ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
(تو 1269 ش)، نویسنده. جد وى لسانالملك بود. تحصیلات خود را در مدارس ادب و الیانس و نزد معلمهاى دربارى قاجار به پایان رساند. بعد داخل گمرك شد. در جنگ جهانى اول منشى سفارت آلمان بود سپس به ایران مهاجرت كرد و در خاتمه جنگ به ایران بازگشت. بعده در كابینهى قوامالسلطنه به معاونت وزارت پیشه و هنر و در كابینهى دوم سهیلى به كفالت آن وزارتخانه منصوب شد، و بعد ریاست شیلات را عهدهدار بود. از آثار وى: «ایران در جنگ بزرگ 1914 -18 م»؛ «ترجمهى كلمات قصار امیرالمومنین (ع)»؛ «هنرهاى زیبا».[1] معروف به مورخالدوله، فرزند مورخالسلطنه و نوهى میرزاتقىخان سپهر مورخ نامى دورهى ناصرالدین شاه صاحب ناسخالتواریخ است. او در 1269 متولد شد. از سن كودكى تحصیلات قدیم و جدید را فراگرفت و به چند زبان خارجى مخصوصا آلمانى آشنائى یافت. وى كار خود را از عضویت در سفارت آلمان شروع كرد و تدریجا مترجم سفیر و مستشار ایرانى سفارتخانه شد. در جنگ بینالمللى اول كه رقابت سیاسى بین آلمان از یك طرف و روس و انگلیس از طرف دیگر آغاز شده بود، مورخالدوله نقش اساسى داشت و سیاست آلمان را در ایران او تفهیم مىنمود و بعد از آنكه آلمان شكست خورد و سفارتخانه برچیده شد، سپهر نیز بیكار ماند و در تشكیلات عدلیهى داور، به ادارهى ثبت رفت و رئیس ثبت شمال تهران شد. به هنگام تعقیب ذكاءالدوله غفارى، او را هم تحت تعقیب قرار دادند. بعد از شهریور 1320 سپهر وارد كارهاى سیاسى شد، ابتدا به ریاست هیئت مدیره شیلات ایران و شوروى رسید و در 1321 با كمك قوامالسلطنه، معاونت وزارت پیشه و هنر و بازرگانى را گرفت. در بهمنماه 1324 كه احمد قوامبه ریاست دولت رسد، مورخالدوله سپهر در آن كابینه سمت وزیر پیشه و هنر و بازرگانى داشت. در تیرماه 1325 كه بیش از چهارماه از وزارت او نگذشته بود، دولت دربارهى اقدامات وى اعلامیهى زیر را انتشار داد: «آقاى مورخالدوله سپهر وزیر بازرگانى و پیشه و هنر از مدتى به این طرف بجاى اشتغال به امور ادارى و حضور در وزارتخانه و انجام وظیفهى رسمى در دسائس بر علیه دولت و ایجاد اختلال در امور ادارى و مملكتى اشتغال داشته به قسمى كه حتى به جاى اینكه روزها در وزارتخانه حضور به هم رساند اكثر غائب و در خارج مشغول دسیسه و تحریك بر علیه حكومت ملى بوده است و نظر به اینكه این جریانات در نتیجه مراقبتهاى دقیق كاملا محرز و آشكار گردید لذا طبق امر رئیس دولت مشارالیه از خدمت مستعفى و موافق ماده پنچ قانون حكومت نظامى توقیف و به كاشان فرستاده شد.» مورخالدوله سپهر در روز هفتم تیرماه 1324 موقعى كه در ماشین وزارتى عازم محلى بود، چند مامور به او فرمان ایست مىدهند، پس از توقف او را از ماشین وزارتخانه خارج نموده و داخل جیب مىنمایند و به وسیلهى چند مامور به كاشان اعزام مىگردد. وى مدتها در كاشان تبعید بود، بعد به تهران آمد و تحتنظر قرار داشت. پس از آزادى و توقف در تهران، شروع به نوشتن سلسله مقالاتى نمود و غالبا به جاى ذكر نام خود، جملهى «بقلم یكى از رجال» را در بالاى مقاله قرار مىداد. در این مقالات ضمن تفسیر اوضاع و احوال سیاسى ایران، توصیه مىنمود كه مورخالدوله (نویسندهى مقاله) شایستگى نخستوزیرى دارد. در 1327 مجددا به ریاست هیئت مدیره و مدیرعاملى شیلات ایران و شوروى منصوب شد ولى دقیقهاى از فعالیت براى نخستوزیرى خود دریغ نمىكرد، حتى این فكر براى او در سنین كهولت نیز كه قادر به حركت نبود، وجود داشت. در تیرماه 1331 كه قوامالسلطنه براى بار پنجم به نخستوزیرى انتخاب شد، براى دلجوئى و جبران مافات، سپهر را به خدمت دعوت كرد و جزء نزدیكان و محارم خود سقوط كرد. یكى از علل سقوط قوامالسلطنه درآن سال، اعلامیهى بلندبالا و تندى بود كه از رادیو چندین بار تحت عنوان «كشتیبان را سیاستى دگر آمد» خوانده شد و خشم مردم را افزون ساخت. بدون شك اعلامیهى مزبور به قلم و فكر مورخالدوله سپهر بوده است كه براى انتقامجوئى از قوامالسلطنه، او را وادار به انتشار چنین اعلامیهاى نموده است. سپهر از آن تاریخ با وجودى كه با غالب نخستوزیران نزدیك و بعضا مورد مشورت آنها قرار مىگرفت، ولى هرگز كار مهمى به او ارجاع نشد و ناگزیر ریاست هیئت مدیره یكى از بانكهاى خصوصى را عهدهدار گردید. صاحب ترجمه داراى تالیفاتى است كه از آن میان مىتوان ایران در جنگ بزرگ (بینالمللى اول) را نام برد. در این كتاب وى بیش از همه نقش خود را در اوضاع سیاسى آن روز ایران تشریح نموده است. سلسله مقالاتى نیز در جراید مختلف نوشته است كه به صورت كتابى تحت عنوان مقالات سیاسى انتشار یافته است. ترجمهى كتاب نهجالبلاغه به زبان فرانسه از دیگر آثار اوست. وفات او در سال 1355 در سن 86 سالگى اتفاق افتاد. وى روىهمرفته مردى مطیع، باسواد و جاهطلب بود. در جمعآورى مال و ثروت رغبتى بسزا داشت. ظاهرا از فقر دم مىزد ولى آن طورى كه او مدعى بود، نبود. تا آخر عمر از دستهبندى سیاسى و جمع كردن افراد به دور خود و وعده و وعید خوددارى نمىكرد.