مشاهیر ایران و جهان - اسماعیلی، حسین

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

جانشين فرمانده گروهان یکم از گردان امام حسین(ع) تيپ امام سجاد(ع) لشكر 19 فجر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی زندگینامه دانش‌آموز شهيد «حسين اسماعيلي» در 1/1/1342 هجري شمسي در روستاي« لاور شرقي »پاي به عرصة وجود نهاد. ايشان چهارمين فرزند خانواده بود و از آنجايي ‌كه تولّدش با دهة محرم مصادف گرديد، پدر و مادرش نام او را «حسين» نهادند. از كودكي تحت تربيت جسمي و روحي دقيق والدينش قرار داشت و از همان ابتدا روح و روانش با عشق به قرآن و اهل بيت سرشته شد. در سال 1347 در حاليكه فقط 5/5 سال داشت راهي مدرسه شد و دوران پنج سالة ابتدايي را در دبستان «لاورشرقي »با موفقيت سپري كرد و در خردادماه سال 1352 با معدل خوب و با نمره انضباط 20 در امتحانات نهايي كلاس پنجم ابتدايي، قبول گرديد. در سال تحصيلي 53-1352 وارد مدرسة راهنمايي« ادب »در «خورموج »كه در آن موقع در تقسيمات كشوري هنوز بخش بود، شد و توانست در سال 1356 دوران سه سالة راهنمايي را نيز پشت سر بگذارد. ايشان در سال 1357 وارد دبيرستان« ابوذر غفاري» « خورموج» شد و در آنجا در رشته علوم انساني مشغول به تحصيل گرديد و به طور مرتب و تا كلاس چهارم دبيرستان در رشته فرهنگ و ادب به تحصيل ادامه داد؛ هرچند كه به دليل حضور در جبهه موفق به اخذ مدرك ديپلم نگرديد. تحصيلات ايشان تا امتحانات نوبت دوم سال آخر دبيرستان، بيشتر ادامه پيدا نكرد و ايشان از نيمه دوم سال 60 به بعد به طور مرتب در جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل حضور داشت و فرصت اتمام تحصيلات دورة متوسطه و اخذ مدرك ديپلم را نيافت و با انتخابي آگاهانه و با بصيرت كامل، ترجيح داد كه تمام اوقات زندگي خود را جهت دفاع از كيان نظام مقدس اسلامي، در جبهه‌ها حضور داشته باشد. او در راه تحصيل، مشكلات معيشتي فراواني داشت، اما علاقة آهنين او به تحصيل، تحمّل اين مشكلات را بر او آسان مي‌نمود. او جهت مقابله با اين مشكلات و رفع آنها ناچار بود در كنار تحصيل و جهت كمك به خانواده، در اوقات فراغت و به خصوص ايام تعطيلات تابستان، به كارگري بپردازد تا از اين طريق بتواند حداقل، بخشي از نيازهاي اساسي خود را جهت تداوم تحصيل مرتفع نمايد؛ لذا چندين بار در هنگام فرا رسيدن تعطيلات تابستان به بوشهر رفت و در آنجا به كارگري پرداخت. اولين بار در سن هشت سالگي به مكتب رفت و اين كار به مدت چهار سال در طي تعطيلات تابستان تداوم پيدا كرد تا اينكه موفّق شد در سن دوازده سالگي قرآن كريم را در نزد آقاي «سيد حسين بهرامي» ختم نمايد. والدين شهيد، در كودكي او را با نماز و روزه و ساير شعائر نوراني دين، مأنوس كردند كه نتيجة آن، تقيّد بالاي شهيد به اداي نماز و انجام روزه از سنين كودكي و پيش از رسيدن به سن تكليف شرعي بود. شهيد اسماعيلي در سال‌هاي 56 و 57 كه اوج مبارزات انقلابي مردم ايران بود، فعّالانه در تمامي برنامه‌ها و مراسماتي كه در راستاي همگامي با ملت ايران تدارك ديده مي‌شد، حضوري فعال داشت و در اين راه هيچ هراس و دلهره‌اي به دل راه نداد. او پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي، در مورخه 1/1/1359 به عضويت بسيج در آمد و با تمام وجود در خدمت برنامه‌هاي بسيج قرار گرفت و خود را وقف دفاع از دستاوردهاي انقلاب و آرمانهاي بلند و الهي امام راحل (ره) نمود. پس از شروع جنگ تحميلي، در حاليكه دانش‌آموز سوم دبيرستان بود، در آبان ماه 1359 سنگر مدرسه را به نيّت حضور در سنگر جهاد و شهادت ترك نمود و پس از طي آموزش 15 روزة جبهه در پادگان آموزشي شهيد «مسگر» شيراز، راهي جبهه‌هاي جنوب گرديد. پس از بازگشت از جبهه‌ مجدداً به ادامه تحصيل پرداخت و در خرداد ماه سال 1360 پايه سوم دبيرستان را با موفقيت سپري نمود. در مورخة 1/12/1360 براي دومين بار به جبهه رفت و در عمليات پيروزمندانة «فتح المبين» شركت كرد و در همين عمليات، در مورخة 4/1/1361 از ناحية ساق پا، هدف تيربار دشمن قرار گرفت و شديداً مجروح شد و به همين خاطر به مدت هفت ماه در بيمارستان شهرستان «نجف آباد »دراستان اصفهان و پس از آن در بيمارستان «نيروگاه اتمي» بوشهر بستري گرديد و پس از آن نيز تا مدّتها با ويلچر حركت مي‌كرد و پس از مدتي نيز عصا به دست گرفت و تا آخر عمر مبارك خود عصا به دست راه مي‌رفت. پس از به دست آوردن بهبودي نسبي، براي سومين و آخرين بار در 22/9/61 به جبهه رفت و در عمليات والفجر 4 و5 و نيز عمليات خيبر شركت كرد. ايشان در آخرين حضور خود در جبهه در حالیكه با عصا حركت مي‌كرد، در تيپ امام سجاد از لشكر 19 فجر و سِمَت جانشيني گروهان را عهده‌دار بود. در روز 29/10/61 حدود ساعت 6 صبح شهيد «حسين اسماعيلي» همراه با هشت نفر ديگر از همرزمانش در سنگر نشسته بودند. دو نفر از آنان جهت گرفتن صبحانه از سنگر بيرون مي‌آيند. در همين حين، شنيدن صداي انفجاري سبب مي‌شود تا جهت اطّلاع از مكان، علت و تلفات ناشي از وقوع انفجار، از سنگر بيرون آيند. در لحظة خروج آنان از سنگر، به ناگاه گلولة توپ به روي سنگر فرود مي‌آيد و شهيد اسماعيلي كه تا آن زمان فقط 19 سال داشت، همراه با تني چند از ديگر دوستان و همرزمانش در اثر اصابت گلولة توپ به سنگر محل اقامتشان در جبهة سرپل ذهاب، به فيض عظيم شهادت نائل مي‌شوند. با اعلام شهادت آن شهيد بزرگوار در تاريخ 30/10/61 توسط بنياد شهيد، خيل عظيمي از امت حزب ا... و به خصوص جوانان سلحشور، جهت تشييع جنازة اين شهيد عزيز گرد هم مي‌آيند و پيكر پاك و مطهر شهيد را تا گلزار شهداي لاور شرقي به نحو بسيار باشكوهي مشايعت كرده و برحسب وصيت شهيد، در همان‌جا به خاك مي‌سپارند.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 27 تیر 1395  - 3:24 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی