مشاهیر ایران و جهان - سلطان محمدی، حمیدرضا

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهید حمید رضا سلطان محمدی :قائم مقام فرمانده اطلاعات وعملیات لشگر 17 علی ابن ابیطالب(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) 18 فروردین ماه سال 1344 در یکی از محله های شهرستان خمین، فرزندی چشم به جهان گشود که برای خدایی بودن زندگی اش نام «حمیدرضا» را برایش انتخاب کردند. در کودکی از تربیت شایسته پدر و مادر برخوردار بود و جنب و جوش و تحرک در خمیرمایه و سرشت او جا داشت. از وقتی که پا به مدرسه گذاشت تا مقطع دوم نظری را با موفقیت طی کرد . از این زمان بود که او به طور جدی وارد مبارزه با حکومت ستمگر پهلوی شد و دراوج گیری نهضت اسلامی مردم ایران، دل و جان به پیام های حضرت امام سپرد و به رود خروشان انقلاب پیوست. شرکت در تظاهرات خیابانی ,پخش اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام (ره)از جمله کارهایی بود که او در زمان مبارزات انقلابی اش انجام می داد. تعبد و دینداری و تعهد نسبت به انجام فرائض دینی و همچنین فروتنی و روحیات پاک، از جمله خصایص او بود. پس از پیروزی انقلاب، به فعالیت در واحد بسیج مشغول شد. علاوه بر حضور مستمر و چشمگیر در فعالیتهای بسیج در ورزش بسکتبال نیز حضوری شایان داشت . با آغاز تهاجم همه جانبه دشمنان به ایران او بدون کمترین تردید لباس رزم پوشید و روانه جبهه شد ؛این در حالی بود که او 15سال بیشتر نداشت . مدتی بعد اولباس مقدس پاسداری از دین و وطن را پوشید و خود را وقف دفاع از انقلاب و دستاوردهای آن کرد. او که روزی به عنوان یک نیروی رزمنده عادی وارد جبهه شده بود مدتی بعد به سمت معاون فرمانده اطلاعات و عملیات لشگر17 علی ابن ابی طالب (ع) رسید,سمتی که لازمه رسیدن به آن مسلتزم سالها آموزش در دانشگاههای جنگ وگذراندن دوره های آموزشی است. عملیات والفجر 8 بهانه ای شد تا خدا او را به سوی خود فراخواند .او با قلبی سرشار از ایمان و روحیه ای شهادت طلب، در آزاد سازی شبه جزیره فاو شرکت کرد و در سن 18سالگی به جامه شهادت آراسته شد و یک دنیا خلوص و کمال روحی از خود به یادگار گذاشت تا نشانه ای باشد برای آیندگان که را ه را بی راهه نروند. یکی از همرزمانش در خاطره ای چنین می گوید: روزی چشمهایش را غرق در اشک دیدم بعد از اصراروسؤال زیاد صحنه را نشان داد.با موتور در طول یک میدان مین رفته ودرجایی متوقف شده بود پیاده شده موتور را روی جک گذاشته بوددرست در کناره لاستیک جلوی موتور یک مین ضد تانک ودر کناره لاستیک عقب نیز یک مین ضد تانک دیگر،جک موتور هم در چند سانتی متری یک مین پدالی حافظ کوچک،کوچکترین حرکت کافی بود تا مین حافظ غرش مینهای ضد تانک رابه هوا بلند کند.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 16 تیر 1395  - 12:42 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی