ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(1365 -1288 ش)، نویسنده و مترجم. در رشت به دنیا آمد. نام اصلیش ذبیحاللَّه حكیم الهى رشتى است. پس از گذراندن دورهى ابتدایى به همراه پدر، براى ادامهى تحصیل، به فرانسه رفت و زبان فرانسه را به طور كامل آموخت. پس از بازگشت به ایران، به كار تألیف و ترجمه پرداخت و آثار فراوانى از زبانهاى انگلیسى و فرانسه و عربى ترجمه كرد. دامنهى فعالیت وى در زمینههاى رمان پلیسى، رمان تاریخى، زندگینامه و آثار تاریخى مىباشد. منصورى نخستین كسى بود كه آثار موریس مترلینگ، نویسنده و متفكر بلژیكى، را به فارسى ترجمه كرد. از دیگر ترجمههاى وى: «محمد (ص) پیغمبرى كه باید از نو شناخت»؛ «مغز متفكر جهان شیعه»؛ «امام حسین (ع) و ایران»؛ «آوارگى من»؛ «اسرار هفت گانه»؛ «افكار كوچك و دنیاى بزرگ»، جلد چهارم «اندیشههاى یك مغز بزرگ»؛ «اندیشههاى یك مغز بزرگ»؛ «یكسالى در میان ایرانیان»؛ «ناپلئون و حمله به انگلستان»؛ «خداوند بزرگ و من»، جلد دوم «اندیشههاى یك مغز بزرگ»؛ «دنیاى دیگر» یا «صحنهى ستارگان»؛ «زنبور عسل»؛ «سقوط پاریس»؛ «سقوط فرانسه»؛ «سه سال در ایران» یا «سیاحت نامهى كنت دوگوبینو»؛ «عجایب آمریكا»؛ «قلب پاك»؛ «قهرمان تمدن»؛ «كاشف مانیتیسم»، (مسمر).[1] دانشمند، محقق و مترجم چیره دست و پركار اهل خراسان، متولد 1275 در مشهد است. پدرش تجارت پیشه بود و تجارتخانهاى در مشهد و قفقازیه داشت، از این لحاظ فرزند خود را در كودكى به قفقازیه برد و تحت تعلیم معارف جدید قرار داد. گذشته از معلومات زمان، به زبانهاى فرانسه و روسى مسلط شد و در جوانى به مشهد بازگشت. چون طبعى علمآموز و دانش پژوه داشت تحصیلات خود را در رشتههاى مختلف مانند ادبیات فارسى، ادبیات عربى، فلسفه و حكمت، علم كلام و منطق ادامه داد و از محضر دانشمندان آنروز مشهد كه شهره آفاق بودند بهرهها گرفت و زبان انگلیسى را نیز به خوبى تحصیل كرد. مقارن با تغییر سلطنت قارجاریه به تهران آمد و كار مطبوعاتى را آغاز كرد و غالبا مقالات و تفسیرهاى مطبوعات خارجى را ترجمه مىكرد و در خیلى از جراید آنروز مانند شفق سرخ، اقدام، كوشش، و نوبهار ترجمههاى محكم و پرمغز او به چشم مىخورد. وى به طور كلى از استخدام در دستگاههاى دولتى صرفنظر نمود و همچنین تا سنین كهولت به كار ترجمه و تألیف پرداخت. از 1320 به بعد ترجمههاى او كه به صورت مسلسل در روزنامهها چاپ شده بود شكل گرفت و به صورت كتابى منتشر شد. براى اولین بار آثار موریس مترلینگ را ادیبانه ترجمه كرد و بنگاه مطبوعاتى علمى آنرا انتشار داد. به قدرى از این ترجمهها استقبال شد كه حدى نداشت. مترجم معتقد بود كه منبع ثروت برادران علمى از همین ترجمهها تأمین گردید. از 1330 به بعد بطور ثابت در چند مجله از جمله خواندنیها استخدام شد و ماهیانه مبلغى دریافت مىكرد ولى بایستى چندین صفحه ترجمه حداقل در دو مطلب تهیه تا در مجله چاپ شود در حقیقت با این ترتیب چند مجله و نشریه او را استثمار كردند. ولى او نیز براى تأمین زندگانى خود با نامهاى مستعار و یا بدون نام مطالبى ترجمه و به سایر مطبوعات مىداد. مطالعات مداوم و حرص و ولع در دانشاندوزى روزبروز اطلاعات او را در رشتههاى مختلف وسیعتر كرد و واقعا دانشمندى كمنظیر شد و در هر علمى سررشته پیدا نمود، مخصوصا در مسائل مذهبى، تاریخى و فلسفى در مرحله عالى قرار گرفت. روش او در ترجمه بدین صورت بود كه ابتدا كتاب مورد نظر را دقیقا مطالعه مىكرد سپس به ترجمه مىپرداخت ولى عین متن را ترجمه نمىكرد و اطلاعات و تحقیقات شخصى را ضمیمه مىنمود. غالبا یك كتاب صد صفحه فرانسه وقتى به وسیله او ترجمه مىشد حتما از پانصد صفحه تجاوز مىنمود و گذشته از آن زیرنویس مترجم هم خود قابل ملاحظه و توجه بود. او در ترجمههاى خود همیشه با اطلاعاتى كه از طریق كتب دیگر كسب كرده بود به نوشته صاحب ترجمه رونق داده و شیرینى خاصى به نوشتهاش مىداد. او در نیم قرن دوم عمر خود مردى پركار بود. حداقل در سال 6 تا 10 جلد كتاب ترجمه و تألیف مىنمود و بعضى از ترجمهها جنبه فلسفى و تاریخى داشت و مترجم با زیرنویس اشتباهات او را برطرف مىنمود. منصورى آنچنان بىسروصدا و بدون تظاهر زندگى مىكرد كه اغلب تصور مىكردند نامش مستعار است. با حداقل زندگى سازش داشت و با احدى رفت و آمد نداشت. اساسا كمتر كسى بود از حال و زندگى او باخبر باشد. صبر و حوصله زیادى داشت ولى در موقع عصبانیت كه بندرت اتفاق مىافتاد گوئى كوه آتشفشان است. انتقادات به جا را با جان و دل مىپذیرفت و در شماره بعد مجله یا تجدید چاپ كتاب مؤدبانه اصلاح مىكرد ولى از انتقادات بىجا و غیرمنطقى سخت به تلاش و استدلال متوسل مىشد. به خاطر دارم زمانى استاد مجتبى مینوى به یكى از ترجمههاى او خرده گرفت و او را جاعل قلمداد كرد. منصورى در مقام دفاع برآمد و چنان بحث علمى و ادبى بین آن دو كوبنده بود كه دیگران میانجىگرى كردند و حق را به منصورى دادند. ذبیحالله منصورى به طور متوسط 60 سال در مطبوعات ایران مقاله نوشته و ترجمه كرده است و با برخوردارى از حافظه قوى خود تاریخ 60 سالهى مطبوعات ایران بود. داستانهائى از دوران ریاست شهربانى مختار و اداره راهنماى نامهنگارى كه مدتى آقایان على دشتى و عبدالرحمن فرامرزى آن را اداره مىكردند در خاطر داشت. وقتى سندیكاى نویسندگان و مترجمین تشكیل شد به اتفاق آراء او را به ریاست انجمن برگماردند و به مناسبت هفتاد و پنجمین سال تولدش مجلس جشن و سرور شایستهاى كه در خور مقام علمیش بود برپا ساختند. منصورى در آستانه هشتاد سالگى خود معتقد بود كه مجموعا متجاوز از یك هزار و پانصد جلد كتاب ترجمه كرده است. ولى آنچه مسلم است این رقم اغراق به نظر مىرسد و شاید تعداد ترجمههاى او از چهارصد كتاب تجاوز كند ولى اگر مقالات و مطالب كوتاه را به آن اضافه كنیم خیلى بیشتر خواهد شد. بیشتر آثار او ترجمه از زبانهاى فرانسه و انگلیسى است و از زبان عربى و روسى ترجمهاى از او دیده نشده است. وى علاوه بر ترجمههائى كه به نام وى به صورت كتاب انتشار یافته است تعدادى ترجمه هم دارد كه به نام اشخاص دیگر ثبت گردیده است كه مهمترین آنها كتاب روحالقوانین منتسكیو است كه على اكبر مهتدى نام خود را زینتبخش این ترجمه نموده و چندین بار تجدید چاپ شد. منصورى براى نگارنده حكایت كرد كه از لحاظ مالى سخت در مضیقه بودم. شخصى به من مراجعه و ترجمه منتسكیو را از من درخواست نمود. چهارده هزار تومان حقالترجمه مطالبه كردم، فورا قسط اول را پرداخت و من دست به كار ترجمه زدم و هشت ماه طول كشید. نظیر اینگونه ترجمهها زیاد است اگر دیگران ندانند تنى چند از خواص از آن اطلاع دارند. منصورى در حقیقت علم و دانش خود را براى ارتزاق در اختیار چند مدیر روزنامه و مجله قرار داد. شخصا ترجمهاى انتشار نداده است كه از فروش مجلات سهمى به او بدهند. بعضى از آثار او تا بیست بار تجدید چاپ شده و طبعا درآینده نیز خواهد شد. از مهمترین آثار انتشار یافته او مىتوان ترجمههاى زیر را نام برد: محمد پیغمبرى كه از نو باید شناخت، عایشه بعد از پیغمبر، مغز متفكر جهان شیعه، خواجه تاجدار، امام حسین و ایران، شاه جنگ ایرانیان در چالدران و یونان، سه سال در ایران، كنت دوگوبینو، ملاصدرا، امام محمد عزالى، خداوندالموت، منم تیمور جهانگشا. وى در 1367 درگذشت. مترجم، روزنامهنگار. تولد: 1288، رشت. درگذشت: 18 خرداد 1365. ذبیحالله حكیم الهى رشتى مشهور به ذبیحالله منصورى، فرزند انتخابالدوله از رجال رشت، بود. پس از گذراندن دورهى ابتدایى به همراه پدرش براى ادامهى تحصیلات عازم فرانسه شد و زبان فرانسوى را در آنجا فراگرفت و پس از مراجعت به ایران به كار ترجمه پرداخت. منصورى نویسنده و مترجمى فعال بود و بیش از صد و پنجاه كتاب و قریب به هزار مقاله- كه اغلب آنها در مجله «خواندنیها» منتشر مىشد- از خود به یادگار گذاشت. او در مدت شصت سال فعالیت قلمى خود آثار فراوانى از زبانهاى انگلیسى و فرانسوى و عربى ترجمه كرد. بعضى از آثار او نه ترجمه مستقیم بلكه اقتباس و تحریر تازه و مفصلترى از متن اصلى بود. وى در دوران روزنامهنویسى خویش با مجلاتى نظیر «كوشش»، «ایران ما»، «داد»، «ترقى»، «تهران مصور»، «روشنفكر»، «سپید و سیاه» همكارى داشت. دامنهى فعالیت منصورى گسترده بود و شامل زمینههاى گوناگونى از جمله رمان پلیسى (بیشتر آثار آگاتا كریستى)، رمان تاریخى (بیشتر از آثار الكساندر دوما و موریس دو كبرا) و زندگینامه (خدواند علم و شمشیر، محمد (ص) پیغمبرى كه از نو باید شناخت، عایشه بعد از پیغمبر، مغز متفكر جهان شیعه، امام حسین (ع) و ایران، آثار و احوال ملاصدرا،...) و آثار تاریخى (خداوند الموت: حسن صباح (نوشتهى پل آمیر)؛ خواجهى تاجدار، سلیمان خانى قانونى و شاه طهماسب، عارف دیهیمدار، شاه جنگ ایرانیان در چالدران و ایران (اثر اشتن متز و جون باك، چاپهاى متعدد: 1368 ،1357 ،1355) و مفصلتر از همه خاطرات چرچیل در هفت مجلد) مىگردید. از جمله آثار دیگر او مىتوان به این عنوانها اشاره نمود: آخرین گانگستر (دیوید لاین)؛ آقایان قضات! قاتل حقیقى را پیدا كنید (رالف گولدمان)؛ آوارگى من (موریس دوكبرا، 1320)؛ آوارهها (موریس دوكبرا)؛ ابن سینا، نابغهاى از شرق (اقتباس، 1374)؛ ابوشاكر، یك داستان علمى و تحقیقى، استالین تزار سرخ (ایزاك دوتشر)؛ اسرار هفت گانه (لسلى شارتریس)؛ امام حسین (ع) و ایران (كورت فریشلر)؛ امشب نوع بشر محو مىشود (كریستف پولنى)؛ انتقام گربه (آرتور شنیت زللر، 1328)؛ انسان (آرتور شنیت زللر)؛ ایران و بابر (ویلیام ارسكین)؛ بازرس دلباخته (جى درتیلر، 1336)؛ بازرسى من (رالف گولدمان)؛ بازى با آتش (لسلى شارتریس)؛ پلیس بیدار است (رالف گولدمان)؛ پلیس چه مىكند (لسلى شارتریس)؛ پنج و ده دقیقه (آگاتا كریستى)؛ تاریخ و تحول نظم و نثر پارسى (1331)؛ تازه مسلمان، تولستوى (استفان زوایك، 1327)؛ توطئه در آسمان (شارل بروك)؛ جدال تبهكاران در پاریس به انضمام خانهى مرموز (روبر دوما، 1373)؛ جراح دیوانه (ژارگن توروالد)؛ جنایتكاران لندن (آگاتا كریستى)؛ جنگ پنهانى سهمگین (سرد جینالدهالد، 1331)؛ چگونه یك تبهكار آمریكایى شدم (جیمز هادلى چیز، 1339)؛ خاطراتى از یك امپراتور، خدا در آسمان، دختر فقیر (واندر مرش 1334)؛ در پیشگاه امام صادق (ع) (محمد صحفى)؛ در صحنه زندگى و تأثیر (موریس دوكبرا)؛ دزد جوانمرد (لسلى شارتریس)؛ دستهاى قاتل (چهار داستان پلیسى)؛ دلاوران گمنام ایران در جنگ با روسیه (ژان یونیر)؛ دوشیزه متهم (لیونگستن)؛ دون كیشوت (سروانتس، 1335)؛ ده تبهكار بهتآور (آگاتا كریستى)؛ رابین هود (الكساندر دوما)؛ زندگى و سرانجام مارى آنتوانت (پیر نزلف، 1337)؛ ژان والژان (ویكتور هوگو)؛ ژوزف بالامو (الكساندر دوما)؛ سارق نامرئى (ویلى فرانتز 1373)؛ سرانجام شوم یك امپراتور (پیر نزلف)؛ سرزمین جاوید (ماژیران موله، هرتزفلد، گریشمن، چهار جلد)؛ سرنوشت یك امپراتور (پیر نزلف)؛ سقوط پاریس (ایلیا ارنبورك)؛ سقوط قسطنطنیه (میكا والتارى، دو جلد)؛ سه تفنگدار (الكساندر دوما)؛ سه سال در ایران، سیاحتنامه؛ كنت دوگوبینو؛ سینوهه پزشك مخصوص فرعون (میكا والتارى)؛ شعاع زرد (هرمان لاندن)؛ شعاع وحشت (هرمان لاندن)؛ شهر وحشى (موریس دوكبرا)؛ صدرالدین شیرازى معروف به ملاصدرا (هانرى كربن)؛ عبور قدغن است (بارینگتون)؛ عجایب آمریكا (موریس دوكبرا)؛ عجایب سرزمین طلا و الماس (ژوزف لتر)؛ عشق بازىهاى كازانو (ژاك كازانووا دو سیتالت، 1334)؛ عشق ننگین در نظر قضات (سوزان نرمان)؛ عشق یك جاسوسه (ژان بومار)؛ غرش طوفان (الكساندر دوما)؛ غزالى در بغداد (ادوارد توماس)؛ فراموشخانه یا فراماسونرى در جهان (فراماسونرى چیست و فراماسون كیست ؟)؛ فرزند نیل (هاوارد فاوست، دو جلد)؛ فرمانده بعد از خدا (پیر لافون)؛ فتنه (رمان تاریخى اثر لانتیاك)؛ قبل از طوفان (السكاندر دوما)؛ قتل در باشگاه (دورتى ساترس، 1323)؛ قتل در ساحل دجله (آگاتا كریستى)؛ قلب پاك (واندر مرش، 1337)؛ قهرمان هندوچین؛ قهرمان تمدن (ژوزف كاتلر (و) هیم جاف، 1334)؛ كاشف مانیتیسم (استفان زوایك، 1327)؛ كشتى بالدار (آگاتا كریستى)؛ كفشهاى سربازى سنگین است (فونبور)؛ كنت مونت كریستو (السكاندر دوما)؛ كنیز ملكهى مصر (میكل پیرامو، دو جلد)؛ گاز نو ظهور (فرانك كینگ)؛ گاو صندوق مرگ (فرانك كینگ، 1322)؛ گروه آهنین (الكساندر دوما)؛ گریز (لسلى شارتریس)؛ گلوله كوچك (دورتى ساتریس 1331)؛ لبهاى ناشناس (هوچین سون)؛ مأموریت ضد جاسوسى من (پریستلى)؛ ما سه مرد بىبضاعتیم كه خواهان ثروت مىباشیم (الكساندر دوما)؛ مارى آنتوانت (پیرنزلف)؛ ماژلان (استفان زوایك)؛ ماشین خواندن افكار (آندره موروآ)؛ ماكسیم گروكى (استفان زوایك، 1326)؛ محبوس سنت هلن، یا سرگذشت ناپلئون (اوكتاو اوبرى)؛ مردى بالاى دار مرگ آرام (جمیز هاردلى چیز)؛ مشاهداتى شنیدنى من در آمریكا (موریس دوكبرا، 1319)؛ ملكه باكره (لانتیاك، 1333)؛ منم تیمور جهانگشا (مارسل بریون)؛ موئیگان دوپارى (السكاندر دوما)؛ ناپلئون و حمله به انگلستان (پل شاك، 1315)؛ نامههاى روزولت به چرچیل، نخستین مردى كه دور كرهى زمین گردش كرد (استفان زوایك، 1323)؛ نورنبورك (ایلیا ارنبورك)؛ نوستراداموس و اهرام مصر: جادوگر مرموز (میشل زواگو)؛ هفت خواهران تنى (آنتونى سسمون)؛ هنگامى كه از حوادث آینده باخبر هستیم (ژاك اسپیتز)؛ یك خانم نجیب (موریس دوكبرا)؛ یك راز شگفتانگیز (شارل بروك)؛ یك سال در میان ایرانیان (ادوارد براون، دو جلد، 1330)؛ یوسف در آیینهى تاریخ (توماس مان) ذبیحالله منصورى نخستین كسى بود كه آثار موریس مترلینك نویسنده و متفكر بلژیكى را به فارسى ترجمه كرد كه ماحصل این فعالیت، كتابهاى زیر بود، افكار مترلینك، افكار كوچك و دنیاى بزرگ، اندیشههاى یك مغز بزرگ، جهان بزرگ و انسان، خداوند بزرگ و من، دروازه بزرگ، دنیاى دیگر، راز بزرگ، موریانه، زندگانى مورچگان، زنبور عسل. وى روز هیجدهم خردادماه 1365 بر اثر ناراحتى قلبى در سن هفتاد و هفت سالگى درگذشت.