ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
فرزند سرتیپ حبیباللَّه ساعدالدوله، در 1264 ه.ق تولد یافت و پس از خواندن مقدماتى از دروس زمان به شیوهى خانوادگى به امور نظامى پرداخت و در سوارى و تیراندازى به حد كفایت هنرآموزى كرد. چون به سن رشد رسید، وارد كارهاى نظامى گردید و مراحل ترقى را در اثر تهور زیاد به سرعت پیمود به طورى كه در سال 1304 ه.ق سرتیپ اول و در سال 1308 ه.ق امیرتومان شد. ابتدا پدرش براى او لقب امیراكرم بعد سرداراكرم سپس نصرالسلطنه و بعد سردارمعظم گرفت. محمد ولیخان مدتى حكومت تنكابن را در دست داشت. در سال 1308 حاكم استرآباد گردید. در سال دوم سلطنت مظفرالدین شاه به تهران آمد و با تقدیم پیشكشى قابل ملاحظهاى، وزیر گمرك شد و كمكم ترقى كرد و ضرابخانه را نیز بر شغل خود افزود. وقتى امینالدوله به جاى میرزا علىاصغر خان امینالسلطان صدراعظم شد، امور ضرابخانه و گمرك را از محمد ولیخان گرفت و به عهدهى مشیرالسلطنه و صنیعالدوله قرار داد. در سال 1317 حاكم گیلان گردید و پس از یك سال به تهران احضار ولى مجدداً به این مأموریت اعزام شد. در همین مأموریت بود كه گمرك گیلان را از دولت اجاره كرد و بیگلربیگى (سردار منصور) را نایب خود در گمرك نمود. در سال 1322 در دربار ولیعهد شاغل پست گردید و حكومت اردبیل و مشكینشهر و خلخال را در دست گرفته و منافع زیادى تحصیل كرد. در سال 1323 تلگرافخانه را كه سالیان دراز در دست مخبرالدوله و اولاد او بود، با دوازده برابر مالالاجاره (سالى دویست و سى هزار تومان) اجاره كرد. در اثر این معامله، از طرف مظفرالدین شاه لقب سپهدار اعظم و همچنین شغل امیر توپخانه كه از مشاغل مهم نظامى آن روز بود، به او داده شد. در سال 1324 در دوران صدارت عینالدوله فرمانده قواى تهران شد و براى خاموش كردن نغمههاى آزادى و زجر آزادیخواهان، خشونت زیادى از خود بروز داد. یكى از مورخین در این باره چنین نوشته است: «در سال 1324 اول مشروطیت به واسطه اینكه پسرش در تنكابن برخلاف انتخابات كار مىكرد و آخوندى را كه جاهد در امر و پیشرفت انتخابات بود چوب زده و ریش شیخ بیچاره را بریده بود، این مطلب خیلى باعث یادآورى اعمال سابق سپهدار كه برخلاف آزادى كرده بود شد. و آن این بود كه قبل از انعقاد مجلس و دستخط مشروطیت كه علماى تهران و تجار مشغول درخواست این امورات بودند و در مسجد جامع تحصن جسته بودند، سپهدار از طرف دولت مأمور قلع و قمع متحصنین گردید و فوقالعاده سختى به اهالى كرد و نیز به حكم یكى از پیشكاران او سیدى كشته شد.» این مسائل و این حركت پسرش در اول مشروطیت تنفرى برخلاف او در دل مردم گذاشت و مسئلهى چوب زدن شیخ در مجلس باعث هیجان وكلاء گردید. سپهدار هنگام مشروطه از رجال مستبد و خودكامه بود و با آزادى و مشروطیت دشمنى داشت و در صف اول دوستان محمدعلى میرزا قرار داشت. در استبداد صغیر كه آذربایجان نیز به زعامت ستارخان و باقرخان در مقابل مركز ایستادگى مىنمود، از طرف محمدعلى میرزا، عینالدوله فرمانرواى كل آذربایجان شد و سپهدار نیز به فرماندهى نیروى اعزامى تعیین گردید و به معیت عینالدوله براى سركوبى آزادیخواهان به سمت آذربایجان عزیت كرد. اردوى سپهدار ماهها در باسمنج توقف كرد و سپهدار طورى از مشروطه متنفر بود كه هرگاه اسمى از او برده مىشد، تغییر حالت داده و حاضر براى شنیدن نام مشروطه نیز نبود. تندخوئى سپهدار و استبداد عینالدوله موجب شد كه كار آذربایجان حل نشود و سپهدار بدون اخذ نتیجه به تنكابن رفت و بنا به دعوت مجاهدین گیلان به رشت عزیمت نمود و انجمن عدالت را تشكیل داد و بالاخره در سال 1327 با نیروى مجاهدین به تهران حمله كردند و پس از فتح تهران و خلع پادشاه، سپهدار شخص اول ایران گردید. در تیر ماه 1288 احمد میرزا در سن سیزده سالگى به سلطنت رسید و هیئت مدیرهاى براى مدیریت امور تشكیل یافت و امور كشور بین عدهاى تقسیم شد و سپهدار مسئول امور وزارت جنگ گردید. در مهر ماه 1288 محمد ولیخان تنكابنى نخستوزیر ایران شد و وزارت جنگ را نیز عهدهدار شد. در ترمیم كابینه همچنان وزیر جنگ بود ولى در اردیبهشت 1289 علاوه بر مقام نخستوزیرى، وزارت داخله را نیز عهدهدار شد و در ترمیم كابینه مجدداً وزارت داخله را بر عهده گرفت. در مرداد 1289 سپهدار از نخستوزیرى كنار رفت و جاى خود را به مستوفىالممالك داد و به نمایندگى مجلس انتخاب شد. پس از فوت عضدالملك و انتخاب ناصرالملك به نیابت سلطنت، بار دیگر سپهدار به نخستوزیرى رسید و از تاریخ 20 اسفند 1289 تا مرداد 1290 ش سه كابینه تشكیل داد كه در دو كابینهى آن وزارت جنگ را بر عهده داشت. فقط در كابینهى سوم خود بود كه صمصامالسلطنه بختیارى را به مقام وزارت جنگ معرفى كرد. سپهدار مدت سه سال بالشغل بود و به املاك وسیع خود رسیدگى مىكرد تا اینكه در كابینهى مستوفىالممالك و عبدالحسین میرزا فرمانفرما به مقام وزارت جنگ رسید. در 28 ربیعالثانى 1334 ه.ق (1294 ش) سپهدار براى بار سوم به نخستوزیرى رسید و در این تاریخ از طرف سلطان احمدشاه به وى لقب سپهسالار اعظم داده شد و سپهدار اعظم لقب سردار منصور گردید. سپهسالار كابینهى خود را تشكیل داد و هنگام معرفى هیئت دولت، خود را وزیر داخله معرفى كرد و در تمام مدت نخستوزیرى، وزیر كشور هم بود. كابینهى سوم سپهدار هم دوام زیادى نكرد و سپهسالار مجدداً در انتظار وضعیت بود. مدتى كوتاه والى آذربایجان گردید تا اینكه در كودتاى 1299 در زمرهى توقیف شدگان قرار گرفت و در حكومت صدروزهى سید ضیاءالدین در زندان به سر برد. پس از كنار رفتن سید ضیاءالدین، سپهسالار به اتفاق سایر محبوسین آزاد شدند و در قصر فرحآباد حضور احمدشاه رسیدند. عینالدوله از طرف زندانیان مطالبى گفت و سپهسالار نیز از قوامالسلطنه نخستوزیر تجلیل كرد و اظهار نمود كه در حال حاضر بهترین و لایقترین كسى است كه مىتواند نخستوزیر باشد. سپهسالار در سالهاى آخر عمر به عنوان یك رجل برجسته و نخستوزیر سابق، در جشنها حضور مىیافت و به رتق و فتق امور شخصى اشتغال داشت. در سال 1301 پس از مبادلهى قرارداد 1921 بین ایران و شوروى، اموال و اثاثیه و مطالبات بانك استقراضى روس به ایران تعلق گرفت و بانكى به نام ایران كه در حقیقت هیئت تصفیه بانك استقراضى روس بود، تشكیل یافت. پس از رسیدگى به وامها و مطالبات سپهسالار قریب نهصد هزار تومان بدهكار شناخته شد و دولت براى وصول طلب خود او را تحت فشار قرار داد. براى شخصى چون سپهسالار كه در حكومت استبدادى و مشروطه همیشه نفر اول بوده و از دولتها دستخوش مىگرفته است، پرداخت چنین وجهى به آسانى میسر نبود. محمد ولیخان سپهسالار چون عرصه را بر خود تنگ دید، در 27 تیر ماه 1305 ش در سن 82 سالگى با تفنگ انتحار نمود و طبق وصیت، بدون تشریفات در مقبرهى اختصاصى در امامزاده صالح تجریش او را به خاك سپردند. سپهسالار مردى بسیار متهور، تندخو، متعدى، فاقد نظم و ترتیب، مستبد، خودرأى، جاهطلب، حریص در جمعآورى اموال به خصوص املاك، در تربیت اولاد بىعلاقه، لجوج، كینهتوز، و بىملاحظه بوده است. سپهسالار بزرگترین ملاك زمان خود بود و بیش از هزار نوكر و سوار و خدمه داشت كه همه از او تأمین مىشدند اما همانگونه كه درآمدش زیاد بود، مخارج بسیار داشت. و از بزل و بخششى كه لازمهى اشرافیت بود، كوتاهى نمىكرد. در كتاب رجال صدر مشروطیت دربارهى سپهسالار چنین آمده است: «تصدیق كنترل روس و انگلیس در مالیه ایران در این دوره ریاست او واقع شد. بالاخره سپهدار اعظم یكى از اشخاص نمره اول خائن ایران است، تصرف املاك خالصه استرآباد به عنوان داشتن فرمان از ناصرالدین شاه و اجاره دادن املاك خود را به روسها و برافراشتن بیرق روس در املاك خود و تصرف (شیرگاه) بلوك معروف مازنداران كه جزو خالصجات دولتى است به عنوان اینكه از میرزا كریمخان بنانالدوله خریدهام كه او فرمان داشته است و سایر چیزهاى دیگر، خیانت سپهدار اعظم را بر اهالى بىطرف ایران ثابت كرده است. تموّل او به واسطهى همین اقدامات به منتها درجه رسیده است و بعد از ظلالسلطان در ایران گویا اول شخص متمول باشد». نگارنده معتقد است با تمام انتقاداتى كه دربارهى سپهسالار مىشود، وى به مشروطیت ایران خدمات زیادى نموده و جا دارد نام وى را براى همیشه در صفحات تاریخ ایران ثبت نمائیم.