مشاهیر ایران و جهان - چوبکار، محمد

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهید محمد چوبکار : فرمانده بهداري سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در غرب کشور در 29 دي ماه 1339 در بروجرد و در جايگاهي از علم و تقوا، پسري پا به عرصة وجود گذاشت كه او را محمد نام نهادند. همزمان با گذراندن دوران دبستان و دبيرستان از محضر جد بزرگوارش بهره‌ها برد و استفاده‌ها نمود. دوران جواني او مصادف با اوجگيري انقلاب شكوهمند اسلامي بود. محمد كه روحي صادق و عقيده‌اي كامل داشت، تاب ديدن ساية شوم ظلم و ستم را بر هم‌كيشان خود نداشت و بر پاية جوشش چشمه‌هاي غيرت و تعهد، خود را در رود جاري و خروشندة ملت روان ساخت تا چون سيلي بنيان‌كن سدهاي فساد و تباهي را پر كند. صحنه‌هاي تظاهرات و راهپيمايي‌ها شاهد حضورش بودند. بعد از اخذ ديپلم در سال 57 او كه استعداد و نبوغ فوق‌العاده‌اي داشت، بلافاصله وارد دانشگاه اهواز شد و در رشتة پزشكي مشغول به تحصيل شد. با آغاز تحصيلات دانشگاهي او نه تنها خود را، بلكه دوستان خويش را به صحنه‌هاي فرياد عليه نامردي‌ها مي‌كشاند و در دانشگاه و برون از آن صلاي نبرد و ستيز عليه خودكامگي‌ها را همگام با ديگر يارانش سر مي‌داد و در اين مبارزه عليه بيماري‌هاي جامعه شركت مي‌كرد و خواهان اين بود كه خود و دوستانش تجربة طبابت را نخست در آزمايشگاه تاريخ و دروس عملي آن را در عمل خويش و جامعة خويشتن پياده كند و به زدودن عفونت‌هاي تباهي و بيداد از پيكره جامعه همت گمارد. وي آن زمان از اعضاي فعال انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه اهواز بود. پس از تعطيلي دانشگاه‌ها او شيفتة خدمت به انقلاب و محرومين جامعه بود، فعاليت خود را به نحو ديگري شروع كرد و عضو رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد و از آنجا كه معتقد بود قرآن بر هجرت مومنان تاكيد دارد، شهر كرمانشاه را براي خدمت و ياري دادن انتخاب كرد و عليرغم كمبود امكانات و مشكلات زياد به كار پر ارج تدريس نيز همت گماشت. با شروع جنگ تحميلي او احساس نمود كه بيگانگان همچون ويروس‌هاي خطرناك، سلامت انقلابش را مورد تهديد قرار داده‌اند و با شور و شعف به جبهه‌هاي نبرد از پهنة غرب تا جنوب شتافت. او ضمن حضور مكرر در جبهه‌ها در پذيرش سپاه نيز فعاليت داشت. در همان سال بنا بر احساس وظيفه و تكليف ازدواج نمود كه ثمرة آن دو دختر مي‌باشد. بعد از انقلاب فرهنگي، در جبهه دانشگاه فعاليت خود را در دو جهت اساسي ادامه داد، از يك طرف تحصيل بود تا خدمت خود را مفيدتر انجام دهد و از طرفي دانشجويان تازه‌وارد را هدايت و ارشاد مي‌نمود و همواره آنان را از خطر لغزش در درة انحراف غربزدگان كه با نقاب خدمت به خلق‌ها خود را نمايان مي‌كردند، برحذر مي‌داشت و خطوط رنگين، ولي رسواي منافقين را برايشان مي‌شناساند. همزمان با تحصيل در دانشگاه، فعالانه با سپاه همكاري داشت و اوقات فراغت را در بهداري سپاه مي‌گذراند و همواره به اين عضويت افتخار مي‌كرد و در ضمن سنگر جبهه را نيز ترك نكرد و در اكثر عمليات‌ها، خصوصاً كربلاي 5 حضور داشت و به درمان مجروحين پرداخت. محمد به روحانيت علاقة زيادي داشت و آنان را هدايتگران جامعه به سوي نور الهي مي‌دانست. او اطاعت از امام را اطاعت از خدا مي‌دانست و بارها گفته بود كه فرمانبرداري از دستورات ايشان وظيفة همگاني ماست. او قرآن را سرلوحة حيات خويش قرار داده بود و علاوه بر اين با صوت زيبايي آن را مي‌خواند. آيات بسياري را از حفظ داشت و بر اساس قوانين حياتبخش، خلق و خوي خود را پرورش مي‌داد. امر به معروف و نهي از منكر را به عنوان اصلي عملي از احكام الهي جاري مي‌ساخت. از خصوصيات بارز اين شهيد، اخلاق نيك، تقيد به نماز اول وقت در مسجد، تقوي، تواظع و اخلاص بود و به جرات مي‌توان گفت كه نمونة يك كامل يك مومن متعهد بود. سرانجام محمد در بهمن‌ماه 1366 با درجة دكترا از دانشگاه فارغ التحصيل شد و در اين هنگام آهنگ هجرتي ديگر كرد و با وجود اين كه مي‌توانست در پناه شهرها زندگي كند و محيط آرام و بي‌دغدغه‌اي را براي خود فراهم نمايد، اما دوباره به جبهه‌هاي خطرخيز شتافت، زيرا قلب او همواره به ياد خدا بود و جنگ را وسيله‌اي براي رسيدن به معبود خويش مي‌دانست، پس چگونه مي‌توانست خود را قانع كند كه در پشت مرزها، دور از هر گزند و فارغ از هر مسئوليتي، به آرامش ظاهري دنيا روي آورده و عزم بر خطر در راه هدف ننمايد. محمد اگر چه از دانشگاه فارغ التحصيل شد، ولي هيچ گاه خود را از دانشگاه جهاد و مبارزه فارغ نمي‌ديد و بر پاية همين باور دوباره رهسپار حماسه‌دار ترين صحنه‌هاي تاريخ شد. او هميشه مي‌گفت: «من بر ساس رسالت و مسئوليتي كه احساس كرده‌ام، در راه ا... و براي پاسداري و حراست از انقلاب اسلامي در اين مقطع حساس به جبهه‌ها مي‌روم و چون تكليف شرعي است، بايد بروم تا در اين راه به شهادت برسم». اين بار در ارديبهشت 1367 د ربهداري سپاه غرب شروع به فعاليت كرد و علاوه بر کارهای قبلی مسئوليت راه‌اندازي بخش ش. م.ر را که‍ وظيفة درمان مصدومين شيميايي را داشت به عهده گرفت. پس از آنكه دشمن بعثي و نقابداران رسواي منافقين منطقة مهران را مورد هجوم شيطاني و تجاوزكارانة خود قرار دادند، محمد با وجود داشتن مسئوليت‌هاي ستادي در شهر، داوطلبانه به منطقه اعزام مي‌شود تا از نزديك به درمان مجروحين بپردازد و به خطوط مقدم مي‌شتابد و تا مرزهاي درگيري تن به تن پيش مي‌رود تا شاهد خويش را از نزديك ببيند، به همگان بفهماند كه براي حراست از مرزهاي عقيده بايد بي‌باكانه به نبرد پرداخت كه: اعتقاد را اين قدر ارزش هست تا بهترين سرمايه‌هاي زندگاني را برايش به كار گفت و در فرجام اين حركت و هجرت در آخرين روزهاي بهار 67 بهاران ديگري مي‌شتابد. او از شاهداني بود كه شهد شيرين عشق به لقا الله را سر كشيد و به سوي معشوق شتافت و در حالي دنياي فاني را وداع مي‌گفت كه لبخندي رضايتمندانه بر لب داشت و به آرزوي هميشگي‌اش رسيد. جاودان و بي‌انتها، سرسبز و با طراوت و با انبوهي از دشت‌هاي لاله كه انتظارش را مي‌كشيدند تا از كوثر شهادت جرعه‌اي بنوشد و تا اوج آسمان‌هاي معنويت پر كشيد تا با ملكوتيان جاودانه شود.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 19 تیر 1395  - 3:42 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی