ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
شهید مهدی شالباف : فرمانده گردان امام سجاد(ع)لشکر17علی ابن ابی طالب(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) درماه مبارك رمضان سال 1341 شمسي كودكي درخانواده ي مذهبي به دنيا آمد كه مهدي ناميده شد. درچهره معصوم وكودكانه اش و رخشش نورايمان نمايان بود. دوران ابتدائي و راهنمايي را با موقعيت قابل تحسين گذراند. با آغاز اولين مبارزات مردمی با حکومت خودکامه پهلوی او نيز همچون سربازان ديگر امام همگام با امت اسلامي به سیل خروشان انقلاب پيوست. بعد از پيروزي بر طاغوت به منظور تداوم نهضت وارد سپاه شده به غرب كشور رفت تا در مقابل گروهک های ضد انقلاب و عوامل دشمنان خارجی بایستد واز دستاوردهای انقلاب پاسداری نماید. اودفعات زیاد وهر بارچندين ماه در جبهه هاي غرب به دفع حركات ضد انقلابي عوامل استكبار پرداخت. آغاز جنگ تحميلي رژيم بعث عراق مهدی را به جبهه هاي جنوب كشاند. او با فرماندهي نيروهاي رزمي در عمليات بيت المقدس . رمضان ، محرم و... شجاعت فوق العاده اش را نمايان ساخت . در جراحات شديد هنگام شناسايي مناطق عملياتي او را تا يكسال ازحضور در جبهه محروم ساخت اما بارديگر در حاليكه دست چپش از كار افتاده بود به جبهه آمد وبالاخره بعد از فتح جزاير مجنون عاشقانه به ديدار معشوق ديرينه اش شتافت اوقبل از شهادت در پشت بي سيم خطاب به شهيد مهدی زين الدين فرمانده لشکرعلی ابن ابی طالب(ع) که از می خواست مراقب خودش باشد,گفت: "ما مگر يك جان بيشتر داريم ،آنهم فداي حسين بن علي، خداحافظ...." اول جنگ که سپاه تشکیلات سازمانی ویژه جنگ نداشت او به عنوان مسئول رزمندگان اعزامي از قزوين راهی جبهه شد واولين نقش را به خوبي ايفا نمود كه اين امر موجب تحسين وتوجه خاص مسئولين نظامي و فرماندهان وي گرديد . بعد از آن هميشه از شهيد مهدي شالباف به عنوان گره گشاي مشكلات نام مي بردند چرا كه هر كاري كه به او سپرده مي شد بي تأمل با سعي و كوشش فراوان انجام مي داد ودر اين راه تمامي سختيها و مشكلات را تحمل مي نمود. زمانيكه در جبهه بود لحظه اي از جنگ غفلت نورزيد وبه تمامي مسائل جبهه اهميت مي داد و زير دستان او به وجود فرمانده مقتدري چون او كه تمامي مسائل آنها را بررسي ومشكلاتشان را رفع مي نمود افتخار مي كردند وهميشه نيروهاي تحت فرماندهي وي از روحيه رزمي ونظامي وهمچنين معنوي بالايي برخوردار بودند . موقعيكه به مرخصي مي آمد به جبهه اي ديگر ( به تعبير خودش) قدم مي گذاشت كه در اوائل درگيري با منافقين وعوامل داخلي استكبار بود. درعمليات بيت المقدس شركتي گسترده داشت ودرعمليات رمضان به عنوان فرمانده گروهان از گردان قدس كه فرمانده آن شهيد بزرگوار مسعود پرويز بود را به عهده داشت. مهدي از او به عنوان مربي ومعلم خود يادمي كرد . گروهان او در این عملیات بهترين گروهان شناخته شد. در عمليات پيروزمندانه محرم ابتدا به عنوان فرمانده گردان وسپس به علت ظرفيت والا وتوان او مسئليت محور عملياتي به عهده اش گذاشته شدوبا تشكيل تيپ الهادي فرماندهي عمليات آن تيپ از طرف شهيد بزرگوار رضا حسن پور قائم مقام لشگر17 علي بن ابيطالب كه فرمانده تيپ الهادي نیزبود به مهدی شالباف واگذار گرديد. در عمليات والفجر مقدماتي هنگام بازديد از محورهاي عملياتي به همراهي چندتن از مسئولين تيپ مورد اصابت خمپاده هاي بعثيون قرار گرفتند 3تن از آنان شهيد وبقيه از جمله مهدي زخمي شد. جراحت او كه از ناحيه كتف چپ او بوده يكسال او را از جبهه دور نگهداشت كه اين مسئله وي را بسيار رنج مي داد . هميشه به پزشكان معالجش مي گفت زودتر به وضع من رسيدگي نماييد كه مي خواهم به جبهه برگردم. با بهبودي نسبي درحاليكه دست چپش تقريبا از كار افتاده بود به جبهه رفت ودر محور يك به فرماندهي شهيد حسن پور مشغول به كار شد وباز به درخواست خودش حضور درگردان را به محور ترجيح داد و به فرماندهي گردان پيروز امام رضا(ع) منصوب شد . اين گردان در عمليات پيروزمندانه خيبر راهگشاي عمليات وخط شكن بود واولين گرداني بود كه به جزيره مجنون قدم گذارد وجزيره شمالي را تسخير نمود . مهدي عاشق اهل بيت (ع)وفردي جدي در كار و شوخ طبع بود . قوه خلاقيت او يكي از بارزترين صفاتش بود و سبب ارتقاء او در پيش فرماندهان ودر نتيجه پيش خداي متعال شد. شجاعت وستيزه جوئي وي كه در اولين برخوردها با او نمايان بود او را نسبت به ديگران متمایز می کرد. صبرواستقامت در مشكلات از سفارشهاي زياد او بود .همیشه مي گفت: بايد در برابر مشكلات با سلاح صبر مقاومت نمود واز سد آنان با اين سپر محكم الهي عبور نمود. در كلاسهاي خود كه براي برادران سپاهي گردان داشت هميشه گوشزد ميكرد كه بسيجي ها سربازان مخلص امام زمان (عج) هستند مبادا با آنان به گونه اي رفتار كيند كه قلب حضرت را به درد بياورید . سفارشهای او به دعا و راز و نياز شبانه از ياد دوستانش نمي رود , در هرجمعي كه اهل ذكر و دعا بودند مي نشست شروع به خواندن اشعار اهل بيت عصمت و طهارت وذكر مصائب آنان مي نمود . همسنگرانش از راز و نيازهاي شبانه او وگريه هاي نيمه شبش سخنها گفته اند . يكي از آنها چنين مي گويد: مهدي در روز آنچنان خنده رو و دلشاد بود وبا حرفهاي خود دل رزمندگان اسلام را شاد مي كرد که اگر کسی اورا نمی شناخت فکر نمی کرد فرمانده باشد وهم او شبانگاه از جابر مي خواست و در مقابل خداي لاشريك و مقتدر سربه سجده مي گذاشت وعجز والتماس می كرد، هاي هاي گريه مي كرد به طوريكه نزديكان فكر مي كردند گرفتاري بسيار بسيار بزرگي دامنگيرش شده كه اين چنين در درگاه خدا عجز ولابه مي كند. واین حال او برای ما خاکی ها شاید قابل فهم نبود. مهدي شالباف فرمانده مقتدري كه تمامي طرحهاي عملياتي او در طول جنگ از فكرخلاقش سرچشمه می گرفت و باعث پيروزيهاي بسياري شده بود در پادگان آموزشي سپاه كه آموزش فرماندهان گروهان وگردان را برعهده دارد تدريس مي شد و همه مربيان هنگاميكه عمليات و طرحهاي به كار گرفته شده را بررسي مي كردند به عنوان شرح نمونه ، از طرحهاي شهيد شالباف نام مي برند . عظمت روحاني این سردار رشيد وجان بركف اسلام را فرماندهان تيپ ولشگر منطقه يك سپاه مي توانند بيان كنند. انسانی كه از ابتدا با حسين وكربلا و نينوا بزرگ شده جز به او اقتدا نكرده و به راهي جز راه حسين نمي رود . در سالهاي پيش او به اتفاق خانواده به مدت شش ماه به كربلاي معلي كه زيارتش آروزي ديرينه همه آزادمردان جهان است مشرف می شود وآنجا بود كه با مولي حسين بن علي (ع) عهد می بنددكه سربازي مخلص براي او باشد. زندگی ومرگش را با حضرت منطبق نمايد وهمينطور هم شد. در جزيره جنوبي مجنون در هنگام پاتكهاي بي شمار ومتوحشانه صدام مزدور آخرين حرفي كه از پشت بيسيم به برادر مهدي زين الدين فرمانده لشگر علي بن ابيطالب زد اين بود كه ما مگر يك جان بيشتر داريم آنهم فداي حسين بن علي باد. خداحافظ وپس از چندي گفتند مهدي كه با يك دست گلوله هاي آرپي جي را برداشته وبه طرف دشمن يورش ميبرد وتانكهاي آنها را منهدم ميكرد جان خود را نثار مكتب اسلام ودرخت پربار انقلاب نمود وبا ايثار سروجان به پيشگاه محبوب ؛بهشت رضوان الهي را خريدار شد و او همچون ابا عبدالله در گودال جزيره جسم پاك و مطهرش بر زمين ماند.