ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد اول)
نمایندهى مجلس، حاكم، وزیر، استاندار، لیدر حزب، سرمایهدار. در 1266 در رضائیه متولد شد. پدرش میرزا شفیع اهل گركان، از خانوادهى قریب مقیم رضائیه و مادرش از ایل افشار رضائیه بود. پس از انجام تحصیلات مقدماتى به آموختن عربى و معارف اسلامى پرداخت و محضر اساتیدى چون شیخ جلیل ادیبالعلماء را درك كرد. سپس به تهران آمد، در كالج آمریكائى ادامهى تحصیل داد. در 1288 شمسى فارغالتحصیل شد و براى تكمیل تحصیلات عازم آمریكا گردید. متجاوز از نه سال در آنجا بود. هنگام تحصیل در آمریكا با آزادىخواهان و احرار آذربایجان مانند سید حسن تقىزاده و مستشارالدوله و امیرخیزى مكاتبه داشت و در مطبوعات آمریكا اخبار ایران را منعكس مىكرد. در جنگ بینالملل اول به برلن رفت. با تقىزاده و علىاكبر دهخدا حشر و نشر پیدا نمود و در كار مجلهى كاوه و سایر نشریاتى كه به زبان فارسى انتشار مىیافت، كمك مىنمود. پس از ورود به ایران در محافل سیاسى رفت و آمد پیدا كرد و سرانجام با علىاكبر داور نزدیك شد و حزب رادیكال را تشكیل دادند. در دورهى پنجم از تبریز به وكالت مجلس رسید و در مؤسسان اول كه قانون اساسى را تغییر دادند و قاجاریه را از سلطنت خلع نمودند، عضو برجسته بود. در ادوار ششم و هفتم وكیل شد. در دورهى اخیر مقام نیابت ریاست گرفت. اولین شغل دولتى او حكومت گیلان بود. در 1309 به جاى سید محمد تدین والى كرمان گردید. تا اینكه در اواخر سال 1310 در كابینهى حاج مخبرالسلطنه هدایت به وزارت طرق و شوارع منصوب شد. از وزارت به استاندارى اصفهان منصوب شد و دو سالى در آنجا بود تا به تهران احضار شد و تحت تعقیب قرار گرفته به زندان افتاد. در دیوان كیفر محاكمهاى براى او تشكیل دادند. به حبس و محرومیت از خدمات اجتماعى محكوم گردید. پس از استخلاص از زندان به كشاورزى و ملكدارى پرداخت و دور از غوغاى سیاست ثروتمند شد و به تأسیس خطوط هوائى بین ایران و كشورهاى اروپائى اقدام نمود. و از این رهگذر ثروتش چند برابر شد. پس از استعفاى رضاشاه از سلطنت مجدداً سوداى سیاست به سرش زد. با كمك همشهریان خود در كابینهى محمد ساعد مراغهاى، به استاندارى اصفهان منصوب گردید. این انتصاب در مجلس چهاردهم سر و صداى زیادى بلند كرد. مهندس غلامعلى فریور ورقهى استیضاح علیه نخستوزیر و وزیر كشور داد. شیخ اسداللَّه ممقانى وزیر دادگسترى در مجلس در مقام دفاع برآمد و به تفسیر محرومیت از خدمات اجتماعى پرداخت و از نظر قضائى آنرا مردود دانست. رضا افشار بعد از شهریور 1320 حزبى به نام رادیكال سوسیالیست علم كرد و خود لیدر آن شد. در انتخابات دورهى پانزدهم در دربار متحصن شد و علیه انتخابات قوامالسلطنه معترض گردید. بار دیگر در 1332 در دورهى هیجدهم مجلس وكیل شد. میل زیادى داشت كه رئیس مجلس شود، ولى آرزویش برآورده نشد. دوره را بىسر و صدا پایان داد. رضا افشار مردى متمول، باسواد، زرنگ، دنیادیده و به اصول سیاست جهان آشنا بود. در جوانى در آمریكا و اروپا تجربههاى زیادى از نظر سیاسى به دست آورد. پس از ورود به ایران به فكر پیاده نمودن آنها افتاد و ابتدا براى پیشبرد مقاصد خود به تقىزاده نزدیك شد. تقىزاده در آن ایام مراحل سیاسى خود را گذرانیده و احتیاجى نداشت كه عدهاى دورش جمع شوند. افشار متوجه علىاكبر داور شد و حزب رادیكال را براى او بنیاد نهاد؛ علاوه بر آن با روزنامهى داور نیز همكارى نزدیك داشت. به آنچه مىخواست خیلى زود دست یافت، ولى بر اثر یك اشتباه در سمت وزارت طرق از كار بركنار و به زندان افتاد. ظاهراً اتهام مالى داشت، ولى باید دانست كه رجال سیاسى را هرگز در ایران به جرم سیاسى محاكمه نكردهاند، بلكه آنها را به لجن كشیدهاند و به آنها نسبت ارتشاء و تدلیس و اختلاس دادهاند. نمونه بارز اینگونه اتهامات را به تدین، تیمورتاش، نصرتالدوله و سهیلى وارد كردند. رضا افشار در مأموریت اول دكتر میلیسپو در 1301 مدتى معاون و مترجم او بود و مدتى نیز نمایندهى دولت در جنگل و رابط بین میرزا كوچك خان جنگلى و دولت مركزى بود. روى هم رفته از لحاظ سیاسى ماكیاولیستى تمامعیار بود. وى در 1342 درگذشت.