ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : اثرآفرینان (جلد اول-ششم)
(تو 1290 ش)، روزنامهنگار، استاد دانشگاه و حقوقدان. در تهران به دنیا آمد. دورهى ابتدایى را در شیراز و دورهى متوسطه را در تهران به پایان برد. در دانشگاه بیروت به تحصیل ادامه داد. سپس درجهى دكتراى خود را در رشتهى حقوق و علوم اقتصادى از دانشگاه سوربن فرانسه گرفت. پس از بازگشت به ایران با سمت بازپرسى وارد خدمت دادگسترى شد و بعدها مستشار دادگاههاى استیناف تهران گردید. وى مدیریت كل ادارهى تبلیغات و استادى دانشكدهى حقوق را نیز به عهده داشت. در 1321 ش روزنامهى «كیهان» را در تهران تأسیس و منتشر كرد، كه ابتدا در سمت سردبیرى و سپس با سمت مدیر مسؤل و صاحب امتیاز مشغول به فعالیت شد.[1] روزنامهنگار، استاد دانشگاه و سیاستمدار، در 1288 ش در شیراز تولد یافت. پدرش عبدالرحمن مصباح دیوان اوزى سالها حكومت عباسى و بندرلنگه را داشت، بعد وارد دستگاه قوامالملك شیرازى شد و از محترمین فارس بود. مصطفى مصباح زاده بعد از انجام تحصیلات مقدماتى دوره مدرسه عالى حقوق را در تهران تمام كرد و از طرف دولت براى ادامه تحصیل عازم اروپا شد و در رشته حقوق درجه دكترا دریافت نمود. بعد از مراجعت به ایران به دانشیارى و استادى دانشكده حقوق برگزیده شد. مدتى كوتاه قضاوت و وكالت دادگسترى پیشه نمود ولى میله به احراز مقامات بالا داشت. بعد از شهریور 1320 مدتى ریاست انتشارات و تبلیغات با او بود ولى این كار را مطابق میل و سلیقه خود نیافت و آن را رها نمود و به كار روزنامهنگارى پرداخت. در 1320 عبدالرحمن فرامرزى از دولت امتیاز روزنامهاى به نام كیهان را گرفت و سردبیرى این نشریه را به دكتر مصباحزاده سپرد. روزنامه كیهان گرچه یومیه بود ولى در نخستین روزهاى تولد در هفته دو یا سه شماره انتشار مىیافت، ولى مندرجات روزنامه از سایر مطبوعات روز بهتر بود، مخصوصا مقالات فرامرزى و تندرویهاى او در انتقاد از هیئت حاكمه خیلى زود روزنامه كیهان را به جامعه معرفى كرد. در آذر ماه 1321 ش كه قوامالسلطنه حكومت داشت در تهران و شهرستانها به علت كمبود و قحطى نان و مواد غذائى و فقر عمومى و بیماریهاى گوناگون بلواى بزرگى به راه افتاد. سازمانهاى دولتى و مجلس شوراى ملى و مغازهها مورد غارت قرار گرفته حتى مردم خانه قوامالسلطنه را به آتش كشیدند و دولت هم براى رفع بحران دست به اقداماتى زد، از جمله امتیاز تمام روزنامهها را لغو نمود، مدیران و سردبیران را به زندان افكند و فقط یك نشریه به نام اخبار روز به مدیریت حسینقلى مستعان از طرف دولت انتشار مىیافت. بعد از سقوط قوام مدیران جراید دست به اقدام زدند و دولت مجددا امتیاز روزنامهها را به صاحبان آن برگردانید. این بار امتیاز و مسؤولیت انتشار روزنامه كیهان به عهده دكتر مصباحزاده قرار گرفت و مدیریت و سردبیرى را عبدالرحمن فرامرزى عهدهدار شد. مصباحزاده با فعالیت زیاد سازمان وسیعى براى كیهان پىریزى كرد و آن را به صورت یومیه انتشار مىداد و مقالات فرامرزى هم هر روز بر رونق و نفوذ او مىافزود. كیهان در مقابل صدها روزنامه موسمى كه مىآمدند و مىرفتند باقى ماند و به سرعت و خیلى زود خود را به پایه روزنامه اطلاعات رسانید و بعد به سرعت زیاد از او جلو افتاد و روزنامه اول ایران شد. از لحاظ فنى و چاپ و وسائل لازم، آخرین پدیدههاى دنیا در چاپخانه كیهان دیده مىشد. در جنب روزنامه كیهان چند نشریه دیگر به زبانهاى فرانسه انگلیسى و فارسى انتشار مىیافت كه آنها نیز از كیفیت عالى برخوردار بودند. مصباحزاده در انتشار روزنامه نقش تأمین سرمایه داشت و مطالب آن را عده زیادى از نویسندگان تنظیم مىنمودند و گاهى اتفاق مىافتاد كه مدیر و مؤسس كیهان مانند سایرین كیهان بدست او مىرسید. مصباحزاده براى اجراى نیت پدر خود كه سالها در تلاش بود تا از بندرعباس وكیل شود در دوره پانزدهم از بندرعباس به وكالت مجلس رسید و فرامرزى سردبیر روزنامه كیهان هم وكالت یافت. بدیهى است در روزنامه اطلاعات هم چنین وضعى وجود داشت: مدیر و سردبیر آن عباس و محمد على مسعودى كه هر دو وكیل بودند در ادوار شانزدهم و هفدهم همچنان وكالت مجلس را براى خود حفظ نموده بودند. در دوره هفدهم مصباحزاده از پیروان مصدق بود و در استعفاى دستجمعى وكلاء طرفدار مصدق شركت كرد و همین امر او را سالها از مجلس دور ساخت. در دوره بیست و یكم از شیراز وكیل گردید و میل به ریاست مجلس در او زیاد بود ولى عشق و علاقهاش به مؤسسه «كیهان» او را از تعقب كار منصرف نمود. در دوره پنجم در 1346 سناتور شد و سه دوره كرسى سنا را زیرپا داشت. مصباحزاده مردى زرنگ، بذال، شریف، دانشمند، ملایم و نیك نفس بود و آنچه بدست مىآورد در راه مؤسسه «كیهان» خرج مىكرد. یكى از اقدامات جالب توجه او تربیت كادر نویسنده و روزنامهنگار است. او دانشگاهى براى این كار پىریزى كرد كه بنام مدرسه عالى ارتباطات موسوم شد كه چندین رشته داشت و بهترین استادان در آنجا تدریس مى كردند.