ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
شهید ناصر صفری یزد : مسئول جهاد سازندگی (سابق)بخش کلات در تاریخ 4/ 1/ 1335 در شهر مشهد متولد شد. پس از طی دوران کودکی، دوران تحصیل را تا دوره متوسطه را در شهر مشهد با موفقیت سپری کرد. در طول دوران تحصیل با تشکیل جلسات تلاوت قرآن مجید و برنامه های آموزشی برای با لا بردن اندیشه اسلامی خود وسایر دوستانش تلاش می کرد.در سال 1354 دیپلم گرفت و برای ادامه تحصیل راهی آمریکا شد و به محض ورود، به انجمن اسلامی دانشجویان پیوست و با برگزاری کلاسهای ایدئولوژی، سایر برادران و خواهران دانشجوی ایرانی را به اسلام و مباحث مذهبی جذب می کرد. در این رابطه در برگزاری سمینارهای اسلامی فعالیت داشت و مدتی به عنوان دبیر تشکیلات انجمن اسلامی شهر کانزاس سیتی به کار ادامه داد. پس از حدود سه سال و نیم تحصیل در آمریکا، در اواخر سال 1357 و هنگام پیروزی انقلاب اسلامی ایرام ،تحصیل در آمریکا را رها کرد و به ایران باز گشت. بعد از بازگشت در تشکیل انجمن اسلامی کارگران خراسا ن شرکت و نسبت به رفع مشکلات و نارساییهای آنها اقدام نمود. همراه باشهید اسد الله زاده برای ایجاد تشکل انجمن اسلامی دانش آموزان همکاری نمود و در این زمینه تلاش موثری داشت. وی در کنار فعالیت های روزانه و انجام امور فغرهنگی، شب ها با سپاه پاسداران همکاری داشت و به گشت شبانه می رفت. با شروع حرکت سازندگی، ناصر صفری یزد به عنوان نیروی رسمی به جهاد سازندگی روی آورد و با تمام توان به یاری روستاییان محروم بخش تبادکان و کلات شتافت. پس از مدتی مسئولیت جهاد سازندگی بخش کلات به وی واگذار شد و او با کمک سایر برادران جهاد گر و مردم محروم روستاهای بخش کلات به احداث حمام، مسجد؛ مدرسه و راه پرداخت و پا به پای آنها در آبادانی روستاها شرکت می کرد. اودر ضمن فعالیت های روزانه، تحصیل را در دانشگاه مهندسی مشهد ادامه داد. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، ناصر مشتاقانه از طریق جهاد سازندگی به سپاه پیوست و در اندک مدتی، تمرین های لازم نظامی را فرا گرفت و به جبهه اعزام شد. پس از یک دوره حضور در جبهه، به شهر مشهد باز گشت و بعد از این دیدار بستگان و دوستان مجددا همراه تعدادی از دوستان و همرزمان جهادگر، به تهران رفت و با گذراندن دوره نظامی، به ایلام اعزام شد؛ سرانجام در سپیده دم 19/ 10/ 1359 در منطقه ایلام بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید. پیکر شهید ناصر صفری یزد در خواجه ربیع شهر مشهد به خاک سپرده شد. او فردی متدین، کم حرف، مهربان و ساده پوش بود. تبسمی دائمی بر لب داشت؛ صله رحم به جا می آورد و از اسراف و تیذیر پرهیز می نمود. یاران او همگی بیان می کنند که وی در سخت ترین شرایط و زیر باران از گلوله های دشمن، با روحیه و با اتکال به خدا و شاد بود. برای لحظه موعود (حمله) ثانیه شماری می مرد؛ عاشقانه می جنگید و برای حاکمیت الله بر زمین، نبرد می کرد. می خورشید و جنگ می کرد و بالاخره به لقا ء الله پیوست. پدر سالخورده شهید ناصر خبر شهادت پسرش را شنید که در صف نماز جماعت بود و یک نماز را به جای آورده بود. با شنیدن این خبر به فکر فرو رفت و با صبری استوار به نماز دوم پرداخت؛ او به خوبی آگاه بود که فرزندش را برای برپایی نماز هدیه کرده است. به این سبب نه تنها مضطرب نشد، بلکه عبارت «الحمد الله رب العالمین» را بر زبان جاری ساخت.