مشاهیر ایران و جهان - خلعتبری، محمد ولیخان

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند سرتیپ حبیب‏اللَّه ساعدالدوله، در 1264 ه.ق تولد یافت و پس از خواندن مقدماتى از دروس زمان به شیوه‏ى خانوادگى به امور نظامى پرداخت و در سوارى و تیراندازى به حد كفایت هنرآموزى كرد. چون به سن رشد رسید، وارد كارهاى نظامى گردید و مراحل ترقى را در اثر تهور زیاد به سرعت پیمود به طورى كه در سال 1304 ه.ق سرتیپ اول و در سال 1308 ه.ق امیرتومان شد. ابتدا پدرش براى او لقب امیراكرم بعد سرداراكرم سپس نصرالسلطنه و بعد سردارمعظم گرفت. محمد ولیخان مدتى حكومت تنكابن را در دست داشت. در سال 1308 حاكم استرآباد گردید. در سال دوم سلطنت مظفرالدین شاه به تهران آمد و با تقدیم پیشكشى قابل ملاحظه‏اى، وزیر گمرك شد و كم‏كم ترقى كرد و ضرابخانه را نیز بر شغل خود افزود. وقتى امین‏الدوله به جاى میرزا على‏اصغر خان امین‏السلطان صدراعظم شد، امور ضرابخانه و گمرك را از محمد ولیخان گرفت و به عهده‏ى مشیرالسلطنه و صنیع‏الدوله قرار داد. در سال 1317 حاكم گیلان گردید و پس از یك سال به تهران احضار ولى مجدداً به این مأموریت اعزام شد. در همین مأموریت بود كه گمرك گیلان را از دولت اجاره كرد و بیگلربیگى (سردار منصور) را نایب خود در گمرك نمود. در سال 1322 در دربار ولیعهد شاغل پست گردید و حكومت اردبیل و مشكین‏شهر و خلخال را در دست گرفته و منافع زیادى تحصیل كرد. در سال 1323 تلگرافخانه را كه سالیان دراز در دست مخبرالدوله و اولاد او بود، با دوازده برابر مال‏الاجاره (سالى دویست و سى هزار تومان) اجاره كرد. در اثر این معامله، از طرف مظفرالدین شاه لقب سپهدار اعظم و همچنین شغل امیر توپخانه كه از مشاغل مهم نظامى آن روز بود، به او داده شد. در سال 1324 در دوران صدارت عین‏الدوله فرمانده قواى تهران شد و براى خاموش كردن نغمه‏هاى آزادى و زجر آزادیخواهان، خشونت زیادى از خود بروز داد. یكى از مورخین در این باره چنین نوشته است: «در سال 1324 اول مشروطیت به واسطه اینكه پسرش در تنكابن برخلاف انتخابات كار مى‏كرد و آخوندى را كه جاهد در امر و پیشرفت انتخابات بود چوب زده و ریش شیخ بیچاره را بریده بود، این مطلب خیلى باعث یادآورى اعمال سابق سپهدار كه برخلاف آزادى كرده بود شد. و آن این بود كه قبل از انعقاد مجلس و دستخط مشروطیت كه علماى تهران و تجار مشغول درخواست این امورات بودند و در مسجد جامع تحصن جسته بودند، سپهدار از طرف دولت مأمور قلع و قمع متحصنین گردید و فوق‏العاده سختى به اهالى كرد و نیز به حكم یكى از پیشكاران او سیدى كشته شد.» این مسائل و این حركت پسرش در اول مشروطیت تنفرى برخلاف او در دل مردم گذاشت و مسئله‏ى چوب زدن شیخ در مجلس باعث هیجان وكلاء گردید. سپهدار هنگام مشروطه از رجال مستبد و خودكامه بود و با آزادى و مشروطیت دشمنى داشت و در صف اول دوستان محمدعلى میرزا قرار داشت. در استبداد صغیر كه آذربایجان نیز به زعامت ستارخان و باقرخان در مقابل مركز ایستادگى مى‏نمود، از طرف محمدعلى میرزا، عین‏الدوله فرمانرواى كل آذربایجان شد و سپهدار نیز به فرماندهى نیروى اعزامى تعیین گردید و به معیت عین‏الدوله براى سركوبى آزادیخواهان به سمت آذربایجان عزیت كرد. اردوى سپهدار ماه‏ها در باسمنج توقف كرد و سپهدار طورى از مشروطه متنفر بود كه هرگاه اسمى از او برده مى‏شد، تغییر حالت داده و حاضر براى شنیدن نام مشروطه نیز نبود. تندخوئى سپهدار و استبداد عین‏الدوله موجب شد كه كار آذربایجان حل نشود و سپهدار بدون اخذ نتیجه به تنكابن رفت و بنا به دعوت مجاهدین گیلان به رشت عزیمت نمود و انجمن عدالت را تشكیل داد و بالاخره در سال 1327 با نیروى مجاهدین به تهران حمله كردند و پس از فتح تهران و خلع پادشاه، سپهدار شخص اول ایران گردید. در تیر ماه 1288 احمد میرزا در سن سیزده سالگى به سلطنت رسید و هیئت مدیره‏اى براى مدیریت امور تشكیل یافت و امور كشور بین عده‏اى تقسیم شد و سپهدار مسئول امور وزارت جنگ گردید. در مهر ماه 1288 محمد ولیخان تنكابنى نخست‏وزیر ایران شد و وزارت جنگ را نیز عهده‏دار شد. در ترمیم كابینه همچنان وزیر جنگ بود ولى در اردیبهشت 1289 علاوه بر مقام نخست‏وزیرى، وزارت داخله را نیز عهده‏دار شد و در ترمیم كابینه مجدداً وزارت داخله را بر عهده گرفت. در مرداد 1289 سپهدار از نخست‏وزیرى كنار رفت و جاى خود را به مستوفى‏الممالك داد و به نمایندگى مجلس انتخاب شد. پس از فوت عضدالملك و انتخاب ناصرالملك به نیابت سلطنت، بار دیگر سپهدار به نخست‏وزیرى رسید و از تاریخ 20 اسفند 1289 تا مرداد 1290 ش سه كابینه تشكیل داد كه در دو كابینه‏ى آن وزارت جنگ را بر عهده داشت. فقط در كابینه‏ى سوم خود بود كه صمصام‏السلطنه بختیارى را به مقام وزارت جنگ معرفى كرد. سپهدار مدت سه سال بالشغل بود و به املاك وسیع خود رسیدگى مى‏كرد تا اینكه در كابینه‏ى مستوفى‏الممالك و عبدالحسین میرزا فرمانفرما به مقام وزارت جنگ رسید. در 28 ربیع‏الثانى 1334 ه.ق (1294 ش) سپهدار براى بار سوم به نخست‏وزیرى رسید و در این تاریخ از طرف سلطان احمدشاه به وى لقب سپهسالار اعظم داده شد و سپهدار اعظم لقب سردار منصور گردید. سپهسالار كابینه‏ى خود را تشكیل داد و هنگام معرفى هیئت دولت، خود را وزیر داخله معرفى كرد و در تمام مدت نخست‏وزیرى، وزیر كشور هم بود. كابینه‏ى سوم سپهدار هم دوام زیادى نكرد و سپهسالار مجدداً در انتظار وضعیت بود. مدتى كوتاه والى آذربایجان گردید تا اینكه در كودتاى 1299 در زمره‏ى توقیف شدگان قرار گرفت و در حكومت صدروزه‏ى سید ضیاءالدین در زندان به سر برد. پس از كنار رفتن سید ضیاءالدین، سپهسالار به اتفاق سایر محبوسین آزاد شدند و در قصر فرح‏آباد حضور احمدشاه رسیدند. عین‏الدوله از طرف زندانیان مطالبى گفت و سپهسالار نیز از قوام‏السلطنه نخست‏وزیر تجلیل كرد و اظهار نمود كه در حال حاضر بهترین و لایق‏ترین كسى است كه مى‏تواند نخست‏وزیر باشد. سپهسالار در سال‏هاى آخر عمر به عنوان یك رجل برجسته و نخست‏وزیر سابق، در جشن‏ها حضور مى‏یافت و به رتق و فتق امور شخصى اشتغال داشت. در سال 1301 پس از مبادله‏ى قرارداد 1921 بین ایران و شوروى، اموال و اثاثیه و مطالبات بانك استقراضى روس به ایران تعلق گرفت و بانكى به نام ایران كه در حقیقت هیئت تصفیه بانك استقراضى روس بود، تشكیل یافت. پس از رسیدگى به وام‏ها و مطالبات سپهسالار قریب نهصد هزار تومان بدهكار شناخته شد و دولت براى وصول طلب خود او را تحت فشار قرار داد. براى شخصى چون سپهسالار كه در حكومت استبدادى و مشروطه همیشه نفر اول بوده و از دولت‏ها دستخوش مى‏گرفته است، پرداخت چنین وجهى به آسانى میسر نبود. محمد ولیخان سپهسالار چون عرصه را بر خود تنگ دید، در 27 تیر ماه 1305 ش در سن 82 سالگى با تفنگ انتحار نمود و طبق وصیت، بدون تشریفات در مقبره‏ى اختصاصى در امامزاده صالح تجریش او را به خاك سپردند. سپهسالار مردى بسیار متهور، تندخو، متعدى، فاقد نظم و ترتیب، مستبد، خودرأى، جاه‏طلب، حریص در جمع‏آورى اموال به خصوص املاك، در تربیت اولاد بى‏علاقه، لجوج، كینه‏توز، و بى‏ملاحظه بوده است. سپهسالار بزرگترین ملاك زمان خود بود و بیش از هزار نوكر و سوار و خدمه داشت كه همه از او تأمین مى‏شدند اما همانگونه كه درآمدش زیاد بود، مخارج بسیار داشت. و از بزل و بخششى كه لازمه‏ى اشرافیت بود، كوتاهى نمى‏كرد. در كتاب رجال صدر مشروطیت درباره‏ى سپهسالار چنین آمده است: «تصدیق كنترل روس و انگلیس در مالیه ایران در این دوره ریاست او واقع شد. بالاخره سپهدار اعظم یكى از اشخاص نمره اول خائن ایران است، تصرف املاك خالصه استرآباد به عنوان داشتن فرمان از ناصرالدین شاه و اجاره دادن املاك خود را به روس‏ها و برافراشتن بیرق روس در املاك خود و تصرف (شیرگاه) بلوك معروف مازنداران كه جزو خالصجات دولتى است به عنوان اینكه از میرزا كریم‏خان بنان‏الدوله خریده‏ام كه او فرمان داشته است و سایر چیزهاى دیگر، خیانت سپهدار اعظم را بر اهالى بى‏طرف ایران ثابت كرده است. تموّل او به واسطه‏ى همین اقدامات به منتها درجه رسیده است و بعد از ظل‏السلطان در ایران گویا اول شخص متمول باشد». نگارنده معتقد است با تمام انتقاداتى كه درباره‏ى سپهسالار مى‏شود، وى به مشروطیت ایران خدمات زیادى نموده و جا دارد نام وى را براى همیشه در صفحات تاریخ ایران ثبت نمائیم.

نویسنده : نظرات 0 شنبه 3 مهر 1395  - 4:17 AM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی