مشاهیر ایران و جهان - رفعت، عبدالصالح

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهید عبدالصالح رفعت : فرمانده گردان مسلم ابن عقیل(س) لشکر 10سیدالشهدا (ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) سال 1339 قدم به سرایی گذاشت که عطوفت پدر و سیادت مادر برآن سایه انداخته بود. ولادتش مصادف بود با ماه پر برکت و پر فیض شعبان. از کودکی با قرآن همنشین بود و آن را با صوت زیبایی قرائت می کرد به گونه ای که همسایه ها برای شنیدن آوای قرآن جمع می شدند و دل به صوت روح بخش او می سپردند. روح تشنه او باعث شد تا توجه اش به قرآن روز به روز افزونی یابد. در کنار درس به کارکردن مشغول شد و توانست دوران متوسطه را با اخذ دیپلم در رشته برق به پایان رساند .در دوران پر شکوه مبارزات انقلاب با مردم همراه و همدل گردید و توانست خاطراتی به یاد ماندنی از خود به جا گذارد .روح زلال او تشنه علم و احکام دین بود. همین باعث شد تا در حوزه علمیه به سمت متعالی شدن گام بردارد . شروع جنگ تحمیلی سر آغازی بود برای پذیرش مسئوولیت بیشتر. او با شروع جنگ درس را رها کرد و به دلاور مردان سپاه پیوست و از طرف سپاه کرمانشاه به خطه سرسبز نور اعزام شد. رزمندگان گردان مسلم از لشکر سیدالشهدا (ع) حماسه و دلاوری های او را ازیاد نبرده اند و هنوز در مسیر کربلای خیبر، فتح بستان، والفجر 1 و8 کربلای 5 و بیت المقدس 2 جای پای او بر خاک جبهه ها به یادگار مانده است آن قدر دلبسته جبهه شده بود که به ندرت برای دیدن همسر و خانواده اش می آمد . وقار و عفاف زیبنده نگاه پر مهرش بود و عشق به امام در نگاهش موج می زد .هنوز طنین گامهای عبدالصالح در گوش مسجد جامع شهر می پیچد و آرزو می کند تا بار دیگر او را در صف نماز جماعت ببیند. سجده های طولانی اش در نماز شب، انس با دعا و ارادت به ائمه اطهار، چهره او را غرق نور کرده بود . او اطاعت از مراجع دینی را برخود واجب می دانست و دیگران را به این کار توصیه می کرد . سعه صدر، شجاعت ، تدین و وارستگی اش زبانزد همگان بود. پدرش مردی زحمت کش بود. عبدالصالح معنای رنج را به خوبی از او آمیخته بود و در دفاع از حق مظلوم کوتاهی نمی کرد کمتر حرف می زد و چنان متین و باوقار بود که دیگران شیفته او می شدند حسن اخلاق و عطوفتش برای بچه های گردان مسلم فراموش ناشدنی است بچه های گردان به یاد دارند که چقدر مهربان با اسیران برخورد می کرد اجازه نمی داد کسی به آنان آزاری برساند . اگر از عبدالصالح می پرسیدی چه کاره هستی ؟ خود را یک بسیجی و سرباز اسلام معرفی می کرد. مشکلات و سختیها نتوانست او را به زانو در آورد پر تحمل و مقاوم بود. این را جراحتهایی گواهی می دهند که از ناحیه دست و پا برداشت . با وجود این زخمها دل از جبهه نکند .وقتی که از آسمان ندای حق را شنید عاشقانه آن را لبیک گفت و در عمیات بیت المقدس 2 سر تسلیم به آستان حضرت دوست سپرد و با جاگرفتن ترکش خمپاره در ناحیه سر برای همیشه آسمانی شد .

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 16 تیر 1395  - 12:42 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی