ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : پایگاه راسخون
جورچ پ. چرچيل در کتاب فرهنگ رجال قاجار، نظام السلطنه مافي را اين گونه معرفي ميکند: «حسين قلي خان مافي در سال 1833 ميلادي برابر با 1212 ه. ش متولد شد، وي فرزند شريف خان قزويني بود. حسين قلي خان در جواني به دستگاه مراد ميرزا حسام السلطنه پيوست و در مقام منشي خصوصي والي فارس همراه او به شيراز رفت. وي در سال 1875 ميلادي (برابر 1236 ه. ش) از طرف حسام السلطنه به حکومت بنادر خليج فارس و عربستان منصوب شد و سه سال بعد در معيت شاهزاده به خراسان رفت. حسين قلي خان در سال 1892 ميلادي که نصرت الدين شاه ميرزا سالار السلطنه از طرف ناصرالدين شاه به حکومت فارس منصوب شد، در مقام پيشکار وي، مجددا به فارس رفت و پس از برقراري امنيت در آن خطه موفق به کسب لقب «نظام السلطنه» گرديد و لقب قبلي وي يعني «سعدالملک» به برادر کهترش محمدحسن خان اعطا شد. حسين قلي خان در سال 1894 ميلادي به حکومت عربستان و لرستان منصوب گرديد. وي مدتي بعد به علت بياحترامي به سرپرستي سايکس نمايندهي سياسي دولت پادشاه انگليس از سمت خود برکنار گرديد و دولت ايران متعهد شد که مدت پنج سال از انتخاب نظامالسلطنه به مشاغل رسمي در سراسر قلمرو ايران خودداري ورزد، ليکن به علت نياز مظفرالدين شاه به خدمت وي و درخواست حکومت ايران، دولت پادشاه انگليس با بازگشت به خدمات نظامالسلطنه به شرط عدم اعزام وي به جنوب يا هر ناحيهاي از خاک ايران که بتواند به امر تجارت انگليس لطمه وارد سازد، موافقت نمود. در نتيجه پس از موافقت دولت ايران با شرط مذکور، نظام السلطنه به سمت وزير عدليه و تجارت منصوب و در تهران مشغول به کار شد. وي در سال 1899 ميلادي به جاي حسن علي خان امير نظام گروسي به سمت پيشکار محمد علي ميرزا وليعهد در تبريز منصوب گرديد و تا سال 1901 عهده دار آن مقام بود. نظامالسلطنه در ماه مارس 1907 ميلادي يعني زماني که به حکومت اصفهان منصوب شد در تهران بود و در ماه مه همان سال جهت برقراري نظم و آرامش به فارس اعزام گرديد. وي در دسامبر 1907 ميلادي به تهران بازگشت و در بيستم ماه مذکور به وزارت ماليه منصور شد . همچنين در کتاب تاريخ معاصر ايران نشر وزارت آموزش و پرورش اين گونه از نظامالسلطنه مافي ياد ميشود: «در آغاز جنگ جهاني اول و براي مقاومت در برابر اشغالگران، جناحهايي از رهبران سياسي - مذهبي که روسيه و انگلستان را دشمن اصلي مردم ميدانستند، با تبليغاتي که از ناحيهي عثماني براي اتحاد دنياي اسلام در اين زمان انجام ميگرفت؛ از تهران به سوي قم و سپس کرمانشاه حرکت کردند و در آنجا دولتي موقت به رهبري نظامالسلطنه مافي تشکيل دادند، اما نتوانستندکاري از پيش ببرند . حسينقلي خان نظامالسلطنه در وصيتنامهي خود دربارهي وقف اراضي جراحي ميگويد: «... سه دانگ اراضي جراحي واقع در محال عربستان را به موجب ورقهي حبسنامهي جداگانه... حبس شرعي فرمودهاند تا به مصارف خيرات و مبرات مقرره به شرحي که در ورقهي حبسنامه مسطور شده، منظور شود.» چنين به نظر ميرسد که انجام مابقي امور وقف به دختر وي و متوليهي وقف واگذار شده و بتول مافي السلطنه وقفنامه را تنظيم کرده است. همچنين در توليت نامه که به تأييد چند شاهد به نامهاي محمدحسن الطهراني، محمدحسين تربيت، محمد حسين و يک نفر ديگر که دقيقا مشخص نيست، ممهور به مهر شده است و وضعيت وقف توضيح داده شده است. همچنين متن مصالح به اين شرح است: «براساس مصالحهي مورخ 3 شوال المکرم 1321 جنوبي به فلاحيه شمالي به رامهرمز غربي به اهواز شرقي به اهواز و هنديجان چون ناحيهي جراحي واقع در عربستان که محدود است به حدود اربعهي مسطورهي ذيل از جمله خالصجات ديوان اعلي بوده است که به شرح فرمان مهر ملعال مبارک به عنوان به ملکيت ابدي واگذار و مرحمت شده بود به حضرت مستطاب اسعد اشرف افخم اعظم آقاي حسين قلي خان نظامالسلطنه دام اقباله العالي و حضرت مستطاب معظم مالک و متصرف بودهاند، به ملاحظهي کمال احتياط و دينداري و اينکه خواستند رفع شبهه نموده واقعه تحصيل فرموده باشد، درصدد برآمدند که از طرف اولياي شريعت مقدسه که در زمان غيبت ولي الله اعظم صلوات الله عليه و ارواح العالمين له الفداء نواب آن حضرت ميباشند، انتقالي شرعي شود به ايشان که ملک مباح شرعي ايشان باشد. از داعي خواستار شدند لهذا داعي اجابة... و با اجماع کافهي شرايط صحت و شريعت مصالحهي صحيحهي اسلاميه نمودم با حضرت مستطاب اجل معظم دام اقباله العالي تمامة ناحيهي مسطوره را توابع شريعه و لواحقة العرفيه به همان قسم که مالک و متصرف بودهاند، من غير اخراج شييء... که تماما و کمالا اخذ و قبض گرديده است و صيغهي مصالحه صحيحهي شرعيه کما هو المقرر جاري شد و شرايط صحت و شرعيت در آن مرعي گرديد عليهذا... ناحية مسطورة بتوابعها الشرعية و لواحقها العرفية حق صد و ملک طلق مباح شرعي حضرت مستطاب معظم ادام الله اقباله العالي و له التصرف فيها علي طبق... و کان وقوع ذلک في تاريخ 3 شهر شوال المکرم 1321 يوشاقان ايل» همچنين وصيتنامهي اصلي به صورت کتابچه است که در دسترس نيست و قسمتي از وصيتنامه به اين شرح است: «... فقط چيزي که مستثني ميشود، سه دانگ بلوک جراحي واقع در عربستان و نيم دانگ قريه و جرندق واقعه در قزوين است؛ به اين معنا که سه دانگ جراحي را براي مصارف خيرات و مبرات خودم معين کردم و مصارف آن را هم به اين ترتيب معمول دادند، مادامي که راه حجاز تمام نشده است، تمام عايدات که مال الاجاره جراحي در... است و اين وجه را جناب معزالسلطنه در ماءخذ سالي هزار و چهارصد تومان قهرا نميافزايد اگر خداوند تفضل ميفرمود تمام حاصل و عايدات آن را بعد از وضع سالي دويست تومان حق توليت سال به سال مرتبا برسانند که به مصرف راه حجاز برسانند و هر وقتي هم که راه حجاز به اتمام رسيد، عايدات آن را به چهار قسمت منقسم دارند بدين شرح که يک قسمت صرف مخارج اطفال و ايتام بي کفيل شود که در مدارس تحصيل بنمايند، مشروط بر آن که علوم و... جديده را نيز متصدي تحصيل باشند و قسمت ديگر صرف مرضاي مسلمين بشود که در مريضخانه باشند و سهم ديگر بالمناصفه صرف تعمير پلهايي که باني و مالک معلومي ندارد و تسطيح طرق و شوارع صرف شود، در هر نقطه و به هر ترتيبي که اوصياي متن صلاح بدانند و راحت عمومي فراهم شود و هر گاه در يک وقتي که از ارقاب و ارحام من به واسطهي علت مزاج که قادر به کسب معاش نميشوند و مبتلا به فقر و فاقه باشند، آن دو قسمتي که براي تعمير پلها و تسطيح راه معين ميشود، به آنها برسانند که معاش نمايند و...».