ملیت : ایرانی - قرن : 0 منبع : ایران در عهد باستان
(359 یا 338 -358 ق.م) نام او، اخس بود كه یونانى آن وهوك است، پس از نشستن به تخت خود را اردشیر نامید. مادر او استاتیرا زن یونانى داریوش بود. این شاه چون با ارتكاب جنایاتى به تخت نشسته بود و مىدانست كه مردم از او متنفرند؛ نخست فوت پدر را مكتوم داشت؛ و چون قدرت را به دست گرفت خویش را شاهنشاه خواند (358 ق.م) وى مردى ستمگر و بىرحم بود، و همینكه به تخت نشست بیشتر خویشان خود را بكشت، تا كسى از آنان مدعى او نشود، حتى شاهزاده خانمها را نیز به قتل رسانید. مدت سلطنت كوتاه او صرف فرونشاندن شورشهاى داخلى شد. كشته شدن اردشیر. دیودورسیسیلى مىگوید: اردشیر پس از تسخیر مصر به بابل بازگشت، و در عیش و عشرت غوطهور شد، و زمام تمام كارها را به دست با گواس خواجه سپرد. ظاهراً اردشیر پس از چندى به سبب سعایت درباریان خواست این وزیر را تغییر دهد. او هم براى حفظ مقام خود، به شاه زهر خورانیده او را بكشت (338 ق.م) و به قول دیودوراین خواجه طبیبى را آلت اجراى جنایت خود كرده بود. بعضى مورخان مانند: پریدو Prideau نوشتهاند كه خواجهى مزبور مصرى بود. و شدت عمل اردشیر نسبت به هموطنان مصرى او، وى را به انتقامجویى تحریك كرد. الین نوشته كه كینهى خواجهى مزبور به قدرى شدید بود. كه پس از قتل اردشیر جسد او را ریزریز كرده به سگها خورانید. از قراین برمىآید كه اردشیر فرزند زیاد داشته كه بیشتر آنها به دست با گواس خواجه از میان رفتند. اسامى چند تن دیگر كه در تاریخ ذكر شده یكى آرسس (ارشك) است كه پس از اردشیر شاه شده، دیگر بیستانس Bistanes است كه بعدها گریخته نزد یكى از این دختران پروشات نام داشت و چنانكه آریان گوید زن اسكندر شد. داورى دربارهى اردشیر- وى اگر شقاوتهایى كه مورخان به او نسبت دادهاند. مرتكب نمىشد، شایستهى آن بود كه شاه بزرگش بخوانند، زیرا او داراى نیروى اراده و لیاقت بود، با وجود این نولد كه گوید: «بعد از داریوش اول از دودمان هخامنشى او یگانه شاهى بود كه از لشكركشیهاى بزرگ خود با بهرهمندى بیرون آمد و مرگ او براى ایران ضایعهى بزرگى بود.