مشاهیر ایران و جهان - سازگار، ناصر

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهید ناصر سازگار : فرمانده محور عملیاتی تیپ 21 رمضان(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) اولین روز دی ماه1340، در خانواده ای مذهبی در حاجی نصیر یکی از بخشهای شهرستان چناران در استان خراسان متولد شد. پدرش می گوید: اوایل ، زندگی سختی داشتیم، اما به برکت تولد ناصر زندگی مان بهتر شد. ناصر یک ساله بود که به همراه خانواده به مشهد آمد، در این زمان پدر و مادرش هر دو کار می کردند. او دوران کودکی خود را در مشهد سپری کرد و وارد دبستان زمانی شد. به مدرسه علاقه داشت. هنگامی که از راه می رسید نمازش را می خواند، تکالیفش را انجام می داد، سپس ناهار می خورد. به دایی کوچکش مهدی علاقه داشت و بیشتر اوقات با او بود. در اوقات فراغت فوتبال بازی می کردوکتاب می خواند. در جلسات قرآن شرکت می کرد و همیشه کمک پدرش بود حتی در کار سخت بنایی. کلاس پنجم بود که به مکتب قرآن می رفت و در جلسات مذهبی شرکت می کرد. در یکی از همین جلسات یک جلد کلام الله مجید جایزه گرفت. بعد از اتمام دوران دبستان، وارد مدرسه راهنمایی توحید شد. از سال سوم راهنمایی و از پانزده سالگی، فعالیتهای انقلابی اش شروع شد. در مسجد محل فعالیت می کرد. در مبارزات و تظاهرات بر علیه حکمت شاه شرکت داشت و اعلامیه های حضرت امام را پخش می کرد. یک بار هم در چهار راه نادری دستگیر شد. هنگام حمله به بیمارستان امام رضا (ع) حضور داشت. می گفت: اسلام در خطر است. در تظاهرات روزهای 9 و 10 دی ماه 1357که اوج مبارزات مردم مشهدبا حکومت طاغوت بود، حضور ی فعال وتاثیر گذار داشت. او به نزدیکان خود چیزی درباره فعالیتهایش نمی گفت. در مسجد ابوالفضل(ع) که به نام انجمن اسلامی شهید محمد منتظری معروف بود، شروع به فعالیت کرد. با شرع جنگ و تشکیل بسیج، عضو بسیج همان مسجد شد. بعد از تشکیل سپاه پاسداران، درس خود را در حد سیکل رها کرد. می گفت: درس را می توان برای بعد گذاشت، اما جنگ را نمی توان. جنگ از همه چیز مهم تر است. بعد از جنگ درس را می توان دوباره خواند. او برای آنکه بتواند در سپاه عضو شود شناسنامه خود را تغییر داد و سنش را بزرگ کرد. سپس داوطلبانه به کردستان رفت . در سال 1360، طی مراسمی ساده و بدون هیچ گونه تشریفات ازدواج کرد. روی حجاب و ایمان زنش بسیار تاکید داشت. اولین فرزندش محمد در سال 1361 و دومی زهره در سال 1363 به دنیا آمد. آخرین بار که می خواست به جبهه برود به خانواده اش گفت: اگر من شهید شدم ناراحت نشوید؛ من همیشه پیش شما خواهم بود. خندید و گفت: شهید همه جا هست و همیشه زنده است. به همسرش نیز این کلمات را می گفت: اگر شهید شدم نمی خواهم ناراحت شوید. گریه نکنید، برایم عزاداری نکنید، فقط راه امام را ادامه دهید. همسر شهید قبل از شهادتش خواب می بیند که شهید می خواهد به کربلا برود و او هر چه اصرار می کند که مرا هم با خود ببرید، شهید قبول نمی کند و در شب شهادت او و درست در لحظه شهادت وی، همسرش شهادتش را خواب می بیند. مادر شهید نیز در خواب می بیند که حضرت زینب، (س) می خواهد که شفاعتش کند. حضرت (س) می فرمایند: چرا داخل صف نمی آیی؟ می گوید: چون این صف خانواده های شهدا است. حضرت دست وی را می گیرند و داخل صف می برند. یک بار هم خواب می بیند که ناصر را تشییع می کنند، اما خود ناصر جلوتر از همه راه می رود. مادر به سیدی که آنجا بوده موضوع را می گوید و سید جواب می دهد: فقط من و شما ناصر را می بینیم. سرانجام، ناصر سازگار مسئول محور عملیاتی لشکر 21 رمضان(ع) در 23 دی 1365 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه، بر اثر اصابت ترکش به سر، به شهادت رسید. پیکر پاک این شهید در بهشت رضا(ع) دفن شد. همسرش پس از شهادت وی بارها از کمک های او در خواب بهره برده است. او می گوید: گوشواره دخترم گم شده بود و چون یادگار شهید بود من خیلی ناراحت بودم اما هر چه می گشتم، پیدا نمی کردم. تا اینکه شهید به خوابم آمد و جای گوشواره را نشانم داد. یا اگر مهمان می خواست برایم بیاید، شهید به خوابم می آمد و می گفت فردا مهمان دارید، فلان کار را انجام بدهید. در واقع حضور او را همیشه حس می کنم.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 21 تیر 1395  - 7:54 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی