ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
فرمانده گروه شناسایی لشگر 25 کربلا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) پاسدار اسلام شهيد« فتح ا... شاکري» در سال 1340 در «کلاگر محله»شهرستان« جويبار» در يک خانواده کشاورز و مذهبي پا به عرصه وجود نهاد و پس از گذراندن سنين کودکي دوره ابتدائي تحصيلي خود را در دبستان «کلاگر محله» و دوره راهنمائي را در مدرسه راهنمائي دکتر« علي شريعتي»در «جويبار» گذراند .در درسهايش موفق بود. او در انجام کارها هميشه صابر بود و به هر مشکلي که بر مي خورد بلند مي شد وضو مي ساخت و دو رکعت نماز رفع مشکل مي خواند و از خدا استعانت و ياري مي جست و با در نظر گرفتن ابعاد مختلف اکثر روزها روزه مي گرفت . ماهاي تعطيلی مدارس را کارگري ميکرد که تا اندوخته ای باشد براي ادامه تحصيل سال آينده اش .همزمان با پيروزي انقلاب شکوهمند و افتخار آفرين امت ما در سال 1357 ديپلم رشته طبيعي خود را با معدل 15 گرفت. شهيد شاکري به امام عشق زيادي مي ورزيد و به مقام ولايت فقيه ارج مي نهاد و با تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در سال 57 به دستور امام ،چون علاقه شديد به امام و انقلاب اسلامي داشت مشتاقانه در سپاه اسم نويسي کرد و پس از طي مراحلی سرانجام در اوايل سال 58 وارد تشکيلات سپاه شد و براي حفظ و حراست از انقلاب و دست آوردهاي آن مشغول پاسداري شد . شهيد «فتح لله شاکري در مصاف با منافقين کوردل نقش چشمگيري داشت و جهت ريشه کن کردن آنها در درگيريهاي شمال کشورفعالانه شرکت داشت . با شروع جنگ تحميلي مزدور آمريکا يعني صدام متجاوز عليه ايران اسلامي به نداي هل من ناصر ينصرني امام گوش فرا داد و در خرداد ماه سال 1360 داوطلبانه به جبهه جنوب اعزام شد و پس از مدت سه ماه مبارزه پي گير به خانه بازگشت . در سن 20 سالگي با خواهري حزب الهی و تربيت شده در يک خانواده مذهبي ازدواج کرد که حاصل اين وصلت پسري بنام «توحيد» است . ايشان در آبان ماه سال 1360 مسئوليت بازداشتگاه 17 شهريور را به عهده گرفت و به ارشاد و کساني که گول مزدوران شرق و غرب را خورده بودند و به دام آنها افتاده بودند، پرداخت و با رفتار اسلامي خود عده اي از آن گمراهان را از گمراهي نجات داد . با اعلام جنگ مسلحانه از طرف منافقين آمريکائي و فرار آنها به شهرها و جنگلها ی شمال ایران شهيد «شاکري» با تني چند از برادران پاسدار مأموريت سرکوبي آنها را در منطقه جنگي« قاديکلا بزرگ »به عهده می گیرد و مدت دو ماه با عوامل کفر جهاني نبرد می نماید، عده اي از آنها را به درک واصل می کنند. بعد از اين جريان از او تقاضا مي کنند که سرپرستي پايگاه مقاومت بهشتي استان «مازندران« را به عهده بگيرد .از جنگل «قاديکلا »به پایگاه بهشتي مي آيد و در اولين فرصت پايگاه مقاومت را سروسامان مي بخشد. سپس مشغول سرکوبي منافقين از خدا بي خبر مي شود طوري که منافقان از دست او در امان نبودند. بارهاو بارها براي او پيغام مي فرستادند که تو را ترور مي کنيم و حتي به همسر او پيغام مي فرستادند که جلوي او را بگيرد وگرنه او را ترور می کنند. با اوجگيري فرار گروهکها به جنگلها او دوباره به فرماندهي گردان رزمي طرح جنگل درقسمت «برنجستانک »منصوب مي شود و مبارزات پيگير و دامنه دار خود را عليه کفر جهاني شوري ديگر می بخشيد . با درگيريهاي متعدد آخرين ته مانده هاي مزدوران داخلي استکبار جهاني را به زباله دان تاريخ فرستاده و مسئله حضور پلید منافقین را درجنگل برای همیشه حل می کنند. او در ماموریت ها سراز پا نمي شناخت، فردي بود مجاهد و مبارز، عارف و متعهد و مؤمن، دردمند و متقي، پرخروش و ايثارگر. روحش هميشه در تلاطم بود، مانند چشمه اي که مي خواهد به دريا برسد . نمي توانست قرار بگيرد. پس از حل مسئله طرح جنگل بار ديگر به مدت 6 ماه براي اعزام به جبهه مأمور شد. دو ماه در جبهه اهواز قسمت اطلاعات و عمليات لشکر 25 کربلا مشغول خدمت بود که قرار شد از جنوب به غرب حرکت کند که ايشان براي آخرين ديدار خود به خانواده اش مدت 10 روز مرخصي گرفت پس از اتمام مرخصي دوباره به جبهه غرب در« مريوان» رهسپار شد. حدود يکماه در آنجا بود. سرانجام در عمليات والفجر 4 مرحله دوم در شهر پنجوين عراق در هنگام شناسائي منطقه دشمن به درجه رفيع شهادت نائل گشت و روح پرتلاطم او به ديار معشوق شتافت. از خصوصيات ديگر شهيد «شاکري» اين بود که در کارهاي خود قاطع و محکم و استوار و پايبند به مقررات وضوابط اسلامي بود، سستي و بي ارادگي براي او معنا و مفهومي نداشت. هر کاري را که اراده مي کرد انجام مي داد. ايشان لحظه اي از عمر عزيز خود را بيهوده صرف نمي کرد، اکثر اوقات يا در حال مطالعه و حفظ قرآن و احاديث و نوشتن سخنراني هاي شخصيتها و يا در حال مبارزه و عبادت بود .او با داشتن اين همه خصوصيات ارزنده سرانجام با رفتن به جبهه اين سرزمين عشق ميعادگاه عارفان و عاشقان الله و با نثار جان خويش مرگ را در آنجا خجل ساخت و زندگي را در آنجا معنا نمود و براي رهروان راه خويش معيار اصيل اسلامي را که رسيدن به خدا در آن نمايان است به جاي گذاشت . او رفت و ما مانديم، ما نبايد در مصيبت او بگريم، به معصيت خود بنگريم که خود بيش از او به گريه احيتاج داريم. ما حماسه هاي بزرگش را در دفتر روزگار ثبت خواهيم کرد. انشاء الله که خداوند به همه ما توفيق عنايت فرمايد تا تداوم بخش راهش باشیم.