ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
شهید غلامرضا کاووسی : فرمانده گردان یازهرا(س)تیپ44قمربنی هاشم(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در صبحدم يك روز سرد پاييزي در سال 1337 در دامان پاك مادري عفيف و متدين ودر يك خانواده متدين ومتوسط خورشيدي طلوع كرد كه در طول مدت كوتاه عمرش، همواره حرارت وجودش، به دلهاي بسياري گرمي اميد و ايمان بخشيد . در حالي كه در سوزسرمای پاییزسرد«فرخشهر »گلها يكييكي پژمرده ميشدند، نوگلي شكوفه زد كه به تنهايي يك بهار بود. او اولين فرزند خانواده بود كه در دامان مادري دلسوز كه الگويش فاطمه (س) و پدري فداكار كه الگويش علي (ع) بود رشد كرد و از همان كودكي با معارف دين اسلام از طريق پدر و مادر آشنا شد. عشق و علاقة خانوادهاش به حضرت ثامنالحجج باعث شد او را غلامرضا بنامند. كودك دوستداشتني باليد و باليد و آرام آرام به شخصيتي تبديل شد كه براي همة دوستان ، آشنايان ، همشهريان و ایران بزرگ واسلام ناب محمدی(ص) موجب افتخار و سربلندي شد. دوران ابتدايي و راهنمايي را در مدارس فرخشهر سپري كرد. از همان دوران همت بلند، تواضع، پاكي، ايثار و شجاعت در رفتار و سيمايش آشكار بود. ازهمان دوران نوجوانی روحیه ایثاروازخود گذشتگی در شخصیت او نمودار بود.در حالي كه جوان كم سن و سالي بود وقتي با صحنة سوختگي يكي از كودكان همسايه مواجه ميشود، بچه را به بغل ميگيرد و به بیمارستان می برد.درآنجاپزشکان برای درمان آن کودک به خون نیاز پیدا می کنند که شهید کاووسی بی درنگ برای این کار داوطلب می شود.پدر ومادر کودک وقتی به بیمارستان می رسند می بینند فرشته ای تمام کارها بستری وعمل جراحی کودکشان را انجام داده است. سال1352 بود که اودوست داشت در رشته فنی مشغول تحصیل شود تا بتواند قدمی در جهت کم کردن فاصله نجومی عقب ماندگی ایران از کشورهای صنعتی بردارد. به «اصفهان »مهاجرت نمود و در هنرستان فني شماره «1 اصفهان »(ابوذر فعلي) در رشته صنايع اتومبيل مشغول به تحصيل شد. سپس در سال 1355 وارد انستيتوتكنولوژي «شهركرد» شد و در آستانه انقلاب موفق به اخذ فوق ديپلم گرديد. در روزهاي پرخطر و شورانگيز انقلاب در سال 57 از هيچ ايثار و تلاشي در راه انقلاب دريغ نكرد. شركت در راهپيماييها و سازماندهي جوانان، پخش شبنامهها، شبگرديهاي طولاني براي كنترل نظم شهر ازجمله اقدامات شهید درمبارزات قبل ازانقلاب اوبود. شجاعت او در همان دوران زبانزد همه بود. در روز عاشورا كه راهپيمايي مردم در فرخشهر با تيراندازي مأموران ستمشاهي به خاك و خون كشيده شد، يكي از دوستانش به نام سيدعباس صالحي با گلوله مأموران به شدت مجروح شد. گرچه غلامرضا او را از صحنه خارج كرد اما سرانجام سيدعباس به شهادت رسيد. برخي از دوستان هنوز شجاعت و رشادت او را در آن لحظات كه همراه چند تن ديگر، و با دست خالي به تعقيب مأموران پرداختند و آنها را فراري دادند ؛ به ياد دارند. دوران پس از پيروزي انقلاب تا شهادت براي او دوراني سرتاسر كوشش و تلاش در راه حفظ دستاوردهاي انقلاب بود. مدت كوتاهي را به همراه چندي از دوستانش به كشاورزي پرداخت.اوخوشحال بود که فضای ظلم واختناق ستمشاهی از کشوربرچیده شدهوباخیالی آسوده درراه آبادانی وسازندگی کشورمشغول تلاش وکوشش شد.چیزی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که صدام یکی از نوکران آمریکا به ایران حمله کرد.جنگ که شروع شد،شهید «کاووسی» لحظه ای درنگ نکرد و وارد جنگ شد.اوکه به عضویت سپاه آمده بود،درجبهه ها ودرپستهای گوناگون فداکاری وجانفشانی های زیادی انجام داد. در عمليات «رمضان» برادر او حاج عبدالرضا كاووسي به اسارت نيروهاي عراقي درآمد ودامادشان شهید«خداكرم رجب پور» از ناحيه سر زخمي شد و شهيد«کاووسی» نيز از ناحيه دست زخمي شد. اوپس از بهبودي دوباره عازم جبههها شد و در چندين عمليات از جمله:« والفجر مقدماتي»،« بدر»،« كربلاي 4»، «كربلاي 5»، «والفجر 8»و« والفجر 10 »شركت نمود و رشادتهاي زيادي از خود نشان داد. «غلامرضا» و برادرش« عليرضا كاووسي» هر دو در عمليات والفجر 10 در تاريخ 12/12/1366 در منطقه «شاخ شميران» به مقام والاي شهادت نائل آمدند. تادرسرای جاویدان بهشت،به داماد بزرگوارشان خداكرم رجبپورکه قبل از آنها در عمليات« كربلاي 5 »به شهادت رسيد،به پیوندند. سردار شهيد «غلامرضاكاووسي» از نظر ايمان، تقوا، اخلاق و ... الگوي بسياري از همرزمان و مردم ديگر بود. حضوردر مبارزات وجنگ باعث نشد اوراازعمل به سنت اسلام یعنی ازدواج بازدارد.ثمره ازدواج حاج غلامرضا دو پسر و يك دختر به نامهاي« حسين» ،« محسن» و« هاجر» است.