ملیت : ایرانی - قرن : 0 منبع : ایران در عهد باستان
بلاش (ولاش) پسر ونن در 51 یا 52 م به تخت نشست. مادر او یكى از زنان غیر عقدى ونن بود. وى از همان آغاز سلطنت خود با لشكرى عازم تسخیر ارمنستان شد. در ابتداى ارمنستان سر تسلیم پیش آورد، ولى این پیروزى دوامى نداشت و به واسطهى شیوع مرضى مهلك در ارمنستان مجبور به مراجعت گردید. پس از آن با ایزت (عزت) شاه آدیا بن كه مدتها بود سر از پرداخت خراج باز زده بود، به جنگ پرداخت. در این احوال خبر رسید كه عشیرهى داهه و برخى از مردم صحراگرد به حدود ایران حمله آوردهاند. بلاش جنگ با ایزت را گذاشته به گرگان شتافت و آن طایفه را از ایران براند. چون بازگشت دید كه ایزت شاه آدیابن درگذشته و پسرش مونوبازوس Monobazus به جاى او نشسته است. این شخص حاضر شد كه به بلاش پادشاه اشكانى باج بپردازد و مطیع شاهنشاه اشكانى باشد. پس از آن بلاش باز به ارمنستان لشكر كشید، و پادشاه ارمنستان رادامیستاس Radamistas كه تحتالحمایهى روم بود بگریخت و تیرداد برادر بلاش شاه ارمنستان شد. در این وقت نرون Neron كه جوانى سبكمغز بود، امپراطور روم بود. نرون كربولو Corbulo را كه بهترین سردار روم بود از ژرمانیا (آلمان) احضار كرد، و از او خواست به آسیا رفته، رفع این اهانت را كه از طرف پادشاه به روم شده است، بكند. در این میان دو گرفتارى براى بلاش پیش آمد: نخست آنكه پسرش واردان (وارتان) بر ضد او قیام كرد و جنگ با پسر، سه سال از 55 تا 58 م به درازا كشید. و سرانجام واردان كشته شد. دیگر شورش مردم گرگان بود كه سرانجام به اطاعت بلاش درآمدند. این شورش از 58 تا 75 م به طول انجامید. جنگ با روم- همینكه بلاش از فرونشاندن شورش گرگان فراغت یافت، باز متوجه ارمنستان گردید. تیگران پادشاه ارمنستان از طرف رومیها حمایت مىشد. مونوبازوس شاه آدیا بن به امر شاهنشاه ایران به ارمنستان حمله آورد، و خود بلاش تا نصیبین پیش رفت. در این حال كربولو سردار روم در مشرق سفیرى نزد بلاش فرستاد و گفت كه او در مقابل وارد شدن پارتیها به ارمنستان، به پارت لشگر خواهد كشید. سپس سپاه رومى از فرات گذشت و لوسیوس پتوس Lucius - Paetus سردار دیگر رومى به ارمنستان درآمد، و آن را غارت كرد، ولى بلاش او را غافل كرده ناگهان بر او بتاخت و وى را شكست داد. پتوس شرایط بلاش را در تخلیهى ارمنستان پذیرفت. عاقبت پس از جنگهاى زیاد دو دولت در نتیجهى مذاكرات با هم موافقت كردند كه تیرداد برادر بلاش شاه ارمنستان باشد، ولى تاج خود را از قیصر روم بگیرد. در 66 م تیرداد شاه ارمنستان به همراهى خانوادهى خود و سه هزار تن از نجبا بایطالیا وارد گردید، و در طى جشنهاى عمومى نرون، تاج ارمنستان را بر سر او گذارد. خط مسافرت تیرداد در اروپا چنین بود: تراكیه، ایلیرى تا آدریاتیك؛ و از آنجا از راه خشكى به شبه جزیرهى ایتالیا. جهت اینكه تیرداد از سفر دریا احتراز داشت، مذهبى بودن او و پرهیز از آلودن آب بنا به آیین زردشت بود. سفر او به روم تا بازگشتنش به ارمنستان نه ماه طول كشید، و براى مخارج از خزانهى روم روزى 800 هزار سسترس Sesterces معادل صدهزار تومان امروز خرج مىكرد. موافق مراسم دربارى روم، تیرداد مىبایستى بىشمشیر نزد قیصر رود. او به چنین كارى راضى نشد. تا اینكه قرار شد مسأله به این ترتیب حل شود، كه تیرداد با شمشیر نزد قیصر رود، ولى تیغهاش به غلاف آن میخكوب شود. تیرداد نزد قیصر یك زانو بر زمین زده نرون را آقا خواند، و به قول دیوكاسیوس او را چنین خطاب كرد: «اى آقا! من از پشت ارشكها هستم. و برادر شاه بلاش و پاكر مىباشم. با وجود این بندهى توام، و بدینجا آمدهام تا تو را كه خداى من هستى ببینم، و تو را بپرستم چنانكه مهر را مىپرستم، از این زمان سرنوشت من به دست توست و تو اقبال و طالع منى». بارى پیمان صلحى كه میان بلاش و نرون بسته شد، صلح استوارى را بین دولتین برقرار كرد، چنانكه 50 سال حالت متاركهى را بین طرفین حفظ كرد. پس از قتل نرون چند تن پیاپى هر یك در مدت كوتاهى به امپراطورى روم رسیدند، تا نوبت به وسپاسیان رسید؛ روابط بلاش با او خوب بود. حتى بلاش سفیرى نزد او به اسكندریه فرستاده گفت: در جنگ با یهودیها حاضر است، چهل هزار سوار پارتى به اختیار امپراطور بگذارد. ولى وسپاسیان با اظهار تشكر این تكلیف دوستانه را نپذیرفت (69 م). از وقایع زمان بلاش اول هجوم آلانها به ایران است این قوم كه آسها نیز نامیده مىشوند و مردمى كه اكنون در قفقاز سكنى دارند و معروف به اوست Ossetes یا استین Ossetine مىباشند، از اعقاب این مردمند و آنان از آریاهاى ایرانى هستند؛ چنانكه خود آنان خویشتن را ایرانى مىخوانند. زبان آنان هم از زبانهاى ایرانى است. بارى «آلانها» در 75 م. با ایبریها (گرجیها) همدست شدند، و در آذربایجان به قتل و غارت پرداختند. پاكر شاه آذربایجان كه دست نشاندهى پارت بود، نتوانست در برابر آنان مقاومت كند، و به كوهها پناه برد. پس از آن آلانها به ارمنستان حمله برده و تیرداد را مغلوب ساخته، او را با كمند گرفتند. بلاش چون شكست شاهان دست نشاندهى خود را دید، از وسپاسیان امپراطور روم یارى خواست. ولى رومیها به شاه ایران كمكى نكردند، ولى طولى نكشید كه بلاش درگذشت (78 میلادى). تاخت و تاز آلانها قریب سه سال در ایران ادامه داشته است. در زمان بلاش اول نخستین علائم احیاى ایرانیت جدید آشكار شد، در پشت سكههاى وى نقش آتشگاهى با یك تن موبد دیده مىشود؛ و نخستین بار است كه این سكهها با الفباى پهلوى ضرب شدهاند. سنت زرتشتى مىگوید: در زمان همین پادشاه بود كه متن اوستا تدوین گردید. پادشاه براى درهم شكستن مقاومت شهر یونانى سلوكیه تصمیم گرفت كه شهر بلاشآباد را بنا كند. بیست و دومین پادشاه اشكانى (51 یا 78 -52 م.) وى به ارمنستان لشكر كشید و مدتى نیز با پسر خود «بردان» جنگید و دوره دوم جنگهاى ایران و روم را با پیروزى ایران به پایان رسانید و امپراتور سپتیموس سوروس مجبور به عقب نشینى شد.