ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
شهید محمد حسن محرابیان : مسئول فرهنگی تیپ 57حضرت ابوالفضل (ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) وصیت نامه بسم الله الرحمن الرحیم خدایا،چه عاقبتی خواهم داشت،خدایا چگونه به دیدارت خواهم آمد،خدایا با من چه خواهی کرد،خدایا گناهانم را چه خواهی کرد،خدایا لحظات مرگم چگونه خواهد بود،خدایا چگونه جان خواهم سپرد،خدایا در قبر با من چه خواهی کرد،خدایا فشار قبرم را چه کنم،خدایا پاسخ نکیر و منکررا چه بگویم،خدایا عذاب برزخ را چه کنم،خدایا دوری از اولیاء و دوستانت را چه کنم، خدایا فراق دوستان شهیدم را چه سازم،خدایا شرمندگی فردای قیامت و سرافکندگی و روسیاهی ام را چه کنم،خدایا حساب و کتاب را چه کنم،خدایا خروج از قبر را چه سازم،خدایا برهنگی فردایم را چگونه بپوشانم،خدایا عبور از صراط را چه سازم،خدایا اگر آتش مرا به سوی خود بلعید چه خاکی بر سر بریزم،خدایا ماندن در آتش و سوختن در عذاب را چگونه تحمل کنم. خدایا بگو چه کنم،چه سازم،عمری است دنبال تو بوده ام،خود را به عاشقی تو زده ام،خود را در میان عاشقانت افکنده ام. سر افکنده ام،رو سیاهم،بیچاره ام،بدبختم،تهیدستم،فقیرم،تنگدستم،حقیرم،ذلیلم،گمراهم،عاجزم، وامانده ام،چه کنم .در مانده ام،چه سازم. خدایا بگو با من چه خواهی کرد،چه چیزی در انتظار من است،خدایا تو میدانی که همیشه دعایم عاقبت به خیری و فوز شهادت و لقای توست ،در جامه خونین شهادت،خدایا دعایم مستجاب شده است یا نه؟خدایا آیا شهیدم خواهی کرد،آیا مرا خواهی کشت،آیا در خونم دست و پا خواهم زد، آیا با لباس خونین به دیدارت مرا فرا می خوانی،آیا بدنم را قطعه قطعه و رنگین به خون خواهی ساخت،خدایا چه خواهی کرد،خدایا چه خواهد شد،خدایا شیرین است مرگ سرخ،مرگ خونین، مرگ بر خاک خونین و مقدس،مرگ مقدس چون سرور شهیدان،چون حسین بن علی علیه السلام، چون ابوالفضل العباس علیه السلام،چون اکبر و قاسم علیهم السلام،خدایا چه شیرین است لحظات جانسپاری در راه تو و برای تو و در خون تپیدن و سر در دامان مهدی علیه السلام نهادن. خدایا چه زیباست چشم باز کردن و رخ زیبای محبوب را نگریستن،و نوازش او را لمس کردن، خدایا چه زیبا و شیرین است اینچنین رفتن،اینچنین مردن،اینچنین زیارت یار کردن و اینچنین وداع با دار دنیای فانی کردن،خدایا چه شیرین است بال گشودن،ملائک و شهداء به استقبال آمدن،بال زدن،بالا رفتن به عرش تو رسیدن،محو جمال زیبای تو شدن،تو را دیدن،رخت را بوسیدن در کنار تو جای گرفتن. از سفره تو غذای جان خوردن و تشنه را با آب کوثر سیراب کردن،خدایا چه شیرین است به جنت رضوان تو بار یافتن، در کنار دیگر شهیدان، در کنار حسین علیه السلام قرار گرفتن،در کنار محفلش نشستن،و از زبان حسین مصائب حسین را شنیدن،مصیبت زهرا را شنیدن، واقعه را بالعین دیدن و خون گریستن،و معرفت واقعی یافتن،خدایا چه شیرین است زندگی آخرت، زندگی باقی آخرت،زندگی در کنار اولیاء و ائمه معصومین و شهداء،خدایا چه لذت بخش است توصیف این همه و چه شیرین تر و لذت بخش تر و غیر قابل گفتن تحقق و رسیدن اینها.خدایا آیا این وعده محقق خواهد شد،خدایا چنین روزی خواهد رسید،خدایا چنین خواهد شد،خدایا من چنین آرزو دارم،خدایا من چنین می خواهم،از تو میخواهم،از تو میخواهم،از تو عاجزانه می خواهم، التماس میکنم،تضرع می کنم،زاری می کنم،از تو می خواهم. از تو،ای امید من،ای خدای من،ای حبیب من،ای طبیب من،ای پروردگار من،ای رب من. پدر و مادرم،همسرم،دخترم،خواهرانم،برادرانم،فامیلم، خویشانم،همه مرا حلال کنید،خطای مرا ببخشید. تقصیر مرا واگذارید،صبور باشید،مصمم باشید چون کوه ،بایستید،خم به ابرو نیاورید،شکرگزار نعمتهای خدا باشید.به خصوص این نعمت بزرگ را، پدرم،مادرم،شما زحمات زیادی در حق من کشیدیدو من نتوانستم ذره ای برای شما انجام وظیفه کنم،اما فردای قیامت جبران خواهم کرد،من با شما در صحرای محشر خواهم بود و در کنار حسین علیه السلام قرار خواهیم گرفت،همسرم دیدارمان به فردای قیامت افتاد،زینب گونه صبور و مقاوم و نستوه باش،همسرم این خواست خداست،تو به خواست خدا راضی باش و ذکرت: الهی رضا برضاک باشد.دنیا فانی است و همه خواهند رفت چه بهتر که چنین بروند. اما تو ای دخترم،ای زهره ام،ای زهرایم،ای معصوم بیگناه،پدرت نمی خواست تو یتیم شوی،تو تنها باشی،هنوز طنین بابا،بابای تو در گوشم هست. دخترم بیش از هر چیز در این دنیا ناله طفل یتیم مرا می آزارد،مرا از پا در می آورد،برایم تحملش مشکل بود،اما دخترم وظیفه است، باید انسان دنبال تکلیف باشد،انسان باید بنده باشد ،خدا هر چه از او خواست انجام دهد.دنبال وظیفه برود و با هرچه روبرو شد با آغوش باز استقبال کند هر چه از دوست رسد نیکوست،دخترم مرا تنها نگذار،هرگاه سختی و تنهائی بر تو سخت بود بنزد من بیا،من همیشه پیش تو هستم،و با تو هستم،تو قلب منی و من قلب تو،تو جان منی و من جان تو،تو روح منی و من روح تو،تو پاره تن منی و همه وجود منی،تو منی و من تو،طوری زندگی کن که حسین می پسندد،طوری زندگی کن که پدر می خواهد،عزیزم وقتی بزرگ شدی همه چیز برایت روشن خواهد شد،شبهای جمعه به من سر بزن،بیا تا تو را ببینم،تا تو را زیارت کنم،و تجدید دیدار کنم،اما دخترم صبور باش،با مادرت بیا،مادرت را کمک باش،یار و یاور باش،مادرت،مادر است برای تو بسیار زحمت کشیده. دخترم تو از پدرم،مادرم،همسرم تشکر کن،دخترم تو از طرف من به آنها تسلی بده،زیرا تو دخترم هستی .به مادرم تسلی بده به مادرت تسلی بده،او را به صبر و تحمل و استقامت دعوت کن،از من به آنها بگو که پدرم به راه حسین رفت،دخترم من خجلم روی صحبت کردن با آنها را ندارم،تو با آنها سخن بگو. همسرم در لحظات آخری که مرا در قبر نهادند دخترم را بر سینه ام بگذارید تا با او وداع کنم،حتماً، حتماً،حتماً. مرا در علی بن جعفر قم دفن کنید،بین من و دوستانم جدائی نیندازید،حقوق همسرم را بپردازید،دو ماه نماز قضای شکسته (مسافر) و تمام برای من به طور مساوی بدهید بخوانند .14 روز، روزه قضا برایم بگیرید،وصی من پدرم می باشد دیگر حسابی ندارم والسلام،ساعت 10 شب منطقه عملیاتی کربلای 5، 3/11/1366 . محمد حسین محرابیان