مشاهیر ایران و جهان - اسد الهی، غلامحسین

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهید غلامحسین اسداللهی : قائم مقام فرمانده گردان رعدتیپ21امام رضا(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در دوم فروردین سال 1319،‌ در روستای باغ نو از توابع شهرستان تربت جام به دنیا آمد. در هفت سالگی پدر و در هشت سالگی مادرش را از دست داد. و بعد از چند سال با برادر و خواهرش به مشهد آمد و به کفاشی و کار در قهوه خانه و قنادی پرداخت. دوره ابتدایی را به طور شبانه خواند و علاقه زیادی به درس و قرآن داشت. او در 18 سالگی برای خدمت سربازی به بیرجند و سپس به زابل اعزام شد.اوقات فراغتش را بیشتر مطالعه می کرد و در فعالیتهای اجتماعی نیز شرکت داشت. در سال 1344 و در سن 24 سالگی،‌ ازدواج کرد که مراسم عقد و ازدواج بسیار ساده برگزار شد. او سال‌ها قبل از انقلاب،‌ از طریق روحانیون مبارز با انقلاب آشنا شد و ارتباط تنگاتنگ و نزدیکی با روحانیون داشت. با شروع انقلاب در سال 1356- 1357،‌ به صفوف به هم فشرده مردم پیوست و در راهپیمایی‌ها و اعتصابات حضور یافت و در زمینه تهیه و تکثیر اعلامیه های امام خمینی نیز فعالیتی گسترده داشت. او به امام خمینی علاقه داشت و به همه سفارش می کرد که ایشان را تنها نگذارند. و هنگامی که کسی به امام و روحانیت بی احترامی می کرد بسیار عصبانی می شد و می گفت: با او رفت و آمد نداشته باشید. در مورد انقلاب می گفت: انشاءالله اگر امام بیاید و انقلاب پیروز شود،‌ ایران گلستان می شود. او قبل از انقلاب جوشکار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب این کار را کنار گذاشت و عضو سپاه شد. او با گروهک های ضد انقلاب مخالف بود و با آنان سخت مبارزه می کرد و به خاطر نابودی و جنگ با آنان، عازم کردستان شد و مدت دو ماه با آنان به نبرد پرداخت. به خاطر همین مخالفت‌ها و فعالیت‌ها بارها مورد تهدید قرار گرفت،‌ ولی از مبارزات و فعالیتهایش دست بر نمی داشت. همه را به حفظ ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب و ایستادن در مقابل ضد انقلاب و منافقین سفارش می کرد. با شروع جنگ تحمیلی پیوسته در جبهه های نبرد شرکت داشت. هر چهل و پنج روز یا سه ماه به مرخصی می آمد و هنگامی که می خواست به جبهه برگردد به همسرش می گفت: شما اجازه بدهید من به جبهه بروم؛ نصف ثواب مال شما باشد. با روحیه بسیار عالی به میدان نبرد می رفت. در سا ل 1359 در منطقه سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش خمپاره مجروح و دربیمارستانی در اهواز بستری شد. یک بار دیگر هم مجروح شد و در یکی از بیمارستان‌های تهران بستری شد،‌ ولی به خاطر خانواده چیزی نگفت. جبهه رفتن و جنگیدن با دشمن را افتخار می دانست. در عملیات‌های زیادی شرکت کرده بود که از جمله می توان به عملیات والفجر مقدماتی،‌ والفجر 1، والفجر 3،‌ و عملیات خیبر اشاره کرد. او به علت داشتن شجاعت و خوشرویی،‌ بسیار مورد توجه فرماندهان رده بالا بود و همین خصوصیات باعت دلگرمی زیر دستان او نیز شده بود. از خصوصیات بارز او شجاعت بود. در عملیات خیبر و در محور عملیاتی جزیره مجنون،‌ او به همراه دو تن از دوستانش پیشروی می کنند،‌ تا اینکه از آب دجله و فرات می گذرند و هر چه به این سه نفر اعلام می کنند که عقب نشینی کنید،‌ می گویند: اگر عقب نشینی کنیم. تلفات زیادی می دهیم. و به این ترتیب به پیشروی ادامه می دهند،‌ تا این که او پس از مقاومت سر سختانه،‌ بر اثر اصابت ترکش به سر در 8 اسفند سال 1362 به شهادت رسید. پیکر مطهر او در جبهه باقی ماند،‌ اما تمثالی به یادگار از او تشییع و در بهشت رضا (ع) به خاک سپرده شد. از او چهار فرزند به یادگار مانده است.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 22 تیر 1395  - 12:54 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی