبيث از آن زنان خبيث و زنان پاكيزه از آنمردان پاكيزه و مردان پاكيزه از آن زنان پاكيزه اند..."
    آيه هاي 27-28-29مسلمانان را از وارد شدن به خانه ديگران ، بدون اجازه ، نهي مي كند . و در صورت اجازه گرفتن از صاحب خانه، شرايط وارد شدن را بيان مي كند.
    با توجه به اينكه احكام اين سوره ، در نخستين آية آن، واجب اعلام شده است ، اين پرسش مطرح است كه آيامجموعه 28 آيه بيان شده در اين سوره ، در صدد بيان احكام اجتماعي مسلمانان است يااحكام واجب شخصي ؟
    اگر بگوييم احكام ياد شده ، شخصي است ، بايد گفت در قرآن كريم، هيچ احكام اجتماعي وجود ندارد، و بلكه تمام شيوه هاي رفتاري جوامع انساني، شخصي محض است. بي گمان ، اين سخن بيهوده و باطل است ، پس نتيجه اين كه، همه احكام يادشده كه در 28 آيه پيشين با پيوستگي تمام، بيان شده، احكام اجتماعي مسلمانان از زنانو مردان است.
    در آية 30 سورة مباركة نور، نگاه به نامحرم بر مردها تحريم شده ودستور داده است كه بدنشان را در برابر زن نامحرم بپوشانند.
    آيه 31 كه آيه نسبتاً طولاني است حكم و چگونگي پوشش زنان و موارد استثنايي آن را به تفصيل وگستردگي تمام اعلام كرده است.
    " وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْأَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلا مَاظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلا يُبْدِينَزِينَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّأَوْأَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِيإِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْأَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِالطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا يَضْرِبْنَبِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَىاللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ" (نور/31) "
    و به زنان با ايمان بگو: ديدگان خود را از هر نامحرمي فرو بندند و پاكدامني ورزندو زيورهاي خود را آشكار نگردانند؛ مگر آنچه طبعاً از آن پيداست، و بايد روسري خودرا بر گردن خويش فرو اندازند و زيورهايشان را جز براي شوهرانشان يا زنان همكيشخود يا كنيزانشان يا خدمت كاران مرد كه از زن بي نيازند يا كودكاني كه بر عورتهايزنان وقوف حاصل نكرده اند، آشكار نكنند و پاهاي خود را به گونه اي به زمين نكوبندتا آنچه از زينت هايشان نهفته مي دارند معلوم گردد. اي مؤمنان! همگي از مرد و زن به درگاه خدا توبه كنيد اميد است كه رستگار شويد."
    آيه هاي 33-32 با اتصال وپيوستگي به آيات پيشين و بدون قطع ارتباط بين آنها و آيه هاي قبل، حكم ازدواج وشرايط آن را به تفصيل، بيان مي كند.
    نگرش در اين سوره مي نماياند كه همة آيه هاي آن از نخستين تا آخرين آية اين سوره احكام واجب و اجتماعي مسلمانان را در رابطةبين زن و مرد بيان كرده است و ما فقط از باب نمونه از اول سوره تا اينجا را به صورت مختصر بررسي نموديم.
    آيا ممكن است تمام احكام اين سوره، احكام شخصي- اجتماعي زن ومرد مسلمان باشد و تنها يك آية آن يعني آية حجاب با همة اهميتي كه در ثبات،استحكام، سلامت ساختار و حفظ بهداشت روان جامعه اسلامي دارد؛ اجتماعي نباشد وتنهاشخصي محض باشد؟
    ارتباط و پيوستگي موضوعي آيات بهترين گواه بر اين واقعيت است كه حجاب و پوشش زن، همچون ساير احكام قبل و بعد در سوره، حكم شخصي- اجتماعي است و نميتواند استثناي از آنها باشد.

    منابع و مآخذ:
    1. ابن منظور، محمد بن مكرم؛ لسان العرب، نشر ادب الحوزه، قم، 1405هـ
    2. العك، خالد عبدالرحمن؛ اصول التفسير وقواعده، دارالكتب الاسلامية، بيروت.
    3. امين، مهدي؛ " مسئلة الحجاب في القرآن"، ( درنگي در نظريات دكتر محمد شحرور ) ترجمهعلي مازاريان؛ ماهنامه المنهاج، شماره9 بيروت.
    4. جاسبي، محمد بهرام؛ فرهنگعلوم سياسي ، انتشارات گوتنبرگ.
    5. روزنامه نشاط ،17/3/1387
    6. شحرور،محمد؛ الكتاب والقرآن قراءة معاصرة، دمشق، 1999م.
    7. صدر، شادي؛ " آيا حكومتمسئول بي حجابي است؟ "، ماهنامه زنان، شماره 103، 1382ش.
    8. طباطبايي، سيد محمدحسين؛ الميزان في تفسير القرآن،انتشارات اعلمي، بيروت.
    /www.askquran.ir

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    حجاب حق الهى

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    حجاب حق الهى

    حجاب حق الهى
    شبهه‏اى كه در ذهنيت‏بعضى افراد هست، اين است كه خيال مى‏كنند حجاب براى زن محدوديت و حصارى است كه خانواده و وابستگى به شوهر براى او ايجاد نموده است، و بنابراين، حجاب نشانه ضعف ومحدوديت زن است.
    راه حل اين شبهه و تبيين حجاب در بينش قرآن كريم اين است كه زن بايد كاملا درك كند كه حجاب او تنها مربوط به خود او نيست تا بگويد من از حق خودم صرف نظر كردم، حجاب زن مربوط به مرد نيست تا مرد بگويد من راضيم، حجاب زن مربوط به خانواده نيست تا اعضاى خانواده رضايت‏بدهند، حجاب زن، حقى الهى است، لذا مى‏بينيد در جهان غرب و كشورهايى كه به قانون غربى مبتلا هستند اگر زن همسردارى الوده شد وهمسرش رضايت داد، قوانين آنها پرونده را مختومه اعلام مى‏كنند، اما در اسلام اين‏چنين نيست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ويه برادر وفرزندانش مى‏باشد، همه اينها اگر رضايت‏بدهند قرآن راضى نخواهد بود، چون حرمت زن وحيثيت زن به عنوان حق الله مطرح است و خداى سبحان زن را با سرمايه عاطفه آفريد كه معلم رقت‏باشد وپيام عاطفه بياورد، اگر جامعه‏اى اين درس رقت و عاطفه را ترك نمودند و به دنبال غريزه وشهوت رفتند به همان فسادى مبتلا مى‏شوند كه در غرب ظهور كرده است. لذا كسى حق ندارد بگويد من به نداشتن حجاب رضايت دادم، از اين كه قرآن كريم مى‏گويد هر گروهى، اگر راضى هم باشند، شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا كنيد، معلوم مى‏شود عصمت زن، حق‏الله است وبه هيچ كسى ارتباط ندارد. قهرا همه اعضاى خانواده واعضاى جامعه وخصوصا خود زن امين امانت الهى هستند. زن به عنوان امين حق‏الله از نظر قرآن مطرح است‏يعنى اين مقام را و اين حرمت و حيثيت را خداى سبحان كه حق خود اوست، به زن داده وفرموده: اين حق مرا تو به عنوان امانت‏حفظ كن، انگاه جامعه به صورتى در مى‏آيد كه شما در ايران مى‏بينيد، جهان در برابر ايران خضوع نموده است، زيرا كه در مساله جنگ تا آخرين لحظه، صبر نمود و كارى كه بر خلاف عاطفه ورقت ورافت و حمت‏باشد انجام نداد. با اين كه دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسكونى، كشتار بى‏رحمانه بى‏گناهان و غير نظامى‏ها را مشروع نمودند.
    جامعه‏اى كه قرآن در او حاكم است، جامعه عاطفه است و سرش اين است كه نيمى از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه بدانيم و چه ندانيم اصول خانواده درس رافت ورقت مى‏دهد، و رافت و رقت در همه مسائل كارساز است.

    فلسفه حجاب در قرآن

    بنابراين در هر بخشى و هر بعدى از ابعاد براى سير به مدارج كمال بين زن ومرد تفاوتى نيست منتها بايد انديشه‏ها قرآن‏گونه باشد، يعنى همان‏گونه كه قرآن بين كمال و حجاب وانديشه و عفاف جمع نمود، ما نيز در نظام اسلامى بين كتاب و حجاب جمع كنيم. يعنى عظمت زن در اين است كه:
    «ان لايرين الرجال ولايراهن الرجال‏» (1)
    نبينند مردان نامحرم را و مردان نيز آنان را نبينند.
    قرآن كريم وقتى درباره حجاب سخن مى‏گويد مى‏فرمايد: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براى زن كه نامحرمان او را از ديد حيوانى ننگرند لذا، نظر كردن به زنان غير مسلمان را، بدون قصد تباهى جايز مى‏داند و علت آن اين است كه زنان غير مسلمان از اين حرمت‏بى‏بهره‏اند.
    حال اگر كسى از تشخيص اصول ارزشى عاجز باشد، ممكن است‏معاذ الله حجاب را يك بند بنداند، و حال اين كه قرآن كريم وقتى مساله لزوم حجاب را بازگو مى‏كند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنين بيان مى‏فرمايد:
    «ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين‏» (2)
    يعنى براى اين كه شناخته نشوند و مورد اذيت واقع نگردند. چرا كه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.

    نتيجه بحث

    مرد و زن در آن معيارهاى اصلى همتاى هم هستند، و يك سلسله مسؤوليت‏هاى اجرايى براى مرد است كه اگر انجام ندهد بايد وزر آن را تحمل كند، بنابراين نتيجه مى‏گيريم كه اولا: آن تهمت‏هايى كه به اسلام زده ومى‏گويند كه: اسلام نيمى از جامعه را از بسيارى از حقوق محروم نموده است، نارواست.
    ثانيا: اين تعصبات و رسومات جاهلى كه از ديرباز در فرهنگ جوامع اسلامى رواج پيدا كرده است كه زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونى ياد مى‏كنند اين بايد زدوده بشود.
    ثالثا: اگر كسى احساس مى‏كند كه زن نبايد از علوم و مسائل تربيتى و مانند آن كه خدمات قابل عرضه‏اى به جامعه ارائه مى‏دهد استفاده كند، بايد از اين اعتقاد صرف نظر كند و علاقه‏مند باشد زن همتاى مرد در اين علوم و معارف بار يابد و به جامعه خدمت كند مگر آنجايى كه به طور استثنا وظيفه مرد قرار گرفته است.
    رابعا: جمله «عاشروهن بالمعروف‏» اختصاصى به مسائل داخل منزل ندارد، بلكه در كل جامعه هم جارى است و مساله پنجم اين است كه زن در مقابل مرد غير از زن در مقابل شوهر است‏يعنى زن در مقابل شوهر بايد تمكين كند اما زن در مقابل جامعه، مثل فردى از افراد جامعه است واين چنين نيست كه بايد اطاعت كند و در مسائل خانوادگى هم مى‏بينيم كه گاهى زن قوام وقيوم است و مرد بايد اطاعت كند، همچنانكه لاسر بايد از مادر اطاعت كند ولو در حد بالايى از تخصص‏هاى علمى باشد.
    در پايان گرچه هنوز شبهاتى در مساله برابرى زن و مرد قابل طرح است ليكن باتوجه به اصول كلى ياد شده وآشنايى با خطوط اصيل نظام ارزشى در اسلام وتبيين محور سعادت و شقاوت پاسخ آنها روشن خواهد بود.
    والحمدلله رب العالمين

    پى‏نوشت:

    بحار الانوار، ج‏103، ص‏238.
    احزاب، 59.

    زن در آيينه جمال و جلال « مؤلف: آية الله جوادى آملى »

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    حجاب پيام عاشورا

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    حجاب پيام عاشورا

    قيام خونين كربلاء كه ماهيّتش امر به معروف ونهى از هر منكر بود بنيان فساد را لرزاند. آرى سالار شهيدان براى حفظ ارزشهاى متعالى دين بپا خاست و به شهادت رسيد. ولى رسالت عاشورا همچنان در قافله اسيران كربلا پى گيرى شد، با قافله اسيران غم همراه مى شويم تااز لابلاى كلمات آن عزيزان پيام عاشورا را با گوش جان بشنويم .
    يزيد فاجعه كربلاء را با تبليغات فراوان پيروزى خواند و مردم را براى تماشاى پيروزيهايش دعوت كرد، اينك قافله اسراءنزديك شهر دمشق رسيده است ، ام كلثوم نزد شمر آمد و فرمود: ما را از راهى ببر كه تماشاچيانِ كمترى جمع شده اند و سرهاى مطهّر شهيدانمان را از بين محمل و كجاوه هاى ما جدا كن و آنها را در جلو قافله حركت بده تا توجّه مردم به ديدن آنها جلب گردد و صورت دختران پيامبر از نگاه نامحرمان محفوظ بماند.
    ام كلثوم اينگونه مسؤ ليت خويش را ادا نمود ولى به اين در خواست توجهى نگرديد.
    قافله اسيران به شهر شام داخل شد سهل بن سعد ساعدى مى گويد: ناگاه ديدم زنانى بر شتران بى روپوش سوارند نزديك شدم واز نخستين زن پرسيدم كيستى ؟!
    گفت : سكينه دختر امام حسين (ع ) هستم .
    گفتم : آيا حاجتى دارى تا برآرم كه من سهل بن سعد ساعدى هستم جّد ترا ديدم حديث او را شنيدم.
    گفت : اى سهل به حامل اين سر بگو كه آنرا پيشتر بَرد تامردم مشغول نگريستن آن شوند و به حرم پيغمبر(ص ) نگاه نكنند. سهل مى گويد: چهار صد دينار دادم تا سر را جلوتر بُردند.
    قافله اسيران را نزد يزيد آوردند زينب (عليهاالسلام ) لب به اعتراض ‍ گشوده فرمود: اى پسر آزاد شده !! آيا عدالت اينستكه زنان و كنيزانت را در پشت پرده و مارا در بين نامحرمان جا داده اى ؟ امّا سكينه (عليهاالسلام ) اندوه جانكاهش را با گريه اظهار مى كند. وقتى يزيد از او پرسيد: چرا گريه مى كنى ؟
    فرمود: چگونه گريه نكند كسى كه روپوشى ندارد تا با آن صورتش ‍ را از تو و نامحرمانى كه در مجلس تو حاضرند بپوشاند؟ آرى او مى گريد كه چرا روپوشى برصورت ندارد. وبدينسان پيام مكتب عاشواء نيز حفظ حجاب است .

    www.lailatolgadr.ir

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    قرآن و فلسفه حجاب


    قرآن و فلسفه حجاب

    چکیده:

    در این نوشتار موضوع فلسفه حجاب در پرتو قرآن بررسی می شود.
    نویسنده حجاب را بازتاب حیاء و عفت می داند و بر این باور است که پدیده حیا و عفت ویژگی ذاتی انسان بوده و در زن قوی تر از مرد می باشد. این ویژگی فطری مبنای پیشنهادی چندگانه قرآن است که در آیات گوناگون مطرح شده است مانند: مردان باید چشم شان را فرو گیرند، عورت شان را بپوشانند و سرزده وارد حریم زندگی خصوصی خانواده ها نگردند. زنان چشم شان را فرو گیرند، شرمگاه شان را بپوشانند، از خودنمایی، پای کوبی و با کرشمه صحبت کردن بپرهیزند و اندام و زیور آلات خود را ننمایانند.
    نویسنده عقیده دارد که حجاب خواسته مشترک زنان و مردان است و فلسفه آن با مطالعه چهار تقاضای فطری: حیا و آرایش در زنان و غیرت و شهوت در مردان، قابل درک می باشد و برخورد منطقی و درست با این چهار گرایش، ازدواج عاشقانه و پاک و زندگی خانوادگی همراه با آرامش، دوستی و مهربانی فزاینده را امکان پذیر می سازد.
    كلید واژه ها: زن، خانواده، حیا، عفت، غیرت، شهوت، فطرت، حسادت، تجاوز جنسی، حجاب، ترس، فمینیزم، آدم و حوا، تبرج، زینت، آرایش .
    ضمیر عصر حاضر بی نقاب است *** گشادش در نمود رنگ و آب است
    جهانتابی زنور حق بیاموز *** که او با صد تجلی در نقاب است.
    (اقبال لاهوری،/544)
    تاریخ مکتوب انسانی مدنی، بر این واقعیت گواهی می دهد كه همزمان با آغاز زندگی اجتماعی زن، در قالب خانواده، خویشاوندان و جامعه، مفاهیم محرم و نامحرم و گونه ای از حریم گیری و محدودیت، به عنوان معیار بایدها و نباید ها در برقراری روابط جنسی، شکل معاشرت، چگونگی تماس گفتاری و پوشش بدنی، مطرح بوده و جلوه حجب، حیا و عفاف او به حساب می آمده است. یكی از نمادهای حیا و عفاف، نماد پوشش و لباس، بوده است و پایبندی به آن برای زنان یك كمال و حراست از آن برای مردان، افتخار وشرافت به حساب می آمده است. ولی چهار قرن پیش، در اثر رنسانس در غرب ( حداد عادل،/ 28)، فرهنگ شرم ستیزی و عفت گریزی، طراحی گردید. با این تحول، محرم و نامحرم معنای خود را از دست داد، شرم، حیا و عفت همراه با لباس زن فرو ریخت، تمام محدودیتها، در تعامل دو جنس مخالف، از میان برداشته شد (راسل،/ 68) و پوشش اندام مشخص کنندة جنسیت زن، نشانه عقب ماندگی و مخالف حق آزادی او قلمداد گردید.
    فرهنگ حیا گریزی، به سرعت غرب را درهم نوردید و شعار جهان گشایی سر داد و هم اکنون نه تنها تمام جوامع غیر اسلامی را زیر سلطه خود دارد که نبرد سنگینی را در جوامع اسلامی نیز رهبری می کند و با استخدام بسیاری از دولتها و جریانهای سیاسی _ مدنی دراین بخش ازجامعه بشری به پیشروی در مسیر حیا ستیزی و عفاف گریزی ادامه می دهد.
    پیامد این جنگ نابرابر، قبل از هر چیز به فراموشی سپرده شدن نظام خانوادگی پیشنهادی قرآن و دیگر ادیان آسمانی است که با تکیه بر دو شاخص دوستی و اعتماد متقابل زن و شوهر، تربیت نسلی را نوید می دهد که در ذات خود، ظرفیت ساختن جامعه و تمدن معنویت محور را که نیاز اصلی بشر امروز است، نهفته دارد.
    این نوشتار، ضمن تأکید بر واقع بینانه بودن دغدغة فرو پاشی نهاد خانواده و كاركرد های مثبت آن، می کوشد تا راز و رمز آموزه های قرآن در باب حجاب را باز جسته و معرفی كند تا مگر از این رهگذر به مبانی عقلانی و فطری حجاب پرداخته و از این رهگذر گامی در جهت آسیب شناسی فرهنگ برهنگی بردارد.

    خاستگاه حجاب

    حجاب به هر حال محدودیت هایی را به همراه دارد و چه بسا آنان كه فرصت تأمل ندارند یا در سایه وسوسه فرهنگ غرب، زندگی می کنند، پیشنهاد حجاب را برای زنان تبعیض آمیز و مصداقی ازاستبداد و خودخواهی مردان تلقی نمایند و تحت فشار تبلیغات رو به گسترش فیمینیستی، آهنگ رویاروی با آن را سر دهند یا در صورت ناگزیری با احساس مظلومیت، سر تسلیم در برابر آن فرود آورند!
    وقتی طرح حجاب با چنین ذهنیتی رو به رو باشد، نه تنها مقبولیت پیدا نمی کند که از پیدایش صمیمیت در کانون خانواده نیز جلو گیری می نماید. چه این كه در این صورت زنان، حجاب و عفاف را، تحمیلی از سوی مردان تلقی خواهند كرد كه سرپوشی بر خود خواهی و منیت و سلطه جویی آنان است!
    بنابراین كسانی كه جز این می اندیشند و برای حجاب فلسفه و كاركرد دیگری قایلند، باید قبل از هر چیز به ابهام زدایی از چهرة حجاب بپردازند.
    در جوامع دینی، بی حجابی و با حجابی را بازتاب بی حیایی و با حیایی قلمداد کرده اند ( میرشاهی،/ 105) و معتقدند که شرم، حیا و حجب درونی زنان به صورت حجاب تن، نمود می یابد و بی پروایی در برهنگی حكایت از بی حیایی دارد.
    بی تردید حیا و عفاف دو حالت روحی است که بخشی از رفتار بیرونی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و با استمرار فتار مناسب، به ثبات و استواری بیشتر می انجامد. راغب می گوید:
    « حیا عبارت است از خود داری نفس از انجام هر كاری كه آن را زشت می داند.» (راغب اصفهانی،/270)
    « عفاف یعنی پدید آمدن حالتی در جان آدمی که به وسیله آن از غلبه و تسلط تمایلات سركش جلوگیری می شود.» ( همان /573)
    فمینیست ها و طرفداران برابری زن و مرد، اساساً حالات ویژة روحی زنان را نتیجة تلاش استثمارگرایانه مردان می دانند و فطری و غریزی بودن حیا و عفاف زنان را به عنوان بستر و خاستگاه روانی حجاب، نمی پذیرند.
    جان استوارت میل می گوید :
    « طبیعت این دو مادام که مناسبات کنونی را با هم دارند، قابل شناخت نیست. اگر مردان در جامعه بدون زن، و زنان در جامعه بدون مرد، به سر برده بودند و یا اگر جامعه ای شکل گرفته بود که در آن زنان زیر سلطه مردان نبودند، آنگاه می توانستیم دربارة تفاوت ذهنی و اخلاقی زن و مرد سخن بگوییم که احتمالاً ازطبیعت آنان سرچشمه می گیرند. آنچه را امروز طبیعت زنان می نامند چیزی یکسره تصنعی است، زیرا محصول سرکوب در برخی جهات و تشویق در جهات دیگر است، (میل،/32)
    ولی دیدگاه دیگر، بر طبیعی بودن حیا و عفت زن تأکید دارد و آن را باور مشترک تمام ملتهای جهان می شناسد. منتسکیو بر اساس این دیدگاه به قانونگذار، اجازه می دهد که در صورت تأثیر منفی محیط طبیعی و مشاهده بی بند و باری زنان، با تشریع قانون مناسب، به حراست از طبیعت و قانون طبیعی همت گمارد:
    « تمام ملل جهان دراین عقیده مشترک هستند که زنها باید حجب و حیا داشته باشند تا بتوانند خود داری کنند، علتش این است که قوانین طبیعت این طوری حکم کرده و لازم دانسته زنها محجوب باشند و بر شهوات غلبه نمایند .طبیعت مرد را طوری آفریده که تهورش زیادتر می باشد ولی زن را طوری آفریده که خود داری و تحملش زیادتر است. بنابراین هرگز نباید تصور کرد افسار گسیختگی زنها برطبق قوانین طبیعی است بلکه افسار گسیختگی بر خلاف قوانین طبیعت می باشد و برعکس، حجب و حیا و خود داری مطابق قوانین طبیعت است، زیرا طبیعت ما را طوری آفریده که به نقص خود پی ببریم و به همین جهت است دارای حجب و حیا هستیم . زیرا حجب و حیا همانا خجلتی است که شخص از نقص و عدم کمال خود دارد.
    حال اگر تأثیر آب و هوای محلی، به قدری زیاد باشد که این قانون طبیعی یعنی حجب و حیا را نقض نماید، قانون گذاران، بایستی به وسیله وضع قوانین مخصوصی، این نقصان را رفع کنند تا قوانین طبیعی به قوت خود باقی بماند» (منتسکیو،/ 442)
    روسو نیز اعتقاد داشت که مرد و زن تمایلات جنسی نامحدود دارند. خداوند برای فروکش کردن نیروی شهوت مرد، به او عقل ارزانی داشته و به زن، حجب و حیا بخشیده است. ( آکین،/167)
    در این میان، دیدگاه قرآن در عین بر خورداری از ویژگی مخصوص به خود، دیدگاه نخست را نمی پذیرد و طرح و نگاهی دارد كه به دیدگاه دوم نزدیك تر است.

    عفاف، دارای ریشه در ذات انسان

    قرآن موضوع حیا و عفاف را مخصوص زنان نمی داند بلكه معتقد است كه ذات و سرشت انسان، اقتضای حیا و عفاف را دارد. و این محیط اجتماعی و القائات دینی- فرهنگی و یا سود جویانه نیست كه شرم از برهنگی و خطا را باعث شده است. – هر چند این عوامل در شكوفایی یا فرو كاسته شدن آن تأثیر دارند-
    قرآن برای این كه مفهوم فوق را بیان كند، برای انسان، مرحله ای را ترسیم كرده است كه در آن مرحله انسان هنوز به فرهنگ، دین روابط تولید و توزیع، مناسبات اجتماعی و رقابت و حس مالكیت و ... دست نیافته است تا از آن ها تأثیر پذیر باشد.
    قرآن از زمان و مكانی یاد كرده است كه انسان نخستین، در قالب یك مرد به نام آدم و یك زن حیات خود را بی هیچ دغدغه فرا انسانی آغاز كرده بودند.
    در این فضای كاملاً طبیعی، آدم و همسرش به هر حال راهی را انتخاب می كنند كه نتیجه آن فرو افتادن حجاب و آشكار شدن چیز هایی بود كه آن را بر اساس ذات و سرشت انسانی خود، زشت می دانستند، و چون زشتی را احساس كردند، در صدد پوشاندن آن بر آمدند.
    « فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یخْصِفَانِ عَلَیهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ» ( اعراف / 22)
    «چون آدم و همسرش از آن درخت بچشیدند، شرمگاه شان پدیدار گشت و آنها شروع کردند به چسباندن برگهای بهشت بر تن خود.»
    بر اساس روایتی امام صادق (ع) می فرماید:
    «وقتی آدم و حوا از آن درخت خوردند، زیور و پوشش آنها از بدنشان جدا شد و برهنه ماندند.» (الحویزی، 2/ 12)
    با اتکاء به ذاتی بودن حیا و عفاف، قرآن زنان و مردان را دعوت به عفت ورزی می کند با این تفاوت که عفت ورزی مردان با کنترل بر شهوت و پرهیز از چشم چرانی حاصل می آید و حیای زن، با حریم گیریهایی که یكی از نمودهای آن پوشش تن می باشد. قرآن خطاب به مردانی که به دلیل فقر، نمی توانندازدواج كنند، می گوید:
    « سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَفَرَضْنَاهَا وَأَنْزَلْنَا فِیهَا آیاتٍ بَینَاتٍ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نور /33)
    « کسانی که توان ازدواج ندارند، باید راه عفت پیش گیرند تا خداوند با بخشش خود آنها را بی نیاز گرداند.»
    رفتار حضرت موسی (ع) می تواند مصداق بارز این نوع عفت ورزی باشد که پس از اجابت دعوت شعیب موقع رفتن به خانه ایشان، برای این که چشمش به قد و قامت زن نامحرم نیفتد، به دختر شعیب پیشنهاد کرد که پشت سر او حرکت کند و راه خانه را به او بنمایاند. این برخورد موسی را، دختر شعیب نوعی امانتداری شمرد (همان،4/ 122) و خداوند نیز تلقی او را مورد تأیید قرار داد:
    « قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الأمِینُ» (قصص/26)
    «یکی از آن دو گفت: پدر ! او را، مزدوری بگیر، زیرا بهترین کسی به مزدوری می گیرد آن است که نیرومند و امین می باشد»
    قرآن در دو آیة مختلف، با بیانی خاص حیای زن و نیز عفاف وی را ستوده است.
    1- در داستان موسی، آنگاه كه دختر شعیب بازگشت، تا موسی را نزد پدر فرا خواند، قرآن می گوید:
    «فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاء» ( قصص/25)
    « پس یکی از آن دو دختر که با شرم و حیا راه می رفت نزد موسی (ع) آمد.»
    2- قرآن به زنان سالخورده اجازه می دهد که حجاب رویین و روپوش شان را كه زنان روی لباسهای معمولی می پوشند، كنار نهند.
    ولی سپس می گوید اگر به قصد عفت ورزی، خود را با آن بپوشانند، بهتراست:
    «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یرْجُونَ نِكَاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (نور /60)
    « بر زنان بازنشسته که امیدی به زناشویی ندارند، باکی نیست که روپوش خود را فرو نهند، بی آنکه زیور و آرایش خود را به نمایش گذارند و اگر عفت ورزی کنند (و آن را بپوشند) برایشان بهتر است و خداوند شنوا و داناست» .

    حریم گیریهای بایسته

    بر اساس اظهارات و مطالعات علمی و تجربی، زنان در قدم نخست دنبال علاقة قلبی مرد هستند و انتظاردارند که مردان دنبال پیوند وجودی با آنان باشند و نه برقراری رابطه جنسی! همانگونه که تهاجم جنسی و شهوانی مرد برای زن، ناخوشایند و مایه نفرت است، نگاه جنسی و شهوانی او نیز برایش ننگ آور می نماید.
    در این رابطه اظهارات خانم سیمون دو بوار (دانشمند و حقوقدان فرانسوی) كه از یك جامعة سكولار گزارش می دهد خواندنی است وی می گوید:
    « دختران جوان دوست دارند، مردان، خود آنها را بخواهند نه بر قراری رابطه جنسی با آنان را، از این رو نگاه های مردان در عین این که آنها را می ستاید آزار هم می دهد، هوس مرد، به همان اندازه که تحسین است توهین هم هست. دختران طبیعتاً اگر احساس کنند مردان به بدن آن ها نظر جنسی دارند، سعی می کنند خود را بپوشانند، شرم و حیا از همین جا معلوم می شود.» (سیمون دو بووار،/ 56)
    تخیلات جنسی ناشی از نگاه مردان به اندام زنان هم مایه شرم برای زنان است و هم عامل ترس، زیرا خطر تجاوز و تعرّض را در ذهن شان ایجاد می كند، به همین دلیل زن با تمام اعضا و جوارحش «عورت» شمرده شده است که در معنای آن ترس و حیا هر دو نهفته می باشد.
    دیدگاه دیگر این است كه:
    « وجود دو خصوصیت در زنان به آنها فرصت می دهد که توهم جنسی مردان مایه نگرانی شان باشد، نخست این که غریزة جنسی در حال غلیان ندارند که در نخستین بر خورد با مردان به یاد اشباع آن باشند. دوم این که به صورت طبیعی و با الهام از فطرت خدادادی، پاکدامنی و عفت برای آنها، از اهمیت بیشتری برخوردار است، به همین دلیل احساس خطر تجاوز جنسی بر لباس پوشیدن آنان اثر می گذارد.» (پاملاآبوت،/234)
    در روایت نبوی (ص) آمده است:
    « الحیاء عشره اجزاء فتسعه فی النساء و واحد فی الرجال » ( الهندی،3/ 121)
    «حیا ده جزء دارد، نه تای آن در زنان است و یکی ازآن در مردان.»
    به هر حال اگر بپذیریم که نگاه صرفاً جنسی مردان به زنان آمیزه ای از نفرت و ترس را در روح زن به وجود می آورد و همین حالت روحی به او انگیزة حریم گیری و میل به عفت ورزی می دهد، تدابیری لازم می نماید که به دغدغه های روحی و ارزشی زنان پاسخ مثبت دهد.
    قرآن در این زمینه پیشنهادها و راهکارهایی را ارائه می دهد که در این مقاله تحت عنوان «گونه های حریم گیری» مورد بحث قرار می گیرد و رعایت آنها منجر به تأمین عفت در حیات اجتماعی می گردد.
    حریم گیری ها به دو بخش مشترک و مختص، تقسیم می شود، برخی مشترک میان زن و مرد است و بعضی ویژة هر یك.
    زن و مرد هر دو وظیفه دارند که از چشم چرانی بپرهیزند و برای اندام جنسی خود، پوششی برگزینند که مانع رؤیت شود:
    « قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ (٣٠) وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ... » (نور / 30-31)
    « به مؤمنان بگو چشمهای خود را فرو گیرند و شرمگاه خود را بپوشانند، این برای آنها پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو گیرند و شرمگاه خود را بپوشانند.»
    حفظ و پوشش اندام جنسی، همانگونه که با برهنگی تضاد دارد، با لباسی كه دراثر تنگی یا نازکی پوشش كامل به حساب نیاید نیز ناسازگار می باشد.
    عایشه می گوید خواهرش اسماء بر پیامبر وارد شد در حالی که جامة نازک بر تن داشت، پیامبر(ص) از او رو گرداند فرمود:
    « یا اسماء ان المرأه اذا بلغت المحیض لم تصلح ان یری منها إلا هذا و هذا » اشار الی وجهه و کفیه » ( ابی داوود، 4/ 131)
    « ای اسماء! هر گاه زن به رشد جسمی (و به سن تکلیف رسید)، شایسته نیست از اندام او جز صورت و كف دستانش دیده شود.»
    در بخش وظایف ویژه، به مردان فرمان داده شده است که سرزده و بدون اجازه به خانه کسی وارد نشوند و بدینوسیله آسایش و آزادی زنان را در خلوتگاه خانه شان بهم نزنند. زنی خدمت پیامبر عرض کرد یا رسول الله، من در خانه ام وضعیتی دارم که نمی پسندم هیچ کسی مرا با آن وضع ببیند، اگر در چنین شرایطی کسی بر من وارد گردید چه کار کنم؟ پس آیه زیر نازل شد (سیوطی، 6/171)
    « یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتًا غَیرَ بُیوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نور 27)
    «ای کسانی که ایمان آورده اید، به خانه هایی غیر از خانه خود، بدون اجازه گرفتن و سلام کردن بر اهل آن، وارد نشوید، این برای شما بهتر است، امید است متوجه سرّ این فرمان بشوید.»
    اگر مرد بنا است چیزی بخواهد، حق ندارد بدین بهانه، سر زده وارد خانة دیگران شود، بلكه باید از پشت پرده یا دیوار، صدا بزند و خواسته اش را با اهل خانه درمیان گذارد. (مطهری، مجموعه آثار،19/ 498 )
    قرآن در مورد زنان پیامبر(ص) می فرماید:
    «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» (احزاب /53)
    « هرگاه از زنان پیامبر کالایی خواهید، ازپشت پرده بخواهید. این برای پاکی دلهای شما و آنان تأثیر گذارتر است.»
    حتی غلامان و پسران نا بالغ هم حق ندارند در ساعت های معین که زمان خلوت زن و شوهر است بدون کسب اجازه بر آنان وارد شوند. (مكارم شیرازی،14/ 538)
    «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِینَ مَلَكَتْ أَیمَانُكُمْ وَالَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیابَكُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشَاءِ ثَلاثُ عَوْرَاتٍ» (نور / 58)
    «ای کسانی که ایمان آورده اید! باید خدمتكاران و پسران نابالغ تان، در سه وقت اجازه ورود بگیرند: پیش از نماز صبح، در نیمروز موقعی که لباسهای خود را برای استراحت بیرون می آورید و بعد از نماز عشاء، این سه وقت، سه زمان اختصاصی برای شماست.»
    حریم گیریهای پیشنهادی قرآن، در مورد زنان، مربوط به رفتار، گفتار و لباس پوشیدن آنان می شود و آمیخته باهشدار و بیدار باش می باشد.
    قرآن پذیرفته است که تعامل زن و مرد در حیات اجتماعی، اجتناب ناپذیر است ولی درباره محتوا، شکل و شیوه معاشرت، طرح و توصیة ویژه دارد.
    از این رو، با پذیرش مشروعیت اصل گفت وگو از به کار گیری شیوه نازکی و لطافت در صدا و کلمات و جملات دارای معنای باطل و ناروا، باز می دارد.
    «یا نِسَاءَ النَّبِی لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا» (احزاب / 32)
    « پس در گفتار فروتنانه و با کرشمه سخن مگوئید تا بیمار دلان به طمع نیفتند. و لحن پیراسته از باطل بر زبان جاری کنید»
    پایکوبی و خود نمایی و جلوه گری زنان و گام برداشتن به گونه ای كه صدای زیور هایی كه به پا می بسته اند، آشكار شود، مورد نهی صریح قرآن قرار گرفته است.
    « وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ» (نور / 31)
    « پای بر زمین نکوبند به گونه ای که زینت پنهان داشته شان را به اطلاع دیگران برسانند!- و مردان غریبه را به خود جلب نظر نمایند-.»
    خودنمایی – حتی اگر توسط زنان سالخورده هم صورت بگیرد – نارواست.
    «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یرْجُونَ نِكَاحًا فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیرَ مُتَبَرِّجَات»(نور/ 60)
    «زنان بازنشسته که امید به ازدواج ندارند ، اجازه دارند که جامه های خود را کنار گذارند بدون این که با زیور آلات شان به خودنمایی بپردازند.»
    «وَقَرْنَ فِی بُیوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الأولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وآتِینَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا» (احزاب /33)
    « به گونه خودنمایی جاهلیت پیشین ، به خودنمایی نپردازید.»
    این كه منظور از «جاهلیت اولی» چیست و آن ها چه رفتاری داشته اند، نقلهای مختلفی وجود دارد. از جمله:
    1- جاهلیت اولی عصر قبل از اسلام است كه در آن عصر، زنان غیر از همسر خود، ارتباط دوستی با مردان دیگر نیز داشتند، با این تفاوت كه آمیزش جنسی را حق همسر خود می دانستند ولی با دوستانش سایر ارتباطهای جنسی را مانند بوسیدن، در آغوش كشیدن مجاز می شمرده اند. (طبرسی، مجمع البیان، 4/356)- چیزی كه امروز در جامعة سكولار و غیر دینی رواج دارد!-
    2- تبرّج جاهلیت اول، مربوط به زمان تولد حضرت ابراهیم(ع) می شود که در آن زمان، زنان پیراهن های تزیین شده با مروارید می پوشیدند، در وسط راه، حرکت می کردند و در برابر چشم مردان جلوه می كردند. (طبرسی، جوامع الجامع، 2/321)
    3- جاهلیت پیشین عبارت است از فاصلة زمانی هزار ساله بین ادریس و نوح که در آن روز عیدی رسمیت پیدا کرد، همة مردم در آن روز گردهم جمع می شدند و زنان خویشتن می آراستند و این گردهمایی و جلوه گری زمینه در آمیختن زنان و مردان را فراهم می آورد و تمایلات جنسی را مشتعل می ساخت و به رفتار ناشایست می انجامید فذلک قول الله «وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الأولَى» (رازی، 15/416)
    دیدگاه های فوق می تواند گویای این باشد که تبرج همان خود نمایی با انگیزة جنسی است که سطوح گوناگون دارد، رسواترین گونه های آنرا خودنمایی آمیخته با اختلاط و فحشا را تشکیل می دهد که در عصرحاضر نیز بر روابط بسیاری از زنان و مردان جوامع غیر دینی، سایه افکنده است. گویا آیة قرآن (احزاب/33) هم پیشاپیش از این واقعیت تلخ خبر داده است، زیرا رفتار انسانها در طول تاریخ تكرار پذیر است.
    امام صادق (ع ) نیز با اشاره به چنین پیش بینی، ذیل آیه یاد شده می فرماید:
    « ای سیکون جاهلیة اخری» (قمی ،2/193)
    «در آینده نه چندان دور، جاهلیت دیگری، شكل خواهد گرفت.»
    آخرین گونه حریم گیری ویژة زن، پوشش و حجاب است که تبیین فلسفه آن هدف اصلی این مقاله می باشد:

    هویت حجاب

    تردیدی نیست که حجاب واژة عربی است و در لغت هم به معنای پرده آمده و هم به معنای پوشش، و در هر دو معنا، جلوگیری از مشاهده نهفته است.
    لغت شناسان چه درگذشته مانند اسماعیل ابن حماد الجوهری (متوفای 393 ق) در کتاب «الصحاح» (1/ 107) وچه درعصرجدید مانند صاحب «المنجد فی اللغه» (1/118) به صورت همسان حجاب به معنای پوشش را مورد تأکید قرار می دهند، فقیهان نیز واژة حجاب را در مورد پوشش زنان بكار برده اند. البته پیشینه این نوع كاربرد نیز دركتاب های لغت زمینه مطالعه دارد.
    زمخشری (متوفای 538 ه) در مقام شمارش موارد استعمال واژة حجاب می گوید:
    « ضرب الحجاب علی النساء » (زمخشری، اساس البلاغه،/73)
    «واجب گردید حجاب بر زنان.»
    صاحب کتاب « منتهی الارب فی لغه العرب » نیز می گوید:
    « احتجب المرأه بیوم » «یك روز است كه این زن گام در حجاب نهاده است»
    این تعبیر زمانی به كار می رود كه دختر نه سالش تمام شده باشد و اولین روز ورود او به سن بلوغ ولزوم رعایت حجاب باشد.» (صفی پور،1/ 222)
    قرآن دو عامل را مكمل هم در تحقق عفاف می داند، حریم چشم نگاه داشتن و حریم پوشش اندام، رعایت كردن.
    «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ...» (نور /31)
    « وبه زنان با ایمان بگو چشمهای خود را (ازنگاه هوس آلود ) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ كنند و زینت خود را – جز آن مقدار كه نمایان است – آشكار ننمایند، و(اطراف) روسری های خودرا برسینه خود افكنند...»
    «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ»(احزاب /59)
    «ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمان بگو که جلابیب خود را بر خود نزدیک کنند، این نزدیکتر است به این که شناخته شوند، پس مورد آزار قرار نگیرند.»
    تعیین کمیت و کیفیت حجاب، بر اساس آیات فوق، واكاوی واژه های کلیدی «خُمُر» «جَلابیب» و«زینت» که نقش اصلی در بیان ماهیت حجاب اسلامی دارند بستگی دارد.
    «خُمُر»، چنان که از شأن نزول آیه پیداست (حر عاملی ،14/ 138) نام دیگرش مقنعه است که در صدراسلام از پوشیدنی های رایج مدینه به حساب می آمد. بدین صورت که زنان، از آن، به عنوان روسری، استفاده می نمودند ولی دو طرف آن را از پشت گوش رد نموده، پشت گردن می انداختند، به گونه ای که سینه، زیر گلو و دور گردن، برهنه می ماند، آیه طبق فهم ابن عباس (طبرسی، مجمع البیان،4/ 138) دستورداد که ظرفیت این پوشش مورد استفاده قرار گیرد و باید به وسیله آن زنان موی سر، سینه، دور گردن و زیر گلوی شان را نیز بپوشانند.
    «زینت» که نقطه مقابل زشتی است طبق نظر راغب اصفهانی، در قرآن دارای سه مصداق می باشد که عبارت است از:
    زینت نفسانی مثل علم و اعتقادات خوب، زینت بدنی مانند نیرومندی و قد بلندی و زینت خارجی چونان مال و مقام (راغب اصفهانی،/388)
    در رابطه با حجاب زنان، دو نوع زینت، مورد توجه مفسران و فقها قرار گرفته است؛ یعنی هم زیور آلات که زینت خارجی است باید پوشیده باشد و هم اندام و اعضای آنان که از زیبایی خاص به ویژه از منظر مردان برخوردار است.
    روایت امام باقر(ع) نیز زینت بودن اندام زن را تأیید می کند. امام پس از معرفی جامه، سرمه، انگشتر، حنای دستها و النگو، به عنوان زینتهای آشکار، می فرماید:
    « الزینة ثلاث زینه للناس و زینة للمحرم و زینة للزوج، فاما زینة الناس، ذکرناها و اما زینة المحرم، فموضع القلادة فما فوقها و الدملج و مادونه و الخلخال و ما اسفل منه و اما زینة الزوج، فالجسد کله » (قمی،2/101 )
    «زینت به سه بخش تفسیم می شود: 1- زینتی که لازم نیست از چشم مردم نهان شود. 2- زینتی كه باید ازچشم عموم نهان شود ولی از محارم لازم نیست پوشانده شود. 3- زینتی كه باید از همه پنهان نگاهداشته شود، جز همسر. قسم اول را بازگوکردم – صورت و دستها از مچ به پایین- قسم دوم که مشاهده آنها برای محارم روا می باشد، عبارتند از گردنبند به بالا وجای بازوبند به پایین و خلخال به پایین و سوم که اختصاص به شوهر دارد تمام بدن زن است.»
    قسمت عمده اندام و زیور آلات زنان، بر اساس آیه : « وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ» (نور/ 31) با پیراهنی که بدن نما نباشد – چونان که در روایت عایشه بود – و شلوار، پوشانده می شود.
    در روایتی از امام علی (ع) آمده است:
    «کنت قاعدا فی البقیع مع رسول الله فی یوم دجن و مطر اذ مرت امرأة علی حمار، فوقع ید الحمار، فی وهدۀ فسقطت المرأه فاعرض النبی بوجهه فقالوا یا رسول الله انها متسروله قال اللهم اغفر للمسرولات ثلاثا، ایها الناس اتخذو السراویلات فانها من استر ثیابکم و حصنوا بها نسائکم اذا خرجن » (النوری 3/244)
    «در روز ابری و بارانی، با پیامبر(ص)، در بقیع نشسته بودیم که زنی رد شد، در حالی که بر چهار پایی سوار بود، پای مركب داخل چاله رفت و زن بر زمین افتاد، پس پیامبر(ص) صورتش را برگرداند تا نگاهش به اندام زن نیفتد. گفتند: ای رسول خدا، آن زن شلوار به تن دارد. پیامبر(ص) سه بار فرمود: پروردگارا زنانی را که شلوار می پوشند مغفرت نما. مردم ! شلوار را برگزینید که در میان لباسهای شما بهترین پوشش است و به وسیله آن زنانتان را موقع بیرون رفتن از خانه، در حفاظ و امنیت قرار دهید.»
    و اما «جلباب»، رو پوشی است كه بالای لباسهای معمول و خانگی، مورد استفاده قرار می گیرد. به ویژه زمانی که برای کاری بیرون از منزل می روند. به عبارت دیگر، زنان بر اساس علاقه ای که به آرایش و نمایش دارند، زیباترین و تنگ ترین لباس را برای پوشش بر می گزینند. قرآن می گوید داشتن چنین لباسی در خانه اشکال ندارد ولی وقتی بیرون می روید، باید روپوشی نسبتاً بزرگی داشته باشید که آن را بر روی لباسها، بر خود بپیچید، تا لباس تن پوشتان دلهای بیمار را به طمع نیندازد. این مطلب از اظهارات بسیاری از اهل لغت و تفسیر قابل استفاده است که می گویند:
    «جلباب، از روسری بزرگتر و از عبا كوچك تر است.» (الزمخشری، الکشاف،5/97) « و به تعبیر دیگر از ملافه کوچکتر و کوتاه تر است» (احمد مطلوب،/46 ) « و از روی مقنعه و پیراهن» (المراغی،24-22/36)، «سر، پشت، سینه زنان را می پوشاند.» (احمد مطلوب، / 46)
    ام سلمه می گوید:
    « وقتی آیه 59 احزاب نازل شد، زنان انصار [حجاب را رعایت کردند،] دراثر پوشیدن جامه های سیاه، موقع خروج از منزل، به گونه ای می نمودند که گویا کلاغ روی سر آنها نشسته بود.»( سیوطی، 6/ 659)
    انتخاب پارچه سیاه، به عنوان روپوش لباس، از سوی زنان انصار، با دیدگاهی که هم اكنون درباره رنگ سیاه مطرح شده است کمال همخوانی را دارد. بر اساس این دیدگاه رنگ سیاه صامت و مرده و به معنای نه (نقطه مقابل بلی) نشانگر ترک علاقه یا انصراف نهایی است و توجه بیننده را منصرف می كند. به همین دلیل استفاده از آن برای زنان در برابر جنس مخالف، سودمند تشخیص داده شده است. ( اردوبادی، آیین بهزستی اسلام، 3/ 31 )

    فلسفه حریم گیری

    با این كه حیا و عفاف ریشه در سرشت آدمی دارد، اما به هر حال محدودیت آور نیز هست، اما نتایج حجاب آنقدر مهم است كه زنان با رغبت این مقدار از محدودیت را پذیرا شوند. و البته این رغبت زمانی شكل می گیرد كه زنان و مردان به فلسفه، آثار و اهداف حجاب توجه داشته باشند.
    «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتًا غَیرَ بُیوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِكُمْ خَیرٌ لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نور/27)
    «ای کسانی که ایمان آورده اید، به خانه هایی جز خانه های خودتان، وارد نشوید تا آنکه خبر دهید و اجازه خواهید و بر اهل آن سلام کنید. این برای شما بهتر است، باشد که به یاد آرید.»
    «وَإِنْ قِیلَ لَكُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْكَى لَكُمْ» (نور 28)
    «و اگر شما را گویند: باز گردید، پس باز گردید، بازگشت برای شما پاکتر است.»
    « قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ» (نور /30)
    « مؤمنان را بگو که دیدگان خویش را فرو دارند و شرمگاههای خود را بپوشانند، این، برای افزایش تزکیه آنها مؤثرتر است.»
    «وَأَنْ یسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَهُنَّ» (نور/ 60)
    « [ زنان پیر] اگر حجاب را رعایت کنند برایشان بهتر است.»
    «وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» (احزاب /53)
    « و هرگاه از زنان پیامبر (ص) کالایی خواستید، از پشت پرده بخواهید . این ، سبب افزایش طهارت دلهای شما و آنان می شود.»
    «یا نِسَاءَ النَّبِی لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَیتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلا مَعْرُوفًا» (احزاب /32)
    « ای زنان پیامبر شما مانند یکی از زنان دیگر نیستید اگر پرهیزکارباشید، پس در گفتار نرمی ننمایید، تا طمع آن کس که در دلش بیماری است برانگیخته گردد.»
    « یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ» (احزاب /59)
    «ای پیامبر، زنان و دختران خویش و زنان مؤمنان را بگو: روپوششان را بر خود نزدیک کنند. این نزدیک تر است به اینکه شناخته شوند و در نتیجه آزار نبینند.»
    فلسفه حریم گیری ها، در این آیات، با عبارتهای: « خیر»، « ازکی »، « أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ »، « فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» و «ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ» گوش زد شده است.
    اسامی تفضیل، در آیات فوق تنها در آیة‌‌‌‌‌‌‍ 60 سورة نور، به معنای حقیقی خود است؛ یعنی پوشیدن جلباب برای زنان سالخورده، از نپوشیدنش بهتر است و در سایر موارد نمی تواند متضمن معنای تفضیل باشد و گرنه معنای آیة 28 سورة نور، این خواهد بود که حجاب و پوشاندن شرمگاه مرد پاکتر است یعنی نپوشاندن آن ناپاک نیست!
    بنابراین سخن ابن عاشور را باید تعمیم داد که تفضیل را به معنای تقویت می داند و نه برتری:
    «ازکی» (نور/30) تفضیل و برتری دادن را نمی رساند؛ بلکه مقصود ازآن تقویت تزکیه است که عامل مصونیت انسان از ارتکاب گناهان بزرگ می باشد. (ابن عاشور،19- 18/ 204)
    « «اطهر» (احزاب/53) به معنای تقویت طهارت است و نه پاک تر بودن، یعنی صحبت کردن از پشت پرده، طهارت قلبی شما وآنان را، قوت می بخشد. قلب هر دو گروه به وسیله تقوا، بزرگداشت حرامهای خدا و حرمت پیامبر(ص)، طهارت داشت ولی نه درحد عصمت، مشیت الهی بر این قرار گرفت. که با از میان برداشتن ناچیزترین اسباب وسوسه های شیطانی و فراهم آمدن مراتبی از تقوای الهی، بهرة بیشتری از عصمت را در اختیار آنان قرار دهد.» (ابن عاشور،21/ 314)

    حجاب، هم دافعه، هم جاذبه

    آنچه تا كنون از حجاب و حیا و عفاف گفتیم حكایت از آن داشت كه حجاب عاملی است برای دور كردن آسیب ها از ساحت زن، در حالی كه همین عامل دفع و ردّ، در جایی دیگر به نوبة خود عامل جذب و زمینه جذابیت نیز است.
    تقریباً همه، بر این نکته تأکید دارند که حیا و عفت قدر و قیمت زن را بالا می برد. تمام مردان اعم از خواستگار، شوهر، محارم و نامحرمان، به زن با حیا، احترام قائلند و زن بی حیا و بی آزرم را حقیر می شمارند.
    ولیام جیمز (روان شناس معروف آمریکایی) می گوید:
    « زنان دریافتند که دست و دلبازی مایه طعن و تحقیر است و این را به دختران خود یاد دادند.» (ویل دورانت، لذات فلسفه،/ 129)
    منزلتی ناشی از حیا که نقطه مخالف بی حیایی و به قول ویل دورانت دست و دلبازی است، به گونه های مختلف تعبیر شده و هر اندیشمندی، به شکلی بازتاب آن را در زندگی زن، به توضیح نشسته است.
    ویل دورانت حیا را کمین گاهی می داند که زن با استفاده از آن می تواند همسر مورد نظرش را برگزیند یا مطابق دلخواهش اصلاح نماید:
    « حجب و حیا برای دختران همچون وسیله دفاعی است که به او اجازه می دهد تا از میان خواستگاران خود، شایسته ترین آنان را برگزیند یا خواستگارش را ناچار سازد که پیش از دست یافتن بروی، به تهذیب خود بپردازد. موانعی که حجب و عفت زنان، در برابر شهوت مردان ایجاد کرده، خود عاملی است که عاطفه و عشق شاعرانه را پدید آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است» (ویل دورانت، قصة الحضاره،1/84)
    خانم جینا لمبروزو (روان شناس معروف ایتالیایی)، تداوم عفت و حیای زن را مهم شناخته و دلدادگی مرد را در این رابطه مؤثر دانسته است:
    « بدون شک منشأ حجب و حیای زن را در عشق و علاقه می توان یافت، چه این که زن وقتی مرد را به خویش علاقمند و خود را نسبت به او متمایل دید، منظور اصل خود نمایی و جلوه گری از بین می رود» (جینا لمبروزو،/48)
    استاد مطهری بر این باور است که عفت و حجاب، برای زن هم وسیله تصاحب دل مرد است و هم حایل و مانع در برابر گرفتاران به جنون جنسی و انگیزه تجاوز:
    « حیا و عفاف و ستر پوشش، تدبیری است که خود زن با یك نوع الهام، برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد، به کار برده است ... زن همان گونه که متوسل به زیور، خود آرایی و تجمل شد که از آن راه، قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد، دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق وطلب اورا تیز تر کند ومقام خود را بالا ببرد ... به طور کلی رابطه ای است میان دست نارسی و فراق از یک طرف وعشق و سوز وگرانبهایی از طرف دیگر یعنی عشق در زمینه فراقها ودست نارسی ها می شکفتند.
    زن هر اندازه متین تر و با وقار تر و عفیف تر حرکت کند ... به احترامش افزوده است ... قرآن پس از آنکه توصیه می کند زنان خود را بپوشانند می فرماید :« ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ » یعنی این کار برای این که به عفاف شناخته شوند ومعلوم شود خود را در اختیار مردان قرار نمی دهند بهتر است و در نتیجه ، دور باش وحشمت آنها ، مانع مزاحمت افراد سبکسرمی گردد » (مطهری، مجموعه آثار، 19/421)
    جلال الدین بلخی، این معنا را چنین به نظم آورده است:
    آب غالب شد برآتش از نهیب***زآتش او جوشد چو باشد درحجیب
    چونکه دیگی حایل آمد هردو را***نیست کرد آن آب را کردش هوا
    ظاهرا بر زن چو آب از غالبی***باطنا مغلوب و زن را طالبی ( بلخی،/124)
    یعنی، مرد چونان آب است و زن چونان آتش، اگر این دو بی هیچ مانعی در ارتباط با هم قرار گیرند، آن كس كه مغلوب می شود وخاموش و سرد و بی خاصیت می گردد، زن است.
    ولی اگر میان این آب و آتش، ظرفی حایل شود، آتش سرد و بی خاصیت نمی شود؛ بلكه می تواند با حرارت دائمی خود، وجود مرد را گرمایش و به غلیان و شور وا دارد.
    مطهری می گوید:
    «مرد درعمق وجودش از ابتذال تسلیم ورایگانی زن متنفر است و عزت، استغنا وبی اعتنایی او را می ستاید مردی وجود ندارد که آرزوی داشتن همسر عفیف و با حیاء را درسر نپروراند یا از زیستن درکنار چنین زنی لذت نبرد.» (مطهری، مجموعه آثار ،19/422)
    چرا تأكید بر حجاب و عفاف زن؟
    زن و مرد در طبیعت، هر یك گرایشها، انگیزه ها، توانها و كاركردهای خاص خود و آسیب ها و ضرورت های ویژة خود را دارند.
    از این رو در قرآن هر یك از آن دو به تكالیفی مكلّف شده اند كه با هم یكسان نیست، چرا كه اگر نقش زن در طبیعت و تدبیر الهی، نقش جذب و تسخیر و پذیرش قرار داده شده و لوازم این جذابیت و انگیزه ها و محركهای لازم به او داده شده است. پس او از همین ناحیه نیز آسیب پذیر است و وحی قرآنی خواسته است با برنامه ها و رهنمودهایی جلو آسیب ها را بگیرد و در عین حال اصل طبیعت زنانه زن را انكار نكند و ضد ارزش معرفی ننماید.
    این است كه در كنار تشویق او به ایجاد جذابیت مثبت برای همسر خود، وی را از به كار گیری این توان در زمینه های نادرست بر حذر داشته و از او خواسته است تا با حجاب و عفاف و حیا بر نیروی جذّابیت آفرینی خویش فائق آید و آن را مدیریت كند.
    برخی از روانشناسان بر این باورند که همزمان با آغاز دوران بلوغ احساس تشخیص هویت نیز خود نمایی می کند؛ همانگونه که پسران در این مقطع سنی به سلطه جویی می اندیشند. در دختران حالت انقیاد، جذب و قدرت جلب توجه آشکار می شود و در نتیجه علاقه پوشیدن لباسهای زیبا، آرایش کردن، با عشوه سخن گفتن، با ناز قدم بر داشتن و بروز حالت های مادرانه در آنان طبیعی است ولی در مرحله تکامل بلوغ و تعیین هویت انسانی زنان باید به جای جذب همه مردان، تنها به یک مرد توجه کرده و بقیه توانایی های جسمی و روحی خود را صرف سازندگی کنند .
    البته این خطر وجود دارد که رشد شخصیت توقف پیدا کند و دختران به موجودات کاملا گیرنده تبدیل شده، همیشه اسیر توجه دیگران باشند. امروز این خطر به صورت جدی تر مطرح است. در بسیاری از جوامع بشری این توقف به گونه های مختلف مورد تشویق قرار می گیرد. ظهور زنان بی بند و بار و عشوه گر در پرده سینماها و تلویزیون، نقش معرفی الگو را دارد. (روحانی،/25 و32 و35)
    خانم لمبروزو بدون یادآوری مراحل رشد هویت، زن را تشنه دلربایی می شناسد و برای تسخیر توجه و دلهای دیگران از ارائه اندام، تنظیم رفتار و گفتارش سود می برد:
    «یکی از تمایلات عمیق و آرزوهای اساسی زن آن است که در چشم دیگران اثر مطلوب بخشیده و به وسیله حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی صدا، طرز سخن گفتن و بالاخره شیوه راه رفتن خود، مطبوع طباع واقع گشته، احساسات آنها را تحریک نموده و روحشان را مجذوب سازد » (لمبروزو،/ 42)
    وقتی دختران و زنان در کنار گرایش به لبخند زدن (هاید،/ 166) نزاکت در گویش، نمایش نرمی، ملایمت، رأفت و شفقت (اردوبادی، نگاه پاک زن و نگاه های آلوده به او،/ 83 ) به آرایش و نمایش می پردازند، جاذبه دو چندان پیدا می کند ولی عطش آنها در خود نمایی و جلب توجه دیگران نیز افزایش می یابد (روحانی، / 112 ) و به تبعیت از آن هزینه تجمل نیز بالا می رود.
    براساس تحقیقی، زنان جهان شصت درصد در آمد سالانه شان را صرف زیبایی، خرید لوازم آرایش و بهداشت می کنند اکثر افرادی که چنین هزینه می کنند، زنان زیر 25 سال را تشکیل می دهند ( سایت انتخاب، 12 آبان 1386 )

    نتایج انكار حجاب و نفی عفاف

    اگر چه حجاب و عفاف نوعی محدودیت و زحمت را برای زنان به همراه دارد ولی امروز به آسانی می توان مشاهده كرد كه نفی حجاب و عفاف و كنار نهادن آن از سوی زنان، آثار ویرانگری را برای جوامع بشری پدید آورده است و در این فرو ریزی ارزشها، بیشترین آوارها بر سر زنان فرود آمده و به خود آنان آسیب زده است.
    ویل دورانت با توجه به مشاهدات زمان خود در مقام بررسی عفت عمومی و آشفتگی زندگی خانوادگی می گوید:
    « به زودی زمانی خواهد رسید که هیچ مردی نخواهد خواست با زنی که با هم از تپه زندگی بالا رفته بودند، پایین برود و ازدواج بی طلاق چنان نادر خواهد شد که باکره در شب زفاف. » (ویل دورانت، لذات فلسفه،/ 170 )
    بر اساس بازرسی که صورت گرفته است 80 % دختران دانش آموز انگلیسی در كیف خود قرص ضد بار داری حمل می کنند و 45 % دختران جوان در مدارس مختلف عفتشان را از دست می دهند. این نسبت در مقطع تحصیلات عالی به شدت افزایش می یابد. (الجمری،/30 )
    هاید می گوید:
    « بررسی در مورد یک دانشگاه پژوهشی معتبر نشان داد که 26% اساتید آن تجربه روابط جنسی را با یک دانشجو پذیرفته اند. البته این احتمال کمتر برآورد شده است زیرا ممکن است پاسخ دهندگان این رفتار را پنهان کرده باشند یافته ها نشان می دهد 50 % دانشجویان زن توسط اساتید خود مورد مزاحمت قرار گرفته اند.» (هاید،/436)
    موریس مترلینگ با این که آخرین روزهای عمرش را در سال آخر نیمه اول قرن بیستم به پایان برده وتا فجایع جنسی آخر نیمه دوم قرون بسیتم فاصله زیاد داشت، در عین حال وضعیت زمان و ماجرای زندگی شخصی خود را این گونه در معرض مطالعه قرار می دهد :
    «یکی از علل بزرگ گرفتاری و بدبختی نوع بشر عشق است و اگر در جامعه ما عشق از بین می رفت، به طور اتوماتیک پنجاه درصد از بدبختیها و محرومیتها و ناکامیها، نیز محو می شدند ... در زمان جوانی، عشق نظیر تند باد شدید ما را به هر طرف می کشاند و قوای جوانی و اوقات ما صرف عشقبازی می شود و در نتیجه از ترقّی و تعالی باز می مانیم ... تازه وکیل عدلیه شده بودم ... و بعد از یک سال دوندگی و صرف وقت، چهار هزار و پانصد فرانک به من حق الوکاله دادند ... یک نفر آدم عاقل می توانست این مبلغ را سرمایه کرده و بقیه عمر را ... به قناعت زندگی نماید . یک شب در حالی که پول موصوف در جیب بغلم بود؛ وارد یکی از کاباره ها شدم، من مصمم بودم که بیش از دو فرانک از پول خود را خرج نکنم ولی مشاهده زنهایی که در آن کاباره بودند و خصوصا یکی از آنها، عنان اختیار را از دستم گرفت.
    بعد در حال مستی از کاباره خارج شدیم و من تا چهل و هشت ساعت به خانه خود نرفتم و روز سوم که از خواب بیدار شده و خواستم به طرف منزل خود بروم، دیدم که بیش از دو سه فرانک در جیب من باقی نیست لطمه روحی و معنوی بزرگی که این خاطره در ذهن من باقی گذاشت، تا چند ماه محو نمی شد. (مترلینگ،/51)
    علاوه بر عشق جنسی، تجاوز جنسی در غرب نیز رونق خود را از آرایش و نمایش می گیرد و آن عبارت است از : « دخول دهانی ، مقعدی و مهبلی بدون رضایت که با زور صورت می گیرد و یا از طریق تهدید به آسیب رساندن جسمانی اعمال می شود و یا هنگامی انجام می گیرد که قربانی قادر به بیان موافقت خود نباشد»(هاید،/412 )
    حجم تجاوز جنسی چشم گیر است، زنان در بسیاری از کشورهای غربی با احساس ترس از تجاوز، زندگی می کنند و وقتی که در معرض تجاوز قرار می گیرند، بینندگان با بی تفاوتی رنج و درد حیثیتی آنها را نادیده می انگارند. این واقعیت را از طریق گزارشها و آمارهای زیر می توان درک کرد:
    «شامگاه روز پنج شنبه 22 سپتامبر 1988 در ایستگاه قطار شهری شیکاگو در حضور جمعی از مردم زنی، مورد تجاوز قرار گرفت، آنهم در ساعت پر رفت و آمد، هیچ کس به استمداد آن زن پاسخ نداد. روزنامه شیکاگو تریبون نوشت: رهگذران سر در گم شده بودند زیرا تجاوزگر به قربانی خود دستور داده بود لبخند بزند و او چنین کرد.» (مایکل کوک،1/15 )
    « روزی در یک متروی پاریس که به طرف حومه پاریس در حرکت بود، سه جوان فرانسوی دختری را در داخل قطار مورد تجاوز قرار دادند ... مسافران کوپه بغلی هم به سروصدا و فریادهای ملتمسانه آن دختر اعتنایی نکردند.» (اردوبادی نگاه پاک زن و نگاه های آلوده به او، 1/252)
    « روزی یک دختر خانم کارمند، هنگام غروب آفتاب از سر کارش به طرف منزل بر می گشت، در راه سه مرد او را دستگیر نموده و ابتدا محتویات جیبش را خالی کرده و در همان کنار خیابان به عنف به او تجاوز می کنند، در حالی که دو نفر دستهایش را گرفته بودند و دختر از مردم هر چه استمداد می کند، کسی به او یاری نمی رساند، تنها عکس العملشان به ... گفتن اصطلاح « دگولاس: مشمئز کننده » خلاصه می گردد.» (همان،/253)
    « براساس تحقیق، در آمریکا در سال 1992 صد و دو هزار و پانصد مورد تجاوز جنسی به ثبت رسیده است، با این که به گزارش اف.بی.آی. تجاوز توأم با خشونت و زور از جرائمی است که کمترین میزان گزارش دربارة آن وجود دارد.» ( هاید،/413 )
    « طبق بررسی، ده درصد کارمندان زن دولت مرکزی آمریکا، مستقیما تحت فشار، برای برقراری روابط جنسی قرار گرفته بودند ... در واقع دوازده هزار زن کارمند دولت قربانیان تجاوز یا اقدام به تجاوز از طرف سرپرستان یا همکاران خود طی یک دوره دو ساله بوده اند.» (همان،/ 435 )
    زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، طبق مطالعاتی انجام شده، وقتی که به سرزنش خود یا بیان بایدها و نبایدهای مؤثر در جهت تأمین امنیتشان، می پردازند، می گویند:
    «اگر من بلوز تنگ را نپوشیده بودم، اگر دامن کوتاه را بر تن نکرده بودم، اگر آنقدر احمق نبودم که در آن خیابان تاریک قدم بزنم و اگر آنقدر کودن نبودم که به آن یارو اعتماد کنم.» (همان،/415 )
    این اظهارات، نشان دهنده این است که زن غربی آگاهانه یا به صورت نا خود آگاه تجاوز به خود و تأمین امنیتش را بر اساس حریم گیری پوشش و انتخاب پوشیدنی زنانه تحلیل می کنند.
    بهر حال، زن آرایش کرده و نیمه عریان غربی، با هیولای تجاوز جنسی رو به اوست، هر زنی، 14 تا 25 درصد احتمال تجاوز به خود را می دهد (هاید،/415 )، فمینیستها می گویند:
    «هراس از تجاوز جنسی، روی همه زنان تأثیر می گذارد و تأثیر آن، بر شیوه لباس پوشیدن، برنامه ریزی ساعت روزانه و مسیرهای آمد و شد زنان، مانع از فعالیتهای آنان می شود و آزادی آنان را محدود می کند، این وحشت به هیچ وجه بی اساس نیست، چون هیچ زنی در برابر تجاوز، مصونیت ندارد» (پاملاآبوت،/ 234)
    « زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند، تا هیجده ماه رنج می کشند و با ترس و اضطراب رو به رو می باشند.» (هاید،/414 )
    همان گونه که در گزارش ها و اظهار نظرها آمده است، خود زنها، آگاهانه یا به صورت ناخود آگاه، نقش لباسی و پوشش را در رابطه با تأمین مصونیت خود مؤثر می شناسند ولی پژوهشگران وضعیت ظاهری آنان را عامل اصلی نمی دانند ( هاید، /423 ) و به جای پیشنهاد پوشش، آموزش مهارتهای دفاعی ( همان،/416 ) و با خود داشتن بمبهای پر شده با گاز اشک آور را ( اردوبادی نگاه پاک زن ... ،/ 254 ) به عنوان عوامل باز دارنده از تجاوز معرفی می کنند.
    بدین ترتیب در غرب که عفت گریزی به مرز عفت ستیزی رسیده است، احیای حریم گیری و حجاب در روابط بین زن و مرد، باور نکردنی است، دست اندر کاران فکر و فرهنگ می کوشند که این وضعیت را به سایر کشورها به خصوص جهان اسلام نیز صادر کنند، همانگونه که فرانسه در الجزایر برای برداشتن حجاب و چادر به عنوان نشانه اصالت ملی و سازنده استعداد مقاومت، از تن زن الجزایری، جنگ سختی را راه اندازی کرد. (فانون،/32 و41 ) امروز نیز غرب استعمار گر جسورانه و یا به قصد دستیابی با اهداف استعماری خود ترویج بی حجابی را که مقدمه ترویج فساد می باشد با روشهای مختلف دنبال می نماید گویا قرآن با اشاره به چنین هدف گیری (مطهری، آشنایی با قرآن، 4/49) می گوید:
    « إِنَّ الَّذِینَ یحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نور 19)
    « همانا کسانی که دوست می دارند که زشتکاری در میان آنان که ایمان آورده اند فاش و آشکار شود، آنها را در این جهان و جهان آخرت عذابی است دردناک»

    سخن پایانی

    با توجه به دو كشش طبیعی یاد شده در مردان و زنان، قرآن پیشنهاد می كند (نور /30و28 واحزاب /53) كه مردان با حریم گیری و پرهیز از چشم چرانی، اجازه ندهند كه ذهن و روانشان گرفتار هیجان جنسی گردد، فكر و مغزشان در خدمت تخیلات شهوانی قرارگیرد. ( مطهری،آشنایی با قرآن، 4/83)
    از منظر قرآن زنان وظیفه دارند كه با فرارسیدن سن بلوغ وتكلیف به حریم گیری های لازم تن دهند و اندام و آرایش خود را در برابر دیدگان نامحرم بپوشانند:
    « وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ»(نور /31)
    « و زنان مؤمن را بگو كه دیدگان خویش را فرو دارند و شرمگاه های خود را پوشیده دارند و آرایش و زیور خویش را آشكار نكنند مگر آنچه پیداست و مقنعه های شان رابر گردن ها یشان بیاویزند و زیور و آرایش خود را آشكار نكنند مگر برای شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنانشان یا كنیزانشان یا مردان تابع خانواده كه به زنان رغبت و نیازی ندارند یا كودكانی كه از شرمگاه زنان آگاه نگشته اند و پاهای خود را چنان بر زمین نزنند تا آنچه از زیور خویش، پنهان می دارند، دانسته شود.»
    « لا جُنَاحَ عَلَیهِنَّ فِی آبَائِهِنَّ وَلا أَبْنَائِهِنَّ وَلا إِخْوَانِهِنَّ وَلا أَبْنَاءِ إِخْوَانِهِنَّ وَلا أَبْنَاءِ أَخَوَاتِهِنَّ وَلا نِسَائِهِنَّ وَلا مَا مَلَكَتْ أَیمَانُهُنَّ»(احزاب/55)
    « بر آنان گناهی نیست در [نداشتن حجاب] پیش پدرانشان یا پسرانشان و برادرانشان و پسران برادرانشان و پسران خواهرانشان و زنانشان و آنان كه در ملك آنهاست.»
    تكلیف پوشش در سنین آغازین جوانی تمرینی است كه از توقف رشد شخصیت زنان جلوگیری می كند و به آنان می آموزد كه غریزة نمایش محدودیت دارد وهر جلب توجهی به صلاح آنان نمی باشد. گرچه پوشاندن بدن برای دختران جوان مثل رفتن به مدرسه دریك صبح سرد زمستان با رنج وفشار همراه است ولی باید به این رنج، تن دهند تا از هدر رفتن غریزه جلب دیگران پیش گیری به عمل آید و این غریزه با پذیرش محدودیت درخدمت تحكیم پایه های كانون خانواده قرارگیرد. (روحانی،/49)
    پوشیدگی زن، همان گونه كه براساس تجربه عملی ( اردوبادی ، آیین بهزیستی ،3/219) جلو تجاوز جنسی را می گیرد و نگرانی ناشی از این خطر را از دل او می زداید؛ از نگرانی ناشی از عادت به نمایش افراطی و تصور پیری، نیز پیش گیری می كند و در عین حال به عنوان نماد عفت و حیا، به میزان مقبولیت و محبوبیت او نیز می افزاید.
    با توجه به آنچه كه مورد مطالعه قرار گرفت، پسر و دختر جوانی كه با عفت زیسته وحریم گیری ها را رعایت كرده اند، با اعتماد خوشبینی وعطش به سراغ ازدواج، می روند و پس از ازدواج از یك نوع محدودیت سختی بیرون می آیند.
    « ازدواجی كه پایه وخاصیت روانی اش از محدودیت به آزادی آمدن است، به دنبال خود استحكام می آورد» (مطهری، آشنایی باقرآن، 4/ 15)
    در فضای زندگی مشترك نیز حریم گیریها تداوم می یابد و دو طرف بهره گیری ها و التذاذهای جنسی را فقط در محیط خانوادگی جستجو می كنند. زن با عفت و آرایش و كرشمه، به غیرت و شهوت مرد پاسخ مثبت می دهد و مرد با دریافت چنین خوشبختی، به همسرش دل می سپارد - كه اساسی ترین گمشدة او می باشد - و بدین وسیله انگیزة توجه به دیگران را در درون او می خشكاند. خانم لمبروزو گفت:
    « تمایلات درونی زن به شخص واحد است هنگامی كه دراین راه توفیق یافت دیگراحتیاج به آلات فریبنده و مصنوعی نخواهد داشت ... اگر زنی دیده می شود كه این شیوه را پیشه خود قرارداده است فقط به این جهت است كه پاسخ احساسات درونی اش را نزد همسر خود نیافته است زیرا وقتی كه زن علاقه مند گردید، دیگر حاضر بلكه قادر به جلب توجه دیگران نخواهدبود» (لمبرزو/48،24)
    تعبیرات فوق ترجمه ناقصی است از بیان بلند قرآن كه نقش متقابل عناصر اصلی خانوادة آرمانی می گوید:
    « وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً»(روم/21)
    «و از نشانه های او این است كه برای شما [انسانها] از جنس خودتان همسرانی آفرید تا با قرار گرفتن كنار هم، به آرامش برسید و میان شما دوستی و مهربانی قرار داد.»
    این نوشتار را با سخنی از علامه طباطبایی در توضیح جمله « وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » در ذیل آیه 60 سوره نور به پایان می بریم كه گفته است:
    «خدا شنوا است آنچه را كه زنان درفطرت خود درخواستش را دارند و داناست به احكامی كه به آن محتاجند» (طباطبایی، 15/ 164)
    و می افزایم كه در مورد مرد نیز خداوند براساس تقاضای فطرت شان جعل تكلیف كرده است پس هردو باید هدایتهای آسمانی را مهم شمارند.

    منابع و مآخذ
    1. آكین، سوزان مولر؛ زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب، ترجمه ن نوری، چاپ اول، قصیده سرا، تهران، 1383ش.
    2. ابن عاشور، محمد طاهر؛ تفسیر التحریر و التنویر، الدارالتونیسیة للنشر- الدارالجماهیریة للنشر والتوزیع و الاعلان
    3. ابی داوود؛ سنن ابی داوود، چاپ اول، دار ابن حزم، بیروت، 1418هـ.
    4. احمد مطلوب، معجم الملابس فی لسان العرب، چاپ اول، مكتبة لبنان، بیروت، 1995م.
    5. اردو بادی، احمد صبور؛ آیین بهزیستی اسلام، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367ش.
    6. ------------- ؛ نگاه پاك زن و نگاه های آلوده به او، چاپ اول، انتشارات امیركبیر، 1367ش.
    7. بلخی، جلال الدین؛ كلیات مثنوی معنوی، نشر طلوع تاریخ.
    8. پاملاآبوت، كلروالاس؛ جامعه شناسی زنان، ترجمه منیژه نجم عراقی، چاپ اول، نشر نی، تهران، 1380ش.
    9. الجمری، عبدالامیر المنصور؛ المرأة فی ظلّ الاسلام، چاپ اول، دار البلاغ ، بیروت 1413هـ.
    10. الجوهری، اسماعیل؛ الصحاح، چاپ چهارم، دار العلم للملایین، بیروت، 1407هـ.
    11. لمبروزو، جینا؛ روح زن، ترجمه پری حسام، انتشارات دانش، تهران، 1369ش.
    12. حداد عادل، غلامعلی؛ فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، چاپ چهارم، سروش، تهران، 1370ش.
    13. حرعاملی، محمد؛ وسائل الشیعة، چاپ پنجم، دار التراث العربی، بیروت، 1403 هـ.
    14. الحویزی، عبدالعلی؛ تفسیر نور الثقلین، چاپ چهارم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1415هـ.
    15. رازی، ابولفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، چاپ اول، انتشارات آستان قدس، مشهد، 1369ش.
    16. راغب اصفهانی؛ مفردات الفاظ القرآن، چاپ اول، الدار الشامیة، بیروت،1412هـ.
    17. راسل، برتراند؛ جهانی كه من می شناسم، ترجمه روح الله عباسی، چاپ چهارم، شركت سهامی كتابهای جیبی، تهران، 1345ش.
    18. روحانی، شهریار؛ بررسی مسأله پوشیدگی از دیدگاه روان شناسی، اشراقیة، تهران، 1369ش.
    19. الزمخشری، محمود؛ اساس البلاغة، دارالمعرفة، بیروت، 1399هـ.
    20. سیمون دو بووار؛ جنس دوم، ترجمه حسین مهری، انتشارات طوس، تهران، 1360ش.
    21. سیوطی، جلالدین؛ الدر المنثور، چاپ اول، دار الفكر، بیروت، 1403هـ.
    22. صفی پور، عبدالرحیم؛ منتهی الإرب فی لغة العرب، كتابخانه سنایی.
    23. طباطبایی، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1392هـ.
    24. طبرسی، فضل بن الحسن؛ جوامع الجامع، چاپ اول، دار الاضواء، بیروت، 1405هـ.
    25. -------------- ؛ مجمع البیان، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، 1405هـ.
    26. فانون، فرانس؛ جامعه شناسی یك انقلاب، ترجمه نورعلی تابنده، چاپ دوم، انتشارات حقیقت، تهران، 1361ش.
    27. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، چاپ سوم، دارالكتب، قم، 1367ش.
    28. لاهوری، اقبال؛ كلیات اشعار فارسی، چاپ چهارم، انتشارات جاویدان، 1370ش.
    29. لویس، معلوف؛ المنجد فی اللغة، چاپ سی و سوم، بیروت ،1992م.
    30. مایكل كوك؛ امر به معروف و نهی ازمنكر در اندیشه های اسلامی، ترجمه احمد نمایی، چاپ اول، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، 1384ش.
    31. متقی، علی بن حسام الدین؛ كنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1405هـ.
    32. مراغی، احمد مصطفی؛ تفسیر المراغی، الطبعة الثانیة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، 1985م.
    33. مطهری، مرتضی؛ آشنایی با قرآن، چاپ دوم، انتشارات صدرا، تهران ،1372 ش.
    34. --------- ؛ مجموعه آثار، چاپ اول، انتشارات صدرا، تهران ،1372ش.
    35. منتسكیو؛ روح القوانین، ترجمه علی اكبر مهتدی، چاپ هشتم، انتشارات امیركبیر، تهران، 1362ش.
    36. موریس مترلینگ؛ افكار كوچك و دنیای بزرگ، ترجمه ذبیح الله منصوری، انتشارات.
    37. میرشاهی، پوران؛ ماده وجود زن، چاپ اول، 1382ش.
    38. میل، جان استوارت؛ انقیاد زنان، ترجمه علاءالدین طباطبایی، چاپ اول، انتشارات هرمس، تهران، 1379 ش.
    39. النوری، میرزاحسین؛ مستدرك الوسائل، چاپ اول، مؤسسه آل البیت، قم ،1407 هـ.
    40. ویل دورانت؛ قصة الحضارة، دار الجیل، بیروت، 1408هـ.
    41. ------- ؛ لذت فلسفه، ترجمه عباس زریاب، شركت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
    42. هاید، جانت شییلی؛ روانشناسی زنان، ترجمه اكرم خمسه، چاپ اول، نشر آگاه و انتشارات ارجمند، تهران 1384 ش.
    سید ابراهیم سجادی
    منبع: شماره پنجاه و یکم و پنجاه و دوم ویژه قرآن و حجاب پاییز و زمستان 1386

           

    قرائت‌های نو از آیات حجاب

    قرائت‌های نو از آیات حجاب

    چکیده:

    این نوشتار با هدف عرضه قرائت های نو از آیات حجاب و نقد و بررسی آنها به سامان رسیده است.
    قرائت محمد عابد الجابری، محمد شحرور، محمد سعید القدال، محمد سعید العشماوی، عبدالفتاح عبدالقادر و احمد عقیله، در این پژوهش عرضه شده است.
    مستندات اصلی این دگراندیشان در قرائت های نو عبارتند از: 1- عرف و عادت عرب جاهلی 2- علت حکم 3- واژگان و جملات آیات 4- اسباب نزول 5- آیات قرآن
    مجموع آیاتی که در این نوشتار به بحث و بررسی گرفته شده است عبارتند از: آیه پنجاه و سوم سوره احزاب، آیه سی و یکم سوره نور و آیه پنجاه و نهم سوره احزاب.
    در نقد و بررسی این نظریات نویسنده از سبب نزول، واژگان آیه، آیات قرآن، علت حکم و ... سود می برد.
    كلید واژه‏ها: حجاب، جابری، شحرور، عقله، القدال، عشماوی، علت حکم، فلسفه حکم، سبب نزول
    حجاب به عنوان یك حكم شرعی مستندات قرآنی و روایی بسیاری دارد. مهمترین آیاتی كه دلالت بر حكم حجاب دارد عبارتند از:

    آیة نخست

    «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیوتَ النَّبِی إِلا أَنْ یؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ یؤْذِی النَّبِی فَیسْتَحْیی مِنْكُمْ وَاللَّهُ لا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِیمًا» (احزاب/53)
    «ای كسانی كه ایمان آورده‌اید! در خانه‌های پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی كه( قبل از موعد نیاید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ اما هنگامی كه دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراكنده شوید، و ( بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت مي‌نماید، ولی از شما شرم مي‌كند و (چیزی نمي‌گوید)؛ اما خداوند از (بیان) حق شرم ندارد و هنگامی كه چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) مي‌خواهید از پشت پرده بخواهید؛ این كار برای پاكی دلهای شما و آنها بهتر است! وشما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید، و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسری خود در آورید كه این كار نزد خدا بزرگ است!»

    آیة دوم

    «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ (٣٠)وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ وَلا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُولِی الإرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (النور/30-31)
    «به مؤمنان بگو، چشمهای خود را از نگاه به نامحرمان فرو گیرند و عفاف خود را حفظ كنند این برای آنان پاكیزه‌تر است؛ خداوند از آن چه انجام مي‌دهید آگاه است! و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را از نگاه هوس آلود فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ كنند و زینت خود ار جز آن مقدار كه نمایان است آشكار ننمایند و اطراف روسري‌های خود را بر سینه خود افكنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشكار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم كیششان یا بردگانشان یا افراد سفیه كه تمایلی به زن ندارند یا كودكانی كه از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود.»

    آیة سوم

    «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» (احزاب/59)
    «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: جلبابها(روسري‌های بلند) خود را بر خویش فرو افكنند، این كار برای این كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است؛خداوند همواره آمرزنده رحیم است.»
    بسیاری از تفسیر نویسان و فقهاء از آیات یاد شده و برخی دیگر از آیات قرآن حجاب شرعی را نتیجه گرفته‌اند و در برابر، گروهی از نواندیشان قرائت جدیدی از آیات عرضه داشته و حجاب را به عنوان یك حكم شرعی برنمي‌تابند و نظرگاه مخالفان خویش را به نقد و بررسی مي‌گیرند. دراین نوشتار برخی از قرائتها را مورد بحث قرار می دهیم.

    قرائت‌های نو از آیه نخست

    شماری از نواندیشان عرب، دلالت آیه نخست بر حجاب شرعی را نپذیرفته اند و با دلایلی چند كسانی را كه از آن حكم حجاب فهمیده اند به نقد مي‌گیرند.
    دلیل نخست: در آیه شریفه تنها همسران پیامبر(ص) به حجاب فراخوانده شده‌اند و نه دیگر زنان مسلمان و این، نمی تواند وجوب حجاب بر دیگران را اثبات كند زیرا:
    اولاً. در آیات وحی، تنها پیامبر(ص) اسوه معرفی شده و نه همسران وی: « لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب/21)
    ثانیاً. بر اساس آیات قرآن همسران پیامبر(ص) ویژگیهایی دارند و همسان دیگر زنان مسلمان نیستند: « یا نِسَاءَ النَّبِی لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ» (احزاب/32)
    چه اینكه كیفر زنان پیامبر(ص)دو برابر كیفر زنان دیگر است « یا نِسَاءَ النَّبِی مَنْ یأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَینَةٍ یضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینِ» (احزاب/30)
    همسران پیامبر(ص)پس از وی نمی توانند با دیگران ازدواج كنند.«وَلا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ» (احزاب /53) اما دیگر زنان این گونه نیستند.
    پیامبر(ص) حق طلاق و ازدواج مجدد ندارد: «لا یحِلُّ لَكَ النِّسَاءُ مِنْ بَعْدُ وَلا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْوَاجٍ» (احزاب/52) در صورتی كه دیگر زنان مسلمان چنین امتیازی ندارند و همسران ایشان مي‌توانند ازدواج مجدد كنند یا همسر خویش را طلاق دهند. (جابری، الحجاب بین الدین و الموروث الاجتماعی)
    بنابراین وجوب حجاب برای همسران پیامبر در حق دیگر زنان مسلمان جاری نخواهد بود. چنانكه روایت انس بن مالك نیز همین نكته را در این روایت، حجاب به عنوان نشانه‌ای برای شناسایی همسران پیامبر از كنیزان آمده است: «پیامبر میان خیبر و مدینه سه روز سكنی گزید و با صفیه دختر حیی ازدواج كرد. مؤمنان گفتند: اگر پیامبر آن زن را در حجاب ببرد آن زن از امهات مؤمنین خواهد بود و اگر چنین نكند پس آن زن ملك یمین حضرت خواهد بود. و وقتی پیامبر صفیه را با حجاب كرد مسلمانان او را در شمار امهات مؤمنین قرار دادند.» (همان)
    محمد سعید القدال نیز با استناد به سیاق پیشینی و پسینی عمومیت حكم حجاب را نمي‌پذیرد و از همین استدلال در اثبات باور خویش سود مي‌گیرد:
    «آیة ششم سورة احزاب و آیات سی تا سی و سوم این سوره و آیة پنجاه و سوم در بارة همسران پیامبر است و احكام مخصوص ایشان را بیان مي‌كند: همسران پیامبر امهات مؤمنین هستند، ثواب ایشان و عذاب ایشان دو چندان است، آنها چون دیگر زنان مسلمان نیستند، مردان حق ازدواج با ایشان ندارند، و ساحت همسران پیامبر از زشتي‌ها و پلیدیها منزه است.» (القدال، الحجاب فی الخطاب القرآنی)
    به باور القدال آیة نخست، از وجوب حجاب بر همسران پیامبر سخن مي‌گوید و دربارة دیگر زنان مسلمان حكمی ندارد كه اگر جز این بود خداوند تمامی زنان را مخاطب قرار مي‌داد نه آن كه حكم را به همسران پیامبر اختصاص دهد. (همان)
    شحرور نیز با جابری و القدال همفكری مي‌كند و از ویژه بودن حكم آیه سخن مي‌گوید و وجوب حجاب را بر دیگر زنان مسلمان برنمي‌تابد. (شحرور، نحو اصول جدیده للفقه الاسلامی،/ 331-381)
    محمد سعید عشماوی نیز وجوب حجاب را بر دیگر زنان مسلمان ردّ می كند و با استناد به سبب نزول آیه شریفه، حجاب را ویژه همسران پیامبر مي‌خواند و آن را ایجاد حایلی میان همسران پیامبر و مومنان می داند به گونه‌ای كه با این حجاب، همسران پیامبر اصلا دیده نشوند. (عشماوی، حقیقه الحجاب و حجیه الحدیث)
    عبدالفتاح عبد القادر نیز از روایت انس بن مالك بهره مي‌گیرد و حكم حجاب را مخصوص همسران پیامبر می خواند و حجاب را بر كنیزان و دختران و دیگر زنان مسلمان واجب نمي‌داند (عبدالقادر، الحجاب لیس فریضه اسلامیه)

    نقد و بررسی

    این برداشت از آیات از چند جهت درخور تأمل و نقد است:
    1. تخصیص حكم حجاب به همسران پیامبر، با توجه به این كه این حكم مردم را به مكارم اخلاق فرامي‌خواند شایسته نیست؛ و افزون بر این دنباله آیه شریفه «ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ» نشان مي‌دهد كه علت حكم عام است و هر گاه علت عام باشد حكم نیز جنبه عمومی خواهد داشت چه این كه تمام مردان و زنان در هر زمان و مكانی نیازمند چیزی هستند كه برای قلوب ایشان اطهر است. بنابر این هر چند آیه خاص است اما به لحاظ عموم علت حكم جنبه همگانی دارد.
    نویسنده تفسیر «اضواء البیان فی تفسیر القرآن» مي‌نویسد:
    «در این آیه شریفه دلیل روشنی بر عمومیت حكم حجاب وجود دارد. عبارت « ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ » كه به عنوان علت « فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» آمده است دلیل روشن و آشكاری است بر عمومیت حكم چه این كه علت عام است و علت عام دلالت بر عمومیت حكم دارد.» (شنقیطی، 6/584)
    شمار دیگری از مفسران اهل سنت بر اساس قیاس تمثیل وجوب حجاب را برای تمامی زنان مسلمان نتیجه گرفته‌اند. به باور ایشان در آیة شریفه اصل، فرع، علت و حكم داریم. اصل همسران پیامبرند كه خطاب متوجه ایشان شده است. حكم، پوشش كامل است، علت به دست آوردن طهارت قلب است كه برای مردان و زنان مطلوب است و فرع دیگر زنان مسلمان هستند. بنابر این از آن جهت كه تحصیل طهارت قلب برای تمامی مردان و زنان مطلوب است نتیجه مي‌گیریم كه حكم حجاب بر تمام زنان مسلمان نیز واجب است چنان كه بر اساس همین علت، حجاب به همسران پیامبر(ص) نیز واجب گردیده است.
    2. شماری از مستندات جابری و القدال بر خلاف ادعای ایشان، دلالت بر الگو بودن همسران پیامبر دارد چه این كه همسران پیامبر از آن جهت كه الگوی دیگر زنان مسلمانند گناه نكنند و اگر گناه كنند عذاب دو چندان خواهند داشت و اگر عمل صالح انجام دهند و در برابر خدا و رسول خدا خضوع كنند پاداش دو چندان مي‌بینند. علامه طباطبایی در این راستا مي‌نویسد:
    «الآیه تنفی مساواتهن لسائر النساء ان اتقین و ترفع منزلتهن علی غیرهن». (طباطبایی، 16/308)
    3. روایت انس بن مالك نیز كه مستند جابری و عبدالفتاح عبدالقادر قرار گرفته است بر فرض درستی سند، تنها دلالت بر تفاوت پوشش همسران پیامبر با كنیزان دارد در صورتی مدعای این گروه از نواندیشان عرب تفاوت حجاب در مورد همسران پیامبر و دیگر زنان مسلمان است.
    دلیل دوم: آیه شریفه دلالت بر حجاب مورد نظر فقها ندارد چه این كه آیه شریفه از ایجاد حایل میان همسران پیامبر و مومنان مي‌گوید به گونه‌ای كه همسران پیامبر با وجود این حجاب اصلا دیده نمي‌شوند: «لكنه یعنی الساتر الذی یمنع الرؤیه تماما و یحول بین الرجال المؤمنین و بین زوجات النبی كلیه» (جابری، همان)

    سنجش و ارزیابی

    درست است كه آیه شریفه از ایجاد حایل مي‌گوید اما به اولویت، از وجوب حجاب بر همسران پیامبر(ص) حكایت دارد. فخر رازی در این باره مي‌نویسد:
    «از حكم آیه به دست مي‌آوریم كه حجاب شرعی بر فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» وایشان واجب بوده است كه اكنون مي‌گوید« گر نه اگر حجاب بر همسران پیامبر واجب نبود چنین دستوری لازم نبود.» (فخر رازی، 25/226)
    دلیل سوم: سبب نزول آیه شریفه از وجوب حجاب بر همسران پیامبر(ص) حكایت دارد چه این كه در سبب نزول آیة شریفه مي‌خوانیم:
    «عمر بن خطاب به خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض كرد: «یا رسول الله یدخل علیك البر و الفاجر، فلو امرت امهات المؤمنین بالحجاب» پس از این آیه شریفه فرود آمد.(واحدی نیشابوری، /206)»
    نویسنده دیگری از سبب نزول دیگری یاد می كند و حجاب را به معنای عرفانی آن مي‌گیرد وی بر این باور است كه:
    «آیة حجاب درحجله خواب شب عروسی و برای حفظ خلوت و مانع ورود فرد سوّم نازل شد. این فرد انس بن مالك، یكی از اصحاب پیامبر (ص) بود. از ورود انس به وسیله حجاب به عنوان شاهد و سمبل جامعه‌ای كه بیش از حد مورد تعرض قرار گرفته، ممانعت به عمل آمد و خود او به عنوان شاهد، ماجرا را (این‌چنین) شرح مي‌دهد: ... در آن هنگام پیامبر (ص) به تازگی ازدواج كرده بود و بي‌صبرانه مي‌خواست با همسـر جدیدش، زینب، تنها باشـد. گروه كوچكی از مهمانان موقع‌نشناس، گرم گفت‌وگو بودند و به نظر نمي‌رسید، به این زودی قصد ترك آنجا را داشته باشند. به گزارش تفسیر «طبری»، حجاب پاسخ خداوند بود به گروهی كه با رفتار بي‌نزاكتشان موجب آزار پیامبر مؤدب و كمرو شده بودند. طبری، توضیحات انس را این گونه ذكر كرده است:
    «...او به اتاق همه همسرانش سر زد و دوباره به اتاق زینب برگشت. در آنجا دید كه آن سه نفر هنوز مشغول صحبت هستند. پیامبر (ص) بسیار مؤدب و خوددار بود. وی به سرعت آنجا را ترك كرد و به اتاق عایشه رفت. سرانجام به خاطر نمي‌آورم، توسط من یا فرد دیگری، به پیامبر (ص) گفته شد كه آن سه نفر بالاخره آنجا را ترك كردند. آن حضرت به اتاق زینب برگشت. یك پا را در اتاق گذاشت و پای دیگرش را بیرون نگاه داشت و در این حالت پرده ای میان من و خود كشید و آیه حجاب در این لحظه نازل شد.» (مرنیسی،/ 154-153)

    نقد و نظر

    در متون تفسیری و قرآنی اهل سنت، شش سبب نزول برای آیه شریفه ذكر شده است. انتخاب هر یك از این شش مورد و استوار ساختن یك نظریه تفسیری بر هر یك از این موارد نیاز به دلیل دارد در صورتی كه جابری و مرنیسی هیچ دلیلی بر انتخاب خود نمي‌آورند.
    افزون بر این، آیه و سبب نزول آن با نظریه مرنیسی سازگار نیست چه این كه عبارت « فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ» از لزوم حجاب میان مؤمنان و همسران پیامبر مي‌گوید و سبب نزول نیز ناظر به وجوب استفاده از حجاب میان پیامبر و دیگر مومنان نیست در صورتی كه بر اساس نظریه مرنیس حجاب به معنای پرده و حایل میان دو مرد است.

    قرائت‌های نو از آیة دوم

    كسانی كه از آیة دوم قرائت نو دارند متعددند كه در این جا به تعدادی از آنان اشاره می كنیم:
    احمد عقله یكی از نویسندگان جهان عرب در تفسیر آیه دوم، سه شرط برای پوشش زن در اسلام مي‌آورد:
    شرط نخست: تقوی بهترین پوشش است: «یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیكُمْ لِبَاسًا یوَارِی سَوْآتِكُمْ وَرِیشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَیرٌ ذَلِكَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یذَّكَّرُونَ» (اعراف/26)

    شرط دوم: پوشش سینه

    عقله در توضیح این شرط به بحث در باره آیه یاد شده مي‌پردازد. به باور او كلمه حجاب در هیچ یك از كاربردهای هفتگانه آن در آیات وحی به معنای پوشش و لباس زن به كار نرفته است.
    در نظرگاه عقله یهودیان نخستین دیندارانی هستند كه حجاب را از پیشینیان خود گرفته و آن را به عنوان یك حكم شرعی در تلمود ذكر كردند در صورتی كه این حكم در آیات تورات نبود و به عنوان یك حكم شرعی شناخته نمي‌شد. پس از یهودیان پیروان حضرت مسیح از سنت یهود بهره بردند و خویشتن را در حجاب قرار دادند. در عصر عرب جاهلی نیز پوشش سر در شمار عادات قرار داشت به خصوص كه برخی برای مصون بودن از آفتاب و گرد و غبار سر خویش را در حجاب قرار مي‌دادند. بنابر این حجاب عادت پیشینیان بود و در كتب الهی این حكم نیامده است.
    پس از این مقدمات عقله به بحث در باره واژه خمار در آیات وحی مي‌پردازد و آیه یاد شده را به بحث و بررسی مي‌نشیند.
    او مي‌گوید:
    «آیة شریفه بر پوشش سینه دلالت دارد و پوشش سر و صورت مدلول آیه شریفه نیست كه اگر پوشش سر و صورت مطلوب بود فروفرستنده قرآن به صورت صریح و روشن امر بر پوشش این قسمت‌ها می كرد و مخاطب قرآن را از كج روی بازمي‌داشت و تفسیر نویسان را از عرضه خواسته‌های خود به نام مراد خداوند باز مي‌داشت.» (عقله، المرأه فی الاسلام)
    به باور عقله سیاق پسینی آیه شریفه «وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ» نیز نشان مي‌دهد كه مراد از زینت چیزی است كه با كوبیدن پا به زمین مردان را تحریك مي‌كند نه صورت و مو كه با كوبیدن پا به زمین ظاهر نمي‌شوند.
    بنابر این رحمانیت خدواند سبب شده است كه خداوند مصادیق زینت‌های ظاهری و باطنی را ذكر نكند و انتخاب پوشش مناسب را با توجه به زمان و مكان بر عهده مخاطب قرار دهد.
    عقله در نتیجه گیری مي‌نویسد:
    «زنی كه بر اساس عادت و عرف زمان خود حجاب مي‌گیرد كار نادرستی نكرده است اما همین زن اگر ادعا كند كه حجاب حكم الهی است در شمار گناهكاران قرار خواهد گرفت چه این كه او مردم را در حكم خداوند دخالت داده است و آن چه را خداوند و رسول او نگفته است به خداوند نسبت مي‌دهد.(همان)

    سنجش

    فهم عقله از چند جهت در خور تأمل است:
    الف. حجاب در تمامی ادیان و كتب الهی آمده است. در دین یهود حجاب به عنوان یكی از دستورات این دین شناخته مي‌شود. در سفر پیدایش مي‌خوانیم:
    «و ربقاه چشمان خود را گشود و اسحاق را دید و از شتر به زیر آمد و به غلام گفت: این شخصی كه از برای استقبال ما در صحرا مي‌آید كیست ؟ غلام گفت: كه آقای منست پس روبند گرفته خود را مستور نمود.» (كتاب مقدس، سفر پیدایش، فصل 25 آیه 65-66)
    در همین كتاب نشانه‌هایی وجود دارد كه یهودیان از چادر و روبند بهره مي‌گرفتند:
    «بوعز گفت: كه دانسته نشود كه زنی به خرمن آمده بود و دیگر گفت: جامه كه بر تست بیار و بگیر و او آن را گرفت و به او شش پیمانه جو پیمود» (كتاب مقدس،كتاب روث موابیه، فصل سوم آیة 14-15)
    مسیحیان نیز با الهام از كتاب مقدس، خویشتن را در حجاب قرار مي‌دادند.
    در اسلام نیز حجاب به عنوان یك امر واجب معرفی شده است و آیات و روایات بسیاری بر آن دلالت دارد.
    ب. بخش عمده‌ای از آداب و رسوم و ... عرب جاهلی پس از ظهور اسلام بر جای ماند و اسلام تنها بخشی از سنت های ایشان را تغییر و یا اصلاح كرد. بنابر این با اصلاح بخشی از یك عرف یا سنت نمي‌توان ادعا كرد اصل آن سنت مورد پذیرش اسلام نبوده است. عرب جاهلی چنان كه عقله مي‌گوید از حجاب استفاده مي‌كردند اما حجاب ایشان حجابی نبود كه مورد قبول اسلام باشد به این جهت در آیات وحی از زنان عرب پوشش سینه نیز خواسته شد بنابراین اصل حجاب پذیرفته شده است و قرآن از زنان عرب پوشش سینه را مي‌طلبد. و اگر در آیات وحی پوشش سر خواسته نشده است این از آن جهت است كه زنان عرب چنین پوششی داشتند و نیاز نبود در آیات وحی پوشش سر از ایشان خواسته شود. بنابر این حجاب چون بسیاری دیگر از احكام یك حكم شرعی شناخته مي‌شود اما چنان كه فقها گفته‌اند یك حكم امضایی است.
    دو نویسنده دیگر به نام های عبدالفتاح عبدالقادر و محمد سعید عشماوی نیز دیدگاه عقله را دارند.
    به باور عبدالفتاح این آیه شریفه تنها از پوشش سینه مي‌گوید و علت این حكم چنان كه از سبب نزول آیه شریفه به دست مي‌آید آن است كه زنان در زمان پیامبر اطراف روسری خویش را به پشت سر خود مي‌انداختند و سینه خویش را نمایان مي‌ساختند بر این اساس آیه شریفه خواهان پوشش سینه است و هدف دیگری جز این پوشش در میان نیست بنابر این علت حكم به حجاب آن است كه میان زنان با ایمان و دیگرانی كه سینه خویش را نمایان مي‌ساختند تفاوت باشد.
    عبدالفتاح نتیجه مي‌گیرد:
    «بنابراین حكم به حجاب یك حكم تاریخی است و نمي‌توان آن را در تمام زمان‌ها و مكان‌ها جاری ساخت و زنان مسلمان را ناگزیر از پوشش ساخت.» (عبدالفتاح، الحجاب لیس فریضه اسلامیه)
    محمد سعید عشماوی نیز دو علت برای حكم حجاب ذكر مي‌كند:
    علت نخست؛ تعدیل عرف عرب جاهلی كه اطراف روسری خویش را پشت سر مي‌انداختند و سینه خود را بدون پوشش مي‌گذاشتند.
    علت دوم؛ تمییز میان زنان با ایمان كه سینه خویش را در حجاب قرار مي‌دادند و زنان بی ایمانی كه سینه خویش را نمایان مي‌ساختند. (عشماوی، حقیقه الحجاب و حجّیه الحدیث)
    به باور عشماوی حكم آیه شریفه مانند حدیث پیامبر (ص) «احفوا الشوارب و اطلقوا اللحی» تاریخی است و نمي‌توان آن را در دیگر زمان‌ها و مكان‌ها جاری ساخت.

    نقد و نظر

    هر چند آیة شریفه تنها به پوشش سینه اشاره دارد، اما چنان كه گفته شد از آن جهت كه زنان عصر نزول سر خویش را در پوشش قرار مي‌دادند بنابر این نیازی به امر پوشاندن سر نیست. افزون بر این آنچه عبدالفتاح به عنوان علت حكم مي‌آورد دلیل ندارد و اگر دلیل داشته باشد نمي‌توان حجاب را به عنوان یك پوشش اسلامی زیر سوال برد چه این كه زنان با ایمان در این زمان نیز باید به همان علت سینه خود را در حجاب قرار دهند.
    یكی دیگر از نویسندگانی كه دیدگاه جدید را برگزیده است محمد شحرور است.
    دكتر شحرور مدلول آیه دوم را حد ادنی پوشش مي‌داند و حد ادنی حجاب را پوشاندن جیوب معرفی مي‌كند. به باور او عبارت «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ» و جمله «وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ» مؤمنین و مؤمنات را به «غض بصر» فرا مي‌خواند و از آن جهت كه حرف «من» در آیه شریفه برای تبعیض است بنابر این خداوند ما را به غض بعض بصر فرا خوانده است نه به غض تمام بصر.
    به باور شحرور خداوند متعلق غض بصر را نسبت به مرد و زن ذكر نكرده است یعنی نگفته است مؤمنات و مؤمنین چشمان خویش را بر چه چیزی فرو بندند و این نشان مي‌دهد متعلق نسبت به مرد همان متعلق نسبت به زن نیست و افزون بر این ذكر نشدن متعلق نشان مي‌دهد كه خداوند نخواسته است مخاطب خود را ناگزیر از انتخاب یك پوشش در تمام زمان‌ها و مكان‌ها كند.
    نویسنده «الكتاب و القرآن قراءة معاصرة» از كاربرد فعل غض نتیجه مي‌گیرد:
    «آیة شریفه از سلوك اجتماعی سخن مي‌گوید به این معنا كه هر گاه مرد و زن از جهت پوشش به گونه‌ای هستند كه دوست ندارند حتی هم جنس ایشان آنها را در آن وضعیت مشاهده كند در این صورت خداوند از ما «غض بصر» مي‌خواهد یعنی هیچ یك از ما در مواردی كه دوست نداریم در این موقعیت دیگران به ما نگاه كنند به دیگران نگاه نكنیم.» (شحرور، الكتاب و القرآن قراءه معاصره،/611)
    همو در تفسیر جملات آیه 31 نور، عبارت «وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ» و «وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ» را حفظ فرج از زنا مي‌خواند و حد ادنی پوشش را پوشاندن فرج مي‌داند و غض بصر را از ویژگي‌های فردی مي‌شناسد.
    به باور دكتر شحرور زینت در آیه شریفه به دو زینت ظاهری و پنهانی تقسیم مي‌شود. زینت ظاهری با توجه به آیه شریفه و دیگر آیات قرآن و به ویژه آیاتی كه در مورد محارم فرود آمده است عبارت است از: سر، شكم، پشت، دو پا و دو دست، و زینت باطنی همان جیوب است كه مفرد آن جیب است جیب عبارت است از:
    «فتحه لها طبقتان لاطبقه واحده ... فالجیوب فی المرأه لها طبقتان او طبقتان مع خرق و هی ما بین الثدیین و تحت الثدیین و تحت الابطین و الفرج و الالیتین» (همان)
    بر این اساس، بر زن مسلمان پوشش جیوب واجب است و اگر فقها حكم به پوشش بینی، دهان، چشم و گوش نداده‌اند با این كه این اعضا نیز جیوب شناخته مي‌شوند از آن جهت است كه این اعضا جیوب ظاهری هستند و پوشش جیوب ظاهری واجب نیست.
    ظاهر سازی جیوب برای پدر، پسر و دیگر مواردی كه در آیه شریفه آمده است دائر مدار حلال و حرام نیست چه این كه این ظاهر سازی جیوب چنان كه برای همسر روا است برای دیگر افراد مذكور در آیه نیز حرام نیست اما زشت و خلاف عرف است:
    « یجب ان یفهم من كلامی اننی لاادعوا المرأه ان تجلس عاریه امام ثمانیه المذكورین اعلاه و لكن اذاحصل ذلك فرضا فلایوجد حرام و لكن تلبس امامهم من باب العیب و الحرح لا من باب الحرام.» (همان)
    شحرور در تفسیر « وَلا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ» برداشت تفسیرگران قرآن را نادرست مي‌خواند و پس از آن كه دو معنا برای ضرب مي‌آورد مي‌گوید:
    «براساس آیه شریفه زنان از نشان دادن رفتاری كه به ظاهرسازی جیوب ایشان مي‌انجامد باز داشته شده‌اند.» (همان /613)
    در پایان شحرور مي‌گوید:
    «آن چه در سوره نور آمده است تنها پوشاندن جیوب پنهانی است و این پوشش همان حد ادنی است اما آیه شریفه «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ...»(احزاب/59) پوشش دیگری به عنوان جلباب را پیشنهاد مي‌كند كه این جلباب در مجامع گوناگون متفاوت است و مانع اذیت و آزار زنان با ایمان مي‌گردد.» (همان، /614)

    بررسی و نقد

    ناقدان بسیاری نظریه شحرور را به بحث و بررسی گرفته‌اند بنابر این نقد نظریه تفسیری ایشان ضروری نیست.
    یكی از قرائت های جدید نسبت به آیة فوق قرائت جابری است در نگاه جابری، آیه دوم بر حجاب مورد نظر فقها دلالت ندارد چه این كه:
    1. آیه بیانگر یك حكم عام است و در راستای نشر عفت و تأكید بر دوری از پستي‌ها و زشتي‌ها فرود آمده است: مردان و زنان با ایمان غض بصر داشته باشند.1
    2. آیه از زینت زنان مي‌گوید. زینتی كه آشكار سازی آن با نظر داشت برخی از شروط روا است و زینتی كه آشكار سازی آن جایز نیست. فقها زینت نخست را ظاهری مي‌نامند و زینت دوم را باطنی مي‌خوانند. زینتی كه آشكار سازی آن رواست عبارت است از: صورت، سرمه ، گوشواره ها ، انگشترها و دستبند. به باور برخی خلخالها نیز در شمار زینت ظاهری است و زینتی كه نشان دادن آن جایز نیست مگر برای همسر ، فرزند، پدر و ... عبارت است از ران ، سینه ، شكم و... . بر این اساس زن حق ندارد پاهای خود را به گونه‌ای روی هم قرار دهد كه ران یا دیگر زینت‌های باطنی او نمایان گردد.
    3. آن چه فقهاء به عنوان زینت پنهانی مي‌شناسند در قلمرو بحث حجاب نمي‌گنجد. زینت ظاهری كه محل بحث حجاب است و امر حجاب به آن تعلق مي‌گیرد با زینت باطنی فرق دارد.
    4. عبارت «وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ» بر وجوب استفاده از روسری اصلاً و شرعاً دلالت ندارد، بلكه در پی تعدیل عادت زنان عرب است، زنان عرب جاهلی اطراف روسری خویش را پشت سر مي‌انداختند و سینه و گردن ایشان نمایان بود به این جهت آیه شریفه نازل شد تا این عادت اصلاح گردد و زنان مسلمان گردن و سینه خویش را بپوشانند كه اگر هدف تعدیل عادت زنان عرب جاهلی نباشد بلكه هدف واجب كردن استفاده از روسری باشد شایسته بود عبارت «و لیضعن الخمر علی رؤوسهن» جایگزین عبارت «وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیوبِهِنَّ» شود.
    5. سبب نزول آیه شریفه نیز نشان مي‌دهد كه هدف آیه، تغییر عادت زنان عرب جاهلی و افكندن اطراف روسری بر روی گردن و سینه است.
    جابری در نتیجه‌گیری از این بحث مي‌نویسد:
    «دو علت برای حكم آیة شریفه مي‌توان بیان كرد: علت نخست تعدیل عرف پوشش زنان در عصر نزول است بدون این كه هدف تعیین پوششی خاص باشد.
    علت دوم ایجاد تمییز میان زنان با ایمان و زنان بی ایمان است. زنان با ایمان زنانی هستند كه گردن و سینه خود را در حجاب قرار مي‌دهند و زنان بی ایمان زنانی هستند كه اطراف روسری خویش را به پشت سر مي‌اندازند و گردن و قسمت بالایی سینه ایشان دیده مي‌شود. بنابر این حكم آیه، یك حكم تاریخی است و مربوط به عصر پیامبر است چنان كه روایت پیامبر(ص) «احفوا الشوارب و اطلقوا اللحی» به اجماع فقها یك حكم تاریخی است و علت آن تمییز میان مؤمنان و غیر ایشان است. (جابری، الحجاب بین الدین و الموروث الاجتماعی)

    نقد و نظر

    احكام شرعی به دو گروه تأسیسی و امضایی تقسیم مي‌شوند و با فرض درستی سخن این گروه از نواندیشان حجاب در شمار احكام امضایی قرار مي‌گیرد. بنابر این اگر آیه شریفه در پی تعدیل نوع پوشش عرب جاهلی باشد این آیه یك حكم امضایی است و نمي‌توان به صرف امضایی بودن شرعی بودن آن و در نتیجه وجوب حجاب را انكار كرد چنان كه بسیاری دیگر از احكام به ویژه تمامی احكام وضعی امضایی هستند و به صرف امضایی بودن نمي‌توان از پذیرش آنها طفره رفت.
    اگر آن چه این عده به عنوان علت حكم حجاب مي‌گویند درست باشد در این صورت مي‌توان ادعا كرد كه با از میان رفتن علت، حكم نیز از میان می رود اما آیه سوم با نظریه این گروه سازگار نیست؛ چه این كه آن چه به عنوان علت معرفی شده است، فلسفه حكم است نه علت حكم: « ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ» زنان مسلمان حجاب داشته باشند تا ایشان شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند.

    قرائت‌های نو از آیه سوم

    در رابطه با آیه سوم نیز برداشت های جدیدی مطرح شده است. یكی از كسانی كه در این زمینه نظر داده است. عقله است وی در قرائت خود از این آیه شریفه مي‌گوید:
    « خداوند به عمد مقدار پوشش را در این آیه شریفه ذكر نكرده است تا زنان مسلمان ناگزیر از انتخاب نوع خاصی از پوشش نباشند و بتوانند بسته به محیط و مكان زندگی خویش پوشش مناسبی اختیار كنند. چه این كه چه بسا پوشش مناسب در دمشق در ریاض ناپسند باشد و آن چه در لندن پوشش مناسب شناخته مي‌شود در خارطوم پوشش روسپي‌ها باشد.» (عقله، زی المراه فی الاسلام)
    نویسنده مقاله حجاب شرعی، دلالت آیه شریفه بر حجاب شرعی را باور ندارد و مراد از نساء را تنها زنان شوهر دار مي‌شناسد و جلباب را پارچه‌ای مي‌داند كه از جهت طول و عرض به اندازه ملافه و شمد است. او مي‌گوید:
    «آیة شریفه تنها سه دسته از خانم‌ها را شامل مي‌شود: دستة نخست: همسران پیامبر(ص)دستة دوم: دختران پیامبر(ص) كه امروزه همان زنان شوهردار هستند. دستة سوم: بانوان شوهردار.» (بهبودی، شماره42،/146)
    همو در ادامه مي‌نویسد:
    «در هر حال، بدیهی و روشن است و لفظ آیه كریمه نیز ، صراحت دارد كه این لباس(جلباب)، جنبه تشریفاتی دارد و به عنوان حجاب شرعی معرفی نشده است به همین جهت استفاده از تور نازك، حریر و ابریشم در تابستان و بهره بردن از فاستونی و مخمل در زمستان روا است. بنابر این اگر زنان مسلمان از جلباب چون شنل بهره برند یا مانند رومیها و هندیها جلباب را بر دوش خود افكنند رفتاری ناسازگار با تكلیف شرعی خود بروز نداده‌اند در نتیجه پوشیدن این لباس ، جنبه تشریفاتی دارد و به منظور دور داشتن اجنبی از تماس با آنان صادر شده است.» (همان)
    جابری نیز پیش از عرضه قرائت خویش از آیه شریفه شرایطی برای اجتهاد شمارش مي‌كند:
    شرط نخست. شناخت عرف و عادت عرب عصر نزول از آن جهت كه آیات وحی به زبان ایشان فرود آمده و از چیزهایی مي‌گوید كه عرب عصر نزول آنها را مي‌شناختند و ارتباط دادن معانی آیات وحی به عرف و عادت عرب.
    شرط دوم. شناخت اسباب نزول یعنی آن مناسبتی كه آیه به آن مناسبت فرود آمده است.
    شرط سوم. شناخت مقاصد شرع.(جابری، الحجاب... قول فیه مختلف؛ آیات الحجاب... اسباب النزول و معطیات عصرنا)
    در این راستا جابری فهم آیه «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ...» را بدون نظر داشت شرایط عصر نزول و موقعیت اجتماعی ناممكن مي‌خواند. او در تأثیر سبب نزول در فهم آیة شریفه مي‌گوید:
    «در گذشته برخی كوچه‌ها مسقف بود و مردان در دو طرف كوچه مي‌نشستند و با یگدیگر گفتگو مي‌كردند ... وقتی زنان آزاده به همراه كنیزان برای قضای حاجت از منزل بیرون مي‌رفتند مردانی كه در كنار كوچه نشسته بودند به زنان متلك مي‌گفتند و با اشاراتی خاص ایشان را اذیت و آزار مي‌دادند. این وضعیت به عرض پیامبر رسید و در پاسخ آیه شریفه «یا أَیهَا النَّبِی قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ....» فرود آمد.» (همان)
    جابری از سبب نزول یاد شده به علت حكم به حجاب پل مي‌زند و در این باره مي‌گوید:
    «علت حكم به حجاب آن است كه جوانان و مردان زنان آزاد را از كنیزان بازشناسند و ایشان را مورد اذیت و آزار قرار ندهند و به ایشان نگاه آلوده نداشته باشند.» (همان)
    محمد عابد برای اثبات درستی فهم خود از آیه نیز سود مي‌برد به باور او عبارت «أَنْ یعْرَفْنَ» علت حكم به حجاب را بیان مي‌كند. حجاب واجب گشت تا مردان زنان آزاد را از كنیزان بازشناسند. در نظرگاه جابری افزون بر سبب نزول و آیه ، رفتار عمر نیز از علت حكم به حجاب پرده برمي‌دارد وقتی عمر كنیزان با حجاب را تنبیه مي‌كند. این كار تنها برای آن است كه كنیزان به زنان آزاده شباهت نرسانند:
    «و كان عمر رضی الله عنه اذا رأی امه قد تقنعت ضربها بالدره محافظه علی زی الحرائر». (قرطبی، 14/244؛ ابن سلام، 3/ 154)
    همو در نوشتاری دیگر، حجاب را عرف و عادت عرب عصر نزول مي‌خواند و بر این باور است كه قرآن این مردم را به زبان ایشان و در قالب عادات ایشان مورد خطاب قرار داده است تا آیات وحی را دریابند و به آنها عمل كنند و از سویی دیگر میان عرف و عادت عرب عصر نزول و عصر جدید تفاوت بسیار مي‌بیند و عرف و عادت پیشینیان را ناسازگار با دگرگوني‌ها و تحولات عصر جدید می شمارد. اما در عین حال قرآن را خطاب به تمام مردم در تمامی زمان‌ها و مكان‌ها مي‌داند و اجتهاد را جمع میان این دو عرف متفاوت مي‌خواند؛ به گونه‌ای كه تجدید و استمرار با هم لحاظ گردد در صورتی كه مجتهدان تنها زنان را عامل شهوت مي‌شناسند و به این مناسبت حجاب را برایشان واجب مي‌دانند، غافل از این كه زنان مي‌توانند با همین حجاب نیز مردان را تحریك كنند. چه بسیارند زنان با حجابی كه بیش از زنان غیر محجبه مردان را تحریك مي‌كنند. افزون بر این مردان نیز با تحریك عضلات و چهره شان مي‌توانند زنان را تحریك كنند. بنابراین چنان كه تحریك مردان بدون وجود زنان امكان پذیر نیست تحریك زنان نیز بدون مردان ممكن نمي‌باشد در نتیجه زن و مرد در مساله حجاب حكم واحدی دارند؛ اگر حجاب واجب است بر هر دو واجب است و اگر واجب نیست هیچ یك نباید ملزم به رعایت حجاب گردد به خصوص با توجه به این كه بر اساس آیه شریفه زیر مردان در مرحله نخست مخاطب قرار گرفته‌اند و زنان در مرحله دوم مورد خطاب قرار گرفته‌اند:
    «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ (٣٠)وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ...» (نور/30)
    در نظرگاه جابری آن چه نشان از عرف و عادت عرب دارد و با حجاب نیز در ارتباط است عبارت است از :
    «در عصر جاهلی مرد سالاری حاكم بود. در این دوره مردان امر و نهی داشتند و اگر زنی اعتبار و منزلت داشت این موقعیت از ناحیه پدر ، همسر ، فرزند و ... بود اما خود زن قطع نظر از این انتساب هیچ موقعیتی نداشت و مرد سرور و مالك او خوانده مي‌شد. در این عصر چنان كه بردگان حق نداشتند خود را شبیه احرار سازند كنیزان نیز چنین حقی نداشتند.
    در این عصر دختر كشی رواج داشت و عرب جاهلی با این ادعا كه از علاقه جنسی میان زن و مرد مي‌هراسد دختران را زنده به گور مي‌كرد. در این دوران زنا در میان عرب رواج داشت و به سخن برخی مفسران در طائف و مدینه برخی زنان به صورت رسمی به زنا مي‌پرداختند. وجود زنا در عصر عرب جاهلی نشان مي‌دهد كه زنا فی حد ذاته زشت، مستهجن و ناپسند نبوده است و حساسیت عرب جاهلی نسبت به زنا تنها در حق زنان آزاد بوده است زنانی كه حافظ نسب فرزندان و افراد قبیله شناخته مي‌شدند و هویت قبیله به پاكدامنی ایشان گره خورده بود به این جهت این گروه از زنان ناگزیر از حفظ حجاب بودند و در برابر، كنیزان ناگزیر از كشف حجاب مي‌شدند.» (جابری، الحجاب قول فیه مختلف؛ آیات الحجاب ... اسباب النزول و معطیات عصرنا!)
    به باور جابری استناد برخی فقها به قاعده «الضرورات تبیح المحظورات» و استثنا برخی صاحبان مشاغل، شایسته نیست چه این كه اولا موارد استثناء محدود به آن موارد اندك نیست و بسیاری دیگر از صاحبان مشاغل را با استناد به این قاعده مي‌توان استثناء كرد.(همان)
    و ثانیاً، بر این عللی كه تشریع حجاب را موجب شده است از میان رفته است چه این كه زنان در عصر جدید برای قضای حاجت به بیرون از خانه نمي‌روند، در عصر جدید برده و كنیز وجود ندارد، زنان مانند گذشته نیاز به همراهی كنیزان ندارند و زنان و دخترانی كه شاغل هستند و در بیرون از منزل كار مي‌كنند اذیت و آزار نمي‌شوند.
    بنابراین از آن جهت كه حكم دائر مدار علت است و با وجود علت پدید مي‌آید و با رفتن علت معدوم مي‌گردد حجاب واجب نخواهد بود.» (همان)
    به باور جابری نظریه تفسیری او به معنای تعطیلی حكم حجاب یا الغای آن نیست؛ چه این كه خطابات قرآن ابدی است و با گذشت زمان تغییر نمي‌پذیرد. اما توجه به این نكته لازم است كه این خطابات، حقیقت، مجاز، خاص و عام، ناسخ و منسوخ، اوامر و مقاصد و ... دارد و تمام واژگان و كلمات وسیله‌‌ای است برای بیان مراد خداوند و مراد خداوند در آیات حجاب كاملا روشن و بدیهی است و این مراد عبارت است از غض الابصار، التزام الحشمه، الوقار و عدم التبرج تبرج الجاهلیه. اما در كیفیت این كار امور بسیاری دخالت دارد كه در رأس آنها دگرگون ساختن عادت‌ها است و پس از آن آزادی زن و آن چه مورد رضایت زنان است. و آن چه گفته آمد همگی در قلمرو اخلاق قرار مي‌گیرد. در نتیجه اگر زنان از لباس سنتی یا عصری استفاده كنند مقدمات گناه را فراهم نخواهند ساخت چه این كه پوشش كامل در عصر جدید مي‌تواند بیش از بی حجابی مشكل آفرین باشد. (همان)
    محمد عابد جابری در اثبات درستی قرائت خویش و انكار حجاب از آیه شریفة «إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ» (نحل/90) نیز سود مي‌برد:
    «رعایت عدالت، برابری زن و مرد را در «غض بصر» مي‌طلبد و «احسان» انجام فعل به بهترین شكل و نیكوترین صورت است چه این امر به عبادات تعلق گرفته باشد و چه به معاملات یا عرف و عادات مردم. بر این اساس بدیهی است كه عمل زن در صورت آزادی او و در حجاب نبودن وی نیكوتر است به خصوص با توجه به این كه اسلام بر «آسانی» پایه ریزی شده است: « یرِیدُ اللَّهُ بِكُمُ الْیسْرَ وَلا یرِیدُ بِكُمُ الْعُسْرَ» (بقره/185) و آیات و روایات بسیاری در این موضوع داریم.» (همان)
    برخی دیگر از نواندیشان عرب نیز چون جابری از سبب نزول آیه، علت حكم حجاب را نتیجه مي‌گیرند و ادعا دارند چون در عصر جدید این علت وجود ندارد بنابر این حجاب نیز واجب نخواهد بود.
    نصر حامد ابو زید به همین شیوه از پذیرش حجاب به عنوان یك حكم شرعی طفره مي‌رود. او نیز علت حكم به حجاب را تمییز میان كنیزان و زنان آزاده مي‌داند و از این كه نظام برده‌داری منسوخ شده است نتیجه مي‌گیرد:
    «بنابر این حجاب نیز در عصر جدید واجب نیست زیرا حكم دائر مدار علت است با آمدن علت مي‌آید و رفتن علت از میان مي‌رود.» (ابوزید،/123)
    عبدالفتاح عبدالقادر نیز دلالت آیه شریفه را بر حجاب برنمي‌تابد. به باور او سبب نزول آیة شریفه حكایت از آن دارد كه این حكم برای تمییز میان زنان آزاده و كنیزان فرود آمده است. در سبب نزول مي‌خوانیم: زنان آزاده از آن جهت كه از كنیزان تشخیص داده نمي‌شدند گاه مورد اذیت و آزار قرار مي‌گرفتند این مطلب به عرض پیامبر رسید و در نتیجه آیه شریفه فرود آمد.
    عبدالفتاح از برخورد سخت عمر با كنیزانی كه حجاب داشتند به عنوان دلیل این نظریه بهره مي‌برد و در پایان نتیجه مي‌گیرد:
    «علت تشریع حجاب تمییز میان زنان آزاده و كنیزان است. بنابراین از آن جهت كه در عصر جدید كنیز وجود ندارد، زنان با ایمان برای قضای حاجت از منزل بیرون نمي‌روند و مورد اذیت و آزار قرار نمي‌گیرند، علت حكم منتفی است و چون علت منتفی است و بر اساس قاعده فقهی با انتفای علت، حكم منتفی مي‌شود بنابر این حجاب در عصر جدید واجب نیست. (عبدالفتاح، الحجاب لیس فریضه اسلامیه)
    محمد سعید عشماوی نیز درست به همین شكل از پذیرش حجاب سرباز مي‌زند و بر این باور است كه چون علت حكم حجاب منتفی شده است بنابراین حكم نیز از بین مي‌رود. (عشماوی، حقیقه الحجاب و حجیه الحدیث)

    سنجش و نقد

    الف. آن چه این گروه به عنوان علت حكم معرفی مي‌كنند پشتوانه قرآنی و روایی ندارد و اسباب نزول مستند در خور اعتمادی برای رسیدن به علت حكم نیست و عبارت «ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یعْرَفْنَ فَلا یؤْذَینَ» (احزاب/59) نیز كه مستند قرآنی این گروه قرار گرفته است، بیانگر علت حكم حجاب نیست؛ بلكه این عبارت، فلسفه حجاب را بیان مي‌كند. اگر زنان مسلمان حجاب داشته باشند مورد اذیت و آزار قرار نمي‌گیرند.
    ب. در نظرگاه برخی از تفسیرگران قرآن و فقهاء كنیزان نیز امر به حجاب شده‌اند و ایشان از مصادیق «و نساء المؤمنین» هستند: «و نساء المؤمنین یشمل الحرائر و الاماء» (ابوحیان، 7/250) بنابراین قرائت این گروه از نواندیشان كه كنیزان را مكلف به حجاب نمي‌شناسند و علت حكم به حجاب را تمییز میان زنان آزاده و كنیزان مي‌شناسند درست نیست. بنابر این حفظ حجاب بر كنیزان نیز واجب است و از جهت حجاب هیچ تفاوتی میان ایشان و دیگر زنان وجود ندارد. بنابر این نمي‌توان علت حكم به حجاب را ایجاد تفاوت میان زنان آزاده و كنیزان خواند و آن گاه از بسته شدن پرونده كنیزداری به نفی حجاب پل زد.
    ج. روایتی كه حكایت از برخورد عمر با كنیزان محجبه دارد در خور استناد نیست چه این كه یقین به درستی آن وجود ندارد، افزون بر این رفتار عمر حجیت ندارد و نمي‌توان بر اساس آن به علت حكم حجاب رسید.

    پی نوشت :

    1. آقای بهبودی نیز پوشیدن موی سر را یك تشریف اسلامی مي‌بیند و آن را بی ارتباط با عفت جنسی مي‌خواند: "نكته شایان تذكر آن است كه پوشیدن موی سر ، با هر وسیله‌ای كه باشد ، به عفت جنسی ربطی ندارد ، بلكه یك تشریف اسلامی است تا خانمهای آزاده با ایمان از زنان یهود و نصاری و مجوس ، ممتاز باشند و لذا مي‌بینیم كه حتی كنیزان مسلمان از پوشیدن موی سر، معاف، بلكه ممنوع بوده‌اند.(مجله حوزه،شمارة42،/142)

    منابع و مآخذ
    1. ابن سلام؛ غریب الحدیث، دائرة المعارف العثمانیة، حیدر آباد.
    2. ابوحیان؛ البحر المحیط، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
    3. ابوزید، نصر حامد؛ دوائرة الخوف، چاپ چهارم، المركز الثقافی العربی، بیروت.
    4. بهبودی، محمد باقر؛ « حجاب شرعی»، فصلنامه حوزه. شماره42.
    5. جابری، محمد عابد؛ الحجاب بین الدین و الموروث الاجتماعی) http://okda.blogspot.com )
    6. ---------- ؛ الحجاب... قول فیه مختلف) http://okda.blogspot.com )
    7. ---------- ؛ آیات الحجاب... اسباب النزول و معطیات عصرنا.( http://anouar.blogspirit.com/archive)
    8. شحرور، محمد؛ الكتاب و القرآن قراءة معاصرة، شركة المطبوعات، بیروت.
    9. -------- ؛ نحو اصول جدیدة للفقه الاسلامی.
    10. شنقیطی، محمد امین؛ اضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، عالم الكتب، بیروت.
    11. طباطبایی ، محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، جامعه مدرسین، قم.
    12. عبدالفتاح عبدالقادر، اشرف؛ الحجاب لیس فریضة اسلامیة. (www.kwtanweer.com/articles/readarticle )
    13. عشماوی، محمد سعید؛ حقیقة الحجاب و حجیة الحدیث ، چاپ اول، مؤسسة روز یوسف ، 2002م. http://www.exmuslim.com/books))
    14. عقله ، احمد؛ زی المرأة فی الاسلام، http://knoooz.com))
    15. فخر رازی؛ التفسیرالكبیر، چاپ سوم، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
    16. القدال، محمد سعید؛ الحجاب فی الخطاب القرآنی،www.alsahafa.info/index.) )
    17. قرطبی؛ الجامع الاحكام القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت.
    18. كتاب مقدس؛ سفر پیدایش، فصل بیست و پنجم.
    19. مرنیسی، فاطمه؛ زنان پرده نشین و نخبگان جوشن پوش، نشر نی، تهران 1380ش.
    20. واحدی نیشابوری؛ اسباب النزول، المكتبة الثقافیة، بیروت.
    محمد بهرامی
    منبع: شماره پنجاه و یکم و پنجاه و دوم ویژه قرآن و حجاب پاییز و زمستان 1386

           


    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    لباس پايداري اجتماعي

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    لباس پايداري اجتماعي

    لباس پايداري اجتماعي
    حجاب يك حكم ساده¬ي اسلامي نيست، بلكه يك كل متشكل از مجموعه¬هاي مرتبط با يكديگر است كه تمامي رفتار، نقش و وظايف زن را زير پوشش گرفته و جهت مي¬دهد و به كنترل رفتار و سازگاري آن با ارزش¬ها كمك مي¬كند. امّا از آن¬جا كه مقوله¬ي حجاب مختص به زنان نيست, بلكه پديده¬اي اجتماعي است كه مربوط به لايه¬هاي مختلف جامعه¬ مي¬شود و بايد در سطح كلان محاسبه شود و همه¬ي دستگاه¬ها به نوعي در برنامه¬ريزي¬هاي خود به آن بپردازند.

    باتوجه به كاركردهاي وسيع و مؤثر حجاب به بعضي از آن¬ها اشاره مي¬شود:

    1. امكان ايجاد ارتباط سالم و سازنده و مشاركت زن در امور حياتي اجتماع، و توسعه¬ي اخلاق و عاطفه¬ي بشري.
    2. از آن¬جا كه به عنوان يك حكم عبادي, سياسي, اجتماعي حجاب بلكه خود داراي حيات است و علي¬رغم توطئه¬ها و حملات چهارده قرن دشمن، توانسته به حيات خود ادامه دهد، و شبكه¬ي گسترده¬تري از زنان را تحت پوشش گيرد, به گونه¬اي كه مي¬توان از آن به عنوان نماد حيات قطعي اسلام و معنويت در بخش¬هاي گسترده¬اي از جامعه نام برد، و پرچم سرافراز اسلام را در تمامي مناطق برافراشت و با آرامش و سكون در فعاليت¬هاي اسلامي، مشاركت نمود، و اصول خود را به عنوان اصول زنده و حيات¬بخش جامعه¬ي انساني مطرح ساخت.
    3. در صورت طراحي سيستم اطلاع¬رساني جهت تقويت سطح آگاهي عمومي، كارآيي حجاب به سرعت در سطح اجتماع رشد كره و اثر بخشي آن افزوده خواهد شد.
    همچنين براي تحقق امر اثربخشي([1]) توسعه¬ي حجاب، بايد دانست كه اثربخشي، دربرگيرنده¬ي متغيرهايي است؛ ممكن است يك عملكرد، كارآيي([2]) بالايي داشته باشد، اما اثربخش نباشد؛ لذا دوري يا نزديكي به هدف، يكي از شاخصه¬هاي مهم در تشخيص ميزان بهره¬وري هر عمل است.

    اثربخشي را مي¬توان با شاخصه¬هاي مختلفي اندازه¬گيري كرد:

    الف. اثربخشي بر مبناي هدف؛

    در اين روش، ابتدا بايد اهداف مورد نظر به صورتي روشن طراحي شده باشد تا در راستاي اجراي حكم، دريافت كه جامعه¬ي اسلامي به چه اهدافي دست يافته است، يا در جريان اجرا, چه اهدافي دست يافتني تلقي گرديده و چه اهدافي از اذهان، مخفي مانده است. به عنوان مثال در توسعه¬ي امر حجاب، كدام يك از اهداف سياسي، عبادي يا اجتماعي مورد نظر بوده است؟

    ب . اثربخشي بر مبناي منابع؛

    سؤال اين است كه آيا در طرح توسعه¬ي حجاب، تمامي منابع و امكانات به كار گرفته شده است؟ آيا در اين راستا حيثيت اين منابع حفظ و نگه¬داري شده است، تا اثربخش گردد؟ توانايي جامعه در جهت بهره¬برداري و فعاليت اين منابع چقدر بوده است؟ و اصولاً آيا :
    1. زنان توان بهره¬برداري از منابع و امكانات فرهنگي محيط را براي توسعه و تسهيل امر حجاب داشته¬اند؟
    2. توان جامعه و زنان در ارائه¬ي عكس¬العمل مساعد به تغييرات و تهاجمات فكري حجاب چقدر بوده است؟
    3. توان سيستم تصميم¬گيري جامعه در درك و تفسير درست از حجاب و بهره¬گيري از منابع براي توسعه¬ي آن چقدر بوده است؟
    4. فعاليت¬زنان¬درسيستم برنامه¬ريزي براي آنان چقدر بوده است و آيا در طول زمان اين مشاركت افزايش يافته، يا كاسته شده است؟
    لذا به منظور عوامل تقويت¬كننده و نگه¬دارنده¬ي امر توسعه¬ي حجاب، جامعه بايد به امور ذيل نيز توجه نمايد:
    الف . آيا زنان به عنوان مجري حكم حجاب، توان بهره¬برداري از امكانات اجتماعي را در تحصيل، بودجه، مهارت، اشتغال و ... داشته¬اند؟ امتيازات فردي كه به آنان اختصاص يافته، يا موانعي كه در راه استفاده از امكانات براي آنان ايجاد شده، چه بوده است؟ تا آن گاه توان آنان در توسعه¬ي مشاركت اجتماعي تخمين زده شده و ارزيابي گردد.
    ب . آيا زنان توان تصميم¬گيري در درك و تفسير هر چه بهتر حجاب و پاسخگويي به شبهات را داشته¬اند؟ آيا در جهت تقويت قدرت تحليل مجرياني كه مهم¬ترين حكم عبادي _ اجتماعي به آن¬ها سپرده شده است، كاري صورت پذيرفته است، تا قدرت تفكر اين پرچم¬داران افزون شود؟!
    ج . آيا در جهت تقويت، پشتكار و كارآيي زنان در منزل، يا محيط اجتماعي، كاري صورت گرفته است تا بر ميزان فعاليت و مشاركت حقيقي آنان اثرات مثبتي نهد؟ آيا در جهت كنترل اموري كه نيروي زن را به هدر داده و فضاي فعاليت¬ها¬ي به¬جا و مناسب با شأنيّت را براي او مسموم مي¬سازد و وي را به سوي كورسوهاي شعارگونه مي¬كشاند، كاري صورت گرفته است؟
    د . آيا در جهت طراحي هر چه بهتر شيوه¬هاي واكنش مساعد و برخورد مناسب با زنان در محيط و ايجاد تعادل رفتاري از طريق افزايش اطلاعات و آگاهي، كاري صورت پذيرفته است، يا آن كه زنان با مددگرفتن از شيوه¬هاي حمايتي مختصر، خود شخصاً وارد اين مبارزه¬ي نابرابر شده¬اند و به اين سبب واكنش صحيحي را نتوانسته¬اند در رفتار و گفتار از خود بروز دهند، تا رسالت جهت¬دهي اخلاقي به سوي ارزش¬ها را بر عهده گيرند؟!
    آيا تصميم¬گيري زنان در محيط بر اساس منابع اطلاعاتي دقيق بوده است؟!
    يا بايد نظام در برنامه¬ريزي¬هاي آينده, ضمن بازنگري به فعاليت¬هاي گذشته در جهت تحقق امور ذيل كوشا شود؟!
    1. توسعه¬ي روحيه¬ي همكاري و وفاداري به حكم حجاب در جامعه و زنان
    2. توسعه¬ي اعتماد و اطمينان و تفاهم ميان اقشار مختلف در مورد حجاب
    3. تصميم¬گيري¬براي طرح توسعه¬ي فرهنگ حجاب براساس منابع صحيح اطلاعاتي
    4. توسعه¬ي همدردي و همدلي و ارتباط ميان زنان و جامعه
    5 . طراحي برنامه¬ي رشد براي زنان محجبه
    6 . برنامه¬ريزي در حل تضاد و تعارض¬هاي موجود در مورد حجاب
    7 . بازنگري در برنامه¬هاي گذشته و تشخيص نقاط ضعف و قوت
    8 . طراحي ساختار جامعه براي كنترل خود به خود امر بدحجابي و بي¬حجابي
    9 . هدايت فرهنگ از طريق ارتقاي سطح آگاهي براي طرد برنامه¬هاي ضعيف و بازدارنده¬ي طرح توسعه¬ي حجاب
    10. برنامه¬ريزي جامع براي آموزش و اطلاع¬رساني امر حجاب
    11. برنامه¬ريزي توسعه¬ي شجاعت صحيح زنان در دفاع از حجاب
    12. توجه به ارتقاي كيفيت در كليه¬ي برنامه¬هاي زنان و حجاب
    13. توسعه¬ي امر مشاركت صحيح زنان
    14. هدايت فرهنگ در مورد زنان از بخش شعاري به بخش محتوايي

    پي¬نوشت:

    [1]. اثر بخشي يعني ميزاني كه هر فعاليت به اهداف خود نايل شده باشد.
    [2]. كارآيي به مفهوم كمّي كار است كه با معادله¬ي ميزان داده بر ستانده سنجيده مي¬شود.

    سيمين بهزادپور،

           نورپورتال



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    روند مبارزه با حجاب در دوران پهلوی دوم تا کنون

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    روند مبارزه با حجاب در دوران پهلوی دوم تا کنون

    روند مبارزه با حجاب در دوران پهلوی دوم تا کنون
    (17 دی ماه) میهن عزیز وارد یک مرحله جدید از دوره حیات اجتماعی خودمی گردد. در این روز تاریخی، سند آزادی زنان شرف صدور یافت واز این به بعد زن ایرانی نیز وارد مرحله سعی و عمل می‏شود. با مردان خود اشتراک مساعی و توحید مجاهدت می‏نمایند. این یک توفیق بزرگ و یک افتخار جدید دیگری بود که در پرتو همت‏بلند و عزم آهنین و فکر رسا و توانای اعلیحضرت همایون شاهنشاه بر فهرست‏سایر ترتیبات و اصلاحات کشور ایران افزوده شد.» (1)

    دوران پهلوی دوم:

    آن چه خواندید گوشه‏ای از اقدامات تبلیغی دستگاه‏های مطبوعاتی رضاخان بود که برای نهادینه کردن بی‏حجابی تدارک دیده شده بود. حقیقت این است که هر چند دوره رضاخان به دوره خشونت و اقدامات شدید در مقابل حجاب مشهور است، ولی این به معنای نادیده گرفتن نقش ابزارهای تبلیغی نبود و رضاخان نهایت استفاده را از ابزارهای مذکور برد. حداقل سه سال قبل از این فرمان ننگین، روزنامه‏های زنجیره‏ای شاه، آزادی زنان از قید اسارت را مطرح می‏کردند. کنگره‏های زنان را تشکیل می‏دادند، به طور مرتب از جشن‏ها و میهمانی‏هایی که به اجبار تشکیل می‏شد و مردان در کنار زنان بی‏حجاب در آن شرکت داده می‏شدند، گزارش و عکس تهیه می‏شد. هنر پیشه‏های زن خارجی به عنوان سمبل زنان به صورتی احترام برانگیز تبلیغ می‏شدند و خلاصه بستری کاملا گرم و نرم برای پذیرش فرهنگ غربی از جمله بی‏حجابی فراهم می‏آمد. اما استبداد داخلی رضاخانی و روحیه خشک او موجب شد عموم نویسندگان، برنامه‏های تبلیغی حساب شده و او در این دوره را نادیده بگیرند. در هر صورت با فرار رضاخان در زمان جنگ جهانی دوم، حکومت پهلوی دوم آغاز شد.
    هر چند در اهداف کلان ضد دینی، این دوره تفاوتی با قبل نداشت، اما به مقتضای اوضاع سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جدید از جمله سیطره عجیب فرهنگ غربی بر ملل شرقی، در کنار تسلط سیاسی زمامداران غربی و به خصوص آمریکایی، شاه جدید قالب‏های اجرایی متفاوتی را برای همسان سازی فرهنگ به اجرا گذاشت، به این امید که زودتر به اهداف خود یعنی ترقی و تمدن برسد. بر همین اساس محمدرضا از یک طرف به اعمال پدرش افتخار می‏کرد و از طرف دیگر منسوخ شدن روش او را در مبارزه با حجاب صراحتا ابراز می‏کرد. او با افتخار می‏گفت: «ایران پس از ترکیه دومین کشور مسلمانی بود که رسما حجاب را ممنوع ساخت. پدرم بدوا به رفع حجاب زنان اقدام کرد و در اثر تشویق و تحریص وی در سال 1309 «ش.» نخستین بار بعضی از بانوان طبقه اول در خانه‏های خود در مجالس مهمانی به لباس زنان اروپایی درآمدند و عده کمی هم جرات کرده، بدون حجاب در خیابان‏ها ظاهر شدند. در سال 1313 «ش.» آموزگاران و دختران دانش‏آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند...اقدام رضا شاه موفقیت کامل یافت.» (2)
    البته بر خلاف این ادعا موفقیت کامل در مسیر رفع حجاب هرگز عاید پهلوی‏ها نشد و مردم در هر فرصت مناسب بنای بازگشت‏به حجاب را داشتند یا در مقابل، به اعتراض علیه آن می‏پرداختند. در یکی از اسناد مربوط به حجاب نگرانی‏های عمال پهلوی از بازگشت مردم به حجاب را به خوبی مشاهده می‏کنیم.
    «جناب آقای وزیر راه!...به طوری که یکی از رئیسان وزارت کشور که اخیرا به وسیله قطار راه‏آهن، مسافرتی در اطراف تهران نموده است، اطلاع می‏دهد که در واگن‏های قطار عده زیادی از بانوان با چادرهای مشکی والوان دیده شده‏اند، چون در اجرای قانون لباس متحد الشکل و جلوگیری از استعمال چادرهای مختلف در مراکز شهرستان‏ها دستورات اکید به اداره کل شهربانی صادر شده است تصدیق می‏فرمایید که سیر قهقرایی به هیچ وجه پسندیده و به صلاح نیست، در صورتی که موافقت داشته باشید به مامورین انتظامی راه آهن در طول کلیه خطوط دستور اکید صادر شود که از ورود بانوان و مردانی که لباس آن‏ها غیر از لباس متحد الشکل بوده اکیدا جلوگیری نمایند.» (3)
    در کنار این رویگردانی عملی، مردم از هر نوع امکان مدنی موجود برای اعلام نارضایتی استفاده می‏کردند که نمونه آن ارسال نامه‏های اعتراض‏آمیز به نمایندگان و علمابود! (4)
    محمد رضاشاه در مورد دلایل به کارگیری شیوه‏های نوین و ناکار آمدی روش‏های پدر نیز می‏گفت:
    «اشغال نظامی ایران در دوره جنگ دوم جهانی و مهاجرت پدرم (فرار) طبعا اجرای برنامه‏های وسیعی را که او برای ترقی و تعالی زنان ایران طرح کرده بود، متوقف ساخت و به علاوه کم کم در افکار و عقاید ترقی خواهان نیز تحولاتی پدید آمد.
    رضاشاه اصلاحاتی در وضع اجتماعی زنان ایرانی به وجود آورده بود که با اجبار نیروی مخالف پیش نمی‏رفت، عاقلانه آن بود که از آن پس اقدامات اصلاحی با رویه دمکراسی تعقیب شود تا نتیجه عالی‏تر عاید کشور گردد. مساله کشف حجاب نمونه‏ای از همان اقدامات اصلاحی بود و همین که پدرم از ایران خارج شد، در اثر پاشیدگی اوضاع در دوران جنگ، بعضی از زنان مجددا به وضع اول خود برگشتند و از مقررات مربوط به کشف حجاب عدول کردند ولی من و دولت من از تخطی چشم پوشی کردیم و ترجیح دادیم که این مساله را به سیر طبیعی خودش واگذاریم و برای اجرای آن به زور متوسل نشویم.» (5)
    به این ترتیب دوران غلبه خشونت‏بر سیاست و نیرنگ به سر آمد و این بار حرکات ضد دینی با صبغه دمکراسی آغاز شد، هر چند دراین دوره نیز عنصر زور وارعاب به کلی حذف نشد و در درجه دوم اهمیت واقع و از آن همچنان استفاده شد. نمونه‏ای از تظلم خواهی مردم در تاریخ 2/5/1322 نزد آیت الله میرزا سید محمد بهبهانی پرده از اعمال فشار و خشونت در عصر پهلوی دوم نیز بر می‏دارد. «...با این که آقایان متصدیان امور همچنان اظهار می‏دارند که دوره زور و فشار و سرنیزه سپری شده و اکنون مملکت دمکراسی و مردم آزاد و ملت مختار است‏با وجود این کلانتری و پاسبان ناحیه ما دست از سر زن‏ها و خانم‏های عفیف بر نمی‏دارند و با این پریشانی و فلاکت عمومی و هزار گونه بدبختی برای ما فراهم کرده‏اند. گاهی زن‏های ما که برای حوایج از خانه بیرون می‏روند در عین حال از دست جلادها خلاصی ندارند. در هر رهگذر جلوی آن‏ها را می‏گیرند و با کمال وقاحت‏یا چادر از سر آن‏ها بر می‏دارند و سر برهنه شان می‏کنند و یا آن‏ها را به کلانتری می‏کشند و به طوری سخت‏گیری دارند که مکرر اتفاق افتاده بینوایی برای گرفتن دوا و غذای مریض از خانه بیرون شده برخورد به پاسبان کرده، جلوی او را می‏گیرد. هر چه زن بیچاره التماس می‏کند که مرا مهلت ده دوای مریض را به منزل برسانم و تو همراه من بیا، پس از آن به هر کجا که می‏خواهی مرا ببر، ابدا پاسبان اعتنا نمی‏کند و در نهایت‏بی‏رحمی او را جلب می‏کند. ... از مقام مقدس استدعا داریم که با این آقایان سیر و اولیاء سرمست که ابدا توجهی برای ملت مفلوک ندارند، هر صحبت‏بفرمایید که شر کلانتری و پاسبان‏ها را که از پاسبانی تنها وظیفه خود، دست و گلاویز شدن با خانم‏ها را می‏دانند از سر زن‏های ما برطرف نمایند و اگر حضرتعالی هم به داد این مشت مردم و باقی مانده از بینوایان که فقط حیات صوری داریم نرسید، بالاخره ما با سایرین همصدا شده و فکر دیگری ملت‏برای خود خواهد کرد...» (6)
    به رغم آن چه گفتیم، حرکت جدید شاه جنبه‏ای کاملا فرهنگی، طبق دمکراسی داشت و او از تمام توان دستگاه‏های فرهنگی، هنری و اقتصادی برای محو آثار دینی و یکسان سازی فرهنگی با غرب، استفاده کرد تا آن جا که «نتیجه‏اش گرایش عجیب مردم شهرنشین به طرف تمدن غرب بود، گرایشی که اثراتش برای ایرانی مسلمان بسیار گران بود، مثل این که گفته تقی‏زاده که ایرانی باید روحا و جسما و ظاهرا و باطنا فرنگی مآب شود، آرام آرام می‏رفت تحقق یابد.» (7)
    امام خمینی‏رحمه الله درباره اوضاع خطرناک این دوره می‏فرمود: «به اسم آزادی، آزادی زنان و آزادی مردان، آزادی از زن و مرد را سلب کردند. زن‏ها و جوانان ما را فاسد الاخلاق کردند. شاه برای زن این خاصیت را قائل بود که می‏گفت زن باید فریبا باشد. البته با آن نظر حیوانی که او داشت. ... زن را فرو کشید به مرتبه یک حیوان، به اسم این که برای زن می‏خواهد مقام درست کند، زن را از مقام خودش پایین‏تر آورد. زن را مثل یک عروسک درست کرد. در صورتی که زن انسان است، آن هم یک انسان بزرگ... این پدر و پسر و خصوصا این پسر آنقدر جنایات که به زن کردند، به مردان نکردند... .» (8)

    مبارزه با حجاب پس از انقلاب اسلامی

    در پی پیروزی انقلاب اسلامی که زنان نیز نقش عمده‏ای در آن داشتند، حرکت‏شتابنده‏ای که می‏رفت‏به محو آثار دینی از جمله حجاب بیانجامد، متوقف شد، البته همزمان با آغاز کشمکش‏های درونی اوایل انقلاب، گروه هایی از زنان به ابراز نگرانی پیرامون اجبار به حجاب پرداختند و حتی بدون حجاب اقدام به راه پیمایی در تهران کردند. اما فضای خاص انقلابی، عکس العمل‏های شدیدامام و شخصیت هایی تاثیر گذار مثل شهید بهشتی و آیت الله خامنه‏ای و مهم‏تر از همه شروع جنگ، این نغمه‏ها را فرو نشاند و در پس آن، سال‏ها جنگ تحمیلی فرصتی برای پس مانده‏های پهلوی باقی نگذاشت. امام خمینی‏رحمه الله پیرامون تحرکات مرموزانه‏ای که اوایل انقلاب صورت می‏گرفت‏به شدت هشدار داد و فرمود: «آن‏هایی که رضاخان را درک کردند می‏دانند که چه می‏گویم، آن‏ها دیدند که چه کردند با ما، چه کردند با زن‏های محترم ما، آن‏ها که زمان محمد رضا را درک کردند، آن‏ها هم می‏بینند، با اسم‏های فریبنده با الفاظ بزک کرده مملکت ما را رو به خرابی بردند...ای زن‏های محترم! بیدار شوید، توجه کنید، فریب نخورید، گول این شیاطین را که می‏خواهند شما را به میدان بکشند، نخورید، این‏ها دنبال فریبایی هستند مثل شاه ملعون. به اسلام پناه بیاورید.» (9)
    به این ترتیب دوران انقلاب و جنگ را باید مرحله انزوای کامل این حرکت ضددینی دانست، دوره‏ای که زن نه تنها از دام دشمنان حجاب خلاصی می‏یابد که با حرکات و اقدامات ارزشی، میدان فعالیت جدیدی را برای زن مسلمان تعریف می‏کند و به الگویی برای بانوان دیگر تبدیل می‏شود، دقیقا به همین خاطر، بیگانگان تلاش‏های فرهنگی، علمی و تبلیغی رابرای احیای افکار ارتجاعی و زنده کردن نهضت کشف حجاب به راه می‏اندازند و سیل گزارش‏ها، مقالات، تحلیل‏ها، کنفرانس‏ها، داستان‏ها، فیلم‏ها و... را پیرامون حجاب به خورد ملت‏های خود می‏دهند تا آنان را به پدیده نوظهور حجاب، حجابی که می‏تواند مظهر تلاش و پویایی نیز باشد، بدبین سازند و وجهه انقلاب اسلامی را نیز تخریب کنند.

    موج جدید تهاجم

    موج جدید مبارزه با حجاب، از دوران تثبیت نظام اسلامی آغاز می‏شود. دوره‏ای که در آن از جنگ و فرهنگ غنی آن خبری نیست و تمام توان‏ها به جمع آوری ثروت و سرمایه سالاری معطوف گشته است. به عبارت دیگر، از بین رفتن فضای انقلابی، حذف ارزش‏های متعالی و الهام بخش جبهه و شهادت از یک سو و بروز عوامل گرایش و حرص به سرمایه و زندگی اشرافی در نسل پس از جنگ، تمام زمینه‏های لازم برای بازگشت مبارزه ارتجاعی را فراهم ساخت و این بار حداقل 3 گروه (بیگانگان، ایرانیان خارج از کشور و روشفنکرنمایان داخلی) در صف واحد و البته با مطامع متنوع، جبهه جنگ فرهنگی علیه ارزش‏ها و نمادهای دینی از جمله حجاب را تشکیل داده‏اند. شگفت آور این که بیگانگان و خارج نشینان، حتی اهداف خود را پنهان نمی‏کنند و می‏کوشند روشنفکرنمایان داخلی را نیز متوجه مسیری که باید بپیمایند بکنند.
    «اگر سیاست مهار مضاعف دولت کلینتون نتواند ایران انقلابی را به زانو درآورد شاید برنامه‏های رقص و آواز MTY و شبکه تلویزیونی ماهواره‏ای آمریکا به این کار موفق شود...» (10)
    و دیوید کیو مامور سازمان سیا می‏گوید: «مهم‏ترین حرکت در جهت‏براندازی جمهوری اسلامی، تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم.» (11) جدیدترین اظهارات بیگانگان نیز مربوط به سخنان میشل هوئلبک نویسنده فرانسوی است که می‏گوید: «ما از طریق زور نمی‏توانیم تندروی دینی را متوقف کنیم، بنابراین بهتر است مسلمانان را فاسد کنیم. نبرد علیه افراط گرایی اسلامی با کشتن مسلمانان میسر نیست و تنها می‏توان با به فساد کشاندن آنان به پیروزی رسید. باید به جای بمب، دامن‏های کوتاه و تعدادی گوشواره فرو بریزیم، چون ضعف واقعی مسلمانان در همین جاست.» (12)
    خارج نشینان ما نیز اهداف خود را به خوبی می‏دانند و می‏گویند: «بدون پرده پوشی بگویم که ماهم خواستار جایگزینی جمهوری اسلامی با یک جمهوری لائیک هستیم. در این هیچ تعارضی نداریم.» (13) ; «با سلاح فرهنگ بهتر می‏توان به جنگ نظام رفت تا چیزی که در خارج بر آن نام مبارزه سیاسی نهاده‏اند. مبارزه بدون زمینه‏سازی فرهنگی فراهم نمی‏شود.» (14)
    این تحرکات حتی در صحنه‏های هنر و ادب نیز رسوخ کرد و خارج نشینان برای حذف و نابودی حجاب، تلاش فراوانی به خرج داده و می‏دهند. نمونه هایی از نوشته‏های آنان را که کوشیده‏اند حجاب را در ضمن آثار ادبی هجو کنند می‏خوانیم:
    عباس معروفی که در کتاب «آخرین نسل برتر» زن‏های برهنه را نیکو توصیف می‏کند، در همان سطر از زن‏های چادری و محجبه توصیف هایی اهانت‏آمیز به دست می‏دهد: زن‏ها با چترهای رنگانگ و پیراهن صورتی یا بنفش و دمپایی قرمز - بیشتر دمپایی‏ها قرمز رنگ بود - تک و توک هم چادر سیاهی با صورت چروکیده درست‏شبیه کشمش می‏گذشتند. (15)
    در اثری دیگر پیرامون دختری مذهبی که پدرش در عصر پهلوی یک مبارز بود نیز این گونه می‏خوانیم:
    «یارو دخترم بدک نیست، نامردی نکنی‏ها؟ و من کرده بودم. راست می‏گفت‏بدک نبود، چند تا که رفته بودند، در خانه سرداری گفتند بدک نیست موهاش؟ چادر نمازش سرش بود فقط چشم هایش پیدا بود از پشت‏سر مادرش نگاه می‏کرد ... .» (16)
    «کبری خانم نزدیکش آمد و خواست چیزی بگوید، اما لبه چادر از میان دندان‏هایش در رفت، صورت چاله چاله‏اش پیدا شد که مثل نان سنگگ خالدار بود... .» (17)
    ظرافت‏هایی که در این نوع از تهاجم علیه حجاب به کار رفته، دقیقا در آثار روشنفکرنمایان داخلی نیز منعکس است و آنان نیز همنوا با دشمنان خارجی، سیل حملات خود را متوجه حجاب کرده‏اند که خود حدیث مفصلی است و ما تنها به ذکر نمونه هایی از اقدامات فرهنگی در قالب ایجاد شبهات اکتفا می‏کنیم و بررسی سیل تهاجمات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، و حتی اقتصادی را به فرصتی دیگر وا می‏گذاریم. برخی از این شبهات که در چند سال اخیر علیه حجاب سرازیر شده است چنین است:
    1 - «پیش از انقلاب جاذبه فعالیت‏های سیاسی اجتماعی برای زنان بیشتر بود ولی بعد از انقلاب به لحاظ سرکوب، حقوق شهروندی زنان نقص شد و برنامه‏های جداسازی زن و مرد و تاکید بر نقش خانگی زنان، اعتماد به نفس را از آن‏ها گرفت.»
    مهرانگیزکار،هفته‏نامه پیام هامون 12/10/78، ش 53، ص 6.
    2 - «آزادی مطلق است و کسی حق ندارد مثلا زنی را وادار به رعایت‏حجاب کند والا این کار با کار رضاخان که به اجبار حجاب را بر می‏داشت فرقی نمی‏کند.»
    مجید محمدی، روزنامه خرداد، 20/3/78
    3 - «احکام اسلام آمیخته به اسطوره‏اند و اگر از آن‏ها اسطوره زدایی شود به راحتی به مرور زمان قابل تغییراند، مثلا حجاب جنبه اسطوره‏ای دارد، نه این که برای حفظ عفت‏باشد. بله، عفت را باید حفظ کرد، ولی حفظ آن در هر زمانی به یک روش است و آن روشی است که عرف زمان، آن را بپسندد.»
    عبدالکریم سروش، ماهنامه زنان، «دی 78،ش 59، ص 33 به بعد»
    4 - «خانواده و حقوق زن و شوهر، نظام طبیعی ندارد، بلکه امری است عصری که به موازات زمان تغییر می‏یابد، تفاوت‏های فعلی زن و مرد هم واقعی نیست، بلکه زاییده زمان است. احکام فقهی علمای ما تابع نظام طبیعی خانواده است که اصل این مبنا مورد قبول نیست.»
    محمد مجتهد شبستری، ماهنامه زنان، آبان 78، ش 57، ص 21. 5 - «بینش علمای اسلامی و فقهای ما در مورد زنان بر اساس روایات مجعول شکل گرفته است واین بینش منجر به صدور نظرات و فتاوای آن چنانی در مورد زنان گشته است.»
    عبدالکریم سروش، ماهنامه زنان، دی 78، ش 59، ص‏34 .
    6 - «ارزش‏های دینی دائما در تغییراند، اگر روزی فاطمه‏علیها السلام می‏گفت: بهترین زنان کسی است که نامحرم او را نبیند، امروز کسی نمی‏تواند این را بپذیرد. اگر آن روز سعادت دختر این بود که در خانه پدر حیض نبیند، ولی امروز این امر خلاف سعادت است و شوهر دادن دختر 9 ساله خلاف ارزش است. این‏ها همه داد می‏زند که این کلمات مقطعی و مخصوص جامعه‏ای خاص بوده است.»
    عبدالکریم سروش،ماهنامه زنان، دی‏78، ش 59، ص 33.
    7 - «حکومت دینی هرگز به معنای اجرای احکام فقهی نیست، در هیچ جا حضرت علی‏علیه السلام امر به اجرای احکام فقهی مثل حجاب یا نوع عبادت مردم نکرده است، بلکه همواره بر اجرای عدالت و منع ظلم تاکید داشته است، چه برسد به این که فقه فعلی ما چیزی جز نظریات علما و فقهای جدید و قدیم نیست.»
    حسین واله، هفته نامه عصر ما، 10/9/78، ش 140، ص 8 - 6.
    8 - «اباحه‏گری جزو لاینفک جامعه مدنی است. جامعه ما با مشکل کمبود قطار شادی، آواز خوانی و دست افشانی و نواختن موسیقی روبه رو است.»
    محمد رضا نیکفر، فصلنامه نگاه نو، بهار77.
    9 - «بی اعتنایی به همه ارزش‏ها چاره رفع تعارضات یک جامعه تکثرگرای فرهنگی است. همچنان که امروزه در خارج از کشور روابط بیرون از محدوده زناشویی و همجنس بازی امری روا شمرده می‏شود و کسی معترض آن نمی‏گردد.»
    ترجمه عزت الله فولادوند، ماهنامه کیان، بهمن 77.
    10 - «در بعد مسائل فرهنگی سه مشکل هست که حوزویان باید آن را حل کنند. یکی موسیقی به نحوی که انسان هر وقت دلش خواست ضبط را روش کند و یکی هم رقص و دیگری ماهواره به نحوی که در فیلم به زنان از زانو به بالا عریان هم بتوان نظر انداخت.»
    جهانبخش محبی نیا، روزنامه آفتاب امروز، مهر 78.
    11 - «یکی از قوانینی که بنده به شدت با آن مخالفم، با حجاب بودن زن در تمامی صحنه‏های فیلم حتی در حریم خانواده است. چنین صحنه‏هایی در واقع تحریف واقعیت هستند.»
    آلیسون مک کالی، ترجمه کاوه نیلی، ماهنامه فیلم و سینما، بهمن 78، ش 56، ص 35.
    12 - «حذف صحنه‏های جنسی و مشروب خواری از فیلم‏ها هیچ مستند شرعی ندارد...مگر قرآن قضیه لواط را بیان نمی‏کند، مگر دم از دختران ناز پستان و جام‏های شراب نمی‏زند... .»
    محمد جعفر هرندی، هفته نامه آبان، 9/11/78، ش 112، ص 7.
    13 - «در کشورهای آسیایی از بس مردم را زیر فشار گذاشتند، آن‏ها را دچار عقده کرده‏اند، ولی در ترکیه چون آزادی زیاد است، اغلب جوان‏ها فهمیده‏اند که این چیزها نون و آب نمی‏شود. اصلا پای برنامه‏های مبتذل نمی‏نشینند. اگر در ایران هم از همان اول آزاد می‏گذاشتند، تهاجم فرهنگی کمتر بود و ما هم راحت‏تر بودیم.»
    جمعی از جوانان، هفته نامه ایران جوان، 19/12/78، ش 134، ص 28.
    14 - «در عروسی حضرت خدیجه و عروسی (حضرت) فاطمه‏علیها السلام زنان آواز می‏خواندند و دایره می‏نواختند و پیامبر نیز برای آنان دعا کرد.»
    هفته نامه ایران جوان، 26/12/78، ش 135، ص 7 - 2.
    15 - «مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است.»
    نوشین احمدی خراسانی، ماهنامه جامعه سالم، تیر77.
    16 - «قرآن حجاب و عفت را منوط به ایمان کرده است، یعنی بی حجابی و بی عفتی را گناه می‏داند ولی جرم نمی‏داند. اگر کسی ایمان نداشت می‏تواند بی حجاب هم باشد.»
    فرهاد بهبهانی، روزنامه نشاط، 17/3/78، ص 3.
    17 - «عقب ماندگی زنان محصول تحجر اسلام شناسان ماست. آنان زنان ما را از حضور در اجتماع، نماز و ... منع کرده‏اند و حک م به وجوب خانه‏نشینی و حرمت مشاوره با زنان داده‏اند.»
    مهرانگیز کار، هفته نامه راه نو، شهریور77.
    18 - «زنان بینش فرتوت قدیم را در مورد خود نمی‏پذیرند.»
    مجید شریف، روزنامه قدس، 21/6/77، ش 42، ص 6.
    19 - «طبق نظر قرآن هر حکمی که فوق طاقت جسمی یا روحی انسان بشود ملغی است. طاقت و وسع هم به حسب زمان‏ها فرق می‏کند. لذا اگر به حسب مرور زمان حکمی از احکام اسلامی قابل تحمل برای مردم نبود ولو از نظر روحی آن حکم ساقط است.»
    عبدالکریم سروش، ماهنامه زنان، دی 78، ش 59، ص 33.
    20 - «از دیدگاه بنده امر به معروف که در اسلام واجب است‏به معنای پاییدن قدرت است...نه نظارت مردم بر مردم و بر این خانم یا آقا که مثلا حجابت را درست کن... .»
    عزت الله سحابی، روزنامه فتح، 20/11/78، ص 7.
    لطفا برای دیدن پاسخ شبهاتی از این قبیل، به بخش «شبهه‏شناسی شماره‏های بعدی «مبلغان‏» توجه کنید.

    پی‏نوشت‏ها:

    1) حکایت کشف حجاب، ص 27، نقل از روزنامه ایران، 18 دی ماه سال 1314.
    2) ماموریت‏برای وطنم. نقل از حکایت کشف حجاب.
    3) حکایت کشف حجاب، ص 79.
    4) همان، ص 81.
    5) ماموریت‏برای وطنم نقل از حکایت کشف حجاب.
    6) حکایت کشف حجاب، ص 83.
    7) همان، ص 29، نقل از حجاب و کشف حجاب در ایران.
    8) صحیفه نور، ج 6، ص 185و 186.
    9) همان.
    10) هویت، ص 15.
    11) همان.
    12) جمهوری اسلامی، 16/8/1380.
    13) هویت، حسن شریعتمداری.
    14) هویت، ص 55، ایرج گرگین.
    15) همان، ص 338، نقل از آخرین نسل برتر، ص 136.
    16) همان، ص 354، از نماز خانه کوچک من، ص 30.
    17) همان، ص 303، آداب زیارت، ص 96.

    محمد عابدی ،
    مبلغان

           نورپورتال










    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    حضور معنوي زن در جامعه

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد

    حضور معنوي زن در جامعه

    در تاريک و روشن غروب دو سياهي نزديک مي شوند. هنوز فقط سياهي مي بينم و ديگر هيچ. کمي بعد از طرز حرکت آنها مي توان فهميد که آن دو انسانند. بنابراين اولين تصويري که از اين دو سياهي در ذهن مجسم مي شود انسانيت آنها است.
    اکنون مي دانم که با دو انسان برخورد خواهم داشت.
    سياهي کم کم نزديک مي شود. حالا ديگر مي شود فهميد که يکي از آنها مرد و ديگري زن است. اين تصويري است که در مرحله بعد از اين دو سياهي در ذهن نقش مي بندد. راستي ظاهر ما چقدر در شناخت ديگران از باورها و روحياتمان تاثير دارد؟
     

    نوع حضور هر يک از ما در اجتماع نمايانگر اين واقعيت است که به کدام بخش از وجود خود بيشتر اهميت مي دهيم و دوست داريم در حسابي که اطرافيان نزد خود از ما باز مي کنند يک انسان به شمار آييم يا اين که زن بودنمان را مي خواهيم به رخ بکشيم.
    دکتر غلامي عضو هيات علمي دانشگاه امام صادق عدر اين باره معتقد است: «اگر خانمي بخواهد خود را به عنوان يک فرد اثرگذار و داراي جايگاه مناسب اجتماعي مطرح کند بايد پوششي براي خود فراهم کند که حضور او را در اجتماع نوعي حضور انساني اعلام کند. يعني من به عنوان يک انسان در اجتماع ظاهر شده ام و نه به عنوان يک زن.
    برخلاف چيزي که در برخي کشورهاي غربي مشاهده مي شود که حضور زن در اجتماع يک حضور انساني نيست ، حضور زنانه است. اين زن چون زن است به کار گرفته شده ، نه چون انسان است.
    ما در اسلام مي گوييم زن به عنوان انسان بايد در جامعه حضور يابد و در اين صورت بايد شووني را به عنوان انسان رعايت کند که ديگران حق تعرض به او را نداشته باشند. وقتي با پوشش مناسب در جامعه ظاهر مي شود به کساني که به نوعي در قلبشان طمعي و مرضي هست ، اعلام مي کند که من به عنوان يک زن مسلمان انساني هستم که اجازه تعرض به ديگري را نمي دهم.»

    تاکيد بر انسان بودن

    يکي از اولين نکاتي که در لزوم حجاب ، بويژه درباره خانمها بيان مي شود، همين تاکيد بر انسانيت آنان پيش از زن بودن در برخوردهاي اجتماعي با جنس مذکر است: «حضور زن با پوشش و آرايش نامناسب در اجتماع پيامي واضح و آشکار و نوعي اعلام تمايل و آمادگي است ، ولو اين که در دلش چنين نباشد.
    وقتي کسي با اين وضعيت در خيابان آشکار شد، بايد اين توقع را داشته باشد که زمينه را مهيا کرده است براي اين که تعرض به او صورت بگيرد. اين يکي از عواملي است که باعث مي شود آقايان از حدود خود خارج شده و به خود اجازه جسارت و تخطي دهند. يعني زن را زن ببينند و نه انسان. حضور يک خانم با پوشش مناسب در اجتماع يک پيام منفي به تمام آنهايي است که به خود اجازه هتک حرمت مي دهند. آنان با اين پوشش متوجه مي شوند که امکان تعرض به اين خانم وجود ندارد.
    اگر احيانا تعرضي هم در موارد معدود به زنان محجبه مي شود به دليل زمينه اي است که ديگران با پوشش نامناسب خود ايجاد کرده اند. وقتي فضاي جامعه فضاي گناه باشد ديگر کسي در امان نخواهد بود.»
    نکته ديگر فراهم آمدن امکان رشد و تعالي در جنبه هاي مختلف براي زنان و ايجاد آزادي فردي به معناي واقعي است. توجه افراطي به نيازهاي جسماني امکان حرکت در مسير واقعي کمال را که دستگاه آفرينش براي انسان رقم زده است ، سلب مي کند و به نوعي انسان را اسير اميال نفساني مي سازد.

    حفظ احترام و ارزش زن

    دکترغلامي در ادامه صحبت هاي خود درباره فلسفه حجاب مي گويد: «آنچه که در گفتار اساتيدي مثل شهيد مطهري در ارتباط با فلسفه حجاب مشاهده مي شود، بر 4 محور حفظ احترام و ارزش زن ، آرامش رواني ديگر افراد جامعه ، استحکام خانواده و استواري اجتماع استوار است. استواري اجتماع در مقوله هاي اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي ، علمي و سياسي ضرورت دارد که پوشش مناسبي براي آقايان و خانم ها در نظر بگيريم.»
    توجه به ابعاد اجتماعي حجاب لزوم پرداختن به وظيفه ديني ديگري به نام امر به معروف و نهي از منکر را روشن مي کند: «پس از اطلاع رساني ، مرحله بعد برخورد پسيني يا همان امر به معروف و نهي از منکر است. يعني اگر کسي از دايره مجاز خارج شد وظيفه همه مردم اين است که امر به معروف و نهي از منکر داشته باشند. در مرحله دوم حکومت موظف است در جايي که تذکرات مردم مفيد واقع نمي شود وارد عمل شود، اما وارد عمل شدن چه از جانب مردم و چه از جانب حکومت بايد با رعايت مراتب امر به معروف و نهي از منکر باشد. در مراتب امر به معروف و نهي از منکر مي گوييم اولين مرحله اين است که انسان قلبا ناراحت شود.
    يعني چون علاقه مند به سرنوشت ديگران است دلش غصه دار شود از اين که چرا برادر و خواهر من متوجه نيست و با اين وضعيت پوشش چه از جهت دنيوي و چه اخروي براي خود ايجاد مشکل مي کند. بعد از آن مرحله زبان است.

    ضرورت فرهنگ سازي

    در اين مرحله اسلام مي فرمايد با قول لين يعني آرام و با بيان منطقي که چرا اسلام بر پوشش تاکيد دارد و با تکرار مداوم فلسفه حجاب پذيرش در طرف مقابل ايجاد شود. در مرحله عملياتي نيز چيزي به نام اعمال زور نداريم. اعمال زور در جايي است که ديگر هيچ راهي نمانده است. در مرحله عملياتي اول بايد تبليغ کنيم.
    صداوسيما، مراکز دولتي و غيره حجاب درست و مناسب را تبليغ کنند. آن وقت اول تذکر زباني دهيم که خيلي ها که اطلاع ندارند مي پذيرند. اگر نياز شد تعهدي گرفته شود، اما اگر کساني قصد دارند اخلال کنند و نظم را بر هم بزنند در اينجا مناسب است برخوردي شود تا جلوي اخلال گرفته شود.»
    حد پوشش در اسلام وجه و کفين است يعني يک خانم حق دارد صورت و دست هايش از مچ باز باشد و با اين وضعيت در اجتماع ظاهر شود. به شرطي که صورت و دست را طوري آرايش نکند که از حالت عرفي خودش خارج شود، اما پوشش ظاهري تنها يکي از مشخصه هاي حجاب است. آنچه از تعابير ديني و آيات قرآني استنباط مي شود اين است که خودداري از سخن گفتن و رفتار به شيوه تحريک آميز نيز از مصاديق حجاب و حيا است.

    در جستجوي گمشده اي بر زمين

    آن شرم و آزرم نشسته بر وجودش مرا مقهور مي کند، آن هنگامي که هيچ کنيزکي را ياراي آن نيست که حجاب از او برگيرد و هيچ گستاخي حق آن ندارد که نيم نگاهي به پشت سرش بيندازد که او محکم و استوار گام برمي دارد. چشمانش آنچنان راست و مستقيم به راه دوخته که به جستجوي گمشده اي روي زمين مي ماند. آنچه در روح از زني پاک و بي آلايش نقش بسته اوست.
    نظر دکتر غلامي را در اين مورد نيز بخوانيد: «مساله حيا در تعاليم ديني آنقدر مهم و مورد تاکيد است که در روايات آمده است هرکس حيا ندارد، نمي تواند ادعا کند که من دين دارم. بحثي که پيش مي آيد اين است که رابطه حجاب با حيا چيست؟ آيا اگر خانم و يا آقايي صرفا پوشش مناسبي داشت مي توان گفت با حيا هم هست؟ حجاب تنها يکي از مصاديق حياست.
    يعني اگر کسي پوشش مناسبي داشته باشد مي تواند بگويد من به بخشي از حيا عمل کرده ام و آن حياي ظاهري است ، اما حيا تنها منحصر به پوشش بيروني نيست. ما موظف به رعايت حياي چشم ، حياي قلب و غيره هستيم.»

    3 دهه سهل انگاري

    يکي از مهمترين علل پديد آمدن معضلي به نام بدحجابي در جامعه امروز ما ناآگاهي جوانان و نوجوانان و حتي خانواده هاي آنان از حد پوشش در تعاليم اسلامي و فلسفه آن است. بسياري از دختراني که امروز به شکل نامتعارف در کوچه و خيابان مي بينيم يا پسراني که در کمال گستاخي به خود اجازه ايجاد مزاحمت مي دهند از کودکي با مباني ديني آشنا نشده و در محيط خانواده مقيد به انجام آن نبوده اند.
    بايد گفت متاسفانه در فاصله حدود سه دهه که از پيروزي انقلاب اسلامي و اجباري شدن حجاب در جامعه ما مي گذرد متوليان فرهنگي کشور نيز نه تنها گام اساسي براي آشنايي جوانان با اين حکم شرعي برنداشته اند، بلکه گاه خود به طور غيرمستقيم اشاعه دهنده فرهنگ بدحجابي در جامعه بوده اند. برخوردهاي منقطع همانند آنچه امروز شاهد آن هستيم ، شايد بتواند به طور مقطعي اندکي از بار فشاري را که مردم شرافتمند و نجيب ما تحمل مي کنند سبک کند، اما قطعا راه حل منطقي و تاثيرگذاري نخواهد بود.
    چنين حرکتهايي در صورتي کارآمد خواهد بود که با اطلاع رساني و در کنار آن تقويت روحيه انقياد در مقابل تعاليم باري تعالي همراه باشد. روحيه اي که اين باور را در فرد ايجاد نمايد که اگرچه ممکن است فلسفه بسياري از قوانين و تعاليم ديني براي من ناشناخته باشد، اما در کنار تلاشي که براي کشف اسرار قوانين الهي مي کنم تنها همين دليل که خدا را علم و عدل مطلق مي دانم و اعتقاد دارم خداوند دستوري بيهوده نمي دهد، کافي است که سر تعظيم در برابر فرامين او فرود آورم.
    در اين خصوص استفاده از روشهاي نوين تعليم و تربيت و نظرات کارشناسان مي تواند راهگشا باشد. نکته ديگر اين که آگاهي از فلسفه حجاب تنها يکي از مواردي است که مي تواند گروهي از زنان را به انجام اين فريضه مقيد کند. فراموش نکنيم در حرکتهاي ميليوني و تظاهرات انقلاب زنان بي حجاب دوران طاغوت بدون اين که اجباري در ميان باشد و يا کسي به آنها آگاهي داده باشد، به صورت داوطلبانه مقيد به داشتن حجاب بودند و با پوشش در تظاهرات ظاهر مي شدند، چرا آن شور و حرارت از ميان رفت و چه اتفاقي افتاد که بسياري از همان زنان بعدها در مقابل اين سنت الهي موضع گرفتند؟

    سعيده کافي

           نورپورتال





    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    پوشش زن در گستره تاریخ

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    پوشش زن در گستره تاریخ

    یكی از امتیازات انسان، در مقایسه با موجودات دیگر، تهیه پوشش مناسب برای اندام خویش است . بر این اساس، لباس پوشیدن یكی از شؤون و ویژگی‏های انسان است . لباس، افزون بر حفظ انسان از سرما و گرما و برف و باران و یاری دادن وی در حفظ عفت و شرم، در آراستگی و زیبایی آدمی نیز نقشی مهم ایفا می‏كند و می‏توان آن را نشان دهنده گرایش اعتقادی فرد و تعلق وی به فرهنگی خاص دانست . قرآن كریم ضمن نعمت و هدیه خداوند خواندن لباس به كاركردهای مختلف آن اشاره می‏كند و می‏فرماید: «ای فرزندان آدم، برای شما لباسی فرو فرستادیم كه اندام شما را می‏پوشاند و مایه زینت‏شما است و لباس تقوا بهتر است . این از آیات خداوند است . باشد كه متذكر شده پند گیرید .» (1)
    در این راستا، پوشش اعضای جنسی به دلایل گوناگون از اهمیت‏بیش‏تری برخوردار است . برابر متقن‏ترین كتاب آسمانی، قرآن و دیگر كتب مقدس، تاریخ رویكرد آدمیان به پوشش از نخستین انسان‏ها یعنی حضرت آدم و حوا آغاز می‏شود . در قرآن كریم آمده است: «فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة; و آنگاه كه آدم و حوا از آن درخت ممنوع چشیدند، پوشش خود را از دست دادند [عورتشان آشكار گردید] و به سرعت‏با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند .» (2)
    در كتاب مقدس نیز می‏خوانیم: «چون زن دید كه آن درخت‏برای خوراك نیكو است و به نظر خوش‏نما و درختی دلپذیر، دانش افزا . پس از میوه‏اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد . آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند كه عریانند . پس برگ‏های انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتن ساختند . . . . و خداوند، رخت‏ها برای آدم و زنش از پوست‏بساخت و ایشان را پوشانید . (3)
    بر اساس پژوهش‏ها، از آغاز پیدایش انسان، هر یك از زن و مرد كوشیده است تا پوشش مناسب خود را تهیه كند . آدمی نخست‏با برگ درختان، سپس با پوست‏حیوانات و بعدها با دست‏بافت‏های خود، خویش را پوشاند . (4) تمام كسانی كه زندگی بشر و تحولات آن را ارزیابی كرده‏اند . بر این تلاش تاكید ورزیده‏اند; برای نمونه دكتر شیبانی در كتاب «تاریخ تمدن‏» ، با اشاره به این كه تمدن سومری‏ها از نخستین تمدن‏های بشری است، می‏نویسد: «نخستین دسته‏ای از نژاد انسان كه در این نواحی متمركز شدند و نخستین شهر حقیقی را بنا نهادند، سومری‏ها بودند; و چون سرزمین آن‏ها بی‏اندازه حاصلخیز بود، در سال دو مرتبه محصول برداشت می‏نمودند و به گله‏داری و پرورش دام می‏پرداختند و از الاغ و گوسفند و بز و گاو نر استفاده می‏كردند . از پشم و كرك بز پارچه تهیه می‏نمودند و از پارچه‏های كتانی كه به آن نام گاد، (gud) می‏دادند، البسه (انواع لباس) درست می‏كردند .» (5)
    خوشبختانه با پیشرفت صنعت و دست‏یافتن به منابع و ابزار جدید، پوشش نیز از تغییرات تكاملی بهره‏مند گردید و انسان به پوشاك مناسب‏تر دست‏یافت . نكته قابل توجه آن است كه اگر چه حیات آدمیان از همان آغاز با «پوشش‏» پیوند خورده است، به دلیل وجود نوعی احساس حیای طبیعی در جنس ماده، زنان در طول تاریخ در امر پوشش تلاش و جدیت‏بیش‏تر از خود نشان داده‏اند . (6) دانشمندان، در مورد علت اشتیاق و جدیت‏بیش‏تر زنان، نظرهای گوناگون ارائه داده‏اند; بسیاری ریشه اشتیاق بیش‏تر زنان به پوشش را طبیعت آنان دانسته‏اند . دكتر فخری، دانشمند فیزیولوژیست مصری، در این باره می‏نویسد: نوعی احساس حیا در حیوانات وجود دارد; زیرا میل به اختلاط جنسی در حیوانات به صورت ادواری است; یعنی در مقاطع خاصی از زمان چنین میلی وجود دارد و در مقاطع دیگر زمانی تمایلی به آمیزش جنسی در آنان به چشم نمی‏خورد . در چنین مواقعی، آنان نوعی احساس حیای تناسلی دارند . بنابراین، ممكن است‏بگوییم اصل و مبدا احساس حیا، همان احساس طبیعی جنس ماده در مورد حیا است و به همین جهت، می‏بینیم نوع احساس حیا در زنان از مردان قوی‏تر است . (7) ویل دورانت نیز می‏گوید: «شرمگینی، خاص نوع انسان نیست و شباهت آشكاری دارد به كراهت‏حیوان ماده از جفت‏شدن در غیر فصل جفت‏جویی یا خارج از حد معتاد آن . مسلما ریشه شرمگینی نیز از همین جا است .» (8)
    در مقابل، ویلیام جیمز، روان‏شناس معروف، حیا را امری اكتسابی می‏داند و می‏نویسد: «زنان دریافتند كه دست و دلبازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند . . . .» یكی از محققان سبب گرایش زنان به حیا را چنین توضیح داده است: «خودداری از انبساط و امساك در بذل و بخشش، بهترین سلاح برای شكار مردان است . . . مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آن كه بداند، حس می‏كند كه این خودداری ظریفانه از یك لطف و دقت عالی خبر می‏دهد .» (9) شوپنهاور نیز حیای زن را رهاورد پیمان پنهانی زنان برای افزایش ارزش و جذابیت‏خود و وادار ساختن مرد به جست و جو می‏داند . (10)
    طبق این دیدگاه، حیا امری غریزی نیست; به نوعی در نهاد زنان ریشه دارد و از سرشت‏خاص آنان بر می‏خیزد .
    به هر حال، به گواهی متون تاریخی، در میان اكثر قریب به اتفاق ملتها و كشورهای جهان حجاب زنان معمول بوده است . مؤرخان، به‏ندرت از اقوامی بدوی كه زنانشان دارای حجاب مناسب نبوده یا برهنه در اجتماع ظاهر می‏شدند، نام می‏برند . تعداد این اقوام آن قدر اندك است كه در مقام مقایسه قابل ذكر نیستند . (11) از این‏رو، می‏توان نتیجه گرفت: در اقوام بدوی و غیرمتمدنی كه زنانشان حجاب مناسب نداشتند، وجود برخی موانع، سبب جلوگیری از بروز استعدادهای طبیعی و فطری زنان شده یا عواملی ناشناخته انحراف آنان از مسیر فطرت را رقم زده است .
    حجاب زنان در طول تاریخ، فراز و نشیب‏های بسیار دیده و در سایه فرهنگ‏ها و سلیقه‏های حاكمان و متنفذان مذهبی تشدید یا تخفیف پذیرفته، ولی هماره تداوم یافته و هیچ‏گاه به طور كامل از میان نرفته است . بسیاری از مؤرخان به گستردگی دامنه حجاب و رواج آن در بین زنان اشاره كرده‏اند . فرید وجدی با تصریح به قدمت‏حجاب، با استناد به دایرة‏المعارف لاروس، گزارشی مفصل از پوشاندن صورت و همه اندام‏ها توسط زنان یونانی و فنیقی ارائه می‏دهد و از رواج حجاب در میان زنان اسبرطا، سیبری، آسیای صغیر، فارس و عرب سخن می‏گوید . (12)
    ویل دورانت زنان بریتانیای جدید و جزیره برنئو را دارای حجاب كامل خوانده است . (13) راسل كیفیت‏حجاب در عصر ملكه ویكتوریا را شدید می‏شمارد . (14) و مهدی‏قلی هدایت از رواج حجاب در چین سخن می‏گوید . (15)
    بسیاری از متفكران، برابر آیات قرآن و كتاب مقدس - آدم و حوا بدون حضور ناظری بیگانه از برهنگی احساس شرم كردند و بدون آن كه تحت تاثیر هیچ آموزه، فرمان یا تذكری قرار گیرند، به وسیله برگ‏های درختان بهشتی به سرعت‏خود را پوشاندند - راز رویكرد انسان به پوشش را نهاد و فطرت او دانسته‏اند; زیرا اولا، نخستین انسان‏ها به طور فطری به پوشش روی آورده‏اند . ثانیا، گزارش‏های موجود به خوبی اثبات می‏كند كه حجاب زن در نقاط مختلف جهان به طور كامل رعایت می‏شده و در بعضی از موارد با شدت و سختی همراه بوده است . ثالثا، اگر اكنون نیز به لباس ملی كشورهای جهان بنگریم، معمول بودن حجاب زنان را به خوبی در می‏یابیم . آقای «براون واشنایدر» در كتابی به نام «پوشاك اقوام مختلف‏» تصویر لباس‏های ملی و رایج كشورهای مختلف جهان از عهد باستان تا قرن بیستم را به تفصیل ارائه كرده است . نگاهی كوتاه به این كتاب نشان می‏دهد یهودیان، مسیحیان، اعراب، یونانیان، اهالی رم، آلمان، خاور نزدیك و . . . حجاب را به طور كامل رعایت می‏كردند و اكثرا سر خویش را نیز می‏پوشاندند . برابر تصاویر این كتاب، كاهش تدریجی حجاب زنان از نیمه دوم قرن هیجدهم در اروپا آغاز شد; ولی حتی تا اواخر قرن نوزدهم، اروپاییان همچنان لباس بلند می‏پوشیدند و سر را نیز می‏پوشاندند . (16)
    متداول بودن حجاب در میان ملل مختلف كه عقیده، مذهب و شرایط جغرافیایی متفاوت داشتند، نیز نشان دهنده تمایل فطری زنان به حجاب دانسته شده است . بسیاری از جامعه‏شناسان حجاب زن را مقتضای طبیعی جامعه بشری معرفی كرده‏اند . مونتسكیو می‏نویسد: «قوانین طبیعت‏حكم می‏كند زن خوددار باشد; زیرا مرد با تهور آفریده شده است و زن نیروی خودداری بیش‏تری دارد . بنابراین، تضاد بین آن‏ها را می‏توان با حجاب از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند كه زنان باید حیا و حجاب داشته باشند .» (17)
    در نظر منتسكیو، از دست رفتن عفت زنان به قدری نواقص و معایب پدید می‏آورد و روح مردم را فاسد می‏كند كه اگر كشوری بدان دچار گردد، در بدبختی‏های فراوان فرو می‏رود . به خصوص در حكومت دموكراسی از دست رفتن عفت‏سبب بزرگ‏ترین بدبختی‏ها و مفاسد می‏شود و اساس حكومت را از بین می‏برد . بدین جهت، «در جمهوری نه تنها اخلاق فاسد بلكه تظاهر به فساد اخلاق و سبكی را نیز منع كرده‏اند; چه آن كه عشوه‏گری و طنازی كه از بیكاری زن‏ها تولید می‏شود، نتیجه‏اش آن است كه قبل از آن كه خود زن‏ها را فاسد كند، دیگران را فاسد می‏نماید .» (18)
    با عنایت‏به تمایل فطری زن و نقش حیاتی پوشش زنان در كنترل و هدایت غرائز شهوانی در مسیر صحیح و جلوگیری از فساد و تباهی جامعه، پیامبران الاهی، هماهنگ با فطرت انسانی زنان، آنان را به حجاب فراخواندند و بدین وسیله اشتیاق درونی‏شان را با قوانین تشریعی استحكام بخشیدند . (19)
    آری، پروردگار جهانیان از یك سو گرایش به پوشش را در نهاد زنان به ودیعت گذارد; از سوی دیگر، پوشاك را در لابه‏لای نعمت‏های بیكرانش به بشر ارزانی داشت; و از سوی سوم «حجاب‏» را بر زنان واجب ساخت تا گوهر هستی «زن‏» در صدف پوشش صیانت گردد و جامعه از فرو افتادن به گرداب فساد و تباهی نجات یابد . قرآن كریم برهنگی و كنارگذاشتن لباس را دام شیطان معرفی می‏كند و انسان‏ها را از فروافتادن در چنین دامی بر حذر می‏دارد: «ای فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را بفریبد آنچنان كه پدر و مادر شما را از بهشت‏بیرون راند و لباسشان را از تنشان بیرون آورد تا عورتشان را به آن‏ها بنمایاند . همانا شیطان و گروه وابسته به او، شما را از جایی [یا به گونه‏ای] می‏بینند كه شما آن‏ها را نمی‏بینید . ما شیاطین را اولیا و دوستان كسانی قرار دادیم كه ایمان نمی‏آورند .» (20)
    از نظر تاریخی، شكل نوین بی‏حجابی از قرن نوزدهم آغاز شد . پس از رنسانس و انقلاب علمی صنعتی، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، به تدریج زمینه لازم در اروپا فراهم گردید و با وقوع نهضت‏به اصطلاح آزادی زنان! كنار گذاشتن حجاب مورد تشویق و تكریم قرار گرفت; به گفته ویل دورانت، فیلسوف تمدن‏نگار غرب، كارخانه‏داران بزرگ برای استفاده از نیروی كار ارزان قیمت زنان و حضور آنان در محیط كار، تبلیغات وسیعی را آغاز كردند و زنان نیز كه از حقیقت امر ناآگاه بودند، برای دست‏یافتن به حقوق از دست رفته خویش تلاش فراوان كرده، موجی جدید به وجود آوردند كه «نهضت زنان برای آزادی‏» نامیده شد و در باره ضرورت آن تبلیغات وسیعی در مطبوعات انجام گرفت . (21) دامنه این اقدامات كم‏كم كشورهای اسلامی را نیز فرا گرفت . نخستین كشور اسلامی كه به صورت رسمی به كشف حجاب بانوان روی آورد، افغانستان بود . دومین كشور تركیه بود كه پس از سقوط دولت عثمانی، در سال 1313 منع حجاب در آن رسمیت‏یافت . در ایران نیز رضاخان، در هفدهم دی ماه 1314، به صورت رسمی كشف حجاب را اجرا كرد .

    پی‏نوشت:

    1 . اعراف (7): آیه 27 .
    2 . اعراف (7): آیه 22 .
    3 . تورات، سفر پیدایش، باب 3، آیات 6- 8 و 20 و 21 .
    4 . ویل دورانت در صفحه 155 نخستین جلد تاریخ تمدن درباره پوشاك انسان و تاریخ صنعت‏بافندگی می‏نویسد: از آن وقت كه انسان توانست‏سنجاق و سوزن را بسازد، به بافندگی پرداخت; و نیز می‏توان گفت كه، از وقتی كه انسان بافندگی را آغاز كرد بر حسب ضرورت سوزن و سنجاق را ساخت; چون انسان تنها به این خشنود نبود كه با پوست‏حیوانات خود را بپوشاند . با پشم گوسفند و الیاف گیاهان لباس‏هایی را برای خود تهیه كرد و همین لباس ساده است كه جامه رد هندی و شنل یونانی و لنگ مصری قدیم و سایر اقسام گوناگون و جذاب لباس انسان را در عهدهای مختلف تشكیل داده است . در این هنگام است كه بافندگی از مهم‏ترین هنرهای مخصوص زن گردیده است . دوك‏ها و ماسوره‏هایی كه در میان عصر جدید به دست آمده، به خوبی نشان می‏دهد كه صنعت عظیم بافندگی ریشه دوری دارد .
    5 . تاریخ تمدن، نظام الدین مجیر شیبانی، ص 43 .
    6 . المراة و فلسفة التناسلیات، فخری، ص 278، لذات فلسفه، ویل دورانت، ص 129 .
    7 . المراة و فلسفة التناسلیات، فخری، ص 278 و 280 و 289 .
    8 . لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، ص 129 .
    9 . همان، ص 129 .
    10 . حسینی نجفی، ص 116 .
    11 . النادر كالمعدوم; موارد كمیاب همانند نایاب است .
    12 . دایرة المعارف فریدوجدی، ج 3، ص 336 .
    13 . تاریخ تمدن، ج 1، ص 72 .
    14 . زناشویی و اخلاق، ص 134 .
    15 . خاطرات و خطرات، مهدی‏قلی هدایت، ص 405 .
    16 . ر . ك . پوشاك اقوام مختلف، ترجمه یوسف كیوان شكوهی .
    17 . زن در آیینه تاریخ، علی اكبر علویقی، ص 115 .
    18 . روح القوانین، منتسكیو، ترجمه علی اكبر مهتدی، ص 325 .
    19 . برای تفصیل بیش‏تر به حجاب در ادیان الاهی از نگارنده مراجعه می‏شود .
    20 . اعراف (7): 27 .
    21 . لذات فلسفه، ص 151 .

    علی محمدی آشنانی / پرسمان شماره 4

           نورپورتال










    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    استفاده عمومی ممنوع!

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    استفاده عمومی ممنوع!

    خواهران عزیز! این مطلب را بخوانند

    در آن هنگام كه خداوند بر حضرت آدم احسان كرد و باغ زندگی او را به وجود «حوا» معنا بخشید، غم تنهایی را از او زایل ساخت . از آن زمان به بعد كه عالم را بقایی و آدم را امیدی به حركت آورد، خیمه زندگی بشر بپا شد . در حالی كه نیمی از آن را «زن‏» استوار كرده بود، موجودی كه بدون او، برای نظام آفرینش، آغاز و انجامی تصور نمی‏شود . بر همین اساس، در آیین حیات‏بخش اسلام برای «زن‏» شخصیتی فوق‏العاده و منزلتی والا مقرر شده است و از او به عنوان موجودی یاد شده كه باید مورد تكریم و مشمول مهر و محبت كافی قرار گیرد . به گونه‏ای كه در قرآن كریم سوره‏ای است‏به نام «نساء» و مشتمل بر 176 آیه . علاوه بر این در اسلام برای تمامی جوانب زندگی فردی و اجتماعی، خانوادگی و زناشویی و حقوق زن، قوانین عادلانه‏ای وضع شده است . و از زنان شایسته آن چنان یاد می‏كند كه گویی هیچ فرشته‏ای نمی‏تواند به مقام او نایل آید . در میان قوانین آسمانی كه خدای متعال، با توجه به نیاز زن به امنیت و آرامش، بر او مقرر كرده است، حكم «حجاب‏» است . حجاب قانونی است كه نه برای محدود كردن استعدادهای زنان، بلكه برای محدود كردن خطرهایی است كه استعدادها و موجودیت زن را تهدید می‏كند . دیدگاه اسلام به اجتماع و مسائل آن، كاملا حكیمانه است . اسلام می‏خواهد جامعه‏ای آن چنان پاك بسازد كه در آن اثری از فساد و انحراف وجود نداشته باشد . از جمله عوامل اساسی كه پاكیزگی اجتماع و سلامت اخلاقی را ضمانت می‏كند، حكم حجاب است . با وجود حجاب، زنان از بی عفتی و عشوه‏گری و انحراف باز داشته می‏شوند و موجب صیانت‏خانواده و جلوگیری از به هم پاشیدگی آن می‏گردد . «حجاب‏» ایمنی بخشنده و نگهبان جامعه است و هرگز هیچ جامعه‏ای نمی‏تواند از پاكی و امنیت اجتماعی برخوردار باشد، مگر وقتی كه زنانشان نخواهند بی‏بند و بار و برهنه باشند; زیرا «بی‏حجابی‏» همچون «وبا» یی است كه در صورت گسترش آن در میان توده مردم، بسیار زود همه را آلوده و بیمار می‏كند . اسلام با دوراندیشی كامل، پیروان خود را به حجاب و ترك خودنمایی امر می‏كند تا پیش از وقوع حوادث خانمان برانداز و شیوع فساد، ریشه‏های آن خشك گردد و امكان رشد فساد اجتماعی بوجود نیاید .

    «بی‏حجابی و پیامدهای آن‏»

    1 . روی‏آوری جوانان به انحرافات جنسی

    جوان در دوران بلوغ، به علل مختلف، دچار هیجان و میل جنسی زیادی می‏گردد . هرگاه این هیجان‏ها و فشارهای جنسی، با دیدن صحنه‏های تحریك‏كننده و چهره‏های بزك كرده زنان بی‏حجاب، همراه باشد، جوان را آن چنان بی‏اختیار می‏كند كه دوست دارد با هر وسیله ممكن، شهوت خود را خاموش سازد . چنان كه حضرت امام رضاعلیه السلام می‏فرمایند: «خدای متعال چشم اندازی به گیسوان زنان را حرام دانست; زیرا موجب تحریك مردان گشته، در نتیجه آن، مفاسد و انحرافاتی به وقوع خواهد پیوست كه نه حلال است و نه پسندیده‏» (1)
    آیا زنان بی‏حجاب، كه عامل اصلی انحراف جوانان هستند، در جرم و كیفر آنان شریك نیستند؟ و آیا اینان نبودند كه با خودنمایی و هرزگی خود، غرایز جوانان را تحریك كرده و روانه فساد نمودند؟ به هر حال، زنان بی‏حجاب، باید كیفر نابسامانی‏های اجتماعی و روانی كه برای دیگران پیش می‏آورند، به عهده بگیرند .

    2 . بی حجابی و خیانت‏های خانوادگی

    از آن زمان كه بی‏حجابی در میان زنان رواج یافت، خیانت‏های خانوادگی نیز گسترش پیدا كرد . از آن پس، پیوسته آمار آن رو به افزایش رفته است . بی شك در بسیاری از موارد، شوهر خود زمینه این خیانت‏ها را فراهم می‏نماید; زیرا با همراه بردن همسرش به مجالس مختلط و منحرف كننده و سینماها و تئاترها، عملا بین او و بیگانگان، آشنایی برقرار می‏كند . بیگانگانی كه در اغلب موارد هیچ گونه تعهد و ایمانی در آنان دیده نمی‏شود . یا آن كه مرد، همسرش را وادار می‏كند تا با مهمانان به گرمی دست دهد و با لبخند، خوش آمدگویی كند . سپس، از آنان پذیرایی كند، آن چنان كه گویی همه با او محرمند! همین رفت وآمدها نامشروع، موجب می‏شود كه روابط خانوادگی سست گردد و اختلافات زندگی شروع شود . اینجاست كه كاخ زیبایی خانواده از هم پاشیده و فرو می‏ریزد و بدبختی كودكان آغاز می‏گردد .

    3 . دخترربایی و تجاوزات به زنان و دختران

    زن و دختری كه زیبایی‏های خود را به دیگران نشان می‏دهند و غرایز جنسی مردان را تحریك می‏كنند، باید تاوان این رفتار ناصواب را با ریختن آبرو و پذیرفتن آسیب جسمی و روانی بپردازند . نظر جوانان منحرف به زنان بی‏حجاب، چیزی جز از دست دادن آبروی آنان نیست . پس تجاوز و ربودن آنان امر عجیبی نیست! دختر ربایی در كشورهایی كه به حجاب معتقد نیستند، بیداد می‏كند . بر اساس گزارش روزنامه گاردین، در آمریكا (واشنگتن) در هر 15 دقیقه، یك دختر ربوده می‏شود (2) یا در گزارش آمده است: آمارهایی كه از كیف‏های دختران دانشجو در انگلستان به عمل آمده، نشان می‏دهد كه 80 درصد آنان، قرص ضدبارداری با خود همراه دارند . (3)
    حال سؤال این است، با توجه به سرانجام بی‏حجابی كدام یك از این دو نمونه «زن بی‏حجاب و بانوی باحجاب‏» بهترند؟ كدام یك متین و محترم‏ترند؟ مقام و منزلت كدام عالی‏تر است؟
    در آخر می‏توان گفت: تفاوت میان زن بی‏حجاب و باحجاب مانند تفاوت اتومبیل شخصی و اتومبیل همگانی (اتوبوس، تاكسی) است . اتومبیل همگانی مورد استفاده عموم است . ولی اتومبیل شخصی، تنها به صاحبش اختصاص دارد . و زن بی‏حجاب كالای همگانی است; زیرا همه مردم قادرند آزادانه از او بهره‏مند شوند . چگونه است كه فردی حاضر نیست اتومبیل شخصی خود را به دست راننده‏ای بی انصاف یا حتی دوست‏خود بسپارد چون ممكن است موجب خرابی آن شود . ولی حاضر می‏شود ناموس خویش را در اختیار دیگران قرار دهد تا در معرض انواع بیماری‏ها قرار گیرد .

    منبع: كتاب «خواهرم حجاب سعادت است‏» ، نوشته: محمد ابراهیم الموحد القزوینی، مترجم: یوسف آبادنی

    پی‏نوشت:

    1 . بحارالانوار . ج 6، ص 103
    2 . مجله لبنانی «الدستور» ، 1980
    3 . روزنامه مصری «الاهرام‏» ، 1980



    م . گ / دیدار آشنا شماره 27

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    پوشش فقط براى زنان نه مردان! چرا؟

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


     


    پوشش فقط براى زنان نه مردان! چرا؟

    فلسفه پوشش (حجاب) بانوان چيست؟ اگر خوب است چرا بر مردان لازم نيست؟

    در فرهنگ و اخلاق اسلامى، پوشش و حجاب - براى عموم و به ويژه زنان - از جايگاه مهمى برخوردار است. اما به نظر مى‏رسد در سال‏هاى اخير، به اندازه اهميت و جايگاه پوشش در اسلام، روشنگرى نشده است و گرچه كتاب‏ها و مقالات فراوانى پيرامون آن نگاشته شده است، اما اين اصل از اصول دينى، همچنان نيازمند روشنگرى و پاسخ‏هاى تازه و متنوع است. ما طرح چنين پرسشى را به فال نيك گرفته، از آن استقبال مى‏كنيم.
    فلسفه حجاب (پوشش) مى‏تواند ناشى از امور زير باشد:

    1. حفظ تعادل جامعه از نظر امنيت و آرامش روانى.

    يكى از غرايز خدادادى در ساختمان وجودى انسان، غريزه جنسى است كه نيرومندترين و ريشه‏دارترين غريزه آدمى است و در صورت كنترل آن، مى‏تواند علاوه بر تداوم و استمرار نسل بشر، موجبات و امنيت روانى انسان‏ها را فراهم كند.
    در قوانين اسلام، براى استفاده درست از اين غريزه حياتى، مكانيسم‏هاى گوناگونى مطرح شده است كه «حجاب» و وجود حريم بين زن و مرد، يكى از راهكارهاى مهم آن است.
    بدون شك، نبودن حريم بين زن و مرد و آزادى معاشرت‏هاى تعريف نشده و بى‏بندوبار (با آرايش‏هاى گوناگون)، هيجان‏ها و التهاب‏هاى جنسى را فزونى مى‏بخشد و تقاضاى برهنگى و سكس را به صورت يك عطش روحى و يك خواست سيرى‏ناپذير درمى‏آورد.
    اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل داشته و تدابير زيادى براى تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه هم براى زنان و هم براى مردان، تكاليف خاصى معين كرده است. وظيفه مشترك زن و مرد اين است كه چشم خويش را از نگاه به نامحرم بپوشانند و از نگاه شهوت‏آميز بپرهيزند؛ اما زنان - به خاطر جاذبه‏هاى بيش‏تر - وظيفه خاصى دارند و آن اين كه بدن خود را از مردان بيگانه بپوشانند و در اجتماع با آرايش‏هاى تحريك‏آميز، ظاهر نشوند و به جلوه‏گرى و دلربايى نپردازند تا زمينه انحراف مردان و به ويژه جوانان فراهم نشود.
    لباس افراد جامعه و مخصوصاً لباس زنان نمى‏تواند به هر شكل و اندازه‏اى باشد و بايد حد و ضابطه‏اى داشته باشد. بى‏بندبارى در پوشش و لباس ، موجب بى‏بندبارى در تحريك غريزه جنسى است. تحقيقات علمى در فيزيولوژى و روانشناسى در باب تفاوت‏هاى جسمى و روحى زن و مرد ثابت كرده است كه مردان نسبت به محرك‏هاى چشمى شهوت‏انگيز، حساس‏تر از زنانند و برعكس زنان در مقابل محرك هاى لمسى حساسيت بيش‏ترى دارند.
    آستانه حس لمس و درد در زنان از همان زمان تولد پايين‏تر از مردان است...؛ در عوض مردان بينايى بهترى دارند. اين مزيت‏هاى جنسى در استعداد حسى، آموخته يا اكتسابى نيست؛ بلكه از زمان كودكى آشكار است... .مردان بالغ به محرك‏هاى بينايى شهوانى حساسيت بيش‏تر مى‏داند. اصطلاح «چشم چرانى» كه براى اين ويژگى مردان به كار مى‏رود، زاييده حساسيت مردان نسبت به محرك‏هاى بينايى شهوانى است؛ چون دامنه و برد حس بينايى زياد است؛ يعنى چشم مى‏تواند از فاصله نسبتا دور، تحت تأثير محركها قرار گيرد و از اين گذشته وسعت زيادى از محيط در آن واحد ديده مى‏شود. از سوى ديگر، چون حس لامسه دامنه و برد زياد ندارد و فعاليتش محدود به تماس از نزديك است و هورمون‏هاى جنسى زن به صورتى دوره‏اى ترشح مى‏شوند و به طور متناوب عمل مى‏كند، تأثير محرك‏هاى شهوانى بر زن، صورتى بسيار محدود دارد و از اين نظر فعاليت زنان بسيار كم است؛ به خلاف مردان كه ترشح اندروژن‏ها در آن‏ها صورتى يكنواخت دارد و هيچ عامل طبيعى آن را قطع نمى‏كند. مردان به صورتى گسترده‏تر تحت تأثير محركهاى شهوانى قرار مى‏گيرند و از اين نظر فعال‏ترند.1

    2. حفظ و تحكيم بنيان خانواده‏

    بى‏ترديد نهاد خانواده، يكى از مقدس‏ترين نهادهاى اجتماعى است كه بشر تا به حال خود ديده است. نقش خانواده در پروسه ايجاد جامعه سالم، يك نقش بى‏بديل است و در اين ميان نقش حجاب و پوشش اسلامى در سلامت و استمرار پيوند خانوادگى، غير قابل انكار است. در مقابل، برهنگى، سمّ كشنده نظم و پيوند موجود در نهاد خانواده است.
    آمارهاى مستند نشان مى‏دهد كه با افزايش برهنگى در جهان، طلاق و از هم گسيختگى زندگى زناشويى در دنيا همواره بالا رفته است؛ زيرا «هر چه ديده بيند، دل كند ياد» و هر چه دل در مقوله هوس‏هاى سركش بخواهد، به هر قيمتى باشد، به دنبال آن مى‏رود و به اين ترتيب، هر روز دل به دلبرى جديد مى‏بندد و با قبلى وداع مى‏كند؛ اما در محيطى كه «حجاب» حاكم است و شرايط ديگر اسلامى رعايت مى‏شود، دو همسر تعلق به يكديگر دارند و احساساتشان و عشق و عواطفشان، مخصوص يكديگر است. در بازار آزاد برهنگى، قداست پيمان زناشويى مفهومى ندارد. خانواده‏ها به سادگى متلاشى مى‏شوند و كودكان بى‏سرپرست مى‏مانند.

    3. پيش‏گيرى از فحشا و فروپاشى نظم جامعه.

    گسترش دامنه فحشا و افزايش فرزندان نامشروع، از دردناك‏ترين پيامدهاى بى‏حجابى و آزادى‏هاى بى‏حد و حصر جنسى است كه در جوامع غربى و ساير جوامع مشابه، كاملا مشهود است. عامل اصلى فحشا و ازدياد فرزندان نامشروع، منحصر به فرهنگ برهنگى و بى‏حجابى نيست؛ بلكه يكى از عوامل اصلى و مؤثر در گسترش دامنه فحشا و جريان روبه‏رشد تولد فرزندان نامشروع ، مسأله برهنگى و بى‏حجابى است. امروزه يكى از مشكلات جوامع غربى، تولد روبه رشد فرزندان نامشروع و بدون شناسنامه است. فرزندانى كه داراى پدر و مادر نامشخصى هستند و از نظر حقوقى، مشكلات فراوانى را به همراه آورده، نظم اجتماعى جوامع غربى را تهديد مى‏كنند.

    4. جلوگيرى از نگاه ابزارى به زن و ابتذال وى‏

    يكى از مسائل مطرح پيرامون حقوق زنان و بى‏توجهى به آنان، نگاه ابزارى به زنان است. هنگامى كه جامعه، زن را با اندام برهنه بخواهد، طبيعى است روزبه‏روز تقاضاى آرايش بيشتر و خودنمايى افزونتر از او دارد و هنگامى كه زن را از طريق جاذبه جنسى‏اش وسيله تبليغ كالاها و عاملى براى جلب جهان‏گردان و مانند اين‏ها قرار دهد، در چنين جامعه‏اى شخصيت زن تا حد يك عروسك يا يك كالاى بى‏ارزش سقوط مى‏كند و ارزش‏هاى والاى انسانى او به كلى به دست فراموشى سپرده مى‏شود و به اين ترتيب، زن، وسيله‏اى براى اشباع هوس‏هاى سركش برخى مردان آلوده و فريبكار مى‏شود.
    عنصر حجاب و پوشش اسلامى، نه تنها زن را از صحنه اجتماع وفعاليت‏هاى اجتماعى دور نمى‏كند، بلكه زمينه‏هاى حضور مستمر و فعال زنان را در عرصه اجتماع -به همراه حقوق اجتماعى برابر- تضمين مى‏كند و شخصيت خدادادى زن را از دستبرد نگاه ابزارى ديگران، مصونيت مى‏بخشد.

    پوشش كامل براى زن، چه پوششى است؟

    به نظر مى‏رسد پوشش كامل، آن نوع پوششى است كه هيچ چشم بيگانه‏اى را متوجه خود نكند؛يعنى لباسى كه برجستگى‏هاى اندام زن را اصلاً نشان ندهد و اسباب تحريك شهوت مردان را فراهم نكند و خود زن هم با آرايش در جامعه ظاهر نشود و به تعبير رهبر معظم انقلاب، چادر باوجود شرايط ديگر، كامل‏ترين پوشش است.
    بايد اعتراف كرد كه تاكنون بيش‏تر نوشته‏هاى مربوط به پوشش، نقطه نظر را بر حجاب زن معطوف كرده و كم‏تر به پوشش مرد توجه نموده‏اند و اين يك امر عادى و طبيعى است؛ زيرا زن، مظهر جمال و زيبايى و مرد مظهر شيفتگى است؛ ولى پوشش مردان نيز در ابعاد مختلف فرهنگى - اجتماعى، حائز اهميت است. از اين رو اسلام براى ثبات و پايدارى جامعه، به پوشش زن و مرد توجه بسيار نموده است؛ خداوند متعال مى‏فرمايد: «يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا يوارى سوءاتكم و ريشا؛ اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم كه اندام (عورت) شما را مى‏پوشاند و مايه زينت شماست».2
    خداوند متعال در حق مردان مى‏فرمايد: «قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم؛ به مؤمنان بگو چشم‏هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند و عفاف (عورت) خود را حفظ كنند»3و در حق زنان نيز مى‏فرمايد: «و قل للمؤمنات يعضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن؛ و به زنان با ايمان بگو چشم‏هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان (عورت) خويش را حفظ كنند».4

    در اين راستا، ذكر نكات زير ضرورى است:

    1. فقها فرموده‏اند كه زن نبايد به بدن مرد نامحرم (به جز سر و صورت و گردن) نگاه كند و اين حكم دليل قطعى دارد كه در جاى خود بيان شده است.
    2. ممكن است نگاه زن به بدن مرد نامحرم حرام باشد، ولى پوشش آن از سوى مرد واجب نباشد؛ همان گونه كه نگاه مرد به صورت و دست‏هاى زن از روى شهوت، حرام است؛ ولى پوشش آن از سوى زن واجب نيست.
    3. مردان مى‏توانند با لباس آستين كوتاه، در مكان‏هاى عمومى نمايان گردند.
    اكنون اين پرسش پيش مى‏آيد كه اگر مردى با اين وضعيت بيرون آيد و بداند كه زنان از روى تعمد و لذت به بدنش نگاه مى‏كنند، آيا از نظر شرعى مرتكب گناه شده است؟
    دو نظر در اين‏جا مطرح است؛ برخى فتوا به حرمت داده و عده‏اى از جواز سخن گفته‏اند. اصلى‏ترين مستند و مبناى اين حكم، قاعده فقهى «اعانت بر اثم» است كه در فقه كاربرد فراوانى دارد. معناى جمله مذكور، اين است كه هر كس زمينه تحقق و پياده شدن گناه را براى ديگرى فراهم سازد، خود نيز مانند انجام دهنده آن گناهكار است.
    در مقابل برخى مراجع اظهار مى‏دارند كه آن چه حرام است، «تعاون بر اثم» است؛ نه «اعانت بر اثم» و اين دو با يكديگر متفاوت است. «تعاون بر اثم» يعنى همكارى و شركت چند نفر در انجام گناه؛ به گونه‏اى كه همگى به طور مستقيم آن را انجام دهند. به همين جهت برخى مراجع گفته‏اند كه اگر مردى با لباس آستين كوتاه، به قصد اين كه زنان به او نگاه كنند، بيرون بيايد، شريك گناه گرديده، قاعده فقهى در حقش پياده مى‏شود؛ اما اگر به اين انگيزه نباشد، اشكالى ندارد و از آن جا كه تشخيص انگيزه افراد مشكل است، به جوانانى كه در خيابان و پارك‏ها به بازى فوتبال يا در جاده‏ها به دوچرخه سوارى مشغول هستند، وجوب نهى از منكر محرز نمى‏شود.
    براساس آن چه گفته شد، فتواى مراجع درباره لباس آستين كوتاه مردان، متفاوت است و هر كس بايد به نظر مرجع تقليد خود عمل كند، ولى مسؤولان دانشگاه‏ها و مديران مدارس و... حق دارند كه مقرراتى را طبق مصالحى كه در نظر دارند، براى محدوده خود وضع نمايند و شرايطى براى نوع لباس دانشجويان مقرر نمايند و اين كار به آن معنى نيست كه حلالى را حرام كرده يا بر خلاف نظر شرع عمل نموده‏اند؛ بلكه اين حق براى مديريت هر مجموعه محفوظ است و در اين صورت، بايد از افراط و تفريط و اعمال سليقه‏هاى شخصى اجتناب شود. مصالح كل مجموعه در نظر گرفته شود و تنها به منظور ايجاد فضاى سالم و آرامش روانى مجموعه، حدود و مقرراتى تعيين گردد.

    پى‏نوشت:

    1.دكتر محمود بهزاد، تفاوت‏هاى زن و مرد از نظر فيزيولوژى و روانشناسى، مجله نگين، شماره 134، تير 1355، ص 24.
    2. اعراف(7):26.
    3. نور(24):30.
    4. همان،31.

    شیوا علیزاده / پرسمان شماره 12

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    پنجره های پاک پاسخ به پرسش‏هایی پیرامون حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


    پنجره های پاک

    پاسخ به پرسش‏هایی پیرامون حجاب

    سؤال:

    اگر همه بی‏حجاب باشند، مثل جوامع غربی، این قضیه عادی می‏شود، و دیگر زنان برای حفظ خود از آزار انسان‏های بیمار دل، به رعایت قوانین پوشاندن خود و با حجاب بودن نیاز ندارند؟

    پاسخ:

    اولاً بی‏حجاب و بدحجابی قبل از نزول آیات حجاب در اسلام، هم وجود داشته است. آیا وقتی به تاریخ آن زمان‏ها مراجعه می‏كنیم، چون بی‏حجابی عادی بوده، زنان و دختران از تجاوز و بی‏عفتی و هرزگی افراد بیمار دل مصون بوده‏اند؟! و یا برعكس درست به دلیل همین بی‏حجابی و بدحجابی، بیشتر دچار آزار هوسرانان واقع می‏شده‏اند؟

    ثانیا: آیا هم اكنون كه در جوامع غربی بی‏حجابی حاكم است، واقعا مسئله شهوت برای مردان حل شده و به همه زنان به چشم خواهر و مادر خود نگاه می‏كنند؟! كافی است به آماری كه گاه در این زمینه‏ها منتشر می‏گردد، مراجعه كنید. برای نمونه در آمریكا هر شش ثانیه یك زن مورد خشونت جنسی قرار می‏گیرد، در كانادا از هر چهار زن یك زن مورد تجاوز قرار می‏گیرد. براساس گزارش روزنامه گاردین(1) در آمریكا در هر پانزده دقیقه یك دختر ربوده می‏شود و طبق آمار هشتاد درصد دختران دانشجوی انگلستان قرص ضدبارداری با خود همراه دارند»...ولی ما به بركت حكم حجاب، خیلی كمتر با این مشكلات روبرو هستیم.

    ثالثا: به قول شهید مطهری( رحمه‏الله ): «یكی از مختصات و امتیازات انسان از حیوانات این است كه دو نوع میل و تمنا در بشر، ممكن است پیدا شود، تمناهای صادق، تمناهای كاذب.

    تمناهای صادق همان‏ها است كه مقتضای طبیعت اصلی است، در وجود هر انسانی تمایل به ذات، امور جنسی، غذاخوردن... وجود دارد، كه همه این‏ها محدودند، ولی همه این‏ها ممكن است زمینه یك تمنای كاذب واقع شوند. مثل اشتهای كاذبی كه افراد در مورد خوردنی‏ها پیدا می‏كنند كه مشهور و معروف همه است. در بعضی از میل‏ها و غرائز كه غریزه جنسی از آن‏ها است، در این‏ها تمنا غالبا به صورت یك عطش روحی در می‏آید، یعنی قناعت و پایان پذیری را در آن راه نیست.»
    غریزه طبیعی را می‏توان اشباع كرد (كه طبق نظر استاد مطهری، برای حفظ اعتدال غرائز و اشباع آن، تنها راه مقید بودن و رعایت كردن حدود و مقررات الهی چه برای زنان و چه برای مردان است)(1) اما تمنای كاذب خصوصا اگر شكل عطش روحی به خود بگیرد، اشباع‏پذیر نیست...انسان چه در زمینه پول و اقتصادیات، یا سیاست و حكومت و مقام و چه امور جنسی، اگر زمینه مساعدی برای پیشروی ببیند، در هیچ حدی توقف نمی‏كند، خیال كردند كه حاجت جنسی در وجود بشر فی‏المثل نظیر حاجت طبیعی هركس به ادرار و خالی كردن مثانه است، منع و حبس ادرار از نظر پزشكی مضرات فراوانی دارد، اما خالی كردن آن حدود و شرایطی ندارد. اگر فرضا كسی قدم به قدم در كوچه‏ها و خیابان‏ها محل مناسب و پاكیزه و مجانی برای ادرار بیابد، بیش از مقدار حاجت به آن‏ها توجهی نخواهد كرد.
    نهایت جهالت است كه غریزه جنسی یا قدرت‏طلبی یا پول پرستی بشر را از این قبیل بدانیم... اگر انسان در این موارد مانند حیوانات، ظرفیت محدود و پایان‏پذیری داشت، احتیاجی به مقررات سیاسی و اقتصادی و جنسی و حدود اخلاقی و اجتماعی نداشت و همان ظرفیت محدود طبیعی همه مشكلات را حل می‏كرد.(3) البته استاد شهید علت این امر را «میل به بی‏نهایت» بیان می‏كند كه خداوند در سرشت انسان قرار داده است.
    پس قضیه این‏طور نیست كه ما فكر كنیم عادی می‏شود، خیر، غریزه شهوت حتی اگر به صورت تمنای صادق هم باشد، بعد از اشباع شدن مثل قضیه آب یا غذاخوردن است كه فقط تا مدتی انسان را سیر نگه می‏دارد و بعد از مدت كوتاهی دوباره انسان احساس نیاز می‏كند و اگر كه زمینه را مساعد ببیند و مقید به اخلاق و احكام الهی و انسانی هم نباشد، در هیچ حدی متوقف نمی‏شود تا چه رسد به اینكه با تبلیغات و تحریكات زیاد جنسی كه امروزه در جوامع غربی شاهد آن هستیم، تحریك و تشویق هم بشود. از این‏رو در آن جوامع، زنان و دختران بیشتر دچار این مشكلات هستند.
    البته شاید كسانی بگویند، افراد هوسرانی كه به غیرهمجنس دلخواه خود، دسترسی دارند، تا مجبور نشوند به دیگران كاری ندارند؛ ولی این واقعیت را هم نباید از نظر دور داشت كه شرایط ظاهری و مالی افراد در همه جوامع یكسان نیست و در هرجامعه‏ای حتی جوامع غربی هم تعداد افرادی كه در هرحالی به جنس دلخواه خود دسترسی داشته باشند، محدود است و در نتیجه خطر برای دیگر افراد همیشه در كمین است. این آمارهای فساد و فرزندان نامشروع در آن كشورها نشان دهنده چنین واقعیت‏هایی است.

    فاطمه رامین

           










    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    پنجره‌های پاك گفتگویی دربارة حجاب

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


     

    پنجره‌های پاك

    گفتگویی دربارة حجاب

     سؤال:

    وقتی در محیط و جامعة ما اكثراً بدحجاب و آرایش‌كرده هستند، اگر ما به صورت ساده و با حجاب در میان آن‌ها حاضر شویم، خجالت می‌كشیم و مورد تمسخر واقع می‌شویم و ما را «امّل» خطاب می‌كنند؛ پس محیط و جامعه هم مقصر است و ما را تشویق به بی‌حجابی و بدحجابی می‌كند.

    پاسخ:

    البته نقش محیط را نمی‌توان نادیده گرفت، ولی محیط نمی‌تواند انسان را مجبور به گناه كند. بله، شیطان از این طریق می‌تواند انسان را وسوسه كند، ولی اختیار و انتخاب با خود انسان است و با ارادة خود می‌تواند راه درست را پیش بگیرد و عمل كند. اگر محیط و شیطان و وراثت و تعلیم و تربیت و … می‌توانستند از انسان سلب اختیار كنند و موجب عمل گردند، دیگر بهشت و جهنم و معاد و قیامت معنا نداشت.
    جالب اینكه قرآن كریم پاسخ شیطان (و امثالش را كه انسان را تحریك و تشویق به گناه می‌كنند) را به افرادی كه علت گناه‌كردن خود را به گردن او می‌اندازد، خیلی زیبا بیان نموده :«فقال الضعفؤا للذین استكبروا انا كنا لكم تبعاً فهل انتم مغنون عنا من عذاب الله من شیء … و قال الشیطان لما قضی الامر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلقتكم و ما كان لی علیكم من سلطان الا أن دعوتكم فاستجبتم بی فلا تلومونی ولوموا انفسكم ما انا بمصرخكم و ما انتم بمصرخی انی كفرت بما أشتركتمون من قبل ان الظالمین لهم عذاب الیم.» یعنی «روزی كه مردم از قبرها برانگیخته و به پیشگاه خدا حاضر شوند، در آن روز ضعیفان به گردن‌كشان گویند: ما در دینا تابع رأی شما بودیم، آیا امروز شما هم از عذاب خدا ما را كفایت خواهید كرد؟ … و چون حكم به پایان رسید (و اهل بهشت ازاهل دوزخ جدا شدند) در آن حال شیطان گوید: خدا به شما به حق و راستی وعده داد و من به خلاف حقیقت و بر شما هیچ حجت و دلیل قاطعی نیاوردم (و تنها شما را به وعده‌های دروغی فریفتم) پس امروز شما كه سخن بی‌دلیل مرا پذیرفتید، مرا ملامت مكنید، بلكه نفس پرطمع خود را ملامت كنید كه امروز نه شما فریادرس من توانید بود و نه من فریادرس شما. من به شركی كه شما به اغوای من آوردید، معتقد نیستم، آری در این روز ستمكاران عالم را عذاب دردناك خواهد بود.»
    یعنی كارشیطان فقط در حد وسوسه است و انسان با اراده و اختیار خود می‌تواند در برابر عوامل گناه ایستادگی كرده و راه درست را برود؛ ولی اگر نرفت ، به خود ستم وظلم كرده و جزء ظالمین می‌گردد و عذاب الهی شامل حالش خواهد شد. البته هرچقدر این عوامل (شیطان، محیط، وراثت...) قوی‌تر عمل كنند، كار مبارزة انسان با عوامل منحرف كننده مشكل‌تر خواهد بود، اما در عوض این انتخاب و عمل او نیز نزد خدا ارزشمندتر است و باعث قرب بیشتر او به خداوند متعال خواهد بود.
    این عوامل در تمام زمان‌ها و دوره‌ها و جوامع بوده و می‌باشد و این خود از آزمایش‌های الهی محسوب می‌گردد؛ لذا خداوند در قیامت افرادی را می‌آورد و به وسیلة آن‌ها بر ما احتجاج می‌كنند كه فلان انسان هم شرایط شما را داشت (و شاید بدتر از آن) و در موقعیتی بدتر قرار داشت ولی گناه نكرد، افرادی مانند ابن‌سیرین‌ها  و رجبعلی خیاط‌ها ... آری، محیط انسان را مجبور به كاری نمی‌كند، هرچند كه تشویق و تحریك می‌كند. در قیامت زنی را كه گمراه شده می‌آورند كه عذاب كنند، او می‌گوید: خودت مرا زیبا آفریدی و این باعث شد نامحرم به من توجه كند و از من تعریف كند تا آنجا كه من هم كم‌كم به گناه كشیده شدم. خدا می‌گوید: تو زیباتر بودی یا حضرت مریم (گویا ایشان خیلی زیبا بوده) پس او چطور خود را حفظ كرد؟
    در همین دنیا هم این‌گونه كارها برای ما خوشبختی نمی‌آورد. بعضی از مردانی كه به سراغ زنانی می‌روند كه زیبایی‌های جسمی خود را در دید و استفادة نامحرمان قرار می‌دهند، معیاری جز زیبایی و ارضاء هوس خود ندارند و این زیبایی هم به هرحال تا چندسال دیگر كم خواهد شد. این‌گونه مردان بوالهوس،‌ خواه ناخواه به سراغ دیگری خواهند رفت و برای ما به جز بدبختی و بدنامی چیزی باقی نخواهد ماند و بر فرض هم كه ازدواجی صورت گیرد، چون این ازدواج با معیارهای صحیح انتخاب همسر، صورت نگرفته، لذا اساس و بنیانی درست و محكم ندارد و به همان دلیل باز مرد چه به صورت مشروع یا نامشروع به دنبال دیگری خواهد رفت.
    آیا با این‌همه عواقب دنیوی و اخروی برای خود باز هم باید تصور كنیم كه «امّل» هستیم و از تمدنی كه غرب برای ما به ارمغان آورده عقب مانده‌ایم؟!
    باید پرسید چرا از تمدن همین بی‌حجابی را كه مقدمة بی‌بند و باری است،‌برای ما به ارمغان می‌آورند و ما نیز متأسفانه ناآگاهانه مقلد و بی‌قید و شرط مدها و نسخه‌های آن‌ها می‌شویم. چرا نباید از علم آنان تقلید كرد و در صنعت پیشرفت كرد و خود را از استعمار نجات داد؟!
    ما باید سعی كنیم در زندگی خود مثل ماهی شناگر باشیم یعنی جا و مكان و راه درست خود را خود انتخاب كنیم و امواج آب ما را به هرسو نبرد. نباید بگذاریم محیط و ... برای ما تصمیم بگیرد و مد انتخاب كند و حتی نوع رفتار و حرف زدن‌ ما را از قبل رقم بزند ... و با این كارها هویت ملی و اسلامی‌ ما را به ابتذال بكشاند، تا از خود اصول و مبادی و فلسفه‌ای ارزشمند نداشته باشیم. به بیان دیگر هدف دشمنان ایجاد استعمار فكری است كه به گفتة شهید مطهری(ره) خطرناكتر از انواع دیگر استعمار است؛ چون در این نوع استعمار، شخص مثل دشمن، فكر می‌كند و مانند او می‌بیند و اصلاً هم احساس نمی‌كند كه استعمار زده شده است. به طرف آن‌كه می‌درد،‌ می‌دود. ارزش استقلال فكری و اعتماد و اعتقاد به فلسفة زندگی خود و احترام به سنن و نظامات خود، از علم بالاتر است. ملت عالم ممكن است در ملت دیگر هضم شود، ولی ملتی كه احساس شخصیت و استقلال می‌كند، قابل هضم نیست.
    البته در مطالب مربوط به وظیفة هر شخص در مورد خود، بیان شد كه تفكر و اعتقادش باید چگونه باشد تا در فرهنگ هضم بیگانه نشود؛ ولی این بدان معنا نیست كه حكومت اسلامی و حتی افراد جامعة اسلامی در برابر شایع‌شدن گناه وظیفه‌ای ندارد؛ بلكه برعكس مهم‌ترین وظیفه بر عهدة حكومت اسلامی است و این‌همه قوانین مجازات و تعزیرات اسلامی باید در برابر افراد مختلف صورت گیرد و حتی قانون برای زنانی كه بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر می‌شوند، مجازات حبس و جزای نقدی معین كرده. هم‌چنین مسلمانان موظف به انجام امر به معروف و نهی از منكر هستند و این در رساله‌های عملیة ما بیان شده لذا تا حد امكان هم حكومت و هم ملت در جلوگیری از شیوع گناه نقش مؤثر دارند و باید وظیفة خود را انجام دهند و در صورت كوتاهی باید در مقابل خداوند متعال پاسخ‌گو باشند.

    دیدار آشنا>شماره 49

           










    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    پوشش برتر از نگاه روانشناسان

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد





    پوشش برتر از نگاه روانشناسان
    در روان‏شناسی رنگ‏ها می‏خوانیم كه رنگ سیاه نمایان‏گر مرز مطلق است . (1) لذا كسی كه رنگ سیاه می‏پوشد، می‏خواهد نشان دهد كه مرزی را ایجاد كرده است . اما این كه این مرز برای چیست، در موقعیت‏های مختلف ممكن، است متفاوت باشد . گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا می‏پوشند، برای آن كه نشان دهند بین آن‏ها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آن‏ها را از هم جداكرده است و یا برای آن كه نشان دهند كه در حریم خانه و خانواده‏ی آن‏ها حادثه‏ای رخ داده است كه انجام برخی از كارهای معمولی كه سایر خانواده‏ها انجام می‏دهند، برای آنان میسر نیست .
    اما گاهی هم سیاه می‏پوشند، نه برای عزا و ماتم بلكه برای مشخص كردن مرزها و حریم‏های اجتماعی و حجاب یك خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است .
    وقتی كه خانمی چادر مشكی به سر می‏كند و با وقار و متانت تمام قدم به عرصه‏ی اجتماع می‏گذارد، با این نحوه‏ی پوشش می‏خواهد نشان دهد كه هركسی حق ندارد به این حریم پاك، مقدس و خصوصی وارد شود . این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی . در واقع او با حجاب مشكی و چادر سیاه، بین خود و مردان نامحرم موزی عاقلانه ایجاد می‏كند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود می‏خواهد نگاه تیز و برنده‏ی هرزگی و ابتذال را بشكند و نگذارد در حریم عفاف، پاكی و نجابت اونامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد . لذا چادر مشكی به منزله‏ی حرمت و احترام است . مرز ادب، كرامت، حیا و عفت است . مرز آداب است و نشان می‏دهد كه در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم بادیده‏ی احترام و ادب نگریست .
    از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچه‏ی سیاهی را می‏بیند، دیگر چندان رغبتی به نگاه كردن پیدا نمی‏كند و خود به خود نظر را بر می‏گرداند . نگاه به رنگ‏های روشن چشم ار باز و رغبت مشاهده و تمركز بردیدن را دوچندان می‏كند، به عبارت دیگر از دیدگاه روان‏شناسی رنگ‏ها، نگاه به رنگ‏های تیره، به ویژه رنگ سیاه كه بی رنگی مطلق است، تقریبا تمام رغبت‏ها را از بین می‏برد .
    روان شناسان امروز می‏گوید: «سیاه به معنای «نه‏» بوده و نقطه‏ی مقابل «بله‏» یعنی سفید است‏» (2) با این نگاه باید گفت: آن كس كه در مقابل نامحرم سیاه می‏پوشد، در واقع می‏خواهد به او «نه‏» بگوید و آن كسی كه رنگ جذاب می‏پوشد، در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه‏های هرزه و آلوده قرار می‏دهد و وسیله‏ی آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم می‏كند .
    در روان‏شناسی رنگ‏ها می‏خوانیم كه «سفید به صفحه‏ی خالی می‏ماند كه داستان را باید روی آن نوشت، ولی سیاه نقطه پایانی است كه در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد» (3) بنابراین زنی كه در برابر نامحرم و در بیرون از خانه لباس سفید و رنگارنگ می‏پوشد، از ایمنی كم‏تری برخوردار است، ولی زنی كه چادر سیاه می‏پوشد، حداكثر ایمنی را برای خود ایجاد كرده است و نشان می‏دهد كه این‏جا نقطه‏ی پایان نگاه‏های نامحرمان است و در فراسوی این حجاب، جایی برای نفوذ نگاه‏ها و نیت‏های ناپاك نیست .
    در جای دیگری در بحث روان‏شناسی رنگ‏ها می‏خوانیم كه: «سیاه، نشان‏گر ترك علاقه یا انصراف نهایی بوده ... و از تاثیر قوی برهر رنگی كه در همان گروه (دركنارآن) قرار گرفته باشد، برخوردار است و خصلت آن رنگ را مورد تاكید و اهمیت قرار می‏دهد . . » (4)
    از این رو كسی كه چادر مشكی می‏پوشد، می‏خواهد با رنگ سیاه چادر دائما جلوه و نمای خود را نفی كند و خود را از نگاه‏های دیگران دورنگه دارد . آن كس كه چادر مشكی می‏پوشد، رنگ مشكی چادر او نشان گر ترك علاقه یا انصراف نهایی است، یعنی چادر مشكی به نگاه‏های نامحرم می‏گوید هیچ جایگاهی برای نگاه شما در من وجود ندارد .
    بنابراین باید به روان‏شناسی و جامع نگری زن ایرانی آفرین گفت كه برای حفظ حرمت، عفت و پاكی خود و هم‏چنین پاسداری از مرزهای خویش و جامعه‏ی خویش و برای سالم سازی محیط اجتماعی خود، بهترین حجاب، یعنی چادر و مناسب‏ترین رنگ یعنی مشكی را انتخاب كرده است .
    زنان و دختران نجیب ایرانی برای حفظ حرمت و احترام خود و برای سالم سازی محیط اجتماعی خویش و برای دورماندن خود و جامعه از آلودگی‏ها، وقتی كه از خانه بیرون می‏آیند، چادر مشكی برسر می‏كنند و پس از انجام كارهای روزمره و ضروری خود با قلبی آرام و فكری آزاد و سالم وقتی كه به خانه بر می‏گردند، یا در محیطی كه از نگاه‏های مشكوك و آلوده به دور است قرار می‏گیرند، چادر مشكی را از سر بر می‏دارند و در حدود مرزها و مملكت‏خویش با پوشیدن بهترین لباس‏ها و با جذاب‏ترین رنگ‏ها، طراوت، زیبایی، گرمی و شادابی خود را برای اهل خانه، برای همسر و همدم و مونس خویش به نمایش می‏گذارند و به محیط خانه صمیمیت، صفا و آرامش می‏بخشند و به شریك زندگی خود و یا به والدین خود با كمال سرافرازی و صداقت اعلام می‏دارند كه امانت وجودم را در صیانت صدف محكم چادر مشكی بدون دستبرد نگاه‏های آلوده به خانه برگردانده‏ام و منتظر دریافت نگاه‏های گرم و محبت‏آمیز صاحبان حرم خود هستم .
    بنابراین بهترین حجاب زنان در بیرون از خانه و در محیط اجتماع به طور كل در برابر نامحرمان، چادر مشكی است كه علم تجربی روان شناسان روز نیز آن را تایید می‏كند . باید صمیمانه از مادران و والدین تشكر و سپاس‏گزاری كنیم كه به بركت تقوای الهی و نورانیت تعالیم دین مبین اسلام، این گونه زیبا، به جا و دقیق، چادر مشكی را برای حجاب خود و دختران عفیفشان برگزیده‏اند و در آن زمان كه هنوز علم روان‏شناسی به شكل امروزی خود از مادر علم متولد نشده بود، با دیدی كارشناسانه و به عبارت دقیق‏تر با دیدی الهی، روان شناختی و جامعه شناسانه با ما رفتار كرده و رفتار كردن را به ما آموخته‏اند .

    پی‏نوشت‏ها:

    1 . ماكس بوشهر - روان‏شناسی رنگ‏ها - ترجمه ویدا ایزاده .
    4 و 3 و 2 . همان



    محمد مهدی صفورایی / دیدار آشناشماره 41

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    پنجره‌های پاك

    مرتبط با:همت و کار مضاعف در مبارزه با فقر و فساد


     پنجره‌های پاك

    سؤال:

    اگر پدر یا شوهر خانمی از او بخواهد كه در جامعه به صورت آرایش كرده و با حجابی غیراسلامی در كنارش حاضر باشد،‌ و اگر زن حرف آنان را عمل كند، آیا باز هم گناه كرده و به خاطرش عذاب می‌شود؟

    پاسخ:

    البته پدر و مادر نسبت به انسان حق عظیمی دارند و خداوند در قرآن كریم بعد از مسئلة توحید، احسان به پدر و مادر و نیكی به آن‌ها را مطرح نموده كه از مهمترین وظایف فرد مسلمان است. در سورة نساء آیة سی و شش آمده است: «و اعبدوا الله و لاتشركوا به شیئاً و بالوالدین احسانآً» یعنی «خدای یكتا را بپرستید و هیچ چیزی را شریك وی نگیرید و نسبت به پدر و مادر نیكی و مهربانی كنید.» و اطاعت امر پدر و مادر تا آنجا لازم است كه در رساله‌های عملیه آمده است:«اگر پدر و مادر به فرزند خود امر كند كه نماز را به جماعت بخواند، چون اطاعات پدر و مادر واجب است، بنابراحتیاط واجب باید نماز را به جماعت خواند و قصد استحباب نماید.1» و هم‌چنین زن در بعضی از موارد باید از شوهر خود اطاعت كند.
    اما هم‌چنان كه در آیة كریمه شاهد هستیم، خداوند قبل از دستور به نیكی به والدین، مسئلة اطاعت و عبادت خود را بیان نموده است؛ یعنی حق خداوند بالاتر و برتر از حق هركسی حتی پدر و مادر است. لذا اگر دستور پدر یا مادر و یا حتی شوهر بر خلاف فرمان خداوند باشد، بر انسان واجب است كه دستور خدا را اطاعت كند و قرآن هم می فرماید:‌« و ان جاهداك علی ان تشرك بی ما لیس لك به علم فلا تطعهما و صاحبهما فی‌الدنیا معروفاً و اتبع سبیل من اناب الی ثم الی مرجعكم فاُنبئكم بما كنتم تعملون»2 یعنی «اگر پدر و مادر تو را بر شرك به خدا كه آن را حق نمی‌دانی وادار كنند، در این صورت دیگر امر آن‌ها را اطاعت مكن، ولیكن در دنیا با آن‌ها به حسن خلق مصاحبت كن و از راه آن كس كه به درگاه خدا رجوع و انابه‌اش بسیار است، پیروی كن كه پس از مرگ رجوع شما به سوی من است و من شما را به پاداش اعمالتان آگاه خواهم ساخت.»
    شما نگویید كه آیه فرموده فقط در شرك اطاعت مكن، ولی آرایش و بدحجابی كه شرك نیست؟! علامه طباطبایی(ره) در ترجمة فارسی تفسیرالمیزان در ذیل آیه بیست و سه سورة بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «برگشت تمامی گناهان به شرك است، زیرا اگر انسان، غیر خدا یعنی شیطان‌های جنی و انسی و یا هوای نفس و یا جهل را اطاعت نكند، هرگز اقدام به هیچ معصیتی نمی‌كند و هیچ امر و نهی‌ای را از خدا نافرمانی نمی‌كند، پس هرگناهی، اطاعتی است از غیر خدا3» هم‌چنین ایشان در ذیل همین آیة سوره لقمان می‌فرمایند:«برانسان واجب است كه در امور دنیوی، نه در احكام شرعی كه راه خداست، با پدر و مادر خود به طور پسندیده و متعارف مصاحبت كند ... نه خلاف دین،‌كه نباید به خاطر پدر و مادر از آن چشم پوشید، چون راه سعادت ابدی است، پس اگر پدر و مادر از آن‌هایی باشند كه به خدا رجوع دارند، باید راه آن دو را پیروی كند وگرنه راه غیر آن دو [راه كسانی را] كه با خدا انابه دارند ... اگر پدر و مادر با خدا بودند، باید راهشان را پیروی كنی و گرنه اطاعتشان بر تو واجب نیست و باید راه غیر آن دو را یعنی راه كسانی را كه با خدا هستند، پیروی نمایی. 4»
    پس اگر پدر و مادر كه احسان و اطاعت آن‌ها بعد از مسئلة توحید، واجب ترین واجبات است(هم‌چنان‌كه مسئلة عقوق بعد از شرك ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان كبیره است5) به طور یقین در مورد دیگر افراد مثل شوهر هم، مانند پدر و مادر اطاعتشان در اموری كه خلاف احكام شرع است و منجر به نافرمانی خدای متعال است، روا نیست.
    اصلاً مرد سالم، غیرتش اجازه نمی‌دهد كه زن و دختر خود را در برابر دیدگان نامحرمان جلوه دهد و هوسرانان به چشم شهوترانی به آن‌ها بنگرند. رسول اكرم(ص) می‌فرمایند: «مردی كه غیرت ندارد، قلبش همچون قلب كفار سیاه و تاریك است» در حدیث دیگری است كه «هر كس باید خود و خانوادة خود را حفظ كند تا به پرتگاه‌های هلاكت نیفتد.» و یكی از این موارد، مسئلة حجاب است كه هركس باید خانوادة خود را در این‌باره حفظ كند و مسئول حجاب آن‌ها باشد و به قول قرآن كریم:«یا ایها الّذین امنوا قوا انفسكم و اهلیكم ناراً»6 یعنی «ای كسانی كه ایمان آورده‌اید، خودتان و خانواده‌تان را از آتش دوزخ نگاه دارید» كه با این تعبیر، غیرت مردم هم معنا می‌یابد.
    توجه به این مطلب كه قرآن كریم هم در انتهای سورة عنكبوت آیة پانزده، متذكر شده، واقعاً تكان‌دهنده است كه درآخر، بازگشت ما به سوی خداست. همین پدر و شوهر و دوست و ... كه به خاطر خوش آمد و رضایت آن‌ها، حاضر به انجام هرگونه گناه و مخالفت با خدای منان می‌شویم، بعد از مرگ فقط حداكثر انسان را تا بالای قبرش می‌توانند همراهی كنند و بعد از آن انسان می‌ماند و اعمالش و در آنجا آیا واقعاً این عذر ما را می‌پذیرند كه برای اطاعت از پدر یا شوهر، بی‌حجابی و گناه كردیم!! در حالی‌كه خود خداوند فرموده در احكام شرع فقط باید مرا اطاعت كنید.

    دیدار آشنا>شماره 50

           



    ادامه مطلب


    نظرات (0) نويسنده:وحید صباغی - در شنبه 29 خرداد 1389  ساعت3:07 AM   |  

    تعداد صفحات :87      20   21   22   23   24   25   26   27   28   29   >