مشاهیر ایران و جهان - درودی، موسی

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

فرزند میرزا حسن‏خان منشى‏باشى قزوینى، در 1292 در قزوین تولد یافت. پس از انجام تحصیلات مقدماتى و متوسطه به دانشكده‏ى ادبیات تهران وارد شد و لیسانس در ادبیات زبان فارسى گرفت. سپس مدتى هم در آمریكا به تحصیل اشتغال داشت و در رشته‏ى علوم ادارى درجه‏ى فوق‏لیسانس دریافت نمود. درودى خدمات ادارى خود را از وزارت كشاورزى آغاز نمود و مشاغلى در آن وزارتخانه احراز كرد. در 1342 مامور تاسیس وزارت آب و برق گردید و مدیر كل تشكیلات در آن وزارتخانه شد. سالهاى متمادى با سمت مشاور عالى در آن وزارتخانه اشتغال داشت. دو دوره نیز از طرف اهالى قزوین به نمایندگى مجلس انتخاب گردید. از وى تالیفات زیادى باقى مانده، كه مهمترین آنها مجلدات مفسرین پارسى‏گوى مى‏باشد. موسى درودى مردى دانشمند، مودب، بى‏آزار و محافظه‏كار بود. در مدت عمر نیكنامى داشت. در 72 سالگى در خیابان، موتورسیكلت سوارى با او برخورد كرد و در اثر خونریزى مغزى درگذشت. وفاتش در سال 1364 اتفاق افتاد. دشتى، على: از نویسندگان و محققین ادب فارسى، سیاستمدار و روزنامه‏نویس پرخروش عصر مشروطیت است. وى در 1272 ش در كربلا تولد یافت. پدرش شیخ عبدالحسین در كسوت روحانیت بود. مقام مدرسى داشت. گاهى در عراق و بین‏النهرین و زمانى در جنوب ایران به سر مى‏برد. فرزندش به سیره‏ى خانوادگى تحصیلات خود را از مقدمات زبان فارسى و عربى و ریاضیات در مدرسه‏ى حسینى عراق شروع كرد و تا حدود سطح ادامه داد. چندى هم در حوزه‏هاى علمى نجف و كربلا درس خارج گرفت. مخصوصا در منطق و كلام و فلسفه مطالعات عمیق‏ترى نمود و به آموزش زبانهاى خارجى نیز پرداخت. در 1298 در حكومت وثوق‏الدوله به ایران آمد. مدتى در اصفهان و شیراز اقامت گزید. در آن هنگام موضوع قرارداد ایران و انگلیس معروف به قرارداد 1919 از اهم مسائل روز بود. دشتى با قرارداد مخالفت ورزید و با نوشتن مقالات و ایراد خطابه‏ها در صف مخالفین دولت درآمد. حكومت دستور توقیف و تبعید او را صادر كرد. چند روزى در زندان به سر برد و به خارج از كشور تبعید شد ولى قبل از آنكه از مرز خارج شود، وثوق‏الدوله ساقط شد و دشتى به تهران معاودت نمود و سردبیرى روزنامه‏ى ستاره ایران را عهده‏دار شد و با نشر مقالات انتقادى و كوبنده در صف مخالفان حكومت و طرفداران آزادى و حكومت قانون قرار گرفت. در كودتاى 1299، دشتى از طرف دولت بازداشت شد و در تمام مدت حكومت سید ضیاءالدین، در زندان به سر برد. در همین مدت بود كه توانست تخیلات و مشاهدات عینى خود را تحت عنوان ایام محبس به روى كاغذ آورده و انتشار دهد. در اسفند 1300 امتیاز روزنامه‏ى شفق سرخ را گرفت و به انتشار آن مبادرت نمود. شفق سرخ كه بعدها به صورت یومیه درآمد، از جراید تندرو و بى‏باك و انتقادى آن روز بود. او در دوران انتشار روزنامه با مقامات موثر آشنائى بیشترى یافت و مشغول محكم كردن وضع خود شد. با داور و تیمورتاش طرح دوستى ریخت و شالوده‏ى محكمى براى آینده‏ى سیاسى خود بنیان نهاد و در انتخابات دوره‏ى پنجم كه عوامل سردار سپه فعال مایشاء بودند، دشتى سر از ساوه درآورد و وكیل مجلس شوراى ملى گردید. ولى هنگام طرح اعتبارنامه‏ى او، سید حسن مدرس به عنوان مخالف سخن گفت و اسنادى در مجلس ارائه داد كه او با انگلیسها ارتباط داشته و با كمك آنها وكیل شده است و سرانجام اعتبارنامه‏ى او رد شد. دشتى در دوره‏ى نهم وكیل بوشهر شد. در همین دوره بود كه از وى سلب مصونیت شد و به زندان افتاد و امتیاز روزنامه‏ى شفق سرخ هم ابطال گردید. او مدتى را در زندان بود تا با شفاعت عده‏اى از زندان خارج شد و به عضویت اداره‏ى شهربانى درآمد و ریاست دایره‏ى راهنماى نامه‏نگارى در اداره‏ى سیاسى شهربانى به او سپرده شد. او در آنجا تنها نبود، عبدالرحمن فرامرزى، ابوالقاسم پاینده، ابوالقاسم شمیم و چند نفر دیگر هم عضویت داشتند. این دایره موظف بود كه سانسور مطبوعات را در حد كامل انجام دهد. با توجه به تعداد مطبوعات محدود آن ایام، هیچ روزنامه‏اى حق نداشت حتى آگهى‏هاى تبلیغاتى خود را هم بدون اجازه‏ى این قسمت چاپ كند. مطبوعات موظف بودند همه روزه نوشته‏هاى خود را بدانجا برده، پس از مطالعه اجازه‏ى چاپ به آنها داده شود و غالبا داستانهاى عشقى و تاریخى نیز از تیغ سانسور مصون نمى‏ماندند. دشتى بعدها معتقد بود كه انجام این كار موجب حیات من شد. اگر تن به این كار نمى‏دادم، جان سالم از زندان بیرون نمى‏بردم. در هر حال خدمات دشتى در شهربانى موجب شد دیكتاتور ایران نسبت به او مجددا توجه پیدا كند و از سر تقصیرات او بگذرد و باز در سنگر پارلمان بنشیند. او در دوره‏ى دوازدهم به وكالت مجلس رسید ولى این بار نه از بوشهر و نه از ساوه انتخاب شد، بلكه از دماوند به وكالت مبعوث گردید. در دوره‏ى سیزدهم نیز از دماوند به وكالت رسید. در شهریور 1320 رضاشاه رفت، ایران اشغال شد، و دامنه‏ى جنگ بین‏الملل همه جا را گرفت. دشتى اولین وكیلى بود كه علیه رضاشاه سخن گفت و او را متهم ساخت كه جواهرات سلطنتى را با خود برده است. از آن روز به بعد دشتى در مجلس آرام نداشت و مرتبا دولتها از حربه برنده‏ى نطق او مصون نبودند و یكى از اركان مجلس محسوب مى‏شد. در انتخابات دوره‏ى چهاردهم، دشتى با آراء قابل ملاحظه‏اى هم‏طراز موتمن‏الملك، مصدق‏السلطنه، سید محمدصادق طباطبائى از تهران به وكالت رسید و فراكسیونى به نام فراكسیون مستقل تشكیل داد و خود مدیر آن شد. همچنین حزبى به نام عدالت بنیاد نهاد. در طول مشروطیت ایران، قدرت یا حكومت قوه مقننه هیچ موقع به اندازه‏ى دوره‏ى سیزدهم و چهاردهم نبوده است و در این ادوار بود كه دولتها دست‏نشانده‏ى تنى چند از نمایندگان مجلس بودند. عمر كوتاه كابینه‏ها نشانگر حكومت وكیلان بوده است. در آن دو دوره دشتى در تثبیت و تزلزل دولتها نقش اساسى داشت و در انتخاب وزیران و بلندپایگان موثر بوده. در دوره‏ى چهاردهم یك بار تكلیف زمامدارى به او شد، نپذیرفت یا كارش سر نگرفت. پس از خاتمه‏ى دوره‏ى چهاردهم و فترت نسبتا طولانى، دشتى به دستور قوام‏السلطنه رئیس دولت وقت، طبق ماده‏ى 5 حكومت نظامى بازداشت شد و مدتى به جرم تحریك علیه حكومت در زندان به سر برد. پس از سقوط قوام، از زندان بیرون آمد و سوداى سفارت در سر پرورانید و سرانجام با عنوان سفیركبیر به قاهره رفت. سه سال در آنجا بود، با تسلط و تبحرى كه به زبان و ادبیات عربى داشت، در محافل دانشگاهى اسم و رسمى پیدا كرد. چند سخنرانى در دانشگاه الازهر ایراد نمود، و شیخ‏السفراء شد. در اواخر سال 1329 در كابینه‏ى علاء وزارت مشاور گرفت. دو ماه در كابینه بود تا این بار سفیر ایران در لبنان گردید و در تمام مدت حكومت مصدق السلطنه در بیروت ماند. عدم تغییر او از سفارت لبنان فقط در اثر مساعى و جدیت دكتر حسین فاطمى بود كه دشتى را پیش‏كسوت مى‏دانست. در 1332 به تهران آمد و سناتور شد و تا آخر عمر در كرسى سنا باقى ماند. دشتى روزنامه‏نگارى منقد و تندرو بود. روزنامه‏ى شفق سرخ در نخستین سالهاى تاسیس این موضوع را اثبات مى‏كند. ولى بعدها به صورت یك روزنامه‏ى خبرى طرفدار دولت درآمد. او به زبان و ادبیات پارسى و تازى و فرانسه تسلط داشت، از زبانهاى آلمانى و انگلیسى هم بهره گرفته بود. فوق العاده تیزهوش، كم‏تحمل، لجوج و عصبى‏مزاج بود. خودخواهى زایدالوصف داشت، به دیگران به نظر تحقیر مى‏نگریست. استدلال و كلام خود را وحى منزل مى‏دانست. در جوانى و میانسالى سخنورى صحنه‏ساز بود. در دوران پیرى و كهولت، منزوى و گوشه‏گیر بود. شهرت دشتى بیشتر در كار نویسندگى اوست. تخیلى و احساسى چیز مى‏نوشت ولى كارهاى جدى هم دارد. بیشتر دواوین شعراى پارسى و تازى را خوانده و تفحص كرده بود. به همین مناسبت كتابهائى در آن زمینه انتشار داده است. غیر از كتاب ایام محبس و كتاب فتنه كه هر كدام چندین بار به چاپ رسیده‏اند، در اواخر عمر به نقد دواوین شعراء پرداخت. از آن میان عناوین در قلمرو سعدى، دمى با خیام، سیرى در دیوان شمس، حافظ چه مى‏گوید، شاعرى دیرآشنا، نگاهى به صائب را باید نام برد كه در كمال مهارت به نقد و تفسیر پرداخته و شاعر را آنچنان كه خود شناخته است، معرفى مى‏كند. از آثار دیگر او در دیار صوفیان، اعتماد به نفس، عقلاء برخلاف عقل را باید نام برد. كتاب دیگرى هم تحت عنوان پنجاه و پنج نوشت كه قسمتى از تاریخ پنجاه ساله بود. گرچه آن نوشته دستورى در مقابل دریافت دستمزد قابل ملاحظه‏اى انجام گرفت، لیكن در خلال نوشته‏ها نقد و نیش وجود دارد. على دشتى هیچ موقع به دنبال مال و منال نرفت و چیزى تا آخر عمر نیندوخت. در جوانى باغچه‏اى در تیغستان شمیران خریدارى كرده بود كه تا آخرین روزهاى حیات در آن مى‏زیست. او در تمام عمر همسرى انتخاب نكرد و در سن 90 سالگى بلاعقبه درگذشت.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی