ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
فرمانده گردان ویژه شناسایی لشکر 58 ذوالفقار(ارتش جمهوری اسلامی ایران) داود احمدی بیغش، یک خرداد 1342 در روستای توره یکی از روستاهای شهرستان اراک به دنیا آمد. قبل از رفتن به دبستان قرائت قرآن را آموخت. دوران ابتدایی و راهنمایی را تا سال 1356 در روستای زنگنه از توابع شهرستان ملایر با موفقیت پشت سر گذاشت، سپس برای ادامه تحصیل و گذراندن دوره دبیرستان به اراک رفت. به سبب فقر مالی، برای تأمین مخارج تحصیل روزهای تعطیل را به کارگری و انجام کارهای ساختمانی می پرداخت. دوران تحصیل او مصادف با سال های اوج گیری نهضت مردم ایران علیه رژیم پهلوی بود. با سن کمی که داشت در دوران مبارزات انقلاب اعلامیه های امام خمینی (ره) را پخش می کرد و در مبارزات واعتراضهای خیابانی حضوری فعال داشت. در سال 1360 موفق به اخذ دیپلم شد. دوره پایان تحصیل او با آغاز جنگ تحمیلی (31 شهریور 1359) همزمان شد. از این رو در 15 آبان 1360 به دانشگاه افسری ارتش رفت. در سال 1362 برای گذراندن دوره مخصوص آموزش تکاوری به شیراز اعزام شد ودر همان سال به درجه ستوان دومی مفتخر و از آن تاریخ به منطقه عملیاتی جنوب عزیمت کرد. در بدو ورود به عنوان فرمانده گروهان یکم گردان قدس در لشگر 58ذوالفقارمنصوب شد. در 18 دی 1363 دوره آموزشی سه ماه جنگ در کوهستان، عملیات آبی ـ خاکی و زندگی در شرایط کویری را طی نمود و به عنوان نفر اول دوره برگزیده شد. در دو تیر ماه 1364 به اهواز منتقل و به سبب بروز لیاقت، شجاعت، رشادت و کاردانی در دوره آموزش؛ به عنوان فرمانده گردان ویژه شناسایی لشکر 58 تکاور ذوالفقار منصوب گردید. 15 شهریور 1364 همراه با گردان تحت فرماندهی اش به منطقه چنگوله اعزام شد. او پس از ورود به منطقه نگهبانی خود ضمن حفظ خطوط پدافندی و شناسایی منطقه، بخشی از یگان تحت اختیار خود را که یگانی تقویت شده و مستقل بود به حفاظت شبانه خودروهای نظامی در محور جاده مهران ـ دهلران اختصاص داد. در انجام مأموریت های شناسایی روزانه یا شبانه غالباً فرماندهی گشت ها را برعهده داشت. در حین انجام شناسایی, درگیری های شدیدی میان آن ها و گشتی های بعثی و یا اعضای سازمان منافقین ایجاد می شد. بارها در این درگیری ها مجروح شد. در 16 فروردین 1365 و بیست اردیبهشت همان سال، در مقابل دو حمله شدید نیروهای بعثی عراق به همراه یگان تحت امرش مقاومت نمود، و ضمن نجات منطقه عملیاتی از سقوط، تقویت روحیه نیروهای خودی را موجب شد. به پاس این رشادت ها در 15 آبان 1365 به درجه ستوان یکمی مفتخر شد. همچنین در دهم بهمن 1365، به عنوان فرمانده گردان ویژه شناسایی لشگر 58 ذوالفقار همراه یگان تحت فرماندهی خود، در عملیات کربلای شش شرکت نمود، در این عملیات مجروح شد اما پس از مداوا مجدداً به جبهه بازگشت. در دوازدهم آذر 1366 هنگام شناسایی خطوط دشمن، وارد منطقه تحت کنترل ارتش عراق شد و به اتفاق تعدادی از نیروهای گردان شناسایی به محاصره کامل دشمن درآمد. در حین تلاش برای شکستن حلقه محاصره، از ناحیه پای چپ به شدت مجروح گردید و به تهران اعزام شد، پس از مرخص شدن از بیمارستان و علی رغم این که پزشک چند روز برای او استراحت تجویز کرده بود، اما بلافاصله به منطقه جنوب بازگشت و از طرف فرماندهی وقت نیروی زمینی ارتش به یک سال ارشدیّت در دریافت درجه تشویق گردید. در بهمن سال 1366 ازدواج کرد و چند روز بعد از ازدواج مجدداً به جبهه مراجعت نمود. آخرین بار که به جبهه رفت اسفند 1366بود .او به جبهه سومار رفت .چند روز بعد,پس از شناسایی منطقه دشت سومار، طی چند مرحله به همراه فرمانده قرارگاه و فرمانده لشگر ذوالفقار برای بررسی نهایی جوانب مختلف انجام یک عملیات، در 15 اسفند 1366 عازم منطقه مذکور شدند، اما در حین شناسایی، جمع چند نفری آن ها مورد حمله خمپاره دشمن قرار گرفت و به سبب اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سر، داود احمدی به شهادت رسید . پیکر شهید احمدی بیغش در 16 اسفند 1366 به شهر اراک منتقل و در 17 اسفند 1366 در زادگاهش ,روستای توره به خاک سپرده شد. به گفته مسئولان و فرماندهان ارشد لشکر ذوالفقار، شهید احمدی کمتر به مرخصی می رفت و در بسیاری مواقع قبل از پایان مرخصی به محل خدمت بازمی گشت. زمانی که او در جبهه حضور داشت مسئولان لشکر ذوالفقار نسبت به وضعیت خطوط جبهه و سنگرهای کمین آسوده خاطر بودند. پس از شهادت وی، شهید سپهبد صیاد شیرازی، فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش، طی پیامی درباره او گفت: «این شهید سرمایه با ارزشی برای ارتش جمهوری اسلامی ایران و نظام مقدس اسلامی بود، انشاءالله عظمت خون او، صدها احمدی دیگر را به وجود آورد و تعهّد، شجاعت و ولایت پذیری او الگویی برای جوانان قرار گیرد. اودر انجام واجبات دینی مقیّد بود. هم چنین در جهت ترویج فعالیت های ورزشی و فرهنگی با همت و مدیریت او یک زورخانه جنب نماز خانه در منطقه عملیاتی ساخته شد. در قسمتی از وصیت نامه شهید این گونه آمده است: جنگیدن در راه خدا شیرین است و شهادت به مراتب شیرین تر. شهادت فوز عظیمی است که افراد بشر و خاکی از درک آن عاجزند و آنان که رفته اند و با روی خونی به حق واصل گردیدند، لذت این امر عظیم را می دانند. عزیزان، نکند در سوگم ناراحت باشید و بگویید بیچاره رفت، چرا که شهادت بهترین صورتی است که می توان دنیای فانی را ترک نمود. همه می روند و هرکسی به راهی و این افضل و اکمل راه است.