مشاهیر ایران و جهان - اسدی، احمد

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

شهید احمد اسدی : فرمانده واحد تخریب ناو تیپ 13امیر المومنین(ع) سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روستای محروم و دور افتاده ی «گنخک »از توابع بخش «کاکی»در شهرستان «دشتی »به واسطه ی وجود و پرورش عالمان و اندیشمندان بزرگ و نام آوری که چون ستاره های درخشان بر تارک آسمان علم و ادب استان و حتی کشور می درخشند ،جایگاهی بس رفیع و پر قدرت منزلت دارد . در دهم تیر ماه سا ل 1334 برابر با بیست و سوم ماه رمضان که مصادف با شب قدر بود ،،در خانه ای گلی و محقر اما سر شار از صفا و صمیمیت غلامرضا ،فرزند پسرش متولد گردید .مادر بزرگ دوست داشت نام او را احمد بگذارند .پدر و مادر هم به واسطه ی عشق و محبتی که به پیامبر گرامی داشتند ،نام نیکوی احمد را بر وی گزیدند .تا عشق و محبت احمدی در دل او جوانه زند و اخلاق و رفتار محمدی سر لوحه ی زندگی اش باشد . احمد کودکی را در دامان مادری مومن و با تقوا و پدری با ایمان و با فضیلت ،مردم دار و خوش اخلاق آغاز کرد . از کودکی تمام ناملایمات و فراز و فرود زندگی را با جان و دل چشید و تحمل کرد . شخصیتش در میان کوره ای از مشکلات شکل گرفت و صیقل یافت .احمد در سنین کودکی بسیار کنجکاو بود و همیشه در مورد اهل بیت (ع) ائمه طاهرین (ع) و چکونگی به شهادت رسیدن آنها سوال می کرد .دوره ی ابتدایی را در زادگاهش با موفقیت سپری کرد. در سال 1356 همراه خانواده ترک دیار نمود و به شهر برازجان نقل مکان نمود و دوره راهنمایی را در این شهر آغاز کرد .احمد از استعداد و هوش خوبی بر خوردار بود ،به طوری که در تمام دوران تحصیل ،شاگردی موفق و بر حسن اخلاق شهره بود .در حین تحصیل هیچ گاه از شرکت در مراسم مذهبی غفلت نمی کرد وهمواره در کسب معارف و تقویت بنیه ی معنوی خود ،تلاش وافر داشت . مادر شهید در این خصوص می گوید :«سیزده سالش بود و انقلاب به اوج پیروزی خود می رسید .احمد نیز که سری پر شور داشت ،در کنار دوستان خود وارد فعالیتها و راهپیمایی های مردمی شد .وی در پاکسازی و تسخیر دژ برازجان با انقلابیون همکاری داشت .وقتی برای بر گرداندن احمد به آنجا رفتم به من گفت :مادر خواهش می کنم به خانه بر گرد ،من که از چیزی نمی ترسم ؛بعدا به خانه می آیم .آن شب حدود ساعت 11 شب به خانه بر گشت این اولین مشق عاشقی و دلدادگی احمد بود .» با فرمان تاریخی حضرت امام (ره) بسیج مستضعفین حیات طیبه خود را آغاز کرد و دلدادگان و عاشقان مکتب سرخ حسینی نام پر افتخار خود را در مدرسه عشق جاودانه کردند .احمد نیز در پایگاه مقاومت فتح المبین حضور یافت تا راه و رسم اخلاص و شجاعت و شهادت را در کنار سایر بچه های آسمان بیاموزد .طولی نکشید که ره صد ساله را یک شبه آموخت و خود به غمزه، مساله آموز هزار مدرسه شد.و این گونه نقطه ی پر گار عارفان عاشقی شد که بر بال ملائک سفر عشق را آغاز کردند . دل بی قرارش ،اولین بار در سال 1361 به تمنای خود رسید و احمد توانست از طریق بسیج جهت گذراندن آموزش نظامی راهی پادگان آموزشی کازرون شود. پس از پایان دوره بلافاصله راهی میدانهای خون و شرف شد و در عملیات غرور آفرین محرم شرکت نمود .دراین عملیات شایستگی ها و لیاقت های این سردار رشید اسلام نمایان شد ،به طوری که مورد توجه و تحسین همرزمان به ویژه فرماندهان ارشد خود قرار گرفت .شهید اسدی در سا ل 1362 بنا به عشق و علاقه ای که به خدمت در نهاد مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشت و این که می خواست بهتر و بیشتر در خدمت انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد ،به عضویت سپاه در آمد . مادر شهید در این باره می گوید :«وقتی در سپاه پذیرفته شد ،عده ای از دوستان به وی گفتند :تو که سنت کم است چطور توانستی قبول شوی ؟احمد به آنها جواب داد :مرا امام زمان قبول کرد .او هیچ وقت حقوقش را به خانه نمی آورد و برایمان نامه می نوشت و می گفت :اگر شهید شدم ناراحت نشوید زیرا دشمن شاد می شود .هر گاه از جبهه بر می گشت برای رفتن آرام و قرار نداشت می خواست مثل پرنده ای سبکبال پرواز کند وپیش هم جنسان خود که همه آسمانی و خلق و خوی بهشتی داشتند، بر گردد . آقای علی اسدی برادر شهید در این باره می گوید :«دقیقا یادم نیست احمد در عملیات والفجر هشت مجروح شده بود و یا در عملیات دیگر ،دوستان وی به منزل ما آمدند و از حال او می پرسیدند .ما که از موضوع مجروح شدن احمد بی خبر بودیم ،نمی دانستیم به دوستانش چه بگوییم .فقط می گفتیم الحمد الله .این قضیه ذهن ما را مشغول کرده بود که چه اتفاقی برای او افتاده است .من از طریق دوستانش فهمیدم که احمد زخمی شده است و مدت دو هفته در بیمارستان قم بستری بوده است و حالا هم از ناحیه پا مجروح می باشد .وقتی از بیمارستان مرخص شد ،چند روز برای استراحت به خانه بر گشت .به مادر موضوع زخمی شدن احمد را گفتم واز او خواستم به حمام برود و به بهانه حوله بردن ،ببیند از چه ناحیه ای زخمی شده است . وقتی مادر بر گشت حالش منقلب بود .گفت ،از قسمت ران بدجوری ترکش خورده است و او داشت زخم پایش را شستشو می داد .مادرم از او پرسیده بود پایت چه شده ؟و گفته بود :چیزی نیست و مشکلی ندارم .متحیر شدم این دیگر کیست ؟با این همه ترکشی که خورده و جراحاتی که در بدن دارد چگونه چیزی نمی گوید .» شهید اسدی در دو نوبت در انهدام اسکله ی الامیه شرکت داشت .اقدام شهادت طلبانه و شجاعانه ی احمد و همرزمان او ،چون برگ زرینی در تاریخ هشت سال دفاع مقدس می درخشد . شهید اسدی در نیمه دوم خرداد سا ل 1365به فرماندهی واحد تخریب ناو تیپ امیرالمومنین (ع) نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد.او با تلاش های بی وقفه و شبانه روزی خود به همراه عده ای از همرزمانش دراین واحد به انجام امور محوله و ماموریت های ویژه ،با درایت و لیاقت های کم نظیرش مشغول گردید .و تا زمان عروج عارفانه اش نیز عهده دار این مسئولیت بود . شهید اسدی هر چند معشوق و دلربای حقیقی خود را در میدان جنگ و جبهه یافته بود ،ولی به اصرار خانواده و در خواست مادر ،در تاریخ 18 /3/ 1367 سنت حسنه ازدواج را انجام داد .این وصال بیش از دو هفته بیشتر به درازا نکشید که چون «حنظله غسیل الملایکه» ،زندگی اخروی و حیات جاوید را با حوریان و نعمت های بهشتی که خداوند به مومنان و صالحان وعده داده است ادامه داد . مادر شهید در این باره می گوید :«یکی از دوستان احمد ،خواهرش را به احمد معرفی کرد و او با توجه به ملاک هایی که برای انتخاب همسر از قبیل ایمان ،حجاب و پاکدامنی داشت وی را انتخاب کرد ومراسم ازدواجشان بسیار ساده بود . آنها بدون هیچ سر و صدایی در منزل خودمان زندگی مشترک خود را آغاز کردند . می گفت: همرزمانم تازه شهید شده اند و دوست ندارم کوچک ترین سر و صدایی بکنید .تمام اسباب و اثاثیه دنیوی احمد در یک قطعه موکت ،یک پتو ،کمد تخته ای ،یک چمدان معمولی و یک کولر دست دوم خلاصه می شد و از تجملات خیلی بدش می آمد . بعد از ازدواج با ما زندگی می کرد .زندگی چند روزه اش با همسر گرامی اش سرشار از عطوفت و مهربانی بود .فوق العاده با او خوب و احترام زیادی برای همسرش قائل بود . هنوز بیش از یک هفته از عروسی اش نگذشته بود که تصمیم گرفت به جبهه بر گردد .هر کاری کردم و هر چه اصرار کردم ،که مادر شما که مرخصی دارید ،و تازه عروس هم در خانه دارید به جبهه نرو !در جواب گفت :مادر آنجا بیشتر به من نیاز دارند شما به جای من هوای عروسم را داشته باشید تا من بر گردم .» ویژگی ها و فضایل اخلاقی شهید : احمد فردی متقی ،متعهد و در عین حال شجاع و با رشادت بود .با تمام ویژگی ها ،سراسر عشق و شجاعت بود .او به ائمه اطهار (ع) به ویژه حضرت زهرا (س) ارادت ویژه داشت . همواره به بسیجیان عشق می ورزید .و با آنان روابطی عاطفی و محبت آمیز بر قرار می کرد .مدیریت مدارا و مهربانی را توامان داشت .دعا و نماز اول وقتش ترک نمی شد .پایبند ولایت فقیه بود وبه حضرت امام خمینی با تمام وجود ارادت می ورزید . احمد نسبت به پدر و مادرش ،احترام خاصی قائل بود و با تکریم و ادب با آنها مواجه می شد .قلبی رئوف و مهربان داشت و حتی از آزار حیوانات هم دلش به درد می آمد .در شهر که بود ،همیشه در نماز جمعه شرکت می کرد .متواضع و فرو تن بود .در مراسم عزاداری سالار شهیدان ،عاشقانه شرکت می جست . نسبت به حفظ بیت المال ،وسواس زیادی به خرج می داد .نه تنها از مشکلات هر گز نمی هراسید ،که به استقبال کار های سخت هم می رفت .خطر می کرد و خاطره می آفرید . شهید اسدی در جبهه به قلب ها فرمان می راند .به نیروهایش بسیار علاقمند بود و نیرو ها نیز با جان و دل او را دوست داشتند و او را اطاعت می کردند . صبر و استقامت او عجین ان وجودش ،مایه ی دلگرمی رزمندگان بود .هر جا مشکلی پیش می آمد ،با توکل و اعتماد به حضرت حق ،کار را به سامان می رساند . او در تحقق اراده اش ،در فراز و نشیب جنگ موفق بود و همه دوستان او را در این خصلت به خوبی قبول داشتند .

نویسنده : نظرات 0 شنبه 26 تیر 1395  - 1:24 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی