ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
سپاهى، دربارى، وزیر جنگ، سلطنتطلب مخلص و بىریا. حسین پاشاخان قره باغى كه به القاب آجودانباشى، امیربهادر، كشیكچىباشى، سپهسالار اعظم نامیده شده، از رجال متدین و ادیبى است كه در دورهى مظفرالدین شاه و محمدعلى شاه مصدر مشاغل مهمى بوده است. او از اعیان و خوانین آذربایجان بود. جدش پس از انعقاد قرارداد ننگین تركمانچاى از قفقاز به تهران آمد و ضمن داشتن شغل سپاهى وارد دربار فتحعلى شاه و عباس میرزا و محمدشاه گردید. حسین پاشاخان حدود 1261 قمرى متولد شد و مطابق معمول زمان مقدمات عربى و ادبیات فارسى و تلاوت قرآن را فراگرفت و به سنت خانواده وارد كسوت سپاهىگرى شد. سپس به دربار مظفرالدین میرزا ولیعهد راه یافت و جزء دسته غلامان یوزباشى گردید و بعد از مدتى كوتاه قوللر آقاسى دستگاه ولیعهد شد. در 1308 بر اثر ابراز كفایت و جدیت در كارها، به پیشنهاد امیرنظام گروسى پیشكار ولیعهد و وزیر آذربایجان، درجهى سرتیپ اولى به او داده شد و سپس ژنرال آجودان آذربایجان گردید. در 1310 از طرف ناصرالدین شاه به لقب امیربهادر ملقب شد. در 1313 پس از جلوس مظفرالدین میرزا به تخت سلطنت رئیس كشیك خانهى دربار شد و در این سمت نسبت به شاه آنچنان وفادارى و صمیمیت نشان داد كه در زمرهى چند محرم دربار درآمد؛ به طورى كه مظفرالدین شاه در سفر و حضر دقیقهاى امیربهادر را از خود جدا نمىكرد. در هر سه سفر شاه به اروپا جزء همراهان بود. در 1321 كه اتابك موفق به راندن یكى از رقباى خود یعنى میرزا محمودخان حكیمالملك از وزارت دربار شد امیربهادر با منصب سردارى به وزارت دربار منصوب گردید و تا 1324 در این سمت بود. از 1323 كه ابتدا موضوع تشكیل عدالتخانه و بعد مشروطه و مجلس پیش آمد، امیربهادر دستاندركار بود و به علت داشتن احساسات شدید مذهبى و علاقه به سلطنت جزء مخالفین مشروطیت بود و از مشروطه مشروعه حمایت مىكرد. در همان سال به دستور مظفرالدین شاه جلسهاى با حضور جمعى از رجال كشور براى مشورت و تبادل نظر در مورد تأسیس عدالتخانه در باغشاه تشكیل گردید. امیربهادر نیز جزء آن هیئت بود. احتشامالسلطنه و عدهاى از رجال با تأسیس عدالتخانه و حكومت قانون موافق بودند. و در عوض امیربهادر و چند نفر دیگر با تحول حكومت به شدت مخالفت مىكردند. در واقعهى تحصن روحانیون و تجار در زاویهى مقدسه كه پس از واقعهى قند پیش آمد، از طرف مظفرالدین شاه و عینالدوله صدراعظم مأمور مذاكره با متحصنین شد و با سیصد سوار به حضرت عبدالعظیم رفت، ولى در مذاكره توفیقى نیافت و به تهران بازگشت و مخالفت خود را با مشروطهخواهان علنى نمود. در دورهى حكومت محمدعلى میرزا، به ریاست كشیك خانهى سلطنتى منصوب شد و در تمام امور مشیر و مشار شاه بود. شهرت دارد كه در اعراض محمدعلى میرزا از مشروطه امیربهادر سهم زیادى دارد. به همین لحاظ مجلس عزل او و پنج نفر دیگر را مصراً از دربار خواست و محمدعلى میرزا نیز متقابلاً اخراج چند نمایندهى تندرو از جمله اخراج سید حسن تقىزاده را از مجلس خواستار شد. در اثر كشمكش و مذاكراتى كه بین محمدعلى میرزا و مجلس پیش آمد، شاه به كنار گذاردن امیربهادر، شاپشال، سعدالدوله و چند نفر دیگر از دربار رضایت داد و امیربهادر در سفارت روس متحصن گردید. امیربهادر پس از به توپ بستن مجلس و ظهور استبداد صغیر، وزیر جنگ مشیرالسلطنه گردید و تا فتح تهران با لقب سپهسالار اعظم وزارت جنگ را در دو كابینه اداره مىكرد. پس از فتح تهران به دست نیروهاى گیلان و بختیارى، محمدعلى میرزا با مشورت سفارتخانههاى روس و انگلیس به اتفاق خانوادهى خود و كامران میرزا و ارشدالدوله به سفارت روس در زرگنده رفت و امیربهادر نیز با وى همسفر شد و مدتى در ادسا و استانبول اقامت گزید. پس از آنكه از دولت ایران تأمین گرفت، به تهران بازگشت و بقیهى عمر را به عبادت سپرى ساخت، تا اینكه در 1336 قمرى درگذشت. امیربهادر با مشروطه به آن صورتى كه ظهور كرده بود مخالف بود و همین مخالفت باعث شده است كه غالب مورخین و نویسندگان بدون در نظر گرفتن صفات خوب وى، او را شدیداً به باد انتقاد بگیرند و حتى منكر معلومات و شعور او نیز بشوند. و وى را مردى سادهلوح، عامى و بىسواد جلوه دهند در حالى كه واقعیت امر این طور نیست. امیربهادر مردى ادیب و ادبپرور بود. به ادبیات و تاریخ ایران دلبستگى خاصى داشت. خود شعر مىسرود و اشعارش به سبك تركستانى است. به فردوسى و شاهنامه عشق مىورزید و براى اشاعهى شاهنامه و دسترسى تمام مردم به آن، به هزینهى شخصى خود آن كتاب را در آن زمان به تعداد زیادى چاپ نمود كه امروز نیز به شاهنامهى امیربهادرى معروف اهل ادب است. چندین كتاب و رسالهى مهم مذهبى به وسیلهى او چاپ و منتشر شده است. امیربهادر در تقوى و مذهب یكى از رجال نمونه است. در تمام مدت عمر، ایام محرم و صفر در منزل خویش واقع در امیریه كه امروز نیز به همان اسم امیربهادر باقى است، روضهخوانى و تعزیه برپا مىساخت. مظفرالدین شاه و محمدعلى شاه نیز چند شبى را به آن مجالس مىرفتند. به مشروطه اعتقادى نداشت و حكومت قانون را براى ایران زود مىدانست، ولى مانند بعضى از رجال نظر خود را مزورانه ابراز نمىكرد، بلكه آنچه در دل داشت به زبان مىآورد. مهدى بامداد مؤلف كتاب شرح حال رجال دربارهى امیربهادر به نقل از گفتهى كمالالملك چنین نوشته است: بنا بر گفتهى مرحوم محمد غفارى كمالالملك، امیربهادر مردى بوده داراى صفات پسندیدهى صدق، صفا، صمیمیت، وفا، حفظ قول و عهد. و به واسطهى داشتن این صفات حمیده بسیار او را مىستود. باز گفتهى آن مرحوم است كه رنگ خارجى نگرفه بود، پاىبند به سنن و آداب بود، عقیده و صدق و صفا داشت و او بر بسیارى از معاصرین زمان خود برترى داشت.