مشاهیر ایران و جهان - خطیبی، محمد رضا

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

فرمانده گردان امام محمد باقر (ع) کربلا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) "محمد رضا خطيبی” در سال 1337 در روستای “هفت تنان” در شهرستان"لاريجان" به دنيا آمد. او اولين فرزند خانواده " خطيبی " بود. پدرش علاوه بر نانوايی کشاورزی هم می کرد. محمد رضا کودکی آرام و مطيع بود و از آنجا که در نزديکی محل زندگی آنها کودک ديگری نبود اوقات خود را بيشتر با پدر و مادر می گذراند. در هفت سالگی دوره ابتدايی را در مدرسه "بايجان" واقع در روستای محل سکونت آغاز کرد. از همان ابتدا علاقه وی به درس و مدرسه آشکار شو و با وجود آنکه پدر و مادرش بی سواد بودند، در انجام تکاليف و وظايف درسی موفق بود. اعضای خانواده اش می گويند : «محمد رضا می دانست که وضع اقتصادی خوبی نداريم به همين دليل بيشتر اوقات غذايی که برای ناهار در کيف او قرار می داديم نمی خورد و به خانه بر می گرداند.» وضعيت نامطلوب مالی خانواده محمد رضا را مجبور کرد تحصيلات خود را در پنجم ابتدايی رها کند و به کار جوشکاری مشغول به کار شود. با اشتغال وی وضع مالی خانواده پر جمعيت خطيبی با چهار پسر و يک دختر بهبود نسبی يافت. محمد رضا در کنار جوشکاری در اوقاب فراغت به پدرش در کاشت گندم و جو کمک می کرد. پس از مدت کوتاهی به تهران رفت و در کارخانه ای به جوشکاری مشغول شد. در تهران تحت تأثير شرايط اجتماعی روز قرار نگرفت و همچنان به انجام وظايف دينی مقيد ماند. در مساجد حضور می يافت و با افراد متدين معاشرت می کرد. در رفتار با ديگران ملايم و خوش رفتار بود و کتابهای مذهبی مطالعه می کرد. با شروع نهضت اسلامی مردم ايران به صف مبارزه پيوست و پس از پيروزی انقلاب اسلامی به عضويت بسيج و انجمن اسلامی در آمد. با آغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران در يکی از مراکز اعزام نيرو در تهران ثبت نام کرد و به دليل کثرت نيروهای اعزامی موفق به حضور در جبهه نشد. در همان سال از تهران به آمل بازگشت و در روستای بايجان با احداث کارگاه جوشکاری مشغول کار شد. همرزمان در بسيج و اتحاديه انجمنهای اسلامی لاريجان و شورای اسلامی روستای بل قلم فعاليت داشت و مسئول شورا بود. بعد از مدتی به سمت فرماندهی پايگاه مقاومت بسيج منصوب شد. زمانی که به سن سربازی رسيد به دليل کهولت پدر کفالت گرفت و به خدمت سربازی نرفت. در اوايل سال 1360 در سرکوب ضد انقلاب در واقعه آمل شرکت فعال داشت. همان سال با يکی از بستگان خود ازدواج کرد. و با وجود علاقه زياد به زندگی و همسر، آنی از فعاليت در نهادهای انقلابی و اسلامی دست بر نداشت . محمد رضا خطيبی در اوايل سال 1361 عازم جبهه شد. يکی از همرزمان وی می نويسد : در تاريخ 3 ارديبهشت 1361 با محمدرضا خطيبی آشنا شدم. ما در دسته ای از گروهان 1 گردان علی ابن ابی طالب (ع) تيپ 25 کربلا در کنار يکديگر بوديم و به تدريج صميميت بسياری بين ما به وجود آمد. در عمليات رمضان تحت فرماندهی آقای اسلامی، محمد رضا در مرحله دوم و سوم عمليات رمضان شجاعت بسيار از خود نشان داد. خصوصيات ارزنده وی سبب می شد تا حضور وی برای فرمانده قوت قلب باشد. پس از عمليات رمضان، محمد رضا خطيبی در گردانی به فرماندهی شهيد زائری در عمليات محرم شرکت کرد. اين عمليات در 6 شهريور 1361 در منطقه عمومی دهلران منطقه ای به نام دره مور موری و رودخانه ای به نام دويرج وجود داشت. اين مناطق محل تجمع نيروهای مردمی و بسيجی بود همه نيروها در قالب گردانهای پياده تيپ 25 کربلا دسته بندی شده بودند. خطيبی مدت دو ماه در منطقه عمومی دويرج شبانه روز فعاليت می کرد. حضور فعال در مراحل مختلف نبرد جلب توجه فرماندهان به وی شد. به طوری که به فرماندهی دسته منصوب شد. پس از عمليات محرم تيپ 25 کربلا به لشکر 25 کربلا ارتقاء يافت. خطيبی در گردان حضرت مسلم (ع) به فرماندهی گروهان منصوب شد. پس از عمليات محرم همواره سمت فرماندهی داشت اما به خانواده اش می گفت در جبهه غذا می پزد و ظرف می شويد. علاوه برشجاعت و ابتکار که از خصوصيات بارز خطيبی بود سعه صدر، تحمل و بردباری و ايمان قوی او سبب شده بود دوستان و همرزمانش به وی اعتماد خاصی داشته باشند. عبادت و نماز شب او در سخت ترين شرايط جنگ ترک نمی شد بر خواندن زيارت عاشورا اصرار داشت و پس از هر نماز صبح دعاي عهد به جای می آورد. در مراسم ماه محرم برای افراد گردان مداحی می کرد. خطيبی در عمليات والفجر مقدماتی، والفجر 1، والفجر 4 و و الفجر 6 حضور داشت از سمت فرماندهی گروهان به مقام جانشين فرمانده گردان مسلم بن عقيل (ع) ارتقا يافت. او در جبهه معروف به خطيب بود و در طول حضورش در جبهه چند بار جراحت سطحی داشت ولی جبهه را ترک نکرد. مدت سه سال مدام و بی وقفه در جبهه حضور داشت. ازوقوع گناهانی چون غيبت به سختی جلوگيری می کرد و می گفت : «در شأن يک انسان مجاهد نيست که در خط مقدم و در محضر خدا غيبت کند. » خطيبی قبل از شهادت به مادرش گفته بود خبر شهادت مرا يک روحانی و دو سرباز برای تو خواهند آورد که همين طور هم شد. او تمام حسابهای مالی خود را در وصيت نامه اش ذکر کرد و از برادرش قربانعلی خواست تا به آنها رسيدگی کند. محمد رضا پس از نوشتن وصيت نامه، برای آخرين بار عازم جبهه شد اما قبل از رفتن به دليل اختلافات از همسرش جدا شد. در سال 1364 به سمت فرماندهی گردان امام محمد باقر (ع) منصوب شد. قبل از شروع عمليات قدس مسئوليت داشت تا سنگرهايي روی آب در منطقه عملياتی هورالهويزه ايجاد کند. ساخت اين سنگر ها ضرورت زيادی داشت و حتی پس از پايان عمليات جان بسياری از رزمندگان نجات می يافت. در قرارگاه خاتم الانبياء (ص) مرکز فرماندهی جنگ به سوله خطيبی معروف شد. برای ايجاد اين سنگرها خطيبی تمام توان و ابتکار خود را به کاربرد و سه روز نخوابيد. اما سرانجام در ساعت 30/8 روز يکشنبه 2 تير ماه 1364 هنگامی که برای شناسايی سنگرهای کمين دشمن تا نزديکی خط دفاعی دشمن رفته بود بر اثر اصابت گلوله تيربار گرينف دشمن به شهادت رسيد. قايق وی و همراهانش به زير آب رفت و پيکر او مدت دو روز زير آب بود تا توسط نيروهای خودی بيرون آورده شد. خطيبی چگونگی شهادتش را دو روز قبل از آن به عباس محمدی يکی از دوستانش گفته بود. جنازه محمد رضا خطيبی بنا به خواست خودش در روستای هفت تنان در کنار ديگر شهدا به خاک سپرده شد. ده روز پس از شهادت محمد رضا برادرش ابراهيم در تاريخ 14 تير 1364 در منطقه عملياتی مريوان به شهادت رسيد و او نيز در کنار آرامگاه برادر آرميد.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 13 تیر 1395  - 12:38 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی