ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
در اسفند 1274 در تهران متولد شد. پدرش علینقىخان كنگرلو از یكى از خانوادههاى مهاجر قفقازى بود كه بعد از قرارداد تركمانچاى اجدادش تابعیت روسیه تزارى را نپذیرفته، به ایران بازگشتند، او در بریگاد قزاق درجهى سرهنگى داشت و در چهل سالگى درگذشت. علىاكبر درخشانى تحصیلات خود را از مكتبخانه آغاز كرد و سپس وارد مدرسه چهاركلاسه همت شد، پس از آن به مدرسهى نظامى اطفال صاحب منصبان بریگاد قزاق رفت و بعد وارد مدرسهى افسرى ژاندارمرى كه سوئدىها تاسیس كرده بودند شد و سرانجام درجهى افسرى گرفت و در جنگ بینالمللى اول كه عدهاى از رجال و معاریف ایران سفر مهاجرت را به كرمانشاه آغاز كردند، قسمت اعظم نیروى ژاندارم نیز از این مهاجرت استقبال كردند و منضم به حكومت موقتى كه ریاست آن با رضاقلىخان نظامالسلطنه بود شدند. نیروى ژاندارم در این سفر زدوخوردهائى با قواى روسیه كردند. درخشانى در این برهه از زمان درجهى نایب اولى گرفت. در 1297 از ژاندارمرى مستعفى و وارد دیویزیون قزاق شد و درجهى ستوان سومى گرفت و به ماموریت گیلان رفت و برخوردهائى با قواى میرزا كوچكخان داشت. در اتحاد شكل قشون، وى درجهى سرهنگ دومى گرفت و فرمانده قواى گیلان شد. پس از آن به فرماندهى قسمت مازندران منصوب شد. پس از یك سال با درجهى سرهنگى فرمانده فوج سپهبان آذربایجان گردید. پس از چندى مامور لرستان شد و در 1309 حكومت پشتكوه و كبیركوه را عهدهدار گردید و پس از 6 سال اقامت در منطقه مزبور و ایجاد امنیت در 1315 از سمت مزبور منعزل و تحویل دادرسى ارتش شد و سرانجام پس از سه سال انتظار خدمت تبرئه شد و در 1318 رئیس بازرسى كل املاك ساحلى رضاشاه شد. پس از مدت كوتاهى به حكومت گرگان و بازرسى املاك اختصاصى گنبدكاوس، علىآباد و گرگان منصوب گردید. در این شغل نیز دوامى نكرد تا اینكه در اوایل 1322 به معاونت لشكر تبریز منصوب شد ولى بیش از چند ماه طول نكشید كه با انتخاب فرمانده لشكر جدید طوعا از معاونت لشكر كنارهگیرى نمود. در 1323 كه سرلشكر رزمآرا براى بار دوم رئیس ستاد ارتش شد، او را مورد حمایت قرار داد، استاندارى آذربایجان غربى و فرماندهى پادگان رضائیه را به او واگذار كرد. درخشانى در این ماموریت كه داراى اختیارات كامل بود قدمهائى براى بازگشت امنیت برداشت كه مورد توجه ستاد ارتش واقع شد و در اواخر همان سال به جاى سرتیپ هوائى احمد خسروانى، فرمانده لشكر 3 آذربایجان شد و كماكان استاندارى رضائیه هم با او بود. در فروردین ماه 1324 علىاكبر درخشانى پس از بیست و دو سال توقف در درجهى سرهنگى به درجهى سرتیپى رسید و یك تاج و یك ستاره بر پاگونهاى خود نصب كرد ولى اوضاع آذربایجان نشان مىداد كه او در سمت فرماندهى لشكر آذربایجان سال را به اتمام نخواهد رسانید. بزرگترین مشكل آذربایجان در آن ایام استقرار نیروهاى نظامى شوروى در آن استان بود كه به عناوین مختلف در كلیهى شئون دخالت مىنمود. مامورین دولت را مسلوب الاختیار نموده بودند، حزب دموكرات آذربایجان تشكیل شد و رشته كارها را در دست گرفت و سرانجام لشكر خلع سلاح شده به افسران و خانوادهشان اجازه حركت به مركز دادند. سرتیپ درخشانى و افسران لشكر روز 28 آذرماه 1324 به تهران عزیمت نمودند و بلافاصله درخشانى توقیف و در بازداشتگاه افسران جاى گرفت. روزنامهها همه روز صفحه اول روزنامه رابه وقایع آذربایجان و تسلیم ارتش اختصاص داده بودند و له و علیه او مطالبى منتشر مىكردند. هیئتى براى رسیدگى به عمل فرمانده لشكر تعیین شدند، سرتیپ محمد مظهرى رئیس ركن اول ستاد، بازپرس ویژه این پرونده شد، سرتیپ محمدباقر امیر نظامى معاون ستاد ارتش به دادستانى انتخاب گردید و بالاخره سرلشكر ابوالحسن پورزند رئیس دادگاه شد. كیفر خواست صادر گردید ولى قبل از آنكه دادگاه تشكیل شود سرتیپ امیرنظامى دادستان درگذشت و به جاى وى سرتیپ عبدالعلى اعتماد مقدم برگزیده شد. هنوز دادستان جدید پرونده را قرائت ننموده بود كه سرلشكر ابوالحسن پورزند رئیس دادگاه به دارفانى شتافت و پس از چندى سرلشكر محمود خسروپناه به جاى او تعیین شد. سرانجام محاكمه انجام گرفت و دادگاه بدوى به اكثریت آراء او را محكوم به حبس ابد كرد. سرلشكر خسروپناه و سرتیپ ابوتراب مالك كه در اقلیت بودند نظر به اعدام سرتیپ درخشانى داشتند. دادگاه تجدیدنظر هم تشكیل شد و به اكثریت آراء او را به پانزده سال حبس محكوم نمودند. چند سالى در زندان باقى ماند و سرانجام آزاد شد. در فروردین ماه 1357 ساواك سرتیپ درخشانى را به اتهام جاسوسى براى شوروى بازداشت كرد. هنوز چند ساعتى از بازداشت او نگذشته بود كه به بیمارى سكته در زندان درگذشت. بعد از انقلاب اسلامى در امریكا خاطرات سرتیپ علىاكبر درخشانى توسط بازماندگانش به زبان فارسى انتشار یافت. این خاطرات هم لایحه دفاعیه است ولى در عین حال نكات جالب فاشنشدهاى در آن وجود دارد.