ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
شهید منوچهر سیاه منصوری : فرمانده گردان امام حسین (ع)ناو تیپ13امیرالمومنین(ع)سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زندگینامه در تاریخ 10/ 9/ 1336 در روستای «مزارعی »در استان بوشهرو در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد دیده که به جهان هستی باز کرد .پدر به سبب سیمای دلنشین و رخسار بهشتی ،اورا «منوچهر» نامید . از همان کودکی با احکام و فرائض اسلامی آشنا گردید و جهت فرا گیری قرآن به مکتب خانه رفت و توانست در مدت کوتاهی قرآن را یاد بگیرد. پس از شش ماه قرآن را آموخت و شروع به یاد گیری کتاب های مذهبی کرد . شهید سیاه منصوری قرآن را با صدایی خوش تلاوت می کرد . پس از آن در سن هفت سالگی مرحله ی اول تعلیمات عمومی را در دبستان طالقانی فعلی آغاز کرد و موفق شد دوران تحصیل را با موفقیت طی کند . مشکلات اقتصادی ومحرومیت های ناشی از حکومت جابرانه ستم شاهی باعث شد او با خانواده اش به بوشهر رفت و درآنجا برای کمک به پدرش مشغول کارگری شد . شانزدهم شهریور سا ل پنجاه و پنج خورشیدی خدمت سربازی خویش را در نیروی زمینی آغازکرد وپس از دو سال در مرکز پیاده شیراز و شانزدهم شهریور ماه پنجاه و هفت کارت پایان خدمت خود را اخذ کرد . تواضع ،فروتنی ،اخلاص و توجه به احکام الهی از وی فردی با بصیرت و بزرگ منش ساخته بود. هنگامی که شمیم معطر انقلاب بر مشامش خوش آمد، با شرکت فعال در راهپیمایی و فعالیت های ضد رژیم طاغوت عشق خود به امام خمینی(ره) میهن و امت اسلامی را نمایان ساخت .سا ل پنجاه و هشت به جزیره خارک رفت و در آنجا مشغول به کار شد . چون اهداف مقدس و متعالی خود را با حفظ و حراست دستاوردهای نظام مطابق می دید به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درجزیره خارک در آمد . سا ل 1359 با دختر عموی خود خانم مدینه سیاه منصوری ازدواج کرد و در شهریور همان سال در اثر بمباران هوایی عراق دچار موج گرفتگی شد .پس از مدت سه ماه استراحت ،مجددا به محل خدمت خود باز گشت .در دی ماه سا ل 1359 که خبر شهادت «ضرغام افشار »دوست و یار همیشگی خود را شنید با خود عهد بست که تا آخرین قطره خون خود، راه او را ادامه دهد . کار دانی وی در مسائل آموزشی از او شخصیتی بر جسته ساخته بود و همه ،وی را به عنوان نیروی فعال و کار آمد می شناختند .درتاریخ 22/ 1/ 1360 از طرف فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان بوشهر،مسئولیت واحد آموزش این نهاد رادر جزیره خارک به وی محول شد . 13/ 3/ 1369 خداوند به وی دختری عطا کرد که نامش را به یمن مبارکی نام بی بی دو عالم «زهرا» گذاشت و تنها پس از یک ماه حضور در کنار همسر مهربان و دختر تازه متولد شده و نو رسیده اش به جبهه اعزام شد . سر انجام پس از مدت کوتاهی که فرماندهی دسته را عهده دار بود در تاریخ 25/ 5/ 1369 بر اثر ترکش در جبهه ی گیلان غرب سر پل ذهاب جاودانه گشت و تا اوج نهایی پرواز کرد . همرزم وی ،غلامرضا نوروزی در مورد ویژگی ها ونحوه شهادت این شهید بزرگوار می گوید : منوچهر فردی متدین و با ایمان بود .همیشه نمازش را سر وقت ادا می کرد و پس از اقامه آن ،قرائت قرآن جزءبرنامه های اصلی اش بود .در پادگان ابوذر در حال استراحت بودیم که اعلام کردند ،از طرف نیرو های عراقی ،حمله ای صورت گرفته و تعدادی از نیرو های خودی به شهادت رسیدند . احتیاج به نیروی داوطلب ،جهت پشتیببانی و حمل پیکر شهدا هستند . من و شهید سیاه منصوری اعلام آمادگی کردیم .چند روزی در آنجا به مبارزه با متجاوزین پرداختیم ؛حتی چند نفری را اسیر کردیم . شبانه همراه چند تن از افراد داوطلب ،جهت حمل پیکر ها ،اقدام کردیم .منطقه از سوی عراقی ها به شدت تیر باران می شد .وقتی که منور می انداختند ما خودمان را نهان می کردیم که در دید دشمن قرار نگیریم .با هر زحمتی بود توانستیم اجساد را به پشت خط انتقال دهیم . چند روز بعد ،هواپیمای جنگنده عراقی ،مقر پادگان ابوذر را بمباران کرد .من،منوچهر و حسین زارع انگالی اهل روستای کره بند ،در یک ساختمان آپارتمانی در مقر اصلی بودیم . صدای انفجار زاغه ی مهمات را شنیدیم .منوچهر داشت قرآن تلاوت می کرد.من و حسین سریع حرکت کردیم .منوچهر گفت: شما بروید ،چند آیه دیگر مانده می خوانم و می آیم . در پادگان به سرعت باد ،شایعه پیچیده بود که مواد شیمیایی منفجر شده .برخی از نیرو ها ترسیده بودند. سعی کردیم به هر صورت که شده به بچه ها روحیه دهیم .حسین به مقر بر گشته بود .من هم سریع به مقر اصلی بر گشتیم . پایین ساختمان ،توسط جنگنده های عراقی بمباران شده بود .نیروها این طرف و آن طرف می دویدند .برخی از برادران زخمی شده بودند .سری به بیمارستان زدم .پیکر پاک منوچهر و حسین را دیدم که غرق در خون بودند نام هر دو به عنوان شهدای ناشناس اعلام شده بودند .جسد منوچهر با شهدای فارس انتقال داده شد و من همراه او آمدم و پیکرش را به بیمارستان فاطمه زهرا بوشهر تحویل دادم .بعد با خبر شدم که حسین نیز به عنوان شهید ناشناس به تهران منتقل شده و در آن جا دفن گردیده است .