ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
شهید سید ابوالقاسم داوود الموسوی : نماینده مردم «رامهرمز »درمجلس شورای اسلامی در سال 1323هجری شمسی در روستای« حسن آباد» در شهرستان « دامغان» در خانواده مذهبی و شیفته اهل بیت(ع) متولد شد.نامش سید «ابوالقاسم داود الموسوی»، معروف به (موسوی دامغانی) بود. پدر«ابوالقاسم» پس از چهل سال اشتغال به کشاورزی در روستای «حسن آباد»، به شهر مقدس «قم »مهاجرت نمود و به پیروی از پدر بزرگوارش مرحوم سید «حاجی»، در این شهر به تعلیم قرآن مشغول شد.اواز کودکی طبعی بلند و همتی والا و علاقهای شدید به فراگیری علوم اسلامی داشت، بدین جهت، پس از گذراندن دوران ابتدایی تحصیل در «حسن آباد»، در سال 1337 و در حالی که بیش از 14سال نداشت، به «دامغان» آمد و در یکی از مدارس علمیه آن شهر، مشغول تحصیل شد.شهید«موسوی» در سال 1341 برای ادامه تحصیل عازم «قم »شد و در مدرسه «حجتیه»، ساکن گردید. در همین سال لباس مقدس روحانیت به تن کرد و سفرهای تبلیغیاش را آغاز نمود.او سعی داشت به مناطقی سفر کند که کمتر کسی به آنجا میرود. لذا با دوچرخه به روستاهایی میرفت که حتی از جاده نیز محروم بودند.اواز ابتدای ورود به شهر مقدس قم، شیفته امام خمینی (ره)گشت تا آنجا که مرتب به بیت ایشان رفت و آمد میکرد و اکثر شبها در نماز جماعت آن حضرت حاضر میشد.شهید موسوی در طول ایام تحصیل از محضر اساتید و علمای بزرگواری چون: -1شهید غلامرضا سلطانی -2آیت اللّه مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری یزدی -3آیت اللّه حسین وحیدخراسانی -4آیت اللّه حاج شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی -5آیت اللّه حاج شیخ علی مشکینی -6آیت اللّه ابوالقاسم خزعلی -7آیت اللّه شیخ یحیی انصاری شیرازی -8حجت الاسلام محی الدین فاضل هرندی بهره بردکه تاثیر به سزایی درشکل گیری شخصیت آن بزرگوار داشت. اواز ابتدای ورود به «قم»، در جریان15خرداد 1342و شروع نهضت پیروزمند امام خمینی (ره)قرار گرفت. خودشهید در این باره چنین میگوید:«امام به مناسبت وفات حضرت فاطمه (س)مجلس سوگواری تشکیل می داد، در منزل خویش مجلس عزا برپا میداشت. روزی سخن از قرارداد ننگین کاپیتولاسیون به میان آمد و امام در جمع مردمی که از قم و برخی از شهرهای دیگر بودند، سخنان مهمی بر علیه نظام و سیاستهای غربی حکومت ایراد کردند، هفت روز بعد در قم حکومت نظامی اعلام شد و امام را به تهران بردند، من از آن تاریخ فعالیتهای سیاسی خود را در کنار تحصیل و درس آغاز کردم.» پس از تبعید امام (ره) شهید موسوی همراه افرادی چون شهید «محمد منتظری» شبها در حرم حضرت معصومه (س)در مسجد بالاسر برای سلامتی و رهایی حضرت امام خمینی (ره)دعای توسل میخواندند.باگذشت زمان شهید «موسوی» برشدت مبارزات خود افزود.اوبا تهیه دستگاه تایپ و استنسیل، اعلامیههای امام را که از نجف به ایران میآمد، تکثیر میکرد و با ماشین فولکس خود مخفیانه در شهرهای مختلف پخش می کرد. اودردوران مبارزات در شهرها و روستاهای زیادی با سخنرانیهای گرم و افشاگرانه مردم را بیدار و با اهداف امام خمینی (ره)آشنا ساخت. در این راه بارها دستگیر و به زندان افتاد و مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفت. از جمله یک بار به همراه شهید «محمد منتظری» و آیت اللّه حاج شیخ «احمد جنّتی» در زندان «قزل قلعه» در بند شد. امّا هرگز در راهی که انتخاب کرده بود، سستی به خود راه نداد.وی در آن دوران برای تهیه تسلیحات برای مبارزه مسلّحانه نیز اقدام کرد و چند قبضه، سلاح گرم تهیه نمود و در منزل پدرش مخفی ساخت. گاهی به برادرانش اظهار میداشت که چه موقع خواهد رسید که از این اسلحهها بر ضد حاکمان جور استفاده کنیم؟! در سال 1356و 1357 و ایام اوجگیری انقلاب یکی از پیشتازان مبارزه و شرکت در راهمپیماییهای قم بود، اگر کسی مجروح میشد، او با ماشین آنها را از صحنه درگیری خارج و به مراکز درمانی میرساند، و لذا بارها با لباس خونین به منزل خویش رفت. در یکی از راهپیمایی ها که طلاب و علما و دیگر اقشار مردم به سوی منزل آیت اللّه« حسین نوری همدانی» در حرکت بودند، مقابل مزار شیخان که رسیدند، مزدوران رژیم، به سوی مردم تیراندازی کردند و عدهای شهید و مجروح شدند. در آن گیر و دار که هر کسی برای نجات جان خود میکوشید، شهید «موسوی»، مجروحین را جمع آوری و به بیمارستان کامکار میرسانید و در راه نجات آنها تلاش میکرد.«محمدی» یکی از اعضاء ساواک« قم»، در مقابل بیمارستان «کامکار »از شهید «موسوی »میپرسد؛ دیشب در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س)چه کسی اعلامیه پخش میکرد؟ اگر به این سؤال جواب بدهی به تو میگویم امروز چند نفر شهید شدهاند. سید ابوالقاسم موسوی جواب میدهد: دیشب من اعلامیه پخش میکردم. او نیز میگوید: امروز 7نفر شهید شدند. مبارزات و راهپیمایی ها هر روز و هر شب ادامه داشت تا اینکه پایههای رژیم ستمشاهی پهلوی، یکی پس از دیگری فرو ریخت و نهضت امام (ره)به پیروزی نزدیک شد. امام خمینی (ره)اعلام کرد به ایران میآید، شهید موسوی نیز یکی از اعضاء هیئت استقبال از امام بود. روز 12بهمن 1357امام وارد ایران شد و تا 22بهمن که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به پیروزی رسید، در مدرسه علوی مستقر بود. شهید موسوی نیز در آنجا در خدمت امام و انقلاب به فعالیت مشغول بود. انقلاب که به پیروزی رسید، یاران امام که همه رنجها و ستمهای ظالمان را با تمام وجود لمس کرده بودند، برای حفظ دستاوردهای انقلاب، باز هم با پذیرش مسؤولیتهای سنگین دین خویش را به اسلام و انقلاب ادا کردند. شهید موسوی نیز با پذیرش مسؤولیتهای گوناگون، گامهای بلند ومبارکی برای ادامه خدمت به مردم وانقلاب برداشت که از این قرار است: -1کنترل پادگان لویزان( ستاد نیروی زمینی) -2فعالیت و راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی دامغان در سال 1358ه.ش. -3تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دامغان، همراه با دیگر یاران. -4تشکیل دادگاه انقلاب دامغان. -5حاکم شرع دادسرای انقلاب اسلامی و محاکمه بعضی از مفسدین و اشرار. -6خدمت در جهاد سازندگی دامغان. -7نماینده امام (ره)در هیأت هفت نفره احیاء و واگذاری زمین استان سمنان. -8نماینده امام (ره)و امام جمعه رامهرمز از سال 1360تا 1363. -9نماینده مردم رامهرمز در مجلس شورای اسلامی، در دوره دوم مجلس. شهید موسوی، روحانی مبارز، زجر کشیده، دلسوخته انقلاب و محرومین، تلاشگر خستگیناپذیر، عاشق امام (ره)و ولایت بود. از نظر اخلاقی نیز، ویژگیهای داشت که در این مختصر نمیگنجد، به عنوان نمونه بعضی از صفات برجستهاش را متذکر میشویم. مطیع خدا و اولیاء معصومین او در راه اطاعت از خداوند متعال همه سختیها را با آغوش باز پذیرا بود. آنچه را موجب رضای خدا و وظیفه الهی خویش میدید، عمل میکرد و لحظهای به فکر خود و موقعیت اجتماعیاش نبود. در همه کارها به خدا توکل میکرد و تنها به او امید داشت. پیشگام در کارهای نیک پیشی گرفتن درنیکوکاری جزء سرشتش بود، هر کجا احساس میکرد، کمکی از دستش ساخته است، از همه زودتر اقدام میکرد. در دوران آغازین طلبگیاش در دامغان آیت اللّه دامغانی در نظر داشت مسجدی بنا کند، در جلسهای که مردم حضور داشتند، مطلب را با آنان در میان گذاشت و از آنها درخواست کمک کرد. سید ابوالقاسم در آن مجلس حاضر بود، زودتر از همه با صدای بلند گفت: من ده تومان برای این امر هدیه می کنم و ده روز هم کار میکنم. مرحوم آیت اللّه «دامغانی» دست «سید ابوالقاسم» را بلند میکند و می گوید: مردم از این پس نیکوکاری را بیاموزید. شهید «موسوی»، استراحت را برای دیگران میخواست و خود را برای آسایش مردم به زحمت میانداخت. زمانی بر اثر خرابی قناتهای روستای حسن آباد مردم دچار کم آبی شدند. این روحانی فداکار، وارد کار شد و با رجوع به ریش سفیدان و کمک پدر بزرگوارش با تلاش چند ماهه، قناتها را لای روبی و آباد کرد و مردم را از کمبود آب نجات بخشید. کسی را نمییابی که با او آشنا باشد و محبتش را در دل نداشته باشد. بدین سبب کمک به دیگران به ویژه محرومین، را از وظایف خود میدانست و بخش مهمی از زندگی او را تشکیل میداد. در ایّامی که امام جمعه رامهرمز بود، از تهران و علمای قم کمک مالی میگرفت و برای خانوادههای محروم لباس و مواد غذایی تهیه میکرد و به منازل آنها میبرد. در اوایل جنگ تحمیلی عراق، حدود پنجاه هزار آواره جنگی در رامهرمز اسکان داده بودند، که 25000نفر داخل شهر و 25000نفر در چادرهای بیرون شهر ساکن بودند. شهید موسوی تمام کارهای آنها را رسیدگی میکرد. حتی دعواهای خانوادگی آنها را حل و فصل مینمود. او که خود از محرومین ودردکشیدگان جامعه بود ،در سنگر مجلس شورای اسلامی نیز در طرحها و لوایح با جدیت مدافع پابرهنگان بود.برای نصیحت و موعظه و تبلیغ اسلام ارزش خاصی قائل بود. سخنرانیها و خطابههایش قبل از انقلاب شیوا و جذّاب افشاگر جنایات ظالمین و بیانگر حق و حقیقت بود. بارها از طرف مأمورین رژیم به اداره آگاهی برده شد و از او خواستند که تعهد بسپارد تا در منبرهایش بحث سیاسی نکند، اما او نپذیرفت، و آنچه را وظیفه میدانست، بیان میکرد مدتی از منبر و سخنرانی ممنوع شد؛ لیکن در بین مردم و پائین منبر حقایق را بیان میکرد.او شیفته هدایت جوانان بود، در سالهای 1348تا 1356 در تهران ( شمیران) به همراهی شهید سید حسن شاهچراغی و جمعی از دوستان روحانی برای جوانان و نوجوانان برنامههای تابستانی داشتند. صدها جوان و نوجوان را در مساجد، جمع میکردند و کلاسهای اعتقادی و سیاسی برپا مینمودند، گاهی، عوامل رژیم، با آن برخورد میکردند و کلاسها را تعطیل مینمودند. وی مدت ده سال همه هفته پنج شنبه و جمعه از قم به تهران میآمد و جلسات مختلفی را اداره میکرد و این را برای خود وظیفه میدانست. یکی دیگر از ویژگیهای شهید «موسوی»، بیتوجهی به دنیا بود. پشت پا زدن به خواستههای نفسانی یکی از نمونههای آشکار آن است. در تمام طول زندگی در منزلی که زمین آن هم وقف بود، به سر میبرد. وقتی هم که پیشنهاد تعویض آن را به او دادند، نپذیرفت. عشق به امام و یاران اوامام (ره)را مقتدا و مراد خویش میدانست و در هر حال حتی زیر شکنجههای ساواک این علاقه را کتمان نمیکرد.گاهی برای دستیابی به نوار سخنان ایشان در زمان طاغوت، فرسنگها راه میرفت و زحمتها و خطرهای فراوانی را به جان میخرید. علاقه شدیدی به شهید سید محمد بهشتی و یاران او داشت، بعد از حادثه 7تیر 1360 در تشییع جنازه آن شهیدان بزرگوار، با پای پیاده تا بهشت زهرا آمد به گونهای که تمام کف پاهایش تاول زده بود. وی در عبادت و شب زنده داری و دقت در اقامه نماز اول وقت ممتاز بود. بعد از اینکه به اهمیت نماز اول وقت واقف گردید، برای اینکه مبادا از این امر مهم غافل شود، با خدا عهد کرده بود، اگر نمازش از اوّل وقت تأخیر بیفتد، صد تومان، صدقه بدهد. در خطبههای نماز جمعه «رامهرمز »جوانان را برای رفتن به جبهه دعوت میکرد. خود نیز در جبهه حضور فعّال داشت و عاشق شهادت بود. بارها میگفت: عده زیادی را به جهاد فرستادهام و به مقام رفیع شهادت رسیدهاند، لیکن خودم هنوز به این مقام نائل نشدهام. در بعضی مواقع، با اصرار از خداوند متعال شهادت را میطلبید. روز اوّل اسفند 1364با پنجاه تن از شخصیتهای مملکتی و روحانیان و یاوران انقلاب، که در میان آنان حجت الاسلام شهید حاج شیخ فضل اللّه محلاتی نماینده امام (ره)در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هفت تن دیگر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، و چند تن از قضات دادگستری وجود داشتند، در حالی که توسط هواپیمای مسافربری متعلق به شرکت آسمان عازم جبهههای جنوب بودند، در نزدیکی اهواز از سوی دو فرزند جنگنده متجاوز عراقی مورد حمله قرار گرفتند و در منطقه ویس در 25کیلومتری شمال اهواز با سقوط هواپیمایشان به شهادت رسیدند. شهید موسوی با همین هواپیما پرواز کرد، اما نه تنها پرواز در آسمان زمین که، پرواز به سوی کوی دوست و ملکوت اعلی، و پرواز به سوی آسمان قدس ربوبی. عاشق سوخته جان را چو بر بال شکست بال جان واشد و تا منزل جانان پر زد از آنجا که این گروه عازم جبهههای نبرد حق علیه باطل بودند و در جمع آنان تعداد زیادی از علما و روحانیون به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، این روز به عنوان روز روحانیت و دفاع مقدس نامگذاری گردید. بدن پاک و مطهر شهید سیدابوالقاسم موسوی دامغانی در ایوان شرقی پائین مسجد طباطبائی ورودی مسجد بالاسر حضرت معصومه (س)در کنار تربت شهید حاج شیخ فضل اللّه محلاتی به خاک سپرده شده است و در ذیل سنگ قبر شهید محلاتی، این جملات را میخوانیم: ... حجت الاسلام سید ابوالقاسم موسوی دامغانی که در روز اول اسفند 1364در فاجعه هوایی به دست مزدوران بعثی به شهادت رسید. منبع:نرم افزار تولید شده توسط کنگره ی شهدای روحانی در قم