مشاهیر ایران و جهان - رحمانی، رضا

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

فرمانده گردان امام سجاد (ع) تیپ 44 قمربنی هاشم (ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) « رضا رحماني» در سال 1341 در شهر «کیان» در استان «چهارمحال وبختیاری» به دنيا آمد .درهفت سالگی به مدرسه رفت و بعد از اخذ مدرك دوره ابتدايي روزها در كوره‌های آجرپزی كار مي‌كرد و شبانه درس مي‌خواند. انقلاب که پیروز شد شبها را در مسجد مي‌گذراند و مي‌گفت به گفته امام خميني مسجد سنگر است . .پس باید سنگرها را حفظ كنيم. هنگامي كه از تلويزيون شاهد تشيع جنازه شهيدي بود بي‌اختيار اشك مي‌ريخت و رشك مي‌برد كه چرا نتوانسته همانند شهيدان بر كافران و منافقان و گروهك‌هاي منحرف بتازد و شهيد شود . در نامه‌اي كه در نوبت دوم جبهه رفتن نوشته بود .خواندم که :برادر من به پدر و مادرم گفتم مي‌روم تهران آموزش نظامي ببينم اما به پدر و مادر دروغ گفتم. اميدوارم مرا ببخشند و تو از زبان من عذرخواهي كن ودلداري بده تا خدا از تقصير من درگذرد. سی و یک شهریور سال 1359که صداميان كافر با تانكهاي روسي ،هواپیماهای فرانسوی ودلارهای نفتی کشورهای عربی به ايران حمله آوردند ؛«محمدرضا» آماده اعزام به جبهه‌هاي جنگ بود . در مهرماه59 13مصادف با عيدقربان همراه با يك گروه از رزمندگان جهادسازندگي(سابق)« شهركرد» به جبهه رفت.درراه برادرش که همراه بااو به جبهه می رفت، گفت: محمد تو برگرد . دوتايي كه نمي‌شود برويم . اما محمد گفت: اگر اين راه اشتباه است خودت برگرد . اگرهم درست است من مي‌روم تو برگرد. اما چه مانعي دارد كه با يكديگر برويم. شهید «رحمانی» وبرادرش باهم به اهوازرفتندوبعد از چند روز آموزش راهي «ماهشهر» شدند . در آنجا «محمد» با يك گروه از رزمندگان عازم شد تا از جاده فرعي ماهشهر- آبادان محافظت كنند تاعراقی ها آنجا را مين‌گذاري نكنند. برادرش که درجبهه« آبادان» بود ،زخمی می شود به شهر«كیان» بازمی گردد. او بعد از شنيدن زخمي‌شدن برادرش به دیدار او می شتابد وچند روزبعدبه جبهه برمی گردد. ا و در نوبت دوم حضور درجبهه بوسيله لودري كه از عرقی ها به غنيمت گرفته بودند مشغول فعالیت می شود. روزها درجاده سازی جبهه ها فعالیت می کند و شبها در سنگرسازی فعالیت می کند.‌ چندین باردر حين كار لودراومورد اصابت ترکش خمپاره های دشمن قرا می گیرد اما کوچکترین خللی در اراده اش ایجاد نمی شود. مدت زیادی از حضور او درجبهه می گذرد وبرادرش تصمیم می گیرد برود در جبهه به عنوان نیروی جایگزین او باشد تا او چندروزی را به مرخصی بیاید. موقعي كه به محمد مي‌رسد مي‌بيند با جديت وشبانه روز كار مي‌كند. به او مي‌گويد: چرا شبها نمي‌خوابي ؟! تو كه خسته مي‌شوي!!محمد رضا مي‌گويد: کار براي خدا خستگی ندارد. من كه هيچ خستگي احساس نمي‌كنم . مدتی بعد شهید« رحمانی» فعالیت در بخش مهندسی جنگ را رها می کند و وارد گردان پیاده می شود.اودراین بخش درجبهه ها وعملیات مختلف حضوری تاثیر گذارداشت.نقطه نقطه جبهه های غرب وجنوب هنوز فریادهای الله اکبر ویاحسین اوراتکرار میکنند. شهیدرحمانی که حالا دیگرفرمانده گردان اما م سجاد (ع)ازتیپ44قمربنی هاشم(ع)است ،بااحساس مسئولیتی دوچندان درجبهه حضور می یابد.تابستان سال1365ارتش عراق با استفاده از گرمای طاقت فرسای تابستان تلاش می کند جزایر مجنون رااز دست ایران بازپس بگیرد. گردانی که شهیدرحمانی فرمانده آن است، ماموریت دارد از قسمت خیلی مهم این جزایر محافظت کند. قسمتی که سقوط آن مساوی است با از دست رفتن تمام جزایر. شهیدرحمانی به همراه نیروهایش چند شبانه روزدر مقابل ارتش عراق مقاومت می کند وبادرگیری نفس گیر حملات آنهارا خنثی می کند وخودش نیز درآنجا به شهادت میرسد تااین سنت الهی همچنان برقراربماند که:مجاهدان حقیقی درجنگ با دشمنان خدا از این دنیا میروند.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 16 تیر 1395  - 12:42 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی