ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد سوم)
معروف به صولتالسلطنه هزاره در حدود 1270 در خراسان متولد شد. پدرش محمدرضا خان شجاعالمك رئیس ایل هزاره بود كه در طیبات و باخزر املاك وسیعى داشت و همواره تعداد زیادى سواره نظام و پیاده نظام در اختیار او بود كه در مواقع لزوم در اختیار دولت قرار مىداد. یوسف طبق سنت ایلى پس از آموختن مقدماتى از دروس معمول زمان به سوارى و تیراندازى پرداخت. چون شجاعت و تهور زیادى از خود بروز مىداد در رشتههاى جنگى بسیار قابل و ماهر شد. از بیست سالگى عملا ریاست ایل و فرماندهى افراد نظامى به عهده او قرار گرفت. پس از قیام كلنل محمدتقى خان به دستور دولت مركزى سواران ایل هزاره بیرجند براى مقابله با ژاندارمرى وارد كار شدند و با همكارى سایر نیروهاى عشایرى شرق خراسان غائله خراسان با قتل كلنل به اتمام رسید. صولتالسلطنه در انتخابات دوره پنجم مجلس شوراى ملى از مشهد به وكالت انتخاب شد و ظاهرا از نزدیكان و محارم سردار سپه بود ولى در روز نهم آبان ماه 1304 به انقراض سلسله قاجاریه و پادشاهى رضاخان رأى نداد، از اینرو در مجلس مؤسسان و دوره ششم وكیل نشد و غالبا در مشهد مشغول رسیدگى به املاك و وضع ایلى خود بود. در 1311 صولتالسلطنه و برادرش منتصرالملك از طرف سرهنگ مطبوعى كفیل فرماندهى لشكر خراسان بازداشت شدند. چندى در مركز لشكر شرق تحتنظر بود تا به تهران اعزام و در زندان قصر بازداشت شد. مدت توقف او در زندان قصر دو سال به طول انجامید تا اینكه در 1314 از زندان مرخص و همراه با كسان خود به فارس تبعید شد و كلیه املاك آنها در خراسان ضبط شد و در عوض در یزد و فیروزآباد فارس املاكى به آنها دادند. بعد از شهریور 1320 و فروپاشى نظام رضاشاهى رؤساى ایل قشقایى كه در تهران تحت نظر بودند به فارس بازگشتند و قسمتى از املاك خود را كه در تصرف صولتالسلطنه و ایادى او بود بازستاندند و در نتیجه صولتالسلطنه و كسان او به تهران آمده از دولت تقاضاى بازگشت املاكشان را در خراسان نمودند. دولت در آن تاریخ سرگرم مذاكره با نیروهاى متفقین و تنظیم قرارداد سه جانبه بود و این مسائل را در درجه دوم قرار مىداد. از این رو به تقاضاى صولتالسلطنه وقعى ننهادند و آنرا موكول به آینده نمودند. ولى صولت از دولت مركزى مأیوس شده به مشهد رفته در باغ خونى كه متعلق به شوهر خواهرش شوكتالسلطنه تیمورى بود اقامت گزید. ورود صولتالسلطنه به مشهد و اخبارى كه جراید آنروز دربارهى وى انتشار دادند موجب گردید كه ایل هزاره خود را جمع و جور نموده و قوائى تشكیل دهد. این فكر به سرعت جامه عمل پوشید و عده زیادى از نخبگان ایل خود را مسلح و آماده هرگونه پیش آمدى نمودند. بدین ترتیب شورش عشایر خراسان آغاز گردید و در نخستین مرحله این شورش تربتجام سقوط كرد و خلع سلاح ژاندارم و گردان مرزى آغاز شد و پس از تربت جام طیبات هم به دست شورشىها افتاد. صولتالسلطنه كه در حقیقت انقلاب خراسان را رهبرى مىنمود در 30 دى ماه 1320 اعلامیهاى انتشار دارد و در آن اعلامیه حكومت پهلوى را به شدت مورد انتقاد و حمله قرار داده و از متفقین در مورد اخراج رضاشاه قدردانى نمود و نسبت به جانشین رضاشاه در اعلامیه خود متذكر شده بود كه این فرزند خلف همان دیكتاتور سفاك است كه براى تثبیت مقام خودش مال مردم را به نام (عطیه ملوكانه) بذل و بخشش مىكند. در پایان اعلامیه آمده بود من به نام ایلات و عشایر ایران عموما و ایلات خراسان خصوصا اعلان مىكنم كه بیش از این حاضر نیستم زیر بار این فجایع و تعدیات رفته و حاضر شدهایم تا آخرین قطره خونمان از مملكت و حقوق هموطنان عزیزمان دفاع كرده تا مملكت را از چنگال آقایان غارتگر نجات دهیم. با صداى رسا مىگویم كه مخالف هرنوع رژیم دیكتاتورى هستیم. صولتالسلطنه چندى در مشهد اقامت داشت ولى به طور ناگهانى از طرف قواى شوروى به وى تكلیف شد تا شهر مشهد را ترك گوید و همان روز شهر خواف نیز به تصرف شورشیان درآمد. در همین هنگام كردهاى نواحى شمال غربى خراسان نیز وارد عمل شدند و شهر شیروان را به تصرف خود درآوردند و امنیه و نظمیه را خلع سلاح كردند. پس از آن شهر بجنورد را متصرف گردیدند و اسفراین هم به دست دسته دیگرى از اكراد شورشى افتاد. فروپاشى قسمت اعظم خراسان موجب گردید دولت مركزى هسته مقاومتى براى آن تشكیل دهد. از این رو لشكر دوم مركز یك تیپ آماده حركت به مشهد نمود تا هسته مركزى لشكر را كه در شهریور 20 مضمحل شده بود تشكیل دهد. سرهنگ محمد نخجوان كه افسرى شجاع و جسور بود و در 1317 از سرتیپى به سرهنگى تنزل درجه یافته بود با ارتقاء به درجه سرتیپى به فرماندهى كل قواى خراسان منصوب گردید و تیپ آماده شده از طرف لشكر دوم مركز قوائى به فرماندهى سرهنگ حیدرقلى بیگلرى به سوى مشهد حركت كردند. هنوز قواى نظامى وارد مشهد نشده بود كه شهر تربت حیدریه هم به دست شورشیان افتاد. اولین برخورد جنگى بین نیروى اعزامى و شورشگران در رباط سنگ بست كه بر سر راه فریمان قرارداد آغاز شد و این برخورد دو روز به طول انجامید و از طرفین تعداد زیادى كشته شدند. برخوردهاى دیگر نیز در نقاط مختلف به عمل آمد كه جملگى به سود نیروهاى نظامى انجامید و صولتالسلطنه كه در كلات نادرى مىزیست توسط نیرو بازداشت و به تهران اعزام گردید و در قریه حاجىآباد كرج تحت نظر قرار گرفت. صولتالسلطنه چندى در كرج اقامت داشت ولى در تهران به خواستههاى او كه قانونى و موجه بود ترتیب اثرى داده نشد و از طرفى منصورالملك استاندار خراسان پرونده شورش صولتالسلطنه را مرتبا تعقیب مىنمود و مدعى بود كه نباید خون عدهاى بىجهت پایمال شود. صولت در مهرماه 1322 بدون اجازه به خراسان عزیمت نمود و در نیشابور راهى اشتوان شد و ورود خود را به سران ایل اعلام نمود و طى تلگرافى از مجلس شوراى ملى درخواست رسیدگى به املاكش را نمود. روز ورود صولتالسلطنه به نیشابور برادرانش كه در مشهد اقامت داشتند توقیف شدند و یك افسر و 14 ژاندارم مأمور دستگیرى او شده به اشتوان رفته تا او را با خود به مشهد ببرند. در راه بین صولتالسلطنه و فرمانده ژاندارمها گفتگوهائى رد و بدل گردید كه هر دو به روى هم اسلحه كشیدند، در نتیجه صولتالسلطنه و فرمانده ژاندارم هر دو كشته شدند و بدین ترتیب شورش عشایر خراسان پایان گرفت.