مشاهیر ایران و جهان - افشار طوس، محمود

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)

در 1286 در تهران تولد یافت. پدرش شبل‏السلطنه نام داشت. پس از انجام تحصیلات ابتدائى و متوسطه وارد دانشكده افسرى شد و در 1308 با درجه‏ى ستوانى فارغ‏التحصیل گردید. پس از طى مراحل نظامى با درجه‏ى سرگردى به اداره‏ى املاك پهلوى كه زیر نظر كریم آقا بوذرجمهرى اداره مى‏شد منتقل گردید و به ریاست املاك اختصاصى در شمال منصوب شد. رویه‏ى افشار طوس در این مأموریت براى حفظ اموال شاه بسیار خشن و حتى خونبار بود. وى در خوش‏خدمتى و غصب و تصاحب اموال مردم به نفع ارباب خود از هیچ كوششى فروگذار نكرد و حتى دست به شكنجه و ایراد ضرب و جرح و سایر كارهاى غیرانسانى زد. به طورى كه پس از شهریور 1320 روزنامه‏ها مرتباً درباره‏ى اعمال و فجایع او در مأموریت شمال مقاله مى‏نوشتند، ولى مرور زمان پرده‏اى بر اعمال او كشید و تدریجاً در ارتش درجات نظامى را احراز كرد. در 1330 درجه‏ى سرتیپى گرفت. چون با خانواده‏ى بیات و مصدق قرابت سببى داشت مورد توجه رئیس دولت وقت واقع شد و در اوایل 1331 به جاى سرتیپ زنگنه فرماندار نظامى تهران گردید. چند ماهى در این سمت بود تا اینكه در اول بهمن ماه 1331 به جاى سرتیپ كمال به ریاست شهربانى كل كشور منصوب شد. در همان سال به اتفاق جمعى از افسران طرفدار نهضت ملى گروهى به نام افسران ملى تشكیل دادند كه دكتر مظفر بقائى نیز در جلسات اولیه‏ى آن شركت مى‏كرد. افشار طوس در آن موقع در خنثى‏سازى توطئه‏هاى مخالفین نهضت نقش اساسى ایفا مى‏نمود. در 31 فروردین 1332 ربوده شد و جنجال سیاسى بزرگى در كشور برپا گردید. تمام دستگاه‏ها به تلاش افتادند تا او را پیدا كنند. سرانجام پس از سه روز جنازه‏اش در تپه‏هاى تِلُو كشف شد. پس از بازجوئى‏هاى مقدماتى از متهمین ربودن و قتل رئیس شهربانى، فرماندارى نظامى براى آگاهى مردم اعلامیه‏اى داد كه قسمتى از آن حقایق امر را روشن مى‏سازد: «عده‏اى از افسران بازنشسته كه از پیش‏آمد بازنشستگى خود عصبانى شده بودند و تصمیم مى‏گیرند كه به وسائلى متوسل شده تا بتوانند به مقام و شغل خود برگردند، ولى پس از تشبئات عادى مأیوس شدند، ناگزیر با مخالفین دولت پیوند كرده تا با قدرت و قوت بیشترى دولت را تضعیف و از این راه به مراد خویش نائل گردند. این فكر و اندیشه آنها را به طور كلى وادار كرد كه به اشخاص مختلف دولت مراجعه و از طرفى مخالفین هم در صدد بودند كه از وجود ناراضى‏ها استفاده كنند...» بعد در اعلامیه اضافه شده بود: «... اگر سرتیپ افشارطوس را دستگیر و چند روزى مخفى كنیم مسلماً اوضاع برمى‏گردد و به جاى افشارطوس سرتیپ دفترى را انتخاب خواهند كرد... و در آینده‏ى نزدیكى حكومت را بواسطه‏ى ربودن تیمسار افشارطوس و تیمسار ریاحى ریاست ستاد ارتش و آقاى دكتر فاطمى ساقط خواهیم كرد. آنگاه آقاى دكتر بقائى به مقام نخست‏وزیر رسیده و پست‏هاى مهم به هر یك از آقایان واگذار خواهد شد. كابینه را كه قرار بود تشكیل بدهند از این قرار بود: آقاى دكتر بقائى: نخست‏وزیر، مزینى: رئیس ستاد ارتش، دكتر منزه: وزیر بهدارى، سرتیپ بایندر: وزیر دفاع یا وزارت دیگر و سرتیپ زاهدى هم جزو كابینه بود، و سایر امراء هم مقرر شد كه جزو كابینه باشند... قرار گذاشته بودند كه پس از دستگیرى افشارطوس و تولید تشنج در كشور، دكتر فاطمى و تیمسار ریاحى و دكتر معظمى و دكتر شایگان و مهندس زیرك‏زاده و تیمسار مهنا معاون وزارت دفاع ملى دستگیر شوند. مجموع محتویات پرونده نشان مى‏دهد كه منظور خطیبى فانى از تماس افسران مخالف و مذاكره با آنها فقط فعالیت براى نخست‏وزیرى آقاى دكتر بقائى بوده است و براى رسیدن به مقصود مقدمتاً اینطور تشخیص مى‏دهند كه در اول باید سرتیپ افشارطوس رئیس شهربانى را دستگیر و مخفى كرد...» جریان دستگیرى سرتیپ افشارطوس به موجب اسناد و مداركى كه بعداً منتشر شد به این صورت بوده است كه او طبق قرار قبلى براى مذاكره با افسران بازنشسته به منزل حسین خطیبى فانى واقع در خیابان صفى علیشاه مى‏رود و به راننده‏ى خود دستور مى‏دهد جلوى كلانترى بهارستان توقف كند. پس از ورود به منزل خطیبى فانى و مذاكرات مقدماتى، ناگهان توطئه‏كنندگان وارد اتاق مى‏شوند. شش نفر كه عبارت بودند از سرگرد بلوچ، افشار قاسملو، احمد بلوچ، امیر رستمى، شهریار و خطیبى فانى طبق دستور و قرار معهود دست به كار مى‏شوند و سرتیپ مزینى و سرتیپ بایندر و سرتیپ زاهدى و سرتیپ منزه به آنان كمك مى‏كنند. با این كارها وى را بیهوش كرده، فوراً در پتوئى پیچیده و در اتومبیل مى‏گذارند. سرگرد بلوچ و احمد نوكر او و شهریار و افشار قاسملو و امیر رستمى در همان اتومیل سوار مى‏شوند. سرتیپ بایندر و زاهدى و منزه به اتفاق سرتیپ مزینى در ماشین دیگر نشسته به طرف غارتلو حركت مى‏كنند. تا جائى كه اتومبیل مى‏توانسته حركت كند، وى را مى‏برند. در جاده‏ى فرعى از دو اسب استفاده مى‏كنند و پیكر بى‏هوش او را در غارى مى‏گذارند و چند نفر مأمور كشیك مى‏شوند. چند روزى در غار مى‏ماند تا سرانجام تصمیم مى‏گیرند او را با دستمال و طناب خفه كنند. به دنبال قتل افشارطوس، كسانى كه طبق ماده‏ى پنج حكومت نظامى بازداشت شدند عبارت بودند از: حسین خطیبى فانى، سرتیپ نصراللَّه زاهدى، سرتیپ على‏اصغر مزینى، سرتیپ دكتر منزه، سرتیپ بایندر، سرگرد بلوچ، افشار قاسملو، امیر رستمى، شهریار بلوچ، احمد جعفرى بلوچ. از طرف لطفى وزیر دادگسترى، لایحه‏ى سلب مصونیت از دكتر مظفر بقائى كرمانى تقدیم مجلس گردید. پرونده‏ى قتل به سرعت تكمیل و براى رسیدگى به دادگاه احاله شد، ولى این دادگاه پس از كودتاى 1332 تشكیل شد و دادرسان دادگاه به برائت كلیه متهمین و جمیع اتهامات منتسبه در كیفرخواست رأى دادند و ضمناً اضافه كردند پرونده براى كشف جنایت و قتل فجیع تیمسار مرحوم افشارطوس و تشخیص مسببین و قاتلین حقیقى و همچنین براى تعقیب عاملین زجر و شكنجه مفتوح مى‏باشد. افشارطوس پس از مقتول شدن به درجه‏ى سرلشكرى ارتقاء یافت و جنازه‏اش با مراسم باشكوه خاصى دفن گردید و مجلس ختم مجللى از طرف دولت برگزار شد. گرچه جو حاكم باعث شد قاتلین و مسببین فاجعه از مجازات مصون بمانند، ولى با گذشت زمان مصائبى بر سر هر یك از آنها وارد شد كه جز انتقام عدل الهى نام دیگرى بر آن نمى‏توان نهاد. افشارطوس افسرى خشن، جبار، متهور، اما در عین حال درستكار بود. افشارطوس ابتدا با آفاق على‏آبادى ازدواج كرد، بعد فاطمه بیات دختر شیخ‏العراقین را به زنى گرفت. البته شیخ‏العراقین خواهرزاده‏ى دكتر مصدق بود.

نویسنده : نظرات 0 سه شنبه 13 مهر 1395  - 10:57 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی