ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
در 1271 در فیروزكوه متولد شد. پدرش میرزا اسمعیلخان صولتالدوله رئیس ایل قشقائى بود. دوران طفولیت و نوجوانى را در میان ایل گذرانید. تحصیلات متعارف روز و تیراندازى و سوارى را در حد كمال فراگرفت. در جنگ ایل قشقائى با انگلیسها مشاركت داشت و فرماندهى گروه ضربت با او بود و از چند ناحیهى بدن مجروح شد. در میان ایل تحقیقا نفر دوم بود و صولتالدوله در تمام موارد نظر مشورتى او را جلب مىكرد. در دورهى هشتم از آباده به وكالت مجلس شوراى ملى انتخاب شد ولى قبل از اتمام دوره با پدرش بازداشت و به زندان افتادند. در اواخر 1311 پدرش در زندان درگذشت و او پس از مرگ پدر، چند سالى در زندان به سر برد، بعد آزاد شد ولى اجازهى خروج از تهران نداشت و همه روزه بایستى خود را به پلیس معرفى كند. پس از سوم شهریور 1320 قبل از اینكه رضاشاه استعفا و تهران را ترك كند، به شیراز به میان ایل خود رفت. دولت براى بازگرداندن او تلاش فراوان به كار برد. او همسر و فرزندان خود را به عنوان گروگان به شیراز فرستاد و براى فرمانده لشكر پیغام داد كه به هیچ وجه از میان ایل خود خارج نخواهد شد. بعد از رفتن رضاشاه، ایلات و عشایر فارس به سركردگى ناصرخان، توقعاتى از دولت داشتند. از جمله این بود كه كلیه اموال آنها مسترد شود گرچه عملا املاك در تصرف آنها بود ولى از لحاظ ظاهر هم مایل به انجام این كار بودند و دولت نیز خواستهى آنها را جامهى عمل پوشانید. ولى این اقدام موجبات سكوت ایلات را فراهم نكرد و تدریجا سر به شورش برداشتند. شورش عشایر فارس به بختیارى هم سرایت كرد و در سمیرم بین عشایر و قواى دولتى زدوخورد شدید شد و پادگان سمیرم خلع سلاح و فرمانده و افسران آن به قتل رسیدند. دولت، سرلشكر جهانبانى را با اختیارات كامل به فارس فرستاد تا غائلهى فارس را فیصله دهد. جهانبانى اقدامات خود را از طریق مذاكره دنبال كرد و خواستههاى ایلات را با دولت در میان نهاد و در نتیجه امنیت در منطقه حكمفرما گردید. در اوایل 1325، قوامالسلطنه براى حل مسئلهى آذربایجان سه نفر از افراد حزب توده را وارد كابینه كرد و مذاكراتى از طریق دوستانه توسط مظفر فیروز با پیشهورى آغاز نمود. ناصر قشقائى طى تلگرافى از نخستوزیر خواستار مراتب زیر براى فارس شد: 1- تشكیل انجمنهاى ایالتى و ولایتى فارس 2- خودمختارى 3- اصلاح امور كشور و بركنارى وزراى تودهاى. ایل قشقائى بدون اینكه منتظر تصمیم دولت مركزى باشد، پستهاى ژاندارمى بین اصفهان و شیراز و بوشهر را خلع سلاح نمودند و تمام منطقهى فارس زیر سلطهى آنها قرار گرفت و پادگان كازرون سقوط كرد. قوام براى حل شورش عشایر فارس، هیئتى را به شیراز اعزام نمود و سرلشكر زاهدى را با اختیارات فرمانده نیروى جنوب كرد. پس از چند روز مذاكره و صلاحاندیشى بدون خونریزى مجدد، ناصر قشقائى تسلیم شد مشروط بر اینكه افراد حزب توده از كابینه خارج شوند. پس از چند روز، قوام كابینه را ترمیم كرد و وزراى تودهاى را از كابینه خارج نمود و قشقائى نیز خود را مطیع دولت مركزى قلمداد كرد. ناصر قشقائى در 1328 به سناتورى فارس انتخاب شد. پس از روى كار آمدن مصدق به او نزدیك شد و در جهت مخالف شاه قرار گرفت. خسرو برادرش نیز در مجلس شوراى ملى همین رویه را اتخاذ نمود. بعد از 28 مرداد مغضوب واقع شد، گاهى در تهران و زمانى در فارس به ملكدارى مشغول بود. ولى پس از اصلاحات ارضى در مقام مخالفت با شاه برآمد و عشایر فارس به حمایت او سر به طغیان برآوردند. منطقهى فارس علیه دولت مركزى تجهیز شد. سپهبد و رهرام به استاندارى و سپهبد بهرام آریانا به فرماندهى عملیات جنوب تعیین شدند. پنج لشكر از نقاط مختلف فارس را محاصره كردند و زدوخورد آغاز شد. عشایر پس از شش ماه زدوخورد و وارد كردن تلفات سنگین به نیروهاى نظامى، دست از كار كشیدند و تسلیم دولت مركزى شدند. در آن ایام ناصر و برادرانش در اروپا مقیم بودند و از راه دور قیام را رهبرى مىنمودند. پس از سكوت و آرامش در فارس، ناصر قشقائى در اروپا باقى ماند و در اواخر 1357 پس از سقوط رژیم و استقرار حكومت جمهور اسلامى، با شكوه فراوان به شیراز وارد شد ولى میدانى براى فعالیت خود پیدا نكرد و به اروپا بازگشت و در 1362 در سن 91 سالگى درگذشت. برادر دیگر وى محمدحسین نام داشت و او هم چند دوره وكیل مجلس شوراى ملى بود.