مشاهیر ایران و جهان - جندقیان، محمد

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 15 منبع :

فرمانده تیپ سلمان فارسی(ره) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) محمد جندقیان در سال 1342 در شهرستان« آران بیدگل» ،در خانواده ای مذهبی متولد شد .وی دوران کودکی اش را در زادگاهش سپری کرد وبا کودکان محل و فامیل ،ارتباط خوبی داشت و اوقات فراغت خود را به بازی و ورزش کشتی می گذراند . آثار و علائم شخصیتی وا لا و بر جسته ای را از همان دوران کودکی بروز داد ،به طوری که مادرش از چشم زخم دیگران بیمناک بود .در این رابطه برادر شهید می گوید :مادرم گاهگاهی از ترس چشم زخم دیگران ،وی را نز نظرها دور نگه می داشت و همواره نگران او بود . پدرش نیز از همان کودکی پیش بینی می کرد که در آینده فردی بسیار شجاع و قوی خواهد شد و در همان کودکی نمونه هایی از شجاعت و اقتدار او را مشاهده کرده بود . وضع اقتصادی خانواده در سطح پایین بود و برای انجام کارهای روز مره سختی و مشقت زیادی متحمل می شدند .مادر شهید علاو بر نگهداری از فرزند در زمینه اقتصاد به خانواده کمک می نمود . وضع فرهنگی خانواده شهید در شرایط خوب و مساعدی قرار داشت ،پدرش مسجد رو و مادر وی زحمتکش و فداکار بود . دبستان «صباحی بیدگلی» . هنوز گام های کوچک و کلام خوش و دلنشین وبی را به یاد دارد و هنوز کلاس و نیمکتش بوی عزت ،افتخار ،شهادت و از خود گذشتگی می دهد .در دوره ی ابتدایی همیشه شاگرد ممتاز بود و از لحاظ انضباطی ،الگوی دوستانش بود و معلمان و همکلاسی هایش ارادت خاصی به او داشتند . وقتی به خانه می آمد علاو بر انجان تکالیف ،به اقتصاد خانواده کمک می کرد ،اوقات فراغتش را به کار قالی بافی اشتغال داشت و برای رفع خستگی به مطالعه یا به بازی فوتبال می پرداخت .با دوستانش رفتار خوب و محبت آمیزی داشت سعی می کرد مشکلاتشان را بر طرف کند .حاضر نمی شد دیگران به او زور بگویند در عین حال احترام بزرگتر ها را می کرد و مطیع امر پدر و مادر بود .در کارهای اجتماعی و مراسم مذهبی شرکت می کرد . نوجوانی با گسترده تر شدن حجم درس در دوره ی راهنمایی ،از کمک به اقتصاد خانواده دست نکشید .رابطه صمیمانه با والدین خود داشت و از احسان و نیکی به آنها دریغ نمی کرد . سن 15 سالگی او مقارن با دوران انقلاب و تحولات مربوط به آن بود .شهید همراه با سیل مردم انقلابی ،در صحنه های انقلاب خروشید .حضور و جسارت شهید در راهپیماییها ،به حدی بود که باعث نگرانی خانواده اش شده بود و به خانواده خبر می رسید که محمد دز صف اول راهپیمایی ها شرکت می کند و احتمال شهید شدن او زیاد است .بسیار اتفاق می افتاد که دوان دوان به خانه پناه می آورد تا از دست ماموران بگریزد .شهید در پخش اعلامیه و عکس های حضرت امام نیز فعال بودند .بعد از پیروزی انقلاب همراه با بچه های محل ،شب های زیادی را دور از خانه به سر می برد ،تا از انقلاب اسلامی پاسداری کند .( از دوستان او در این دوره افراد زیر به شهادت رسیده اند :جواد عنایتی ،عباس صلاحی پور ،علیرضا و احمد جندقیان )در این دوره ،شهید به تحصیل خود ادامه داد و مدرک سوم راهنمایی خود را گرفت . با شروع جنگ تحمیلی ،شهید مدرسه را رها کرده و کوله بار عشق را بر دوش گذاشت و دیار پار را با قافله نور در پیش گرفت و با تشکیل بسیج مستضعفان ،برای گذراندن دوره آموزش نظامی ،زادگاه خود را به مقصد پادگان« امام حسین(ع) در« تهران» ترک کرد و سپس عازم جبهه «گیلان غرب» شد .وی در کنار سردار شهید .جواد عنایتی ،به حماسه سازی پرداخت و لیاقت هایی از خود نشان داد به طوری که به فرماندهی گروه ها و اکیپ هاای تازه اعزام شده به جبهه ،بر گزیده شد . سپس عازم جبهه های جنوب شد و در عملیات بزرگ «فتح المبین» و عملیات« بیت المقدس» شرکت داشت .در یک عملیات به سختی مجروح شد و پس از بهبودی مختصر به توصیه دوستان ،عازم جبهه« سیستان و بلوچستان» شد . پدر ایشان د ر سال 1363 به دیار ابدی شتافت ،شهید چند روزی برای مراسم ترحیم ،به زادگاهش بر گشت وبا وجود اینکه خواهر و مادرش به وجودش نیاز داشتند ،شهید احساس کرد «سیستان و بلوچستان» به وجودش بیشتر نیاز دارد و به آنجا بر گشت و تا زمان شهادت در این استان فعالیت داشت . شهید در سال 1368 به پیشنهاد و اصرار مادر ،تصمیم به ازدواج گرفت ،که ثمره ی این ازدواج دو فرزند به نام محدثه و محسن است که در زمان شهادت پدرشان محدثه سه سال و نیمه و محسن سه ماه داشت . این سردارملی در تاریخ 10/ 8/ 1373 در منطقه ی« آورتین – مارز» از حوزه «کهنوج »در استان «کرمان» دردرگیری مستقیم با اشرار و ضد انقلاب به شهادت رسید . شهید محمد جندقیان ساحشوری بود که از اوان جوانی (اوایل انقلاب ) درگیری پیکار با دشمنان انقلاب بود و معتقد بود جنگ و منطقه جنگی بیشتر به وی نیاز دارد لذا وقتی از طرف خانواده به وی پیشنهاد ازدواج داده شد قبول نمی کرد و جواب می داد :فعلا حضور مستمر در میادین ضروری است و فرصت پرداختن به این مساله نیست .وی می گفت :شهادت من عروسی من است . با لا خره بعد از جنگ به اصرار خانواده در سال 1368 تصمیم به ازدواج با همسری که دارای ملاکها و ارزشهای انسانی باشد ،گرفت .مراسم عقد خوب و ساده بر گزار شد . تفاهم اخلاقی خوبی با همسرش داشت .زندگیشان با حقوق سپاه اداره می شد و در خانه اجاره ای زندگی می کردند .قبل از شهادت با فروختن خود رو شخصی خود ،خانه صد متری خرید و به همسر خود گفت :همسرم اکنون این خانه را خریدم ،تنها به خاطر تو وبچه ها ،تا بعد از من سر گردان و بدون سر پناه نباشید .آخرین باری است که با شما هستم و آخرین باری است که به منطقه اعزام می شوم و دیگر به اینجا باز نخواهم گشت.

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 28 تیر 1395  - 10:24 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی