مشاهیر ایران و جهان - بختیار، تیمور

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

فرزند فتح‏على بختیار معروف به «سردار معظم بختیارى» در سال 1292 ش در شهركرد متولد شد. در سن شش سالگى تحصیلات خود را در موطن خویش آغاز كرد. همزمان با تحصیل، به آئین ایلى و عشایرى، به تمرین سوارى و تیراندازى و جنگ‏هاى پارتیزانى پرداخت و در این زمینه تحت مراقبت كامل قرار داشت بطورى كه در ده سالگى تیراندازى دقیق و سواركارى ماهر شد. پس از اخذ گواهینامه‏ى ابتدائى، او را به اصفهان برده و سیكل اول را در آن شهر پایان داد. در 1309 براى ادامه‏ى تحصیل به اتفاق شاپور بختیار به لنبان رفت و در بیروت دوره‏ى دوم متوسطه را پایان داد و به اخذ دیپلم نائل شد و زبان فرانسه را نیز بخوبى آموخت. در سال 1312 براى ادامه‏ى تحصیل به پاریس رفت و وارد دانشكده‏ى سوارنظام سمور شد و دوره‏ى دانشكده را با درجه‏ى ممتاز به اتمام رسانید و در سال 1315 به درجه‏ى ستوان دومى سوار نائل آمد و به ایران بازگشت و با همان درجه وارد ارتش گردید. در 1317 درجه‏ى ستوان یكمى و در 1321 درجه‏ى سروانى و در 1325 درجه‏ى سرگردى گرفت. در 1328 وارد دانشگاه جنگ شد و دوره‏ى فرماندهى و ستاد را با احراز رتبه‏ى اول پایان داد و نشان درجه‏ى اول دانش گرفت. در 1325 هنگام حمله‏ى ارتش به آذربایجان با درجه‏ى سرگردى، فرمانده‏ى جنگ‏هاى چریكى و نامنظم براى حمله به آذربایجان شد و سواران ذوالفقارى نیز با او همكارى داشتند و بزودى توانست زنجان را از تصرف دموكرات‏ها خارج سازد. اقدامات بختیار در این برخورد مورد تأیید مقامات نظامى قرار گرفت، نشان و یك سال ارشدیت گرفت و پس از مدتى فرمانده‏ى هنگ سوار ماكو گردید. در سال 1327 درجه‏ى سرهنگ دومى و در 1329 به درجه‏ى سرهنگى نائل آمد و به ریاست ستاد لشكر گارد منصوب شد. پس از انحلال لشكر گارد و تبدیل آن به سه تیپ مستقل، بختیار فرمانده‏ى تیپ 3 كوهستانى گردید و در فروردین 1332 براى مقابله با ابوالقاسم خان بختیارى كه سر به شورش و طغیان برداشته بود، به اصفهان رفت و سرانجام او را شكست داده و دستگیر نمود و به تهران آورد. در اردیبهشت ماه 1332 سرهنگ تیمور بختیار به فرماندهى تیپ مستقل زرهى كرمانشاه منصوب شد. روز 26 مرداد ماه براى ساقط كردن حكومت مصدق، آمادگى خود را اعلام كرد و پس از آرایش جنگى در صحنه چند فرسنگى كرمانشاه اردو زد و منتظر دستور مركز ماند. روز 28 مرداد 1332 تهران به تصرف كودتاچیان درآمد و نیازى به آمدن بختیار به تهران نشد و به وى دستور داده شد به كرمانشاه برگردد و امور انتظامى آن حوزه را مراقبت كند. بختیار روز 29 مرداد درجه‏ى سرتیپى گرفت و پس از مدت كوتاهى به تهران احضار و به فرماندهى لشكر دو زرهى منصوب گردید. در محاكه‏ى دكتر محمد مصدق كه در آبان ماه شروع شد، یكى از اعضاء دادگاه بدوى بود كه حكم محكومیت سه ساله‏ى او را امضاء كرد. در دى ماه همان سال با حفظ فرماندهى لشكر دو زرهى تهران، به فرماندارى نظامى تهران منصوب گردید. بختیار در این سمت قدرت بسیار زیادى پیدا كرد و در كارها شدت عمل به خرج مى‏داد. در سال 1333 فرماندارى نظامى موفق به كشف شبكه‏ى حزب توده در ارتش گردید و عده‏ى زیادى از افسران ارتش كه عضویت آن سازمان را داشتند، توقیف و محاكمه شدند و عده‏اى محكوم به اعدام شدند و بقیه نیز حبس‏هاى سنگین گرفتند. بختیار در كشف این شبكه نقش اساسى داشت و به پاداش این كار، یك سال ارشدیت گرفت و در مهر ماه 1335 به درجه‏ى سرلشكرى ارتقاء یافت. در بهمن ماه، دولت حسین علاء لایحه‏ى تشكیل سازمان اطلاعات و امنیت كشور را كه به اختصار «ساواك» نام گرفته بود، براى تصویب به مجلس شوراى ملى تقدیم كرد و نمایندگان مجلس بدون چون و چرا و بحث و انتقاد، به تصویب لایحه‏ى مزبور رأى دادند ولى در مجلس سنا با مخالفت چند نفرى مواجه شد. رضاعلى دیوان بیگى به مخالفت برخاست و سخنان تندى ایراد كرد. ابراهیم خواجه نورى با مقدمه‏ى مفصلى ضمن توضیحاتى كه داد، متذكر شد كه مى‏گویند در روز قیامت در جهنم مارهائى وجود دارد كه انسان براى رهائى از چنگ آن مارها به افعى‏ها پناه مى‏برد، ما حاضریم مادام‏العمر حكومت نظامى داشته باشیم، ولى سازمان امنیت با این تشكیلات و اختیارات به این مملكت وارد نشود. بالاخره مجلس سنا با اكثریت ضعیفى این لایحه را تصویب كرد و صورتى قانونى یافت. حسین علاء در فروردین 1336 از نخست‏وزیرى كناره‏گیرى كرد و دكتر منوچهر اقبال جاى او را گرفت. اقبال روز پانزدهم فروردین ماه 1336 اعضاى دولت را به شاه معرفى كرد. در این معرفى، سرلشكر تیمور بختیار با سمت معاون نخست‏وزیر به ریاست سازمان امنیت و اطلاعات كشور منصوب گردید. هسته‏ى اولیه‏ى این سازمان، همان سازمان حكومت نظامى بود. همانطورى كه پیش‏بینى مى‏شد آن سازمان جهنمى و وحشتناك به وجود آمد. در مدتى كوتاه، طورى مردم به وحشت افتادند كه زنان از شوهران و شوهران از همسران خود بیم داشتند. افراد این سازمان در همه‏ى كارها مداخله مى‏كردند، هر مدتى كه لازم بود افراد را بدون دلیل در حبس نگاه مى‏داشتند و حتى در روابط خانوادگى اشخاص هم مداخله داشتند. سرلشكر تیمور بختیار در رأس این سازمان، قدرت عجیبى به هم زد. هیچكس قدرت و جرأت مقابله با او را نداشت و او هم به تركتازى ادامه مى‏داد. در كنار شغل حساس خود به جمع مال و ثروت حریص بود، از همه شركتها سهام مى‏گرفت، در كلیه مقاطعه‏كارى‏ها شریك بود. سرمایه‏داران نیز براى افزایش درآمد خود قسمتى از سهام شركتها را افتخاراً به او تسلیم مى‏كردند. خلاصه، جائى نبود كه انگشت ساواك در آن رخنه نكرده باشد. تدریجاً تیمور بختیار كه به آسانى به آن قدرت و شوكت و ثروت رسیده بود، انتظار مقامات بالاترى را داشت. خود را كاندیداى نخست‏وزیرى نمود. جسته و گریخته در مطبوعات خواسته‏ى او عنوان مى‏شد، حتى اشرف پهلوى بیش از همه از او حمایت مى‏كرد و كراراً نخست‏وزیرى او را با شاه در میان گذارده بود ولى نتیجه‏اى از این توصیه به دست نیامد. در مهر ماه 1339 تیمور بختیار به درجه‏ى سپهبدى ارتقاء یافت و جداً براى اخذ مقام بالاترى به تكاپو افتاد و در صدد برآمد با مقامات دولت آمریكا وارد مذاكره شود تا شاید با كمك آنها بتواند شخص اول ایران بشود. این بار او داوطلب نخست‏وزیرى نبود بلكه خواستار ریاست جمهورى ایران بود. بختیار در آمریكا با دین راسك وزیر امور خارجه، آلن دالس وزیر اطلاعات و كرمیت روزولت و جان كندى رئیس جمهور ملاقات و گفتگو نمود و از آنها براى انجام یك كودتا علیه شاه كمك خواست. آمریكا با چنین نقشه‏اى موافق نبود و آنها خواستار نخست‏وزیرى دكتر امینى براى اجراى اصلاحات ارضى و مسائل دیگرى بودند. مقامات آمریكا خواستار و برنامه‏ى تیمور بختیار را با شاه در میان گذاشتند و شاه تصمیم به بركنارى او گرفت. روز 22 اسفند ماه 1339 اورل هریمن سفیر سیار و فرستاده‏ى ویژه‏ى رئیس جمهورى آمریكا وارد تهران شد و مستقیماً از فرودگاه به ملاقات شاه رفت و تغییرات دامنه‏دار و سریعى را در ارتش ضرورى دانست. محمدرضا پهلوى در اجراى نظر مقامات آمریكائى، روز 24 اسفند ماه 1339 دست به یك كودتا در ارتش زد و ارتشبد عبداللَّه هدایت رئیس ستاد كل، سپهبد بهرام آریانا فرمانده نیروى زمینى، سپهبد على كیا رئیس اداره‏ى دوم و سپهبد تیمور بختیار رئیس ساواك و معاون نخست‏وزیر را از كار بركنار كرد. بختیار در حكومت دكتر امینى در زمره مخالفان او بود و به وى تأكید گردید براى مدتى ایران را ترك كند و لذا وى در پنجم بهمن ماه 1340 ایران را ترك كرد. بختیار در فرودگاه مهرآباد تهران طى مصاحبه‏اى به خبرنگاران گفت من با قانون اصلاحات ارضى مخالفم و اضافه كرد در ایران آزادى وجود ندارد. پس از این زمینه‏سازى در كمین قدرت نشست. امینى از كار كناره گرفت و علم به جانشینى او منصوب شد و بختیار منتظر ارجاع شغل حساس بود ولى در عوض در اول مهرماه 1341 او را بازنشسته كردند. بازنشستگى او، او را مطمئن ساخت كه دیگر در ایران كارى به او ارجاع نخواهد شد و طبعاً باید براى واژگونى شاه اقدامات حادى معمول دارد. در مطبوعات اروپا دست به تحریك زد و با مخالفین شاه تماس گرفت. حزب توده را به یارى خود طلبید. در ایران عده‏اى او را تأیید مى‏كردند و همكارى داشتند. همه‏ى آنها بازداشت و محاكمه شدند، از جمله صادق بهداد مدیر روزنامه‏ى جهان و وكیل پایه اول دادگسترى بود كه در دادگاههاى نظامى محكوم به پنج سال حبس گردید و به زندان رفت. بختیار از هیچ اقدامى علیه شاه و حكومت او خوددارى نكرد و مبارزات او در خارج، از خفا به علن درآمد. پرونده‏هائى براى او درست كردند. قتل، غارت، مسائل ناموسى، شكنجه و غیره در این پرونده موج مى‏زد. در سال 1347 هیأتى از ایران به ریاست دادستان وقت تهران و به عضویت خسرو آزموده به اروپا رفت و به استناد قانون استرداد مقصرین، از دادگسترى پاریس خواستار تحویل او شدند ولى پاسخ شنیدند كه بختیار تابعیت دولت عراق را پذیرفته است و امكان تحویل وى میسر نیست. پس از بازگشت این هیئت از پاریس به تهران، دولت ایران در صدد برآمد اموال او را در ایران مصادره كند و از این رو كلیه اموال او توقیف شد و دولت لایحه‏اى مبنى بر مصادره‏ى اموال او تهیه و تسلیم مجلس شوراى ملى نمود. در روز 23 تیر ماه این لایحه مورد تصویب مجلس قرار گرفت و مجلس سنا نیز بر آن تصمیم صحه نهاد. اموال مصادره شده‏ى تیمور بختیار در ایران بالغ بر چهار میلیارد و پانصد هزار ریال ارزیابى گردید. تیمور بختیار در اردیبهشت 1347 تصمیم به تغییر محل فعالیت خود گرفت و از طریق لبنان عازم عراق گردید ولى در فرودگاه بیروت به جرم داشتن اسلحه توقیف شد و سپس 9 ماه محكومتى یافت. نخستین واكنش دولت ایران در قبال دستیگرى بختیار، طرح تقاضاى استرداد وى بود. دولت ایران بختیار را به عنوان قاتلى كه در ایران فردى را كشته است معرفى نمود. مطبوعات داخلى نیز به شرح و بسط ماجراى دستگیرى بختیار و عملكرد او در دوران ریاست ساواك پرداختند. دولت ایران براى بازگرداندن بختیار به ایران، تلاش گسترده‏اى را آغاز كرد و در همان حال همسر بختیار به پشتوانه‏ى ثروت بیكران و دلارهاى انبوه، كوشش فراوانى را براى جلب نظر و حمایت افراد ذى نفوذ سیاسى در لبنان انجام داد. سرانجام به رغم تهدیدات و تطمیعات دولت ایران، لبنانى‏ها بختیار را به مقامات ایرانى تحویل ندادند. سرانجام تحویل تیمور بختیار بدانجا رسید كه دولت لبنان به وى اخطار كرد كه باید ظرف 24 ساعت خاك آن كشور را ترك كند و بلافاصله دولت عراق به وى گذرنامه‏ى عراقى داد و مرغ از قفس پرید. دولت ایران بلافاصله كلیه روابط خود را دولت لبنان قطع نمود. روابط ایران و عراق هم به شدت تیره شد و عراق دستور اخراج ایرانیان مقیم عراق را داد و ارتش دو كشور به حال آماده‏باش درآمدند. مرز خسروى بسته شد و ایرانیان مقیم عراق تحت فشار و شكنجه قرار گرفتند و صدام حسین به اخراج ایرانیان پرداخت. در همان ایام دولت ایران پرونده‏ى متشكله براى سپهبد تیمور بختیار را به دادرسى ارتش محول كرد و روز سى و یكم شهریور 1348 دادگاه عالى شماره یك دادرسى ارتش به پرونده‏ى امر رسیدگى و غیاباً بختیار را به اعدام محكوم نمود. تیمور بختیار براى واژگونى محمدرضا پهلوى و استقرار جمهورى در ایران، اقدامات وسیعى پى‏ریزى كرده بود و با تمام مخالفین رژیم پهلوى همكارى نزدیك داشت ولى در روز 16 مرداد ماه 1349 در دیاله كه یكى از شكارگاههاى شهر بغداد بود، توسط یك بختیارى كه توسط ساواك مأموریت داشت، مورد اصابت گلوله واقع شد و در تاریخ 21 مرداد 1349 فوت نمود. قاتل پس از محاكمه در بغداد اعدام شد. ترور بختیار در خبرگزارى‏هاى خارجى بازتاب بسیار وسیعى پیدا كرد و خبرگزارى‏ها مرتباً در اطراف آن سخن‏پراكنى مى‏كردند. سازمان اطلاعات و امنیت كشور ناچار طى یك مصاحبه‏اى در اوایل دى ماه 1349 پرده از ماجرا برداشت و پرویز ثابتى بعنوان یك مقام امنیتى در یك مصاحبه‏ى سه ساعته در تلویزیون با حضور خبرنگاران داخلى و خارجى، موضوع بختیار را تشریح كرد. تیمور بختیار در مدت كوتاهى كه ریاست ساواك را بر عهده داشت، از طرق مختلف ثروت زیادى به دست آورد. ارتشبد سابق حسین فردوست مى‏نویسد:... او در ساواك به دنبال جمع‏آورى ثروت افتاد و عقده‏هاى دوران فقر را خالى كرد. در دوران قائم‏مقامى ساواك صدها نمونه از كارهاى او را در پرونده‏ها دیدم. براى یك حاجى بازارى پرونده‏ى توده‏اى درست مى‏كرد و او را به زندان مى‏انداخت و واسطه‏ى او معاونش (علوى‏كیا) بود. علوى‏كیا به زندانى بخت برگشته مراجعه مى‏كرد و با دریافت میلیون‏ها تومان او را آزاد مى‏كرد. تیمور زمین‏هاى مرغوب تهران و املاك زراعى مرغوب هم قبول مى‏كرد. در سال‏هاى ریاست بر ساواك، ثروت بختیار به میلیاردها تومان رسید و مجموعه جواهرات و طلاآلات و اشیاء عتیقه‏ى او بى‏نظیر شد. واسطه‏ى او یعنى علوى‏كیا بسیار ثروتمند شد. در حالى كه در همان زمان معاون اول بختیار یعنى پاكروان فقط كتاب مطالعه مى‏كرد. تیمور بختیار باز چندى قبل در جوار سعدآباد كاخ كم‏نظیرى براى خود ساخته و با اثاثیه‏ى كم‏نظیرى تزئین كرده بود. در همین خانه میهمانى‏هاى كم‏نظیرى مى‏داد. همیشه سفراى كشورهاى عربى را دعوت مى‏كرد و از ایران نیز رؤساى مجلسین و تعدادى از نمایندگان و وزراء و افسران ارشد را دعوت مى‏نمود. در موقع ورود و خروج میهمانان، مقام آنها با بلندگوهاى متعدد كه در خیابان سعدآباد قرار داده بود اعلام مى‏شد. این كار مخصوصاً براى این بود كه به گوش محمدرضا برسد. تیمور بختیار مردى زن‏باره و عیاش و خوشگذران بود. چندى با پوران آوازه‏خوان نرد عشق باخت و سرانجام او را تصرف نمود و در ملاء عام با او به گردش مى‏رفت و در خیابان‏هاى تهران مانور مى‏داد. زن اصلى‏اش ایران دختر سردار ظفر بختیارى بود كه از او صاحب پنج فرزند شد، دو دختر و سه پسر. آخرین همسر وى، قدرت نام داشت كه قبلاً همسر سید اسمعیل یمنى مدیر روزنامه‏ى ادیب بود و بختیار آنرا عنفاً تصرف نمود. وى از بختیار صاحب یك فرزند ذكور شد. قتل بختیار در ساواك موجب تغییراتى شد. سرلشكر مقدم (بعد سپهبد) بجاى فردوست قائم‏مقام ساواك شد و پرویز ثابتى به ریاست اداره‏ى سوم ساواك منصوب و منصب آجودانى شاه را پیدا نمود و از آن تاریخ عملاً شخص اول ساواك بود.

نویسنده : نظرات 0 یک شنبه 11 مهر 1395  - 7:19 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی