مشاهیر ایران و جهان - پیشه‏ وری، جعفر

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند میرجواد، متولد 1271، در قصبه‏ى زاویه از قراء خلخال. در عنفوان جوانى به روسیه رفت و تحصیلات متوسطه را در آنجا به اتمام رسانید و از نظر افكار و عقاید پیرو بلشویك‏ها شد. روس‏ها كه به رشت و گیلان حمله بردند، گویا هدایت آنها را عهده‏دار بوده و پس از شكست روس‏ها به باكو رفته است. مدتى كه در آنجا به شغل معلمى اشتغال داشت، در مدرسه‏ى ایرانیان شرعیات درس مى‏داد. در اوایل سلطنت رضاشاه، به ایران آمد و مشغول ترویج مرام و مسلك خود شد، ولى پس از مدت كوتاهى دستگیر گردید. پس از محاكمه به پانزده سال زندان محكوم شد و به زندان قصر انتقال یافت. مدت یازده سال در زندان قصر به سر برد. بعد از شهریور 1320 كه محمدعلى فروغى نخست‏وزیر وقت، به جبر زمان، براى زندانیان سیاسى عفو عمومى گرفت، او نیز از زندان آزاد شد و پس از چندى روزنامه‏اى به نام آژیر در تهران تأسیس كرد. مرام كلى روزنامه همواره حمایت از شوروى و حمله به انگلیس و آمریكا بود. این نشریه در تهران و آذربایجان و شهرهاى شمال طرفدارانى داشت و در سیاست روز مؤثر بود؛ مخصوصاً با حضور نیروى شوروى در ایران، مدیر آن از حمایت كامل برخوردار مى‏شد. همزمان با فعالیت‏هاى مطبوعاتى به جبهه‏ى آزادى پیوست كه طرفدار اعمال سیاست روسیه در ایران بود. در انتخابات دوره‏ى چهاردهم كه در 1322 به هنگام نخست‏وزیرى على سهیلى انجام گرفت، از تبریز كاندیدا شد و با حمایت حزب توده و جبهه‏ى آزادى، آراى معتنابهى به دست آورد و وكیل اول تبریز شد. به تهران آمد، و به مجلس رفت، ولى متنفذین و مالكین آذربایجان ساكت ننشستند؛ صف‏آرائى در مجلس شروع شد و سرانجام اعتبارنامه‏ى او را رد كردند و براى اینكه او تنها نباشد، چند اعتبارنامه‏ى دیگر هم از تبریز مردود شناخته شد. در شهریور 1324 در حالى كه روزنامه‏اش هم توقیف شده بود، پیشه‏ورى مأیوس از تهران و مجلس چهاردهم وارد تبریز شد و با همكارى على شبسترى و صادق پادگان اساس حزب دموكرات آذربایجان را پى‏ریزى كرد. در یادداشت‏هاى خود راجع به تشكیل فرقه‏ى دموكرات آذربایجان اینطور مى‏نویسد: «در آن موقع در آذربایجان جز حزب توده تشكیلات سیاسى دیگرى وجود نداشت. این سازمان در نتیجه‏ى مبارزه‏ى چند ساله‏ى خود فرسوده و بدنام شده بود. جبهه‏ى آزادى كه بر اثر زحمات من و شبسترى بوجود آمده بود و عده‏اى از آزادى‏خواهان قدیمى و مشرطه‏چى‏ها عضویت آن را داشتند، با آنكه آلودگى نداشت، معهذا فاقد قدرت مبارزه بود. پس از مذاكرات مفصلى كه سه روز تمام بین من و على شبسترى و صادق پادگان ادامه یافت، بالاخره تصمیم گرفتیم فرقه‏ى دموكرات آذربایجان را ایجاد كنیم و قبل از همه صادق پادگان را مأمور كردم با رؤساى حزب توده و اتحادیه‏ى كارگران آذربایجان وارد مذاكره شود و مقدمات الحاق آنها را به این فرقه فراهم آورد. روز دوازده شهریور بیانیه‏ى معروف فرقه را صادر كردم. در این بیانیه دو ماده یكى مربوط به زبان تركى و دیگرى مربوط به خودمختارى آذربایجان بود. در بین فارس‏ها و طرفداران آنها اثر سوئى كرد.» در جاى دیگر چنین اضافه مى‏كند: «روز 22 شهریور هیئت مؤسسان را تشكیل دادم. در این كمیسیون با اكثریت آرا من به سمت صدر فرقه و على شبسترى به سمت معاونت انتخاب شدیم. بى‏ریا صدر شوراى متحده در این روز وابستگى شوراى متحده را به فرقه اعلام داشت. هرچند او از خود ما بود ولى رسمیت این عمل خیلى به نفع ما تمام شد. عصر این روز هم پادگان و قیامى در جلسه عمومى حزب توده از طرف فرقه دموكرات صحبت كردند و چون زمینه حاضر بود حزب توده نیز الحاق خود را به ما اعلام و تشكیلات مزبور منحل گردید.» حزب دموكرات آذربایجان بالاخره به لطائف‏الحیل تشكیل شد و پیشه‏ورى به ریاست آن انتخاب گردید و شخص مقتدر آذربایجان شد. دست به تشكیل كنگره‏ى ایالتى زد و از دولت مركزى درخواست تشكیل انجمن ایالتى نمود. چون حكومت مركزى به تقاضاى او ترتیب اثر نداد، حزب دموكرات مسلح شد و دست به اقدامات مسلحانه زد. با تمام تلاشى كه در تهران به عمل آمد و موضوع به شوراى امنیت ارجاع گردید، نتیجه‏اى حاصل نشد. حتى سهام‏السلطان بیات استاندار جدید را به تبریز راه ندادند و پادگان تبریز و رضائیه و اردبیل و سایر واحدهاى نظامى و شهربانى و ژاندارمرى به دست حزب دموكرات افتاد و بعضى از نمایندگان دولت مركزى در آذربایجان توقیف شدند. دولت لشكرى به فرماندهى سرلشكر ابوالحسن پورزند براى مقابله با پیشه‏ورى عازم آذربایجان نمود، ولى در شریف‏آباد قزوین (6 كیلومترى قزوین) شوروى‏ها لشكر را متوقف كردند و با استفاده از قواى خود كه قسمتى از خاك ایران را در اشغال داشتند، از هر جهت رابطه‏ى تهران و آذربایجان را قطع كردند. پیشه‏ورى خودمختارى آن خطه را اعلام نمود و نام حكومت خود را «دولت جمهورى آذربایجان» نهاد. مجلس تشكیل داد و نماینده انتخاب كرد و مجلس او در روز 21 آذر 1324 توسط نظام‏الدوله رفیعى افتتاح شد و على شبسترى به ریاست آن انتخاب گردید و مجلس پیشه‏ورى، وى را به ریاست دولت تعیین كرد. او نیز در همان روز نه وزیر معرفى نمود و رئیس دیوان عالى كشور و دادستان كل را انتخاب كرد و از مجلس تأییدیه گرفت. براى ارتش به سرعت سازمانى به وجود آورد. عده‏اى از افسران ارتش به آنها پیوستند. به هر افسرى كه به آنها ملحق مى‏شد، دو درجه ترفیع مقام مى‏دادند و اینگونه تشویق‏ها در افزایش عده‏ى نظامیانى كه به ارتش او مى‏پیوستند، مؤثر بود. زبان رسمى آذربایجان را تركى كردند. جعفر كاویان با درجه‏ى ژنرالى به وزارت جنگ و غلام یحیى دانشیان كه از مهاجرین قفقازى بود، با درجه‏ى ژنرالى به فرماندهى فدائیان فرقه و جنگ‏هاى نامنظم تعیین شد. ابراهیم حكیمى نخست‏وزیر وقت ایران كه توانائى مقابله با وقایع آذربایجان را نداشت، تاب مقاومت نیاورد و جاى خود را به سیاستمدار كاركشته‏اى چون قوام‏السلطنه داد. قوام‏السلطنه براى رفع غائله‏ى آذربایجان، به مسكو سفر كرد، ولى توفیقى نیافت. از پیشه‏ورى دعوت كرد براى مذاكره به تهران بیاید. مظفر فیروز معاون سیاسى قوام‏السلطنه، كارگردان اصلى وقایع آذربایجان بود. پیشه‏ورى در رأس یك هیئت سیاسى و نظامى به تهران آمد و در باغ جودیه‏ى ارباب مهدى یزدى واقع در تهران پارس كنونى سكونت گزید. سرانجام قراردادى با او منعقد شد و دولت مركزى استقلال داخلى آذربایجان را به رسمیت شناخت و با آن قرارداد، مجلس ملى آذربایجان به انجمن ایالتى تبدیل شد و خود پیشه‏ورى از دعوى نخست‏وزیرى صرفنظر نمود و به ریاست فرقه اكتفا كرد. دكتر سلام‏اللَّه جاوید وزیر داخله‏ى آذربایجان، از طرف دولت مركزى به استاندارى آذربایجان منصوب گردد و با شاه ملاقات كرد و براى لوله‏كشى تبریز مبلغ معتنابهى پول گرفت، ولى این قرارداد روى كاغذ اعتبار داشت و مدعیان حكومت آذربایجان آنچه در قرارداد به نفع آنها بود، مطالبه مى‏كردند و از تعهداتى كه خود بایستى انجام دهند، تحاشى مى‏نمودند. بالاخره قوام‏السلطنه پس از آنكه مقدمات كار را خوب فراهم كرد و افكار عمومى را آماده نمود، از سیاست كج‏دار و مریز صرفنظر كرد و قاطعیت پیش گرفت. نخست، وزیران توده‏اى را كه به كابینه‏ى خود راه داده بود، كنار گذاشت. مظفر فیروز را نیز از صحنه‏ى سیاسى ایران خارج كرد. مجلس هم در آن وقت وجود نداشت، زیرا كه با ایام فترت بین مجلس چهاردهم و پانزدهم مصادف بود. قوام‏السلطنه از پشتیبانى شوراى امنیت و دولت‏هاى انگلیس و آمریكا استفاده نمود و به تسلط یك ساله‏ى پیشه‏ورى و دار و دسته‏ى او بر آذربایجان پایان داد. ماجراى سقوط پیشه‏ورى از این قرار بود كه چند واحد نظامى از راه‏هاى مختلف به طرف آذربایجان حركت كردند. فرماندهى واحد مركزى با سرهنگ حسین هاشمى بود كه پس از ورود به زنجان درجه‏ى سرتیپى گرفت. بدون اینكه از طرف پادگان‏هاى حزب دموكرات مقاومتى به عمل آید، قواى ارتش ایران وارد آذربایجان شد. بعضى از افراد فرقه به دست مردم قتل عام شدند و عده‏اى فرار نمودند. جمعى دستگیر و پس از محاكمه، اعدام گردیدند یا به حبس افتادند. خود پیشه‏ورى عصر 20 آذر 1325 به قفقاز رفت و قریب یك سال در آنجا اقامت داشت تا در یك سانحه‏ى اتومبیل- كه البته چگونگى آن هنوز روشن نیست- كشته شد. سواى همه‏ى اینها، این حقیقت را، كه اسناد تاریخ گواه آن است، نبایستى از نظر دور داشت كه پیشه‏ورى و یارانش در آذربایجان مدت كوتاهى دست به كارهاى عمرانى زدند. از جمله دانشگاه تأسیس كردند، در تبریز ایستگاه رادیو برقرار نمودند، چند ساختمان برپا كردند، غالب خیابان‏ها را مرمت و آسفالت نمودند و به بهداشت و فرهنگ مردم رسیدگى كردند؛ البته مفاسد بسیارى هم به بار آوردند. در كتاب رجال آذربایجان درباره‏ى پیشه‏ورى چنین نوشته شده است: «شخص پیشه‏ورى مردى متوسط بود. با اینكه مدت‏ها در سیاست وارد بود، در این قسمت اطلاعات عمیق نداشت. در اثر یازده سال زندان نسبت به جامعه بدبین بود. آنچه نگارنده (منظور مؤلف كتاب رجال آذربایجان) فهمیده است، آرزوى او این بود در آذربایجان حكومت دموكراتیك (متمایل به كمونیسم) به اصول یوگسلاوى و آلبانى در تحت حمایت روسیه تشكیل دهد، بدون اینكه به روسیه ملحق شود. خود مثل مارشال تیتو و انور خوجه مورد توجه آزادى‏خواهان دنیا واقع گردد. وى به چیزهاى جزئى اهمیت مى‏داد و از چیزهاى بزرگ غافل بود. همواره دم از آزادى مى‏زد ولى آزادى را نه تنها از آذربایجانى‏ها بلكه از رفقاى خود نیز دریغ مى‏داشت.» نویسنده‏ى كتاب رجال آذربایجان در جاى دیگر مى‏نویسد: «اطرافیان او اشخاص غیر متجانس بودند. مهاجرین كه تكیه‏گاه او بودند بعضى كمونیست صرف بعضى آرزومند الحاق آذربایجان ایران به آذربایجان قفقاز و تشكیل یك حكومت مستقبل و سواد اعظم‏شان بى‏سواد و بى‏معلومات ولى ایده‏آل قیام بودند و نهضت را عبارت از تصاحب خانه‏هاى مردم و بدست آوردن پول مى‏دانستند. غیر مهاجرین كه عده‏شان قلیل بود، كار پیشه‏ورى را متمم نهضت مشروطیت مى‏دانستند و بعضى فقط از راه تنفر از حكومت مركزى به دموكرات‏ها پیوسته بودند...».

نویسنده : نظرات 0 دوشنبه 5 مهر 1395  - 6:09 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی