ملیت : ایرانی - قرن : 14 منبع : شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران (جلد دوم)
در 1296 ش در نائین تولد یافت. پدرش سید محمدعلى سیفالعلماء روحانى متعین و متشخص بود و هنگامى كه حسین به نوجوانى رسید درگذشت و حضانت او به عهدهى برادرش قرار گرفت. چندى در نائین و چند سالى در اصفهان به تحصیل اشتغال ورزید. در 1315 برادرش نصرالله سیفپور فاطمى امتیاز روزنامهى باختر اصفهان را گرفت و هفتهاى چند شماره انتشار مىداد. حسین در كار روزنامه با برادرش همكارى مىكرد و بیشتر وقت خود را صرف تهیه مطالب و چاپ و توزیع مىنمود. خیلى زود به پیچ و خمهاى كار واقف شد و در كلیه امور روزنامه سررشته پیدا كرد. در 1316 براى فعالیت بیشتر مطبوعاتى، اصفهان را ترك كرد و به تهران آمد و با توصیهى چند نفر به روزنامهى ستاره كه متعلق به احمد ملكى بود، معرفى گردید و با ماهى بیست تومان استخدام شد. استعداد ذاتى، روانى نگارش پركارى و جدیت در كار موجب شد سردبیرى روزنامهى ستاره به وى محول شود و تقریبا گردانندهى اصلى روزنامه بود. چندى بدین منوال گذرانید و با محافل مطبوعاتى تهران آشنائى یافت و دوستانى براى خود تدارك دید. در 1319 به اصرار برادرش كه به علت اشتغال در سمت شهردارى شیراز ناچار به ترك اصفهان بود، به اصفهان بازگشت و پس از چندى ادارهى روزنامهى باختر به تهران انتقال یافت و شركتى براى ادارهى آن تشكیل شد و مدیریت آن شركت به عهدهى وى محول گردید. ظاهرا امتیاز روزنامه متعلق به سیفپور فاطمى بود ولى مدیریت و سردبیر به عهدهى حسین فاطمى قرار داشت. روزنامهى باختر به علت مقالات تند و در عین حال مستند و همكارى با گروهى از نویسندگان برجسته، جاى خود را در محافل سیاسى و مطبوعاتى تهران باز كرد، خاصه كه روزنامهى سیاسى و خبرى و انتقادى هم بود. روزنامهى باختر تا 1324 به مدیریت و سردبیرى حسین فاطمى به طور یومیه انتشار مىیافت. در آن سال فاطمى تصمیم گرفت براى تحصیل در فن روزنامهنگارى و آموزش در مطبوعات در اروپا سفرى به فرانسه نماید، ابتدا به عنوان نماینده در كنفرانس كار به ژنو رفت، سپس در پاریس تحصیلات خود را دنبال نمود. فاطمى در مدت اقامت در پاریس از لحاظ مالى در مضیقهى شدید قرار داشت، گاهى برادرش سیفپور و مصباح فاطمى و زمانى شهاب خسروانى كمكهاى مالى به او مىكردند. در مدت اقامت در اروپا روابط خود را با مطبوعات ایران قطع نكرد و مقالاتى براى روزنامهى مرد امروز و روزنامهى ستاره تنظیم و ارسال مىداشت. در 1327 به تهران بازگشت و تصمیم به انتشار روزنامه گرفت. در 1328 امتیاز روزنامهى یومیهى باختر امروز به نام حسین فاطمى صادر شد و در همان سال انتشار یافت. این روزنامه و محتویات آن كه نتیجهى مطالعات چند ساله مدیرش در اروپا بود، در تهران مورد توجه قرار گرفت. مقالات تند و كوبنده، افشاگرىهاى صادقانه و بیانگرى حقایق از سیاست گذشته و اشتباهات مصادر امور، روزنامهى باختر امروز را در صف اول مطبوعات ایران قرار داد. هنوز چند ماهى از عمر آن طى نشده بود كه با روزنامههاى پرتیراژ و باسابقه رقابت مىكرد و عدهى زیادى از خوانندگان دقیقهشمارى مىكردند تا روزنامهى باختر امروز به دست آنها برسد. در اواخر 1328 به دنبال تشكیل جبهه ملى، فاطمى در كنار مصدق قرار گرفت و روزنامهى خود را اركان جبهه ملى كرد. فعالیت او در جبهه ملى همهجانبه بود و در تمام فعالیتها و برنامهریزیها دخالت كامل داشت و توسط روزنامهى خود، افكار و عقاید جبهه ملى را انتشار مىداد و در حقیقت او كارگردان جبهه ملى و مشاور نزدیك دكتر مصدق بود. اقلیت مجلس شانزدهم كه به لیدرى دكتر مصدق با كابینههاى منصور و رزمآرا به مبارزهى آشتىناپذیر مشغول بود، فاطمى نیز این مبارزه را در ابعاد وسیعترى در روزنامهى خود داشت و روزى نبود كه مقالات تند و آتشین و در عین حال ساده و شیواى او كام رزمآرا را تلخ نكند و بالاخره دستور توقیف او از طرف رزمآرا صادر و به زندان افتاد و پس از چندى آزاد شد. سرانجام مبارزات جبهه ملى به ثمر نشست و براى اجراى قانون ملى شدن صنعت نفت، دكتر مصدق نخستوزیرى را قبول نمود، اولین انتصاب دكتر صمدق به هنگام نخستوزیرى، انتخاب دكتر حسین فاطمى به معاونت سیاسى و پارلمانى خود بود. وى قریب هشت ماه در آن سمت قرار داشت تا اینكه در اواخر آذرماه سال 1330 براى شركت در انتخابات مجلس شوراى ملى از سمت خود كنارهگیرى نمود. در بهمنماه 1330 روزنامهى باختر امروز مراسمى به مناسبت سالگرد شهادت محمد مسعود بر مزار او تشكیل داد و دكتر فاطمى ناطق مراسم بود، به هنگام سخنرانى مورد اصابت گلوله قرار گرفت و یك گلوله وارد شكم او شد. در اثر این سوءقصد، قریب هشت ماه در تهران و اروپا تحت عمل جراحى و درمان قرار گرفت ولى تا حینالفوت ضایعات ناشى از این سوءقصد او را رنج و آزار مىداد. در انتخابات دورهى هفدهم مجلس شوراى ملى به وكالت از طرف مردم تهران انتخاب شد ولى تا چند ماه به علت بیمارى نتوانست در مبارزات پارلمانى شركت كند. در مهرماه 1331 فاطمى سنگر پارلمان را رها ساخت و عهدهدار وزارت امور خارجه گردید. در این سمت در اجراى سیاست خارجى دولت قاطعانه عمل نمود. وزارت امور خارجه را تصفیه كرد، افراد ناباب را كنار گذاشت، سفراء و وزراء مختار مقیم ایران را موظف نمود كارهاى خود را از طریق وزارت خارجه انجام دهند، به حرف احدى دیگر اعتنا نكنند، مخصوصا از مداخلهى افراد غیرمسئول آنها را برحذر داشت. از جمله كارهاى اساسى او در وزارت امور خارجه، قطع رابطهى سیاسى با انگلستان و بستن سفارت انگلیس در تهران و كنسولگرىها در شهرستانها بود. گذشته از اجراى سیاست خارجى ایران از اركان دولت در سیاست داخلى هم بود. در نهم اسفندماه 1331 كه شاه قصد خروج از كشور را داشت و عدهاى مانع از انجام آن سفر شدند، بیش از هر كس دكتر فاطمى لطمه دید. منزل و خانوادهى او مورد هجوم سربازان گارد قرار گرفته، لطمات مالى و جانى به او وارد شد و از این تاریخ مبارزهى دولت با دربار علنى شد و در این مبارزه، فاطمى نقش اول را داشت و روزنامهى باختر امروز بوضوح در این مبارزه تلاش مىنمود. روزى نبود كه حملهى تند و كوبندهاى علیه دربار در باختر امروز دیده نشود. در 1332 فاطمى به عراق سفر نمود و مورد استقبال مقامات عراقى و علماء واقع شد. در روز 25 مرداد 1332 شاه به دنبال كودتاى نافرجام خود، به بغداد و سپس رم فرار كرد، عصر آن روز تظاهرات بزرگى در میدان بهارستان انجام شد. سخنرانان جبهه ملى با كلمات شدیداللحنىشاه را متهم به خیانت به كشور كردند. دكتر فاطمى در این تظاهرات آنچنان انتقادى از شاه نمود كه تا آن روز سابقه نداشت. او در این سخنرانى خواستار لغو نظام سلطنتى در ایران شد. بامداد همان روز، فاطمى به اتفاق دكتر سعید فاطمى خواهرزادهى خود و چند افسر به كاخهاى سلطنتى رفت و به دستور وى یكایك اطاقها را مهر و موم كردند و درباریان را توقیف و به زندان شهربانى انتقال دادند. روزهاى 26 و 27 مردادماه نیز براى محو آثار سلطنتى دستورات اكیدى صادر شد، مجسمهها سرنگون و خیابانها تغییر نام دادند، از طرف فاطمى دستورالعمل براى سفارتخانهها مبنى بر لغو آئین شاهنشاهى مخابره شد. در روز 28 مرداد كودتاى كرمیت روزولت با كیفیتى كه همه از آن اطلاع داریم، به مرحلهى اجر درآمد و حكومت مصدق و یاران او ساقط شد. شاه بازگشت و از همان روزهاى نخستین تصفیه حسابها آغاز شد. فاطمى چارهاى جز اختفا نداشت. وى قریب هفت ماه توسط عوامل حزب توده مخفى بود تا بالاخره در روز ششم اسفند 1332 توسط مامورین فرماندارى نظامى دستگیر شد. هنگامى كه وى را براى انتقال به فرماندارى نظامى از پلههاى ساختمانى شهربانى كه فرماندارى نظامى در طبقهى دوم آن قرار داشت هدایت مىكردند، عدهى زیادى اراذل و اوباش به سركردگى شعبان جعفرى با كارد و قمه به وى حمله بردند و مامورین محافظ نیز بلافاصله خود را كنار كشیده و او را در محاصرهى چاقوكشان قرار دادند. تنها خواهر وى توانست خود را بر روى برادرش بیندازد ولى چندین ضربهى كارى به او نواخته شد. علاوه بر او، خواهرش نیز به شدت مجروح گردید. بعد از آنكه اوباش كار خود را پایان دادند، مامورین بدن نیمهجان او را تحویل گرفته به زندان بردند و قریب شش ماه در زندان با مرگ روبرو بود. سرانجام پس از تلاش فراوان اطباى شخصى او چون پروفسور عدل و دكتر مصدق، حالش بهبود نسبى یافت. او را به اتفاق دكتر شایگان و مهندس رضوى به محاكمه كشیدند، در حالى كه او قادر به تكلم و نشستن نبود، با برانكارد او را به دادگاه انتقال داده در حالیكه دراز كشیده بود، محاكمه كردند و جلسات دادگاه را سرى اعلام نمودند و كسى از مذاكرات دادگاه مطلع نشد و بالاخره دكتر حسین فاطمى به حكم دادگاه بدوى و تجدیدنظر نظامى، چهار بار محكوم به اعدام شد و شاه نیز با تقاضاى فرجامخواهى او موافقت نكرد و حكم در روز چهارشنبه 19 آبانماه 1333 در میدان تیر لشكر 2 زرهى واقع در «پادگان قصر» به مرحلهى اجر درآمد، در حالى كه فاطمى به سختى بیمار بود و گویا چند درجه تب داشته است. وى به هنگام اعدام تقاضاى ملاقات با دكتر مصدق را نمود، پذیرفته نشد و او را وصى تنها فرزندش على قرار داد و با قدرت خارقالعادهاى خود را به دست دژخیم سپرد. فاطمى به هنگام اعدام، سىوهفت ساله بود. در سال 1330 با دختر سرتیپ سطوتى ازدواج كرد و تنها یك فرزند ذكور از او باقى ماند. هنگامى كه دكتر مصدق در 1330 براى استیفاى حقوق ملت ایران به سازمان ملل رفت، فاطمى در سمت معاون نخستوزیر همراه او بود. به دوران ملى شدن صنعت نفت نباید زحمات او را نادیده گرفت. دكتر حسین فاطمى روزنامهنویس بود، عشق سرشارى به كار خود داشت و هرگز میل نداشت روزنامهى خبرى و طرفدار دولت منتشر كند. همواره روزنامهى خود را در جهت مبارزه قرار مىداد. در نخستین سالهاى بعد از سال 1320، روزنامهى باختر به هیئت حاكمه به شدت حمله مىكرد و دولتى نبود كه از حملات تند حسین فاطمى درامان باشد. از همان سالهاى نخستین روزنامهنگارى، وى با رضاشاه و خانوادهى پهلوى مبارزه داشت. كرارا در روزنامهاش رضاشاه را مورد حمله قرار مىداد و همواره درباریان و خواهران و برادران شاه را آماج حملههاى شدید خود قرار مىداد. هیچ روزنامهاى در طول سلطنت محمدرضا پهلوى به قدر باختر و باختر امروز به وى حمله نكرده است. فاطمى در عین حال قصد داشت انتقام شهادت محمد مسعود را از شاه بگیرد. او در آن تاریخ چنین تصورى داشت كه قاتل محمد مسعود كسى جز دربار نیست. سبك نویسندگى او روان و شیوا و ساده بود. بعد از مراجعت از اروپا تا حدى شیوهى مطبوعاتى فرانسه را در كار خود الگو نموده بود. او در مرحلهى اول به روزنامهى خود توجه داشت و هر مقامى كه در دورهى مصدق قبول كرد، در مرحلهى اول روزنامهنویس بود و حتى در دوران وزارت امور خارجهاش سرمقالات را شخصا مىنوشت و در كار بقیهى مطالب روزنامه نظارت داشت. در دوران حكومت دكتر مصدق، هیچیك از همكاران او به اندازهى فاطمى مورد حملهى مطبوعات مخالف دولت قرار نگرفتند. فكر ملى شدن صنعت نفت مربوط به او بود.