ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
فرزند جلال زندنیا، در سال 1306 متولد شد. پس از طى دوران كودكى، دوره ابتدائى و متوسطه را سپرى نمود و وارد دانشكدهى حقوق تهران شد. در همان هنگام پدر وى در میانسالى در یك سانحهى دریائى درگذشت و وى متكفل مخارج خانواده شد و لاجرم به استخدام در اداره كل خبرگزارى پارس و رادیو درآمد و حین تحصیل معاش خانوادهى خود را فراهم مىنمود. امیرشاپور زندنیا در سال 1330 از دانشكدهى حقوق فارغالتحصیل شد. هنگامى كه در دانشكدهى حقوق اشتغال به تحصیل داشت، دلبستگى خاصى به مسائل سیاسى پیدا كرد و به اتفاق محسن پزشكپور، داریوش فروهر و داریوش همایون، دستجات سیاسى تشكیل دادند. زندنیا جذب گروه سیاسى سومكا شد كه رهبرى آن با داود منشىزاده بود. امیر شاپور زندنیا در سال 1330 لیسانس در حقوق قضائى گرفت و پس از چند سال كه دوره دكتراى حقوق و علوم سیاسى در تهران پاگرفت، ایشان وارد دوره دكترى شد و دورهى مزبور را گذرانید و درجهى دكتراى علوم سیاسى گرفت. وى علاوه بر حقوق و علوم سیاسى، در زمینهى عرفان نیز دورههائى را دیده و صاحبنظر در این زمینه بود. زندنیا چندى در كنسرسیوم نفت اشتغال داشت و زمانى نیز از روساى سازمان اوپك به نمایندگى از طرف دولت ایران بود. وى در سال 1341 كه نمایندهى اوپك در خارج از كشور بود، با سپهبد تیمور بختیار طرح دوستى ریخت. در آن هنگام تیمور بختیار براى سرنگونى سلطنت محمدرضا پهلوى در تلاش و فعالیت بود. زندنیا هم در كنار او در این فعالیت مشاركت كامل داشت. در سال 1347 برنامهى بختیار حالت جدىترى پیدا كرد و درصدد برآمد با كمك دولت بعثى عراق و شخص صدام برنامهى بزرگى براى ساقط كردن سلطنت پهلوى فراهم آورند. بنابراین تیمور و زندنیا تصمیم گرفتند از طریق لبنان عازم عراق شوند و پایگاه خود را در بغداد تشكیل داده به ایران حمله نمایند. ابتدا شاپور زندنیا با چند قطعه اسلحه وارد لبنان شد و بلافاصله به جرم داشتن اسلحهى غیرمجاز توقیف و به زندان افتاد. روز بعد تیمور بختیار وارد لبنان شد و صریحا اقرار نمود كه اسلحههاى حمله شده توسط زندنیا متعلق به او مىباشد و در نتیجه شاپور زندنیا از زندان آزاد شد و بختیار به زندان رفت. دكتر شاپور زندنیا بازوى راست سپهبد تیمور بختیار بود و در تمام كارها و برنامههاى طرح شده همكار داشت. در سال 1347 دولت ایران در نظر گرفت به هر ترتیبى كه ممكن است شاپور زندنیا را از بختیار جدا كند و او را به ایران بازگردانند. براى بازگردانیدن زندنیا از طرف دولت ایران، دكتر رضا فلاح قائممقام شركت نفت به اتفاق همسرش مهین حیاتغیبى كه از منسویان نزدیك زندنیا بود به بیروت عزیمت نمودند و پس از مذاكرات لازم و تامین مطمئن، او را روانهى تهران ساختند. قریب شش ماه در زندان اوین محترمانه بازداشت بود و در آن مدت اطلاعات لازم را در اختیار گذاشت و پس از آن مدت از زندان آزاد شد و مورد عفو قرار گرفت و به شغل خود بازگشت. در سال 1353 كه سیستم تك حزبى در ایران به جاى دوحزبى استقرار یافت،زندنیا از پیشقدمان حزب رستاخیز بود و روزنامهى ارگان حزب را اداره مىكرد و سرمقالههاى روزنامه را مىنوشت. زندنیا پس از سقوط رژیم پهلوى و استقرار جمهورى اسلامى، چندى روزنامهى رویداد را انتشار داد و قریب یك سال این روزنامه انتشار مىیافت. ضمنا پروانهى وكالت دادگسترى گرفت و به كار وكالت اشتغال ورزید. وى داراى تالیفاتى متعددى بود كه بالغ بر بیست جلد مىباشد كه از جمله عبارتند از: روانشناسى اجتماعى ملت ایران، انقلاب هند، انقلاب مصر، انقلاب كوبا، مبانى علم سیاست، مبانى مدیریت، مبانى جامعهشناسى، اصول مدیریت بازرگانى، مدیریت نیروى انسانى. وى علاوه بر كتب ذكر شده، به زبان انگلیسى نیز تالیفاتى در زمینهى نفت دارد كه در خور توجه و امعاننظر است. وفات وى در سال 1377 در تهران به بیمارى قلبى اتفاق افتاد.