مشاهیر ایران و جهان - لزگی، احمد

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهید احمد لزگی : فرمانده گردان امام حسن(ع)لشگر25 کربلا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) سال 1336 در يک خانوادي مذهبی و متدين به دنيا آمد . از کودکی علاقه ی زيادی به نماز و قرآن داشت .احمد در همان دوران طفوليت با امام حسين و رشادت او خو گرفته بود ، مادرش در ماه محرم وقتی به عزاداری امام حسين می رفت ،احمد را نيز به همراه خود می برد .بعدها او يکی از عاشقان و شيفتگان سالار شهیدان امام حسين(ع) گشت .احمد در يک جامعه پر از فساد به دنيا آمده بود اما با وجود تمام اين مسائل ،زاهد و عارف تربيت شد .7ساله که شد به مدرسه رفت وبعد از آن دورة راهنمايی را نيز خواند ،اما به علت علاقه ی زيادی که به کارهای هنری داشت ،درس را برای مدتی رها کرد ووارد این کارها شد . قبل از انقلاب اسلامی به خدمت نظام وظيفه رفت واین دوره را طی کرد . وقتی مبارزات مردم ایران بر علیه حکومت شاه علنی شد وشدت گرفت او کمترین تردیدی در پیوستن به صفوف مبارزین به خود راه نداد.مبارزات او در کنار مردم ایران تا شکسته شدن ستونهای نظام ستمشاهی ادامه داشت. بعد از پيروزی انقلاب اسلامی ، وظيفه ی خود می دانست که از انقلاب پاسداری کند و در همان اوايل ، که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکيل شد ،فرماندهان سپاه او را به سپاه انتقال دادند اما او ، هم زمان در ژاندارمری(سابق) خدمت می کرد و بعد از مدتی به عنوان مسئول عقيدتی سياسی آن سازمان در استان مازندران معرفی شد و مشغول انجام وظيفه گردید. علاقه ی زيادی به جنگ در راه خدا داشت و می گفت : نويسنده را از قلم و نگاشتن می شناسند و رزمنده را از رزمش می شناسند . زمانی که جنگ قدرتهای بزرگ بر علیه مردم ايران شروع شد ، اودر روزهای اول جنگ به جبهة حق عليه باطل رفت .مدتی در جبهه ی قصر شیرین حضور داشت وپس از آن به زادگاهش برگشت.مدتی بعد تاب نياورد و بار ديگر به کردستان رفت و مدت 2 سال درجبهه های غرب حضور داشت. بعد از پايان مأموريت کردستان ، به عضو رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد و به عنوان مربی آموزشی نظامی در پادگان های "ساری" ،"شيرگاه" ،"تهران" ،"چالوس" و"مرز آباد" مشغول آموزش بسيجيان از جان گذشته شد . اين کار ها روح ملکوتی او را راضی نمی کرد و بار ديگر به جبهه اعزام شد . مدتی بعد از جبهه باز گشت وبا مسئولیتهای رييس هيئت جودو ، رييس هیئت تيراندازی استان مازندران و مسئول آموزش نظامی پادگان شهيد رجايی و مسئول آموزش نظامی پادگان گهرباران خدمات شایانی از خود به یادگار گذاشت. او از ياران صديق امام بود ، بارها می گفت :گندم برای رشد به آب احتياج دارد و انقلاب برای شکوفايی به خون ، با اين عقيده همراه با کاروان محمد رسول اللّه(ص) به جبهه اعزام شد و به عنوان فرمانده ی گروهان انصار الحسين در عمليات کربلای چهار شرکت نمود .به گفته ی همسنگرانش و فرماندهان لشگر25 ويژه ی کربلا ،احمد مانند قمر بنی هاشم(ع) در دل بعثيان کافر چنان وحشتی ايجاد کرد که همگان از رزم او در حيرت بودند . نام او ، رزم او و ايثارش آيينه ای برای نشان دادن رزم قمر بنی هاشم (ع)شد.احمد به حدّی غرق در مسائل جنگ بود که معمولاً مرخصی نمی آمد .وقتی هم می آمد، می گفت :صفای جبهه در هيچ جا پيدا نمی شود . چهار سال در جبهه های حق عليه باطل عاشقانه جنگيد و خدمت کرد و سرانجام بعد از رشادت های بسيار در تاريخ 5/10/1365 به درجة رفيع شهادت نائل گشت و بدن مطهرش در خاک عراق ماند . بعد از دو سال او را با جامة خونين آوردند ، با همان لباس مقدس سپاه رفت و با خون خون خود درخت انقلاب را آبياری کرد .احمد در عملیات کربلای 4 در منطقة"ام الرصاص"شهيدشد.خشم ابلیس گونه ی دشمنان با شهادت او فروکش نکرد . آنها در لحظات آخر شکنجه های زیادی بر او وارد کردند ،گوش هايش را کر کردند ، چشم هايش ديگر جايی را نمی ديد . صدها زخم بر تن داشت و بدين طريق به ديار معشوق خود شتافت .آنها می خواستند با این شکنجه ها شکستهای بی شماری را که در میدان نبرد از احمد خورده بودند جبران کنند،کاری که فقط از انسانهای حقیر بر می آید؛اما نمی دانستند که هزاران احمد در پشت مرز های مردانگی ایران بزرگ در انتظار رخصت از فرمانده شان هستند تا متجاوزین را تا قیامت تعقیب کنند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 13 تیر 1395  - 12:38 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی