ملیت : ایرانی - قرن : 7 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(654 -573 ق)، نویسنده، صوفى و شاعر، متخلص به نجم. معروف به دایه و نجم رازى. در رى به دنیا آمد و در آنجا نشو و نما یافت. وى از اصحاب نجمالدین كبرى بود و از جوانى به مسافرت پرداخت. بعد از اداى فریضهى حج و مسافرت در شام و مصر در حدود 600 ق به صحبت شیخ مجدالدین بغدادى (مقتول 616 / 607 ق) رسید و شیخ مجدالدین، به اشارت نجمالدین كبرى، به تربیت و ارشاد او پرداخت. بعد از كشته شدن مراد و شیخ خود، مجدالدین بغدادى، به خراسان بازگشت. در هنگام فتنهى مغول به عراق عجم گریخت. بعد از مدتى به همدان رفت و در آنجا ساكن شد. به قول محمد امین ریاحى در مقدمهى «مرصادالعباد» پس از آن به اربیل مسافرت كرد و از آنجا به بلاد روم و درگاه سلاجقه آنجا رفت و از راه دیار بكر به شهر قیصریه رسید و در شهر ملاطیه یا ملطیه با شیخ شهابالدین عمر به محمد سهروردى ملاقات كرد. نجمالدین به سفارش سهروردى به خدمت علاءالدین كیقباد سلجوقى (634 -616 ق) رسید و كتاب «مرصادالعباد» را به وى تقدیم كرد و مقبول نظر سلطان قرار گرفت. بعد از این نجمالدین در بلاد مختلف روم و شام و بخصوص در بغداد سكونت كرد. در ارزنجان به خدمت علاءالدین داوود بن بهرامشاه رسید و كتاب «مرموزات اسدى در مزمورات داودى» را به نام وى نوشت. اقامت و مسافرت او در این بلاد حدود چهار یا پنج سال به طول انجامید. در 622 ق نزد سلطان جلالالدین خوارزمشاه رفت، سپس به آسیاى صغیر بازگشت و به سیر و سیاحت در آن بلاد پرداخت. وى مدتى در قونیه با صدرالدین قونیوى و مولانا جلالالدین بلخى معاشر بود. نجمالدین در این مسافرتها، در روم یا بغداد با اوحدالدین كرمانى نیز ملاقات كرد. عاقبت به بغداد رفت و در آنجا درگذشت. گویند قبر وى در شونیزیهى بغداد، بیرون مقبرهى شیخ سرى سقطى و شیخ جنید بغدادى است. استاد سادات ناصرى در حاشیه «آتشكدهى آذر» آورده است كه نجمالدین دایه به سبك سنایى شعر مىگفت. از آثار وى «مرصادالعباد من المبدأ الى المعاد»، تألیف شده بین 618 و 620 ق؛ «معیار الصدق فى مصداق العشق» معروف به رساله «عشق و عقل»؛ «رسالة الطیر» یا «رسالة الطیور»، به فارسى؛ «رسالة العاشق الى المعشوق»، كه در شرح عبارت "الصوفى غیر مخلوق" شیخ ابوالحسن خرقانى مىباشد؛ «منارات السائرین» یا «منارات السائرین الى حضرت اللَّه و مقامات الطائرین باللَّه»، به عربى، در 654 ق؛ «بحر الحقایق والمعانى فى تفسیر السبع المثانى»، در تفسیر؛ «دیوان» شعر.