ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شهیدان
شهر قهرمان و شهید پرور شیراز در گلافشان اردیبهشت 1341، میزبان كودكى از سلاله سرخ شقایق بود. خانواده ایزدى پس از سالها انتظار، آغوش خود را بر این مسافر كوچك سال گشود و او نیز با اولین گریه كودكانه خود، لبخند شوق را بر لبان پدر و مادرى نشاند كه دستهاشان بوى سبز عطوفت داشت و دلهایشان زلال پاك آیینه بود. محمدرضا در چنین حال و هوایى، چشم بر آبى آسمانى گشود و در سایهسار حمایت و نوازش این دو بزرگوار، روزهاى كودكى را پشتسر گذاشت. دبستان "وكیلى" شیراز در سال 1347، الفباى سادگى و معرفت را به او آموخت و او كه دلى مشتاق فراگیرى داشت، با پشتسر گذاشتن دوران تحصیل و پس از سالها تلاش و كوشش، موفق به اخذ مدرك دیپلم شد. فعالیتهاى سیاسى وى كه سالها پیش از انقلاب، از مدرسه راهنمایى "برهان" شیراز آغاز شده بود، در سال 56 و 57 با جدیت بیشتر ادامه یافت و شهید ایزدى در این میان، بارها مورد آزار و شكنجه نیروهاى خود فروخته ساواك قرار گرفت. وى اندك زمانى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، در شهربانى شیراز، مورد اصابت گلولههاى خود فروختگان رژیم قرار گرفت و از ناحیه پا به شدت مجروح شد. سردار شهید محمدرضا ایزدى بعد از طلوع فجر انقلاب، به عضویت سپاه پاسداران شیراز درآمد و با گذراندن آموزشهاى لازم، خود را آماده دفاع از اسلام و انقلاب و میهن اسلامى كرد. وى همزمان با آغاز جنگ تحمیلى، جزو گروههاى اعزامى به منطقه جنوب، راهى سوسنگرد شد و با پذیرفتن مسؤولیتهاى مختلف، در چندین عملیات شركت كرد. این شهید بزرگوار، چندین سال متمادى با عنوان مسؤول آموزشهاى نظامى، خدمات ارزندهاى را براى آماده سازى و سازماندهى نیروهاى بسیجى انجام داد كه تلاشهاى صادقانه و مخلصانه او، هنوز بعد از سالها زبانزد همرزمان دلسوخته او است. سردار شهید ایزدى با عنوان مسؤول محور، در حماسه جاویدان كربلاى چهار شركت كرد و بعد از روزها تلاش مداوم، با تقدیم خون سرخ خویش، این مسؤولیت مهم را بر دوش همرزمان خود گذاشت. شقایقزار شلمچه در 1365/12/3 بعد از انفجار گلوله توپ دشمن، از قطره قطره خون وى رنگین شد و این سردار شهید، آن گونه كه آرزو كرده بود، با تنى بىسر، به دیدار دوست شتافت. پیكر مطهر او چند روز بعد، در هلهله آتش و اسپند، بر دستهاى مردم قدرشناس شیراز، تشییع و در گلستان دارالرحمه این شهر به خاك سپرده شد.