مشاهیر ایران و جهان - مقیمی، مجید

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهید مجید مقیمی : فرمانده بهداری لشگر 42 قدر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) اول شهریور سال 1343 در یکی از محله های قدیمی شهر اراک ودر خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. کودکی کنجکاو و دقیق بود. خیلی قبل تر لز اینکه به سن تکلیف برسد, به نماز جماعت می رفت و همیشه در خانه نماز می خواند .اول که شروع به نماز خواندن کرد بلد نبود؛ کتاب نماز را باز می کرد و از روی کتاب می خواند. دوره راهنمایی را در مدرسه پیشرو که بعد از انقلاب به نام دکتر علی شریعتی تغییر کرد ,سپری نمود. تازه انقلاب شده بود و مدارس شور و حال دیگری داشت مجید نیز همراه دیگر دانش آموزان به تظاهرات می رفت و در مبارزات مردمی برعلیه شاه ستم پیشه از پیشگامان مبارزه بود . انقلاب که به پیروزی رسید گویی خیالش آسوده شد. فرصت را مناسب دید تا ادامه تحصیل بدهد. به دبیرستان رفت و شروع به تحصیل نمود .روزها به کلاس می رفت و شب ها در پایگاه بود تا اگر امکان حضور در جبهه را ندارد, درپشت جبهه قدمی در راه خدمت به کشور بردارد. بعد از مدتی درس و مدرسه را رها کرد و گفت : من احساس می کنم که جبهه ها واجب تر از درس است .فردای آن روز برای ثبت نام به سپاه رفت و حدود دو ماه در سپاه سربند به عنوان بسیجی خدمت کرد. در زمستان سال 1361 برای اولین بار به جبهه رفت و در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کرد .بعد از بازگشت ازجبهه تقاضای عضویت درسپاه کرد و دوباره به جبهه رفت .اوبه بانه رفت ودر گردان جندالله پنج ماه با دشمنان جنگید و در عملیات والفجر چهار شرکت نمود. بعد از بازگشت وارد سپاه اراک شد و برای گذراندن دوره ی آموزش به قم رفت .بعد از گذراندن آموزش برای دیدن آموزش در رسته ی بهداری به قزوین رفت و پس از طی نمودن این دوره مجددا به جبهه برگشت و دو سال در بهداری منطقه سردشت به عنوان معاون بهداری خدمت کرد .به دلیل مسئولیتی که داشت مدت زیادی در جبهه می ماند ,هر نوبت حضور اودر مناطق جنگی شش الی هشت ماه طول می کشید تا یک بار به مرخصی می رفت. یکی از خصوصیات بارز ش شادابی و چهره ی خندان او بود که همیشه با همه با روی باز و شاد روبرو می شد . هیچ کس او را غمگین ندید. ا همیشه در جبهه کارهای سخت را برعهده می گرفت. خیلی متواضع بود و فرائض دینی را به نحوه عالی انجام می داد .به نماز اول وقت مقید بود و بهترین نماز را نماز اول وقت می دانست . در سال 1364 ازدواج کرد و بعد از بیست روز دوباره به جبهه رفت. بعد از مدتی به سپاه سربند آمد و مدت هشت ماه در مشغول خدمت بود تا این که در سال 1365 اوایل تابستان به جبهه ی کردستان رفت و بعد از چند ماه به دلیل نیاز به حضورش مجدداً به سپاه سربندبازگشت. اودر سپاه سربند مسئول بهداری و معاون فرمانده سپاه بود اما دوماه بیشتر دوام نیاورد و با اسرار زیاد به اراک رفت و بامأموریت 45روزه به جنوب رفت ودر لشگر 42 قدر در عملیات کربلای چهار و پنج شرکت کرد و در تاریخ 8/12/65 به درجه رفیع شهادت نائل آمد. آخرین سمت او فرمانده بهداری لشگر 42قدر بود.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 16 تیر 1395  - 12:42 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی