مشاهیر ایران و جهان - مظفری، شجاع

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : منبع : فرهنگ فارسی معین (جلد پنجم)

(ع. بخش 1) شاه شجاع مظفرى. ابوالفارس جلال‏الدین بن پادشاهان آل مظفر (جل. 759 ه.ق./ 1357 م.- ف. 786 ه.ق./ 1384 م.). پس از كور شدن امیر مبارز، پسر ارشدش شاه شجاع زمام امور را به دست گرفت. وى حكومت ابرقو و عراق عجم را به برادر خود شاه محمود و كرمان را به برادر دیگر، سلطان عمادالدین احمد واگذاشت و خواجه قوام‏الدین محمد صاحب عیار را به وزرات منصوب كرد. شاه شجاع ، شاه یحیى بن شاه مظفر بن مبارز را (كه توجه امیر مبارز بدو موجب تنفر فرزندان مبارز از وى گردیده بود) دستگیر كرده او را در قلعه قهندز شیراز محبوس كرد. یحیى كوتوال را بفریفت و در آن حصار تحصن اختیار كرد، و شاه شجاع با وجود لشكركشى و جنگ نتوانست بر برادرزاده خود دست یابد. عاقبت به این شرط صلح كردند كه شاه یحیى از قلعه نزول كند و به جانب یزد رود و در آنجا از طرف عم خود حاكم باشد و قلعه قندز را به تصرف شاه شجاع دهد. یحیى پذیرفت و به یزد رفت، ولى نقض عهد كرده به مخالفت شاه پرداخت تا آنجا كه شاه شجاع عاقبت با خواجه قوام‏الدین صاحب عیار وزیر و لشكرى فراوان از شیراز به قصد یزد حركت كرد و خود در ابرقو بماند و خواجه را به محاصره یزد فرستاد. وزیر شهر را در حصار گرفت، و چون كار بر مردم و شاه یحیى تنگ شد، یحیى نامه‏هایى پیش عم خود به ابرقو فرستاد و معذرت خواست. شاه او را بخشید و خواجه را بازخواند و به شیراز برگشت در این موقع به سعایت ساعیان شاه شجاع، قوام‏الدین را بكشت (764 ه.ق.) و وزارت را به كمال‏الدین رشیدى داد. در همین سال شاه محمود كه از طرف برادر حكومت ابرقو و اصفهان را داشت سر از اطاعت شاه پیچید و به خیال تصرف عراق افتاد. شاه محمود به یزد تاخت و نام شاه شجاع را از خطبه انداخت و آنجا را تصرف كرد. شاه شجاع به اصفهان لشكر كشید و جنگ شروع شد. محمود در اصفهان حصارى شد تا جمعى از سپاهیان محمود غفلة بر سر اتباع شاه سلطان (خواهرزاده امیرمبارز) تاختند و ایشان را منهزم ساختتد و شاه سلطان را به خدمت شاه محمود بردند. محمود او را كه عامل میل كشیدن چشم امیرمبارز بود به همان عقوبت گرفتار كرد. عاقبت شاه شجاع با برادر صلح كرد و قرار شد كه محمود كماكان حاكم اصفهان باشد و به نام شاه شجاع خطبه بخواند. محمود پذیرفت ولى قلبا با شاه شجاع صفایى نداشت و مى‏خواست او را بیچاره كند و ملك پدر او را به تصرف درآورد، به همین جهت با سلطان اویس جلایر پادشاه آذربایجان به مكاتبه پرداخت و او را از خیال شاه شجاع در باب تسخیر تبریز ترسانید و به مخالفت با برادر واداشت. سلطان اویس جمعى از امراى خود را به یارى شاه محمود فرستاد و محمود به مدد ایشان و بعض امراى شیخ ابواسحاق در طغیان ضد برادر جرى شد. شاه یحیى نیز بدان جماعت پیوست و همگى براى برانداختن شاه شجاع به سال 765 از اصفهان حركت كردند و رو به شیراز آوردند. شاه شجاع با سلطان احمد برادر خود و سلطان اویس و پسرش از شیراز خارج شد و پیش از آنكه به لشكریان همراه محمود برسد، سلطان احمد از برادر رنجیده به اردوى محمود پیوست و نیز جمعى از پیروان شاه شجاع مخالفت كردند و كار بر او تنگ گردید، ولى باز مقاومت كرد و با اراده‏اى توانا با دشمن روبرو شد، اما از عهده او برنیامد و شكسته به شیراز برگشت و در شهر متحصن گردید. محمود شیراز را در حصار گرفت. این محاصره به طول انجامید. عاقبت شاه شجاع تقاضاى صلح كرد. شاه محمود صلح را موكول بدان كرد كه شاه شجاع به ابرقو رود و یك ماه در آنجا بماند تا وى امراى تبریز را برگرداند، سپس دو برادر ملك پدرى را برادرانه تقسیم كنند. شاه شجاع پذیرفت، و آن دو برادر یكدیگر را ملاقات كردند و پس از ترتیب قرار صلح شاه شجاع به ابرقو رفت و شاه محمود با حشمت و جلال تمام به شیراز وارد شد. شاه شجاع دو سه ماه در ابرقو ماند و چون اوضاع كرمان مغشوش بود متوجه آن ولایت گردید. در بهار 766 ه.ق. دولتشاه عاصى را منهزم كرد و كرمان را بگرفت و سپس دولتشاه را به قتل رسید. آوازه تجدید عظمت شاه شجاع، مردم شیراز و پیروان شاه محمد را كه از تحكم و ظلم لشكریان آذربایجانى سلزطان اویس به تنگ آمده بودند، بار دیگر متوجه شاه شجاع كرد و شاه منصور بن شاه مظفر هم از یزد به یارى عم خود آمد. پس شاه شجاع رو به شیراز آورد و در ذى‏قعده 767 شیراز را تسخیر كرد و شاه محمود بیرون رفت. در این اثنا سلطان احمد هم از محمود روى گردان شد و به شاه شجاع پیوست و شاه محمود ناچار به اصفهان پناهنده شد. شاه شجاع به تقویت اصول مذهب تسنن و تربیت علماى دین و بناى ابنیه خیر پرداخت و به روش پدر با خلفاى عباسى مقیم مصر بیعت كرد و مخصوصا در سال 770 علماى دین را واداشت كه در قبول بیعت «القاهر بالله محمد بن ابى‏بكر» نامه‏ها بنویسند و نام این خلفیه را در خطبه‏ها داخل كنند. بین شاه شجاع و شاه محمود پیوسته منازعه برقرار بود تا شاه محمود درگذشت (776 ه.ق.) و شاه شجاع اصفهان را به تصرف درآورد. چون سلطان اویس هم درگذشته بود شاه شجاع به طرف آذربایجان رفت و فاتحانه وارد تبریز شد، ولى پس از یكى دو ماه از تبریز عقب نشست. پس از مراجعت او سلطان حسین جلایر به تبریز رفت و باب مصالحه را با شاه گشود و طرفین با مبادله اسیران صلح كردند و خواهر سلطان حسین به عقد زین‏العابدین بن شاه شجاع درآمد. بخش اعظم از 26 سال سلطنت شاه شجاع به دفع عاصیان گذشت و اغلب هم فاتح بود. وى مردى بود شجاع و متدین، و در نه سالگى قرآن را حفظ كرد. شخصا شاعر و شعردوست و ادب‏پرور بود واز محضر قاضى عضدالدین ایجى و جمعى دیگر استفاده كرد. حافظه‏اى عجیب داشت. حافظ شیرازى معاصر او بود و در چند غزل او را مدح گفته.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 30 شهریور 1395  - 11:19 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی