ملیت : ایرانی - قرن : 15 منبع :
شهید مجید محمد خانلی : فرمانده گردان شهید قاضی طباطبایی(ره) لشگر مکانیزه 31 عاشورا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در خانواده اي پرجمعيت ودر تبريز به دنيا آمد . پدرش نقاش ساختمان و مادرش خانه دار بود . مجيد دومين فرزند خانواده بود . در سن هفت سالگي در سال 1342 وارد مدرسه فيروز شد . تعداد زياد افراد خانواده و كافي نبودن درآمد پدر سبب شد مجيد از همان دوران ابتدايي در كنار پدر كار كند . دوران راهنمايي و دبيرستان را در مدرسه بازرگاني سابق ( شهيد بهشتي فعلي ) گذراند . در اين سنين به نقاشي و تزئينات ساختمان با كاغذ ديواري مي پرداخت . اوقات فراغت را به مطالعه كتابهاي مذهبي و حضور در مجالس قرائت قرآن مي گذراند . از دوران دبيرستان به همراه پدرش در جلسات درس آيت الله قاضي طباطبايي شركت و با افكار و انديشه هاي امام در همين جلسات آشنا شد . در سال 1353 ديپلم خود را گرفت و بلافاصله به خدمت سربازي رفت . در دوران سربازي در سنندج ، سرجوخه دسته بود . در همين زمان كه فعاليتهاي انقلابي عليه رژيم در حال شكل گيري بود به سفارش آيت الله قاضي طباطبايي مأمور شد سربازان را از تحولات سياسي آگاه سازد . به همين منظور اعلاميه هاي امام را كه در دفتر آيت الله قاضي تكثير مي شد بين سربازان پخش مي كرد . با صدور فرمان امام خميني مبني بر تخليه پادگانها ، فرار كرد و به تظاهرات مردم عليه رژيم پيوست . با پيروزي انقلاب اسلامي در مسجد ميرعلي به جذب نيروهاي جوان پرداخت و پس از مدتي به همكاري با كميته شهيد آيت الله قاضي طباطبايي پرداخت . كميته مذكور در يكي از محله هاي فقيرنشين تبريز بود و وظيفه پخش ارزاق و مايحتاج اوليه زندگي در بين مردم فقير را بر عهده داشت . با آغاز جنگ تحميلي به عضويت سپاه درآمد و در بدو ورود به سپاه يك دوره آموزش چريكي طي كرد . پس از اين تمام وقت خود را در سپاه گذراند . در اوقات فراغت آثار استاد مطهري و آيت الله طالقاني را مطالعه مي كرد . در سال 1359 از طرف سپاه به جبهه اعزام شد و در گردان شهيد مدني مستقر در سوسنگرد به خدمت پرداخت . از اين زمان به بعد جبهه مهمترين مسئله زندگي مجيد بود و همواره به برادرانش توصيه مي كرد در جبهه حضور داشته باشند . به همين دليل هر شش برادر مجيد در جبهه بودند . زماني كه والدينش پيشنهاد كردند ازدواج كند پاسخ داد : « هنوز صلاح نيست . تا زماني كه جنگ است من در جبهه هستم . » بسيار قانع بود . حقوقي كه از سپاه مي گرفت آن را به حساب 100 امام مي ريخت و مقدار ناچيزي براي خود برمي داشت و بقيه را به خانواده اش مي داد . در عمليات فتح المبين در يك گروه هفتاد نفري به عنوان نيروي اطلاعات و شناسايي فعاليت مي كرد . در دوران فرماندهي با صميميت برخورد مي كرد به طوري كه هيچ گاه مستقيماً فرمان صادر نمي كرد بلكه با رفتار و عملكرد درست ، افراد را راهنمايي مي كرد . چندين بار زخمي شد . در عمليات سوسنگرد با تركش خمپاره از ناحيه دست راست زخمي شد و با نصب پلاتين ، استخوان آن معالجه شد و بلافاصله به جبهه بازگشت . در عمليات رمضان از ناحيه ران و سينه با تركش خمپاره مجروح شد و در بيمارستان اهواز بستري و مداوا گرديد و از همان جا به جبهه بازگشت . در هر دو مورد خانواده اش را از اين حادثه ها مطلع نكرد . در زمان مجروحيت و بستري در بيمارستان نماز شب مي خواند . مادرش مي گويد : « او بسيار كم غذا مي خورد . زياد عبادت مي كرد و قرآن مي خواند . » در فرازي از وصيت نامه اش چنين آمده : درود به شهداي كربلا ، درود به شهداي كربلاي ايران ، درود بي كران به رهبر عظيم الشأن ايران امام خميني كه مردم مسلمان ايران را از جهالت و بدبختي نجات داد . از پدر و مادرم خواهش مي كنم كه اگر من شهيد شدم گريه نكنند بلكه جشن بگيرند تا دشمن را مأيوس و سرافكنده سازند . پدرجان ! مادرجان ، برادران و خواهرم ! از شما خواهش مي كنم هميشه امر امام را به جا بياوريد و به ديگران نيز اين مسئله را سفارش كنيد . سرانجام در عمليات مسلم بن عقيل در « تپه سليمان » در اثر تير مستقيم دشمن به شهادت رسيد. مجيد الين شهيد خانواده محمدخانلي بود . پس از شهادت او ، دو برادر ديگرش - حبيب و عزيز - نيز به شهادت رسيدند . پيكر این شهدای گرانقدر درگلزار شهداي تبريز است .