مشاهیر ایران و جهان - مرزوقی شمیرانی، حبیب الله

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)

زندگینامه خود نوشت: بسمه تعالی شأنه پدرم مرحوم كربلائی عباس، فرزند مرحوم كربلائی فرج الله، و دارای دو برادر از خود بزرگتر، به نامهای «حاج آقا» و «محمد آقا» بود، آنان یك خواهر نیز داشتند به نام «فاطمه» پدرم با صبیه مرحوم «محمد كاظم حمزه» كه از اهالی تجریش بود ازدواج نمود، و در نتیجه، آفریدگار بزرگ اولین فرزند ذكور و آخرین فرزند آنان را مرا قرار داد، ‌پیدایشم طبق شناسنامه در روز بیستم مهر ماه از سال هزار و سیصد و چهارده شمسی بود. مرحوم عموی بزرگم كه حاج آقا نام داشت مرا به «حبیب الله» نامید، كه امید است در عمل نیز حبیب الله باشم. من از كودكی نسبت به امور دینی علاقمند بودم و از دیدار علما و سادات، حتی مدیحه سرایان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله لذت می بردم. و همراه پدرم در مجالس قرآن و روضه خوانی حضور می یافتم، تا جایی كه اشعار مذهبی به من می آموخت و در برخی مجالس می خواندم و مورد تشویق قرارم می دادند. خواندن و نوشتن را تا حدودی نزد پدر و دیگر معلمان مكتبی فراگرفتم و چون به دبستان رفتم از خیلی همدرسانم جلو بودم، امام جماعت و قاری سر صف در دوره دبستان منحصر به بنده بود. كوتاه سخن اینكه: چون دوره دبستانی شش كلاس به پایان رسید، در ایام عیدی خدمت حضرت آیة الزّهد و التقوی مرحوم آقا سید جعفر دربندی شرفیاب شده و پدرم از وی خواست كه چون فرزندم علاقه به تحصیل علوم اسلامی دارد، شما راهنمایی فرمایید. معظم له ما را به سوی حضرت حجة الاسلام والمسلمین مرحوم حاج شیخ علی اكبر برهان، در خیابان لرزاده تهران فرستاد و آن بزرگوار هم اول دستور پوشیدن لباس روحانی را داد و چون پدرم عرض كرد كه پسرم سوادی ندارد تا لباس روحانی بپوشد آن مرحوم فرمود: مگر سرباز هنگام ورودش به سرباز خانه از راه و رسم سربازی چیزی می داند؟ لباس روحانی خود سنگری برای حفاظت از بسیاری انحرافات می باشد خدا رحمتش كند، كه چه نیكو فرموده بود، ‌و اگر نه چنین می كردیم همان روزهای اول سنگر را رها می نمودم، سرانجام لباسی تهیه شد و مرحوم برهان مرا به مدرسه برهانیه كه جنب حرم با صفای حضرت عبدالعظیم علیه السلام بود فرستاد و در آن مدرسه مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ رضا بود. مردی كه از اساتید برجسته آن خطه بود با دعای خیر عمامه به سر بنده گذارد و پس از چند ماه به قم مشرف شدم و در مدرسه «ناصریه» روبروی مسجد جامع قم حجره یی نصیبم شد و ادبیات را از محضر استاد حاج شیخ عبدالحسین وكیلی كه در مدرسه حجره یی داشت و از علمای با صفای قم بود فرا گرفتم و همچنین از حضرت حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ رحمت الله فشاركی و دیگر حضرات چون حاج شیخ رضا آدینه وند و آیة الحق استاد اعتمادی بهره مند گردید و سطوح را از محضر آیاتی چون آیة الله جعفر سبحانی و آیة الله حسین نوری و نیز از آیة الله مكارم شیرازی و مرحوم آیة الله سلطانی فرا گرفتم و چندین سال هم در درس خارج حضرت آیة الله العظمی آقای حاج سید محمد رضا گلپایگانی حضور می یافتم. در ذیل تحصیل، به سخنرانی هم توجهی خاص داشتم و نیز قلم هم به دست گرفته جزواتی جهت راهنمایی عموم مردم به ویژه جوانان به رشته تحریر درآوردم كه بحمد الله مورد توجه قرار گرفت. نوشتارم از قبیل: شعله های فساد، بحثی درباره علوم قرآن (ترجمه)، شیعه و مهدویت، چهره هایی كه در جستجوی قائم پیروز شدند. اشكالات جالب و پاسخهای جالبتر (ترجمه)، حقیقتی همرنگ افسانه، از پیروزی انقلاب كه به تهران آمدم، جزوهای نمی از یم، فائزون یا هنر شیعه بودن، نامحرمی در حرم، سنت سلام را فراموش نكنیم، در اختیار جامعه قرار دادم و فعلاً كتاب: ضیاء العینین من فرائد السمطین زیر چاپ است و هزار و یك حدیث هم در حال پاك نویس می باشد. در مسافرتهای تبلیغی در شهر رامسر بنای مسجد باشكوه «مسجد حضرت صاحب الزمان در محله نارنج بن و مسجد ارشاد، در ابریشم محله و در دربند شمیران مسجد مسلمیه را احداث نموده و فعلا در مسجد حضرت صاحب الامر، واقع در خیابان (شهید زمانی، نخجوان سابق انجام وظیفه می نمایم و از خداوند متعال توفیق خدمت هر چه بیشتر را دارم، اما: (خدا كند كه نباشد «مغازه» مسجد من وگرنه دین و دیانت به «غاز» بفروشم) حبیب الله مرزوقی شمیرانی 1384/5/30

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 24 مرداد 1395  - 6:18 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی