ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
فرمانده گردان کوثر تیپ21امام رضا(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) «محمد علی صادقی طرقی» در فروردین سال 1338 هجری شمسی در روستای «کریز »دربخش «کوهسرخ »در شهرستان«کاشمر» به دنیا آمد .او دوره ابتدایی را در زادگاهش گذراند .در همین دوران بود که یک روز در دبستان عکس شاه را پاره کرده بود، آموزگار گفت :اگر کسی نگوید که چه کسی این کار را کرده است ، همه را تنبیه می کنم .«محمد علی» بلند شد و اعلام کرد که او چنین کاری کرده است . آموزگار با مشاهده شهامت دانش آموز کسی را تنبیه نکرد و حتی او را تشویق و تحسین کرد و به جرات او آفرین گفت ؛ ولی خواست که یک بار دیگر تکرار نشود . چند سال بعد در جشن مدرسه ، عکس شاه و کتابها را به زمین ریخت و ماموران پاسگاه ژاندارمری او را یک شبانه روز بازداشت و سپس آزاد کردند . پس از دوره ابتدایی در کارهای کشاورزی به کمک پدر شتافت .پسر عمه «محمد علی» در تهران راننده یک مامور ساواکی بود .با کمک او در یک مرغداری نزدیک «تهران» به کار پرداخت .کارگری در مرغداری موقعیتی برایش فراهم آورد تا به کمک پسر عمه اش و آشنایان محدودشان به دنبال تهیه عکس ، نوار و اعلامیه امام خمینی باشد . «علیرضا» از «محمد علی» می گوید :در مرغداری کار می کردیم . محمد علی برای آوردن دان مرغ به شهر رفت .اول اعلامیه ها را تحویل می گرفت ، داخل کیسه دان می گذاشت و به مرغداری می آمد و بعد از نیمه شب با رفتن به تهران آنها را توزیع می کرد . محمد علی در جهت انجام سنت نبوی با خانم فاطمه راد پیمان ازدواج بست که ثمره آن چهار فرزند دختر و پسر به نام محمد ، زهرا ، سمیه و میثم می باشند . وی به فرزند دختر علاقمند بود و آنان را فرشته الهی می نامید . گر چه محمد علی برای کار به تهران رفته بود ؛ ولی هیچگاه از خانواده و روستایش غفلت نکرد و به فکر انقلاب بود ،وی اولین بار عکس امام را به روستا آورد و در میان مردم توزیع کرد . محمد علی در پایین آوردن مجسمه شاه در میدان مرکزی کاشمر نقش داشت و از عوامل اصلی بود .در تشویق و تحریک روستاییان در پخت نان برای تظاهرات مشهد پیشگام بود .با بلندگو از مردم استمداد جست و نان های پخت سه روز را با کامیون یکی از آشنایان به مشهد برد که مامورین او را دستگیر و پس از بازجویی و شکنجه جسمی و روحی در خیابان رهایش کردند . وی با تشکیل سپاه به توصیه پسر عمه و دوستانش به خیل سبز پوشان سپاه پیوست .پس از مدتی به مشهد منتقل گردید و به سپاه کاشمر آمد .در مرداد 1358 به «سقز» رفت و در مقابله با منافقان و اشرار فرمانده گروهان بود. از سقز به «سنندج» رفت و در خرداد سال 1359 به «کاشمر» برگشت و در پادگان آموزشی مربی تاکتیک شد . او طی سال 1360 در حفاظت بیت امام خدمت کرد و خاطره شبی که حضرت امام با یک لیوان چای و پیش دستی میوه در یک سینی به پشت بام آمده بودند و از او که در حال نگهبانی بوده است پذیرایی کرده بودند هرگز از یاد نمی برد . پس از بازگشت از «جماران» به تیپ هجده جواد الائمه اعزام شد و تا تیر 1361 معاون فرمانده گردان یاسین بود .سال بعد از آن چهار ماه در« لبنان» به آموزش نظامی نیروهای حزب الله مشغول بود . او حدود یک سال مسئول واحد بسیج سپاه «کاشمر» بود که در انجام دادن امور بسیج و وظایف محوله شب و روز نمی شناخت .وی در تمام روستاهای شهرستان و مساجد شهر کاشمر برای جذب نیرو سخنرانی می کرد . مسئولیت هایش هیچگاه مانع حضورش در جبهه نبرد نگردید . در بیشتر عملیات جنگ تحمیلی شرکت و فعالیت داشت . جسارت ، شهادمت و شجاعت محمد علی صادقی مثال زدنی بود . همرزمانش به دلیری و نترس بودنش به دیده تحسین و تمجید می نگریستند . نام «محمدعلی صادقی» با نام گردان کوثر گره خورده بود و در بین رزمندگان معروف بود که گردان کوثر به دهان شیر هم می رود .روزی محمد یزدانی در جلسه ای با شنیدن جمله یاد شده با خوش ذوقی گفت :راست است که گردان کوثر به دهان شیر هم می رود ؛ ولی شیر هم روزی دهانش را خواهد بست .