ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
تكنوكرات، دیپلمات، سفیر، وزیر، مدیرعامل شركت نفت. متولد 1306 در كرمانشاه. پدرش در بانك ملى سمت تحویلدارى داشت و با درآمد ناچیز خود خانواده را به سختى اداره مىكرد. مدتى در شیراز و زمانى در اصفهان خدمت مىكرد. فرزند ارشد خود را به مدرسهى آمریكائىها در اصفهان فرستاد. پس از اخذ دیپلم عازم آمریكا شد و بعد از ثبت نام در یكى از دانشگاهها به شغل عكاسى و خبرنگارى پرداخت. براى مطبوعات محلى خبر و عكس تهیه مىكرد و از این راه زندگى خود را مىگذرانید. چند سالى كه در آمریكا بود ظاهراً در رشتهى اقتصاد و بازرگانى تحصیل مىكرد. وارد تهران كه شد به بخش خصوصى رفت و در دستگاه جعفر اخوان بازرگان معروف آن زمان مشغول كار شد. در 1334 به نمایندگى تجارتخانهى اخوان كه دفترى در ژاپن دایر كرده بود به توكیو رفت و همسر ژاپنى اختیار نمود و زبان ژاپنى یاد گرفت. ضمناً از مراكز دیدنى ژاپن بازدید كرد و براى كسانى كه به ژاپن مىرفتند وسیله و راهنماى خیلى خوبى بود. استعداد، هوش و زرنگى فوقالعادهاش موجب شد مورد توجه سفارت ایران در ژاپن قرار گیرد. غلامعباس آرام وقتى كه سفیر ایران در ژاپن شد، او را به عنوان عضو محلى استخدام كرد. بعد وابستهى اقتصادى سفارتخانه شد و تدریجاً با سفیر الفت و نزدیكى پیدا نمود. در آن ایام حاج محمد نمازى بازرگان نیكوكار شیراز مشغول مذاكره و خرید ماشینهاى نساجى براى یك كارخانهى بزرگ در ایران بود. گوشهاى از این كار به انصارى سپرده شد و او با درایت و جدیت تمام كارها را انجام داد و چندین متخصص ژاپنى به ایران فرستاد. پس از نصب و بكار افتادن كارخانه تعدادى از سهام كارخانه را بلاعوض به او بخشیدند و مدیریت كارخانه را هم به او سپردند. در مقام مدیریت كارخانه كه به نام شركت ریسندگى و بافندگى فخرایران نمازى معروف بود، او عضو اتاق بازرگانى و صنایع و معادن گردید و در محافل اقتصادى و تجارتى تهران اسم و رسمى پیدا كرد. در 1340 در حكومت دكتر على امینى، از طرف جهانگیر آموزگار وزیر بازرگانى، به معاونت آن وزارتخانه منصوب گردید، ولى مجدداًً به كارخانه بازگشت و اكثریت سهام كارخانه را خریدارى نمود. غلامعباس آرام وزیر امور خارجهى آن روز یك مأموریت كوتاه سیاسى به او سپرد و او را به عنوان سفیر فوقالعاده و موقت به كشورهاى آفریقائى فرستاد. این مأموریت دو ماه طول كشید و گزارش تنظیمى او مورد توجه مقامات ایران قرار گرفت. در 1344 سفارت ایران در پاكستان به او سپرده شد. در همان ایام جنگ هند و پاكستان آغاز گردید و او در این جریان نقش اساسى بر عهده گرفت و واسطهى مذاكرات بین ایوب خان و شاه شد و هفتهاى دو بار با هواپیماى مخصوص به تهران وارد مىشد و مستقیماً با شاه ملاقات و آخرین اطلاعات مربوط به اوضاع جنگ را گزارش مىكرد و پیغامهاى محرمانهى ایوبخان رئیسجمهور پاكستان را به شاه بازگو مىنمود. در 1345 به تهران احضار شد و به وزارت اطلاعات منصوب گردید. چند ماهى در آن سمت بود كه به سمت سفیركبیرى ایران به آمریكا اعزام گردید. قریب دو سال در آمریكا اقامت داشت. در 1348 به تهران احضار شد و به جاى دكتر عالیخانى به وزارت اقتصاد منصوب گردید. پنج سال در این سمت باقى بود تا اینكه در 1353 از ادغام وزارت دارائى و اقتصاد، وزارت امور اقتصادى و دارائى به وجود آمد و انصارى در رأس آن وزارتخانه قرار گرفت. در 1356 به جاى دكتر منوچهر اقبال مدیرعامل و رئیس شركت ملى نفت شد و تا نیمههاى 1357 در آن سمت قرار داشت. روى هم رفته چهرهاى جالب و در عین حال مرموز بود. هوش و ذكاوت داشت. بذال و دست و دل باز بود. ثروت زیادى اندوخت. در همه حال تاجر بود. از فروش سهام خود در كارخانهى فخرایران نمازى چهارصد میلیون تومان بدست آورد كه همه را به آمریكا فرستاد. با سیاست آمریكا هماهنگى كامل داشت. در سمت سفارت خود در آمریكا، دوستان مؤثرى براى حمایت از خود تدارك دید. از 1352 داعیهى نخستوزیرى داشت و از این لحاظ بین او و دوست دیرینش جمشید آموزگار اختلاف افتاد. ابتدا پنهانى و بعد آشكارا انتقادهاى شدیدى از هم مىكردند. آموزگار انصارى را متهم به سوء استفاده و انصارى آموزگار را متهم به تلخى و ندانمكارى مىكرد. از آن تاریخ دو دشمن بودند كه در جلسات هیئت دولت رودرروى یكدیگر قرار مىگرفتند. در 1356 كه شاه زیر فشارهاى خارجى و داخلى ناچار شد خود را با طرح كارتر هماهنگ كند و در ایران فضاى باز سیاسى برقرار سازد، دو نفر كاندیداى اجراى این برنامه بودند. در همان ایام ویلاى انصارى در جنوب فرانسه و خانهاش در تهران گلباران شد. همه او را نخستوزیر آیندهى ایران مىدانستند، ولى در لحظات آخر جمشید آموزگار بر رقیب خود فائق آمد و انصارى در كابینهى آموزگار ناگزیر همان سمت سابق را عهدهدار گردید. آموزگار از عضویت او در كابینه رضایت نداشت، اما مرگ ناگهانى دكتر منوچهر اقبال مشكل او را خیلى زود حل كرد و انصارى به مدیرعاملى شركت ملى نفت منصوب گردید. انصارى در عین حال كه در كار ادارى دیكتاتور و سختگیر بود، از كمك و مساعدت مالى به كارمندان و محتاجان خوددارى نمىكرد. پاداش و اضافهكار و انعام مرتباً با فشار او پرداخت مىشد. برخلاف جمشید آموزگار كه دست خشك بود و حساسیت خاصى در مورد استفاده از اتومبیلهاى دولتى در روزهاى تعطیل داشت، او معتقد بود كه اتومبیلهاى دولتى در روزهاى تعطیل باید مورد استفادهى خانوادهى كارمندان قرار گیرد. وقتى در سمت وزیر اطلاعات دستور داد در نوروز به كارمندان سه ماه پاداش بدهند و مدیر مالى متعذر به نداشتن بودجه شد، از حساب شخصى خود چند میلیون تومان پرداخت. هوشنگ انصارى دو همسر انتخاب كرد؛ همسر اولش ژاپنى بود و پس از چندى از وى متاركه كرد. زمانى كه وزیر اطلاعات بود با خانم مریم پناهى منشى وزیر امور خارجه ازدواج نمود. در هر حال او از دوستان و دوستداران آمریكا بود و در اجراى سیاست آنها در ایران تلاش بسیار مىكرد. بزرگترین قرار داد را در تاریخ اقتصادى آمریكا او با هنرى كیسینجر بست. به قرار اطلاع قسمتى از دارائى و موجودىهاى نقدى شاه به نام وى بوده است.