ملیت : ایرانی - قرن : 0 منبع : ایران در عهد باستان
بهرام سوم به دست نرسى (نرسه)، به رومى نارسیس Narsses پسر شاهپور اول خلع شد. و این پادشاه تخت و تاج ساسانى را به شعبهى صغراى سلسلهى ساسانى منتقل ساخت. موضوع سنگنبشتهى بزرگ نرسى در پایكولى ذكر این قضیه است. به علاوه نرسى كیفیت تاجگذارى و سلطنت خداداد خود را بر تخته سنگى در نقش رستم كنده است. در آغاز سلطنت، مابین او و هرمزد برادرش بر سر تخت سلطنت نزاعى درگرفت و سرانجام نرسى بر هرمزد پیروز شد. در سال 296 میلادى نرسى به ارمنستان حمله كرد، و تیرداد پسر خسرو پادشاه ارمنستان گریخته به روم پناه برد. توضیح آنكه ارمنستان از زمان اردشیر تابع ایران بود، ولى ارمنىها شاهزادگان ساسانى را نمىپذیرفتند و جهت آن بغضى بود كه ساسانیان نسبت به آیین ارمنىها داشتند، چنانكه مجسمهى ربالنوع آفتاب و ماه را كه چند قرن پیش والارشك Valarsaces پادشاه ارمنستان ساخته بود خراب كردند. دیو كلهسین Dioletien در این زمان امپراطور روم بود. وى درصدد اجراى نقشهى كاروس برآمد. به گالریوس Galerius سردار روم در دانوب فرمان داد كه به شام رفته سپاه روم را براى حمله به ایران قیادت كند. از سوى دیگر نرسى به بینالنهرین تاخت. در دو جنگ كه میان روم و ایرانیان اتفاق افتاد نتیجهى قطعى حاصل نشد و در جنگ سوم نزدیك حران رومیان كاملا شكست خورده و تار و مار شدند، و تنها گروهى از فراریان از جمله، گالریوس و تیرداد خود را به فرات انداخته جان بدر بردند. در زمستان سال بعد (297 م) دیو كلهسین، باز گالریوس را به سردارى لژیونهاى رومى گسیل داشت تا شكست سابق خود را جبران كند. گالریوس كه از واقعهى پیش در كار ایران آزموده شده بود با یك شبیخون و حملهى ناگهانى بر اردوى ایران فاتح گردید. نرسى با زخمى كه برداشته بود با زحمت بگریخت. در این جنگ، ارسان Arsane زن نرسى به دست رومیان گرفتار شد. پس از آن نرسى سفیر نزد گالریوس فرستاده خواستار صلح شد. سفیر مزبور براى خوشآمد رومیان گفت ایران و روم مانند دو چشم هستند و چنانكه دو چشم انسان قدر یكدیگر را مىدانند این دو دولت هم باید قدر هم را بدانند. گالریوس به سفیر ایران پرخاش كرده و رفتار شاهپور را با والرین به یاد آورد و او را مرخص كرد و گفت آقاى او قیصر به موقع شرایط صلح را اطلاع خواهد داد. سپس سفیرى نزد نرسى فرستاده شرایط زیر را براى عقد صلح پیشنهاد كرد: اول- واگذارى پنج ولایت ماوراى رود دجله بروم. بعضى از محققان این پنج ولایت را: ارزون، ملك، زابده، رحیمه و كرد و دانسته و ماركوارت نام آنها را چنین نوشته است: ارزن، آنگل، سوفن، زابده و كردو. دوم- دجله به جاى فرات باید مرز بین ایران و روم باشد. سوم- عدم دخالت ایران در ارمنستان و واگذارى دژ «زنتا» در آذربایجان. چهارم- ایبرى (گرجستان) باید تحتالحمایهى روم قرار گیرد. پنجم- نصیبین یگانه محل براى مبادلهى مالالتجاره مابین ایران و روم خواهد بود. ماده اخیر را مىنویسند به خواشه نرسى حذف كردند (298 م.) بارى به موجب این معاهده ایران از ارمنستان كوچك و مجموعهى ایالات واقع در مشرق دجله محروم گردید. در هیچ زمان دولت روم چنین امتیازى در برابر ایران به دست نیاورده بود. این صلح چون به نفع روم بود چهل سال دوام كرد. نرسى بعد از این صلح ننگین نتوانست دیگر پادشاهى كند و ناچار شد از سلطنت كنارهگیرى نماید، و پس از چندى نیز از اندوه بمرد (302 م).