مشاهیر ایران و جهان - قاجار، احمد

راسخون راسخون راسخون
انجمن ها انجمن ها انجمن ها
گالری تصاویر گالری تصاویر گالری تصاویر
وبلاگ وبلاگ وبلاگ
چندرسانه ای چندرسانه ای چندرسانه ای

ملیت :  ایرانی   -   قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)

دومین فرزند ذكور محمدعلى‏شاه، در 27 شعبان 1314 ه.ق مطابق با 12 بهمن‏ماه 1275 ش برابر با اول فوریه 1897 م در تبریز متولد شد. مادرش ملكه جهان بزرگترین دختر كامران میرزا نایب‏السلطنه بود كه در 1310 ه.ق به عقد و نكاح دائم پسرعموى خود درآمد احمد میرزا از پنج سالگى در مكتب‏خانه ولیعهد تحصیلات خود را آغاز كرد و در ده‏سالگى به اتفاق پدرش به تهران انتقال یافت و در 19 اسفندماه 1285 با تشریفات خاصى به ولیعهدى تعیین گردید و بالاخره در 25 تیرماه 1288 به اتفاق پدر و مادر و سایر برادران خود در سفارت روسیه واقع در زرگنده متحصن شدند. سرانجام محمدعلى‏شاه به حكم فاتحین تهران از سلطنت خلع و احمد میرزا ولیعهد به سلطنت ایران انتخاب گردید و چون سن وى به نصاب قانونى نرسیده بود، میرزا علیرضاخان عضدالملك ایلخانى قاجار را به نیابت او برگزیدند. روز اول مرداد 1288 هیئتى به ریاست عضدالملك نایب‏السلطنه و عضویت شاهزاده مغرور میرزا موثق‏الدوله، شاهزاده ناظر به سفارت روسیه در زرگنده رفته، پس از ملاقات با محمدعلى میرزا خواستند شاه تازه را به سلطنت‏آباد ببرند. محمدعلى میرزا به آسانى با این انتقال موافقت نكرد و متذكر شد چون انس و الفت زیادى بین من و این فرزند وجود دارد نمى‏توانم از او جدا شوم، بهتر است شما فرزند دیگرم را به سلطنت مبعوث كنید و این فرزند همیشه با من باشد. عضدالملك در پاسخ محمدعلى میرزا اظهار كرد چنانچه حاضر به تحویل ولیعهد به ما نشوید یقینا سلطنت از قاجاریه خارج مى‏شود. سرانجام محمدعلى میرزا با این مفارقت موافقت كرد و احمدمیرزا شاه سیزده‏ساله را به سلطنت‏آباد برده به تخت نشانیدند. سید محمد امام جمعه جدید خطبه‏ى سلطنت را قرائت نمود و مراسم سلام عام به عمل آمد و به مباركى و میمنت شاه جدید، قیمت گوشت از چاركى 22 شاهى به 18 شاهى تنزل یافت و در همان روز برادر 9 ساله‏ى او به نام محمدحسن میرزا به ولیعهدى برگزیده شد. پس از آنكه محمدعلى میرزا تهران را به سوى روسیه ترك كرد، میرزا حسن‏خان مستوفى‏الممالك با معاونت حكیم‏الملك وزیر دربار شد تا سر و صورتى به وضع آشفته‏ى دربار بدهد. نخست در دربار مدرسه‏اى دائر كرده از بهترین معلمین آن روز دعوت نمودند كه تربیت و تحصیل شاه و ولیعهد زیرنظر آنها قرار بگیرد. در اولین تشریفاتى كه شاه جدید شركت كرد، افتتاح مجلس دوم بود. احمدشاه به اتفاق ولیعهد در پناه عضدالملك وارد عمارت بهارستان شده و نطق افتتاحیه‏اى كه به دست او داده بود، قرائت نمود. مدت نیابت سلطنت عضدالملك طولانى نشد. در شهریور 1289 در سنینى بالاتر از 90 سالگى درگذشت و براى جانشینى او از طرف قاجاریه نام سه نفر برده مى‏شد كه عبارت بودند از عبدالصمد میرزا عزالدوله پسر محمدشاه و برادر ناصرالدین‏شاه، مهدى‏قلى‏خان مجدالدوله پسردائى و داماد ناصرالدین‏شاه، و بالاخره میرزا احمدخان علاءالدوله داماد عضدالملك. همچنین كاندیداى وطن‏پرستان و آزادى‏خواهان میرزا حسن‏خان مستوفى‏الممالك بود. سردار اسعد بختیارى هم براى قبول چنین پستى بى‏میل نبود ولى یكباره دست آشكار سیاست انگلیس از آستین بیرون آمد و یكى از تربیت‏یافتگان و سرسپردگان قدیم خود را كاندیداى این پست نمود. گروه ماسون‏ها و وابستگان به سیاست انگلیس كه در راس آنها ذكاءالملك فروغى رئیس مجلس بود، به تلاش افتاده زمینه را در مجلس براى ناصرالملك فراهم ساختند و سرانجام ناصرالملك با اكثریت ضعیفى (40 راى) به نیابت سلطنت تعیین شد و مراتب را تلگرافى به وى اطلاع دادند و ناصرالملك ظاهرا براى قبول چنین پستى شرایط سنگینى قائل شد كه از جمله ماهیانه یكصد هزار ریال حقوق بود. در اسفندماه 1289 ناصرالملك با تشریفات زیادى وارد شد و دربارى براى خود تدارك دید و اعلام نمود وظیفه‏ى من فقط معرفى رئیس‏الوزراء است و مسئول مجلس، وزیران هستند. میرزا ابوالقاسم ناصرالملك قریب چهار سال نایب‏السلطنه‏ى ایران بود. گاهى در لندن و زمانى در تهران به امور رسیدگى مى‏كرد و سرانجام چند روز قبل از آغاز جنگ جهانگیر اول، بار سنگین سلطنت را به دوش سلطان احمدشاه كه ظاهرا به سال قمرى به 18 سالگى رسیده بود گذاشت و با وصول مطالبات گذشته‏ى خود به انگلستان رفت و سرنوشت كشور ایران را به دست جوانى بى‏تجربه قرار داد. هنوز پنج روز از تاجگذارى احمدشاه نگذشته بود كه ناقوس كلیساهاى اروپا آغاز جنگ جهانى را اعلام داشتند و دولت ناتوان علاءالسلطنه كناره‏گیرى و مستوفى‏الممالك جانشین او شد. سلطان احمدشاه طى فرمانى خطاب به رئیس‏الوزراء، بى‏طرفى دولت ایران را در جنگ بین‏الملل اول اعلام نمود و در همان ایام مجلس سوم با نطق او افتتاح شد. هنوز شش ماه از آغاز جنگ سپرى نشده بود كه سپاه عثمانى و سپاه روس مرزهاى ایران را مورد تجاوز قرار داده و وارد خاك ایران شدند و در آذربایجان بین آن دو نبرد شدیدى آغاز شد. انگلیس‏ها نیز از جنوب وارد ایران شده، بنادر جنوب و فارس و كرمان را مورد تاخت و تاز قرار خود دادند و سپاه روس تحقیقا تمام شهرهاى شمالى ایران را تحت سیطره‏ى خود قرار داده و قوائى به سمت تهران فرستادند. وقتى خبر نزدیك شدن قواى روس به تهران انتشار یافت، عده‏ى زیادى از نمایندگان مجلس و روحانیون و رجال به سمت قم حركت كردند و عملا مجلس سوم به پایان رسید. احمدشاه نیز تصمیم به تغییر پایتخت گرفت و این تصمیم را طى تلگرافى به دولتین روس و انگلیس اطلاع داد. وزراى مختار دو كشور با احمدشاه ملاقات نموده و او را از تغییر پایتخت منصرف ساختند. عده‏اى از رجال و نمایندگان كه به قم عزیمت نموده بودند، اعلان جهان دادند و به خرید اسلحه مشغول شدند. آنها از قم به اصفهان و از اصفهان به كرمانشاه رفته، یك دولت موقت به زعامت رضاقلى‏خان نظام‏السلطنه تحت حمایت آلمان و عثمانى تشكیل دادند و نیروى ژاندارمرى هم به دولت موقت پیوست و مشكلاتى براى دولت مركزى فراهم شد و در چند نقطه جنگ بین نیروهاى ملى و روسیه شروع شد. احمدشاه براى حفظ بى‏طرفى، نظام‏السلطنه را از تمام القاب و امتیازات دولتى محروم و دستور مصادره‏ى اموال او را صادر نمود. ولى نظام‏السلطنه همچنان در مقام منازعه با نیروهاى روس و انگلیس بود. ولى طول زیادى نكشید كه ناگزیر به استانبول انتقال یافتند. جنگ جهانگیر اول قریب چهار سال به طول انجامید و به علت ورود نیروهاى عثمانى و روس و انگلیس و آلمان به ایران، مردم وضع اسفناكى یافتند و قحطى عده‏ى زیادى از هموطنان ما را به هلاكت رسانید. احمدشاه نیز هرچند ماه یكبار یكى از رجال را به رئیس‏الوزرائى انتخاب مى‏نمود ولى كوچكترین تغییرى در وضع مردم ایران حاصل نمى‏شد و بیگانگان به قتل و غارت اموال مردم و اعدام آنها مى‏پرداختند. در اوایل 1297 كه اوضاع و احوال جنگ بشارت مى‏داد به زودى خاتمه خواهد یافت، احمدشاه نجفقلى‏خان صمصام‏السلطنه را به رئیس‏الوزرائى منصوب نمود. انتصاب وى بدین سمت موجب نگرانى وجوه مردم و روحانیون شد على‏الخصوص كه وى هیچگونه دانش و تجربه‏اى در مسائل سیاسى نداشت. رجال و معاریف عقیده داشتند باید كسى زمام امور را در دست بگیرد كه علاوه بر آشنائى كامل به اوضاع سیاسى جهان، مردى مقتدر و تصمیم گیرنده باشد تا بتواند اوضاع آشفته‏ى كشور را سر و سامانى شایسته بدهد. تدریجا نام میرزا حسن‏خان وثوق‏الدوله سر زبانها افتاد و موضوع از حرف به جنبش كشید و عده‏اى در زاویه‏ى مقدسه حضرت عبدالعظیم متحصن شدند و خواستار رئیس‏الوزرائى وثوق‏الدوله گردیدند. شاه ناگزیر به این خواسته گردن نهاد و علماء را به تهران خواست و فرمان رئیس‏الوزرائى وثوق‏الدوله را صادر كرد. وثوق‏الدوله در سال اول رئیس‏الوزرائى خود، قاطعانه عمل كرد: اعضاى كمیته‏ى تروریستى مجازات را كیفر داد و راهزنان و یاغیان و گردنكشان را به كیفر اعمالشان رسانید. این اقدامات در روحیه‏ى مردم اثر نیكوئى گذاشت و احمدشاه نیز كه آرامشى در كشور مشاهده كرد، به فكر تفرج و دیدار كشورهاى اروپائى قصد مسافرت نمود. وثوق همچنین براى احقاق حق ایران، هیئتى را به كنفرانس صلح پاریس فرستاد. همزمان با مسافرت احمدشاه به اروپا، وثوق‏الدوله در كابینه تغییراتى داد و نصرت‏الدوله فیروز وزیر عدلیه را به وزارت امور خارجه تعیین نموده در زمره همراهان شاه قرار داد، در حالى كه مشاورالممالك انصارى به عنوان وزیر خارجه ایران و رئیس هیئت اعزامى به كنفرانس صلح پاریس به هر خس و خاشاكى متوسل مى‏شد تا راهى به كنفرانس پیدا كند. وثوق‏الدوله روز 18 شهریور ماه 1298 اعلامیه‏ى بلندبالائى انتشار داد و با اعلام سفر قریب‏الوقوع شاه به اروپا، از انعقاد قراردادى بین دولتین ایران و انگلیس پرده برداشت. به موجب این قرارداد، امور نظامى و مالى ایران تحت‏نظر مستشاران انگلیسى قرار مى‏گرفت و قشون متحدالشكل از قزاق و ژاندارم تشكیل مى‏شد و دولت انگلستان نیز مساعده قابل ملاحظه‏اى همه‏ساله به دولت ایران پرداخت مى‏نمود. احمدشاه بار سفر بست و از طریق عثمانى عازم اروپا شد. در استانبول پس از ده سال مفارقت، موفق به دیدار پدر و مادر و برادران و خواهران خود گردید، آنگاه سیر و سیاحت را آغاز كرد. در داخل كشور انتشار قرارداد با عكس‏العملهائى مواجه شد. با وجودى كه چند روزنامه درجه اول با اخذ نازشست به مداحى از قرارداد پرداخته و آن را آخرین علاج براى درمان دردهاى كشور مى‏دانستند، مخالفین نیز در اجتماعات پرشورى لعن و نفرین خود را نثار عاقدین قرارداد نموده آن را سند فروش كشور تلقى مى‏كردند و دولت نسبت به این عده شدت عمل نشان داد و برخى را تبعید و عده‏اى را زندانى نمود. سلطان احمدشاه در لندن مورد استقبال شایانى قرار گرفت و میهمانى‏ها و ضیافتهاى زیادى براى او برپا شد و همه جا صحبت از انعقاد قرارداد بین دو دولت و نزدیكى بیشتر بود. ولى روى‏هم‏رفته احمدشاه روى خوشى نشان نداد و همان پیشنهاد قبلى خود را كه دریافت مبلغ پانزده هزار تومان هر ماه و ضمانت‏نامه دولت انگلیس از سلطنت او بود تكرار مى‏كرد. تلاش نصرت‏الدوله و صارم‏الدوله دریافت نموده بودند، سهمیه‏اى مى‏خواست. احمدشاه پس از هشت ماه سیر و سیاحت در كشورهاى اروپائى، روز 13 خرداد 1299 به تهران بازگشت و دو هفته بعد وثوق‏الدوله از كار كناره‏گیرى نمود. احمدشاه پس از كناره‏گیرى وثوق‏الدوله، میرزا حسن‏خان مشیرالدوله را به رئیس‏الوزرائى برگزید. مشیرالدوله در نخستین روزهاى زمامدارى با قیام شیخ محمد خیابانى در تبریز مواجه شد و مخبرالسلطنه وزیر مالیه كابینه با اخذ اختیارات كامل عازم تبریز شد و پس از چند روز شیخ محمد خیابانى به قتل رسید . در همین موقع انگلیس‏ها كه رقیب دیرین خود را از بین رفته دیدند، به قصد چنگ‏اندازى به منابع مالى و اقتصادى ایران، احمدشاه و مشیرالدوله را تحت فشار قرار دادند تا صاحب‏منصبان روسى قزاقخانه را از ایران اخراج كنند. مشیرالدوله زیر بار تحمیل نرفت و پس از سه ماه‏ونیم رئیس‏الوزرائى برگزید و وى به خدمت استاروسلسكى رئیس قزاقخانه و سایر صاحب‏منصبان روسى خاتمه داد و در همان ایام انگلیس‏ها كه از اجراى قرارداد 1919 مایوس شده بودند، راه دیگرى براى دستیابى به كشور ایران طرح‏ریزى كردند و انتصاب سپهدار به این سمت نیز براى اجراى مقدمات كار بود. ژنرال ادموند آیرنساید فرمانده قواى انگلیس در ایران و نرمان وزیرمختار انگلستان در تهران طرح كودتائى را مورد بررسى قرار دادند. نرمان براى عامل سیاسى آن سید ضیاءالدین مدیر روزنامه‏ى رعد را در نظر گرفت و ادموند آیرنساید میرپنج رضاخان را براى عملیات نظامى انتخاب كرد و سپیده‏دم سوم حوت 1299 این برنامه به مرحله‏ى اجرا درآمد و تلاش احمدشاه براى جلوگیرى از این اقدام جدید به جائى نرسید و به توصیه‏ى نرمان قرار شد آنچه كودتاگران مى‏خواهند احمدشاه انجام دهد. بزرگان و امراء و سیاستمداران به زندان رفتند و احمدشاه ناچار فرمان رئیس‏الوزرائى سید ضیاءالدین و فرماندهى لشكر قزاق میرپنج رضاخان را با لقب سردارسپه امضا كرد. رفتار سید ضیاءالدین با خواسته‏ى انگلیس‏ها تطبیق نكرد و عذر او را خواستند و پس از صد روز زمامدار و انجام یك سلسله كارهاى مثبت و منفى، از ایران خارج شد. احمدشاه فرمان نخست‏وزیرى میرزا احمدخان قوام‏السلطنه یكى از زندانیان سید ضیاءالدین را به رئیس‏الوزرائى صادر نمود و قوام، زندانیان را مرخص كرد و به حضور شاه برد. عین‏الدوله به عنوان ریش‏سفید زندانیان طى گفتارى كوتاه، شاه را ملامت كرد و او را قاصر خواند. مجلس چهارم در همان موقع با نطق احمدشاه افتتاح شد. احمدشاه در همان روزهاى اولیه‏ى كودتا، حسابى با سردارسپه باز كرد با این استنباط كه او را حفظ خواهد كرد. قوام پس از نه ماه كناره گرفت و مشیرالدوله آمد. او هم پس از چهار ماه میدان را خالى كرد و مجددا قوام وارد كار شد. قوام نیز نُه‏ماهى سر كار بود تا جاى خود را به مستوفى داد. مستوفى هم صندلى را به مشیرالدوله سپرد. تمام این بازیها كلا سى‏ماه به طول انجامید. انتخابات دوره‏ى پنجم زیرنظر سردارسپه كه لاینقطع وزیر جنگ بود انجام گرفت و از ادغام ژاندارمرى و قزاقخانه، ارتش متحدالشكلى تشكیل داد و در چند نقطه گردنكشان و یاغیان را سركوب نمود و براى ارعاب سایر داعیه‏داران، قوام‏السلطنه مرد سیاسى نیرومند روز را ابتدا زندانى و سپس تبعید نمود. سلطان احمدشاه در اواخر 1300 براى بار دوم به اروپا سفر كرد و این سفر قریب ده ماه طول كشید. در آبان‏ماه 1302 فرمان ریاست‏وزرائى سردارسپه را صادر نمود و چند روز بعد عازم اروپا گردید، سفرى كه دیگر بازگشت نداشت. مجلس پنجم در اسفندماه 1302 افتتاح شد. مجلس كارهاى مقدماتى خود را آغاز كرد ولى طرفداران سردارسپه وقت را مغتنم شمرده، دست به یك سلسله اقدامات حاد زدند و خواستار تغییر رژیم از سلطنتى به جمهورى شدند و طرحى نیز تهیه و تقدیم مجلس كردند. از هر طرف نغمه‏ى جمهورى آغاز شد و تب تند آن سرتاسر كشور را فراگرفت اما ناگهان گروه مخالف به پیشوائى روحانیت در مقام مخالفت و معارضه برآمدند و سردارسپه ناچار طى اعلامیه‏اى انصراف خود را از جمهوریت اعلام كرد. وقایع و اخبار تهران قدم به قدم به گوش احمدشاه رسید و او نیز طى تلگرافى سردارسپه را از رئیس‏الوزرائى عزل و از مجلس خواست تا مستوفى‏الممالك را به رئیس‏الوزرائى انتخاب نمایند. سردارسپه سه روز بعد از وصول تلگراف احمدشاه، از ریاست وزرائى و وزیر جنگى به عنوان تعرض استعفا داد و قصد خروج از ایران را نمود ولى به توصیه‏ى دوستان، به ملك شخصى خود به رودهن رفت. نظامیان در تهران و شهرها دست به تظاهرات شدیدى زدند، امیرلشكر غرب و امیرلشكر شرق با مخابره‏ى تلگراف بسیار شدیدى به مجلس متذكر شدند اگر ترضیه خاطر سردارسپه فراهم نشود، به تهران حمله خواهیم آورد. لشكر تهران هم با ساز و برگ كامل در مقابل عمارت بهارستان دست به تظاهرات خصمانه زد. بالاخره خیراندیشان به رودهن رفته و سردارسپه را با خود به تهران آوردند و مجلس در یك جلسه‏ى فوق‏العاده با 92 راى سردارسپه را مجددا به رئیس‏الوزرائى برگزید و مراتب را تلگرافى به احمدشاه اطلاع داد. احمدشاه براى مجلس شوراى ملى تلگراف زیر را مخابره نمود: مجلس شوراى ملى- با اینكه قانون اساسى به ما حق مى‏داد كه سلب اعتماد خودمان را از رئیس‏الوزراء وقت بنمائیم، معذلك صلاح‏اندیشى مجلس شوراى ملى را رد نكرده به ولیعهد امر شد اعلام دهد كابینه را تشكیل و معرفى نماید. شاه یكى از اقداماتى كه مجلس شوراى ملى به ضرر احمدشاه انجام داد، سلب فرماندهى كل قوا از او بود كه در بهمن‏ماه 1303 انجام گرفت و در حقیقت آن را باید مقدمه‏ى خلع سلطان احمدشاه دانست. با برنامه‏هائى كه از چندى قبل فراهم شده بود، روز نهم آبان‏ماه 1304 طرحى از طرف نمایندگان به شرح زیر قرائت شد: مجلس شوراى ملى به نام سعادت ملت ایران، انقراض سلسله قاجاریه را اعلام نموده و حكومت موقتى را حدود قانون اساسى و قوانین موضوعه مملكتى به شخص رضاخان پهلوى واگذار مى‏نماید. تعیین حكومت قطعى موكول به نظر مجلس موسسان است كه براى تغییر مواد 36 و 37 و 38 و 40 متمم قانون اساسى تشكیل مى‏شود. این طرح با وجود مخالفت عده‏اى، با 80 راى موافق از 85 نفر عده‏ى حاضر به تصویب رسید و همان روز محمد حسن میرزا ولیعهد و حرمسراى او از خانه و كاشانه‏ى خویش اخراج شد و روز 22 آذرماه 1304 مجلس موسسان اصول چهارگانه را تغییر و سلطنت را به رضاخان پهلوى و اعقاب ذكور او تفویض نمود. بدین ترتیب احمدشاه از سلطنت خلع و حكومت 153 ساله‏ى قاجاریه پایان پذیرفت. احمدشاه در پاریس پس از اطلاع از خلع خود از سلطنت بیانه‏اى به شرح زیر صادر و منتشر نمود: در این موقع ملالت‏بار كه آینده كشور من دستخوش خطر قرار گرفته و تمام افكارم متوجه ملت ایران مى‏باشد این اعلامیه را خطاب به ملت خود مى‏فرستم. از وقتى كه رضاخان ارتش را در اختیار خود گرفت و تمام منابع درآمد مملكت را مورد سوءاستفاده قرار داد همواره بر ضد قانون اساسى كشور شاهنشاهى اقدام مى‏كرد و من براى احتراز از آشفتگى و به هم‏ریختگى اوضاع كشور كه سبب ناراحتى و صدمه ملت عزیزم مى‏گردید، صلاح در آن دیدم كه از میهن خود دور بمانم و این فداكارى را بر خود هموار سازم تا شاید میزان قبح این عملیات غیرانسانى و خودسرانه را نشان داده باشم. كودتائى كه به سلطنت من خاتمه داد به زور اسلحه انجام گرفته است. این عمل تیشه به ریشه قوانین مقدس اساسى زده مصائب و بلایائى بر سر ملت بیگناه من وارد خواهد ساخت. من تمام عملیات این حكومت وكسانى كه تحت نفوذ و سلطه‏ى آن واقع شده‏اند باطل و بى‏اعتبار دانسته و خواهم دانست. من هنوز تمام حقوق خود و خاندان خویش را نسبت به تاج و تخت ایران كه به لطف پروردگار و به موجب قانون اساسى مملكت واجد آن بوده دارا مى‏باشم. من پادشاه قانونى و مشروطه ایران بوده و خواهم بود و در انتظار ساعت مراجعت به مملكت هستم تا بتوانم به خدمتگزارى ملتم ادامه دهم و هرگز نجابت اخلاقى و فداكارى ملت ایران را در ایام سخت و دشوار فراموش نخواهم كرد. سلطان احمدشاه قاجار. احمدشاه پس از خلع از سلطنت اقدامات مذبوحانه‏اى براى خویش انجام داد ولى خود او بهتر از هر كسى مى‏دانست دوران او پایان یافته و بازگشتش به تخت سلطنت از جمله محالات است. لذا به فكر تجارت افتاد. در بورسها مشاركت مى‏كرد و مقادیرى زمین در حومه پاریس خریدارى كرد و مبلغى نیز به عنوان سپرده در بانكها به امانت گذارد. از 1306 به بیمارى كلیه دچار شد و تحت درمان چند پزشك معروف قرار گرفت ولى بیمارى او نه تنها معالجه نشد بلكه شدت یافت و پزشكان معالج او یك عمل جراحى را لازم و ضرورى مى‏دانستند و در نتیجه در بیمارستان آمریكائى لوئى واقع در پاریس بسترى شد و روز 25 آبان‏ماه 1307 تحت عمل جراحى قرار گرفت. با آنكه عمل جراحى خیلى دقیق بود معذالك حالت مزاجى او رو به بهبودى نهاد. احمدشاه دوران نقاهت را نیز در بیمارستان گذرانید و پس از سه ماه به منزل خود بازگشت. بعد از یك سال كه از عمل جراحى او سپرى شد مجددا عوارض بیمارى ظاهر گردید و ناگزیر به همان بیمارستان لوئى پاریس انتقال یافت ولى اقدامات اطباء به جائى نرسید و سرانجام روز 8 اسفندماه 1308 در سن 32 سالگى بدرود زندگى گفت. از جنازه‏ى وى تشییع رسمى به عمل آمد و طبق وصیت او جنازه را به كربلا انتقال دادند و در مقبره‏ى اختصاصى واقع در كنار قبر امام حسین علیه‏السلام دفن شد. پس از مرگ احمدشاه، محمدحسن میرزا ولیعهد طى اعلامیه‏اى خود را شاه ایران خواند و به ملت اعلام نمود كه هر زمانى كه لازم باشد براى تصاحب تاج و تخت به ایران باز خواهم گشت. احمدشاه مردى باهوش و فراست بود ولى در مقابل هوش زیاد معایبى هم داشت از جمله فوق‏العاده خسیس و مالدوست و پول‏پرست بود. از زبانهاى خارجى فرانسه را به خوبى تكلم مى‏كرد و غالبا رمانهاى فرانسوى را مى‏خواند. در كودكى مختصرى زبان روسى فراگرفته بود ولى پس از خلع محمدعلى‏شاه طبق دستور مستوفى‏الممالك، تدریس آن موقوف گردید. بهترین معلمین تهران مدرس او بودند، از كمال‏الملك و مزین‏الدوله گرفته تا مترجم‏الممالك و مدحت و مشار دلسوزانه در تعلیم او كوشش مى‏كردند و چندى نیز تحت‏نظر سالار لشكر فنون نظامى آموخت. خط و ربط خوبى داشت و به بازى بیلیارد عشق مى‏ورزید. سلطان احمدشاه قاجار قبل از مرگ وصیت‏نامه‏اى تنظیم نموده بود. در این وصیت‏نامه كمپانى گارانتى تروست نیویورك، شعبه نیویورك مجرى وصیت‏نامه بود. احمدشاه بدون ذكر مبلغ و تعداد اوراق بهادار به شرح زیر دارائى خود را تعیین كرده است: 1- در نیویورك شركت گارانتى تروست مقیم نیویورك - اوراق بهادار و نقدینه 2- در لوزان بانك ملى سوئیس - اوراق بهادار و نقدینه 3- در لندن بانك وست‏مینستر محدود- اوراق بهادار و نقدینه 4- بانك كردیت لیونه پاریس- فقط نقدینه. احمدشاه در آن وصیت‏نامه فرزندان خود را بدین شرح معرفى مى‏كند: مریم خانم متولد 1294/2/30 (بیست مه 1915)- ایران‏دخت متولد 1294/8/25 (هفدهم نوامبر 1915)- همایون‏دخت متولد 1296/7/11 (پنجم اكتبر 1917)- فریدون متولد 1301/11/2 (بیست‏ودوم ژانویه 1922). براى هر كدام از فرزندان خود شهریه‏اى معین نموده بود و قیمومت آنها را به عهده ملكه جهان مادرش قرار داده بود و متذكر شده بود حقوق ماهیانه آنها را تا پایان هیجده سالگى پرداخت نمایند و هر كدام كه به سن هیجده سالگى رسیدند، سهم‏الارث سهمیه خود را دریافت دارند. غیر از فرزندان براى ادامه‏ى تحصیل برادرزادگان (فرزندان محمدحسن میرزا) نیز مبلغى درنظر گرفته بود. احمدشاه زنان صیغه‏اى خود را در وصیت‏نامه به شرح زیر ذكر مى‏كند: ]عذرا خانم، كشور خانم، كبرى خانم، شمامه خانم، بدرالملوك خانم، خانم خانمها، فاطمه خانم. امضاءكنندگان وصیت‏نامه عبارتند از: رئیس دادگاه ابتدائى سن - مهردار وزیر دادگسترى - وزیر امور خارجه - ژنرال قنسول ممالك متحده آمریكا در پاریس - ویس قنسول ممالك متحده آمریكا در پاریس. فریدون میرزا تنها فرزند ذكور احمدشاه كه هنگام مرگ پدر هفت ساله بود تحصیلات عالى خود را در علم حقوق در پاریس به اتمام رسانید و درجه‏ى دكتراى حقوق دریافت كرد و به وكالت دادگسترى اشغال ورزید و سرانجام در 1367 در پاریس درگذشت. احمدشاه قاجار ابن محمدعلى شاه، آخرین پادشاه سلسله قاجاریه (و. تبریز 1314 ه.ق.- جل. 1327 ه.ق./ 1909 م.- عزل 1344 ه.ق./ 1304 ه.ش./ 1925 م. ف. پاریس 1307 ه.ش.) وى در دوازده سالگى پس از خلع محمدعلى شاه به سلطنت رسید و به سبب صغر سن مجلس شوارى ملى عضدالملك را به نیابت سلطنت تعیین كرد، و پس از مرگ عضدالملك ابوالقاسم ناصرالملك این سمت یافت. وى وطن‏پرست و نیكوسیرت بود ولى ضعف نفس داشت. در نتیجه از سلطنت خلع شد و با خلع او سلطنت قاجاریه منقرض گردید و پادشاهى به خاندان پهلوى منتقل شد.

نویسنده : نظرات 0 چهارشنبه 14 مهر 1395  - 11:46 PM

جستجو



در وبلاگ جاری
در كل اينترنت

نویسندگان

امکانات جانبی